متن درس
تحلیل عرفانی باب فرار از منازل السائرین
تحلیل و تبیین باب فرار کتاب منازل السائرین
برگرفته از درسگفتارهای آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره (جلسه ۱۱۹ -باب فرار- بخش هفتم)
دیباچه
کتاب منازل السائرین اثر خواجه عبدالله انصاری، یکی از برجستهترین آثار عرفانی در تبیین مراحل سلوک معنوی است. باب فرار، بهعنوان هفتمین منزل از این اثر، به بررسی مرتبهای متعالی در سلوک خاصه الخاصه میپردازد که سالک در آن از هر آنچه غیر حق است، از شهود فرار، و حتی از خود مفهوم فرار به سوی حق حرکت میکند تا به مقام قرار و استقرار در حق دست یابد.
فرار، در این منزل، نهتنها بهعنوان حرکتی نفسانی ناشی از ضعف و ترس نقد میشود، بلکه بهعنوان پلی به سوی مقام قرار و وحدت با حق معرفی میگردد. تمایز میان عرفان محبین (ضعفا) و عرفان محبوبین (اقویا)، که در آن فرار جای خود را به هجرت و استقرار میدهد، از محورهای اصلی این تحلیل است. این متن، با ارجاع به آیات قرآن کریم و تبیین دلالات واژه فرار، به دنبال روشنسازی مسیر سلوک عرفانی و نقد رویکردهای نادرست در تبلیغ و دعوت دینی است.
بخش نخست: مفهومشناسی فرار در عرفان و قرآن کریم
تعریف فرار در مرتبه خاصه الخاصه
فرار در باب هفتم منازل السائرین، بهعنوان یکی از منازل سلوک عرفانی، در مرتبه خاصه الخاصه تعریف میشود. این مرتبه، سالک را به سوی سه مرحله متعالی هدایت میکند: نخست، فرار از هر آنچه غیر حق است (مما دون الحق) به سوی حق؛ دوم، فرار از مشاهده و آگاهی به خود فرار (شهود الفرار) به سوی حق؛ و سوم، فرار از خود مفهوم فرار (الفرار من الفرار) به سوی حق، که در نهایت به مقام قرار و استقرار در حق منتهی میشود. این مراحل، سالک را از تعلقات نفسانی و انانیت رها ساخته و به وحدت محض با حق میرساند.
﴿فَفِرُّوا إِلَى اللَّهِ إِنِّي لَكُمْ مِنْهُ نَذِيرٌ مُبِينٌ﴾ (الذاريات: ۵۰، : «پس به سوی خدا بگریزید، من برای شما از سوی او هشداردهندهای آشکارم») این آیه شریفه، فرار به سوی حق را بهعنوان هدف نهایی سلوک معرفی میکند. فرار در این معنا، نه گریز از حقیقت، بلکه حرکت آگاهانه به سوی حقیقت مطلق است.
درنگ: فرار در مرتبه خاصه الخاصه، سفری سهگانه است: از غیر حق به حق، از شهود فرار به حق، و از خود فرار به قرار، که سالک را به محو انانیت و وصول به حق هدایت میکند. |
دلالات واژه فرار
واژه فرار در گستره معنایی خود، چهار دلالت اصلی را در بر میگیرد:
- نوع حرکت: فرار، حرکتی جهتدار و شتابان است که از مبدأ به مقصدی خاص انجام میشود.
- نوع ترس: فرار، همواره با خوف و هراس همراه است، زیرا انسان جز از آنچه او را تهدید کند، نمیگریزد.
- نوع معرفت: فرار، نیازمند آگاهی از مسیر و مقصد است، بهگونهای که سالک با شناخت راه، از خطر به سوی امن حرکت کند.
- نوع حیله: فرار، گاه با چارهجویی و تدبیر همراه است، که نشاندهنده تلاش برای رهایی از محدودیتهاست.
این دلالات، فرار را بهعنوان ویژگی نفوس ضعیف معرفی میکنند، که در مقابل، اولیای الهی با معرفت کامل و فقدان ترس، از آن مبرا هستند.
بهسان گوزنی که از چنگال شیر میگریزد، سالک ضعیف از غیر حق فرار میکند، اما اولیای الهی، چون کوهی استوار، در برابر حقیقت ایستاده و به سوی آن هجرت میکنند. این تمثیل، تفاوت میان فرار و هجرت را به زیبایی نشان میدهد.
فرار در قرآن کریم
قرآن کریم، فرار را در موارد متعدد بهعنوان نشانهای از ضعف و ترس معرفی میکند. بررسی آیات مرتبط، ابعاد این مفهوم را روشن میسازد:
- ﴿كَأَنَّهُمْ حُمُرٌ مُسْتَنْفِرَةٌ فَرَّتْ مِنْ قَسْوَرَةٍ﴾ (المدثر: ۵۰-۵۱، : «گویی گورخرانی رمیدهاند که از شیری گریختهاند»): کافران، از تذکر الهی چون گورخران رمیده از شیر میگریزند، که نشانه ناتوانی در مواجهه با حقیقت است.
- ﴿فَفَرَرْتُ مِنْكُمْ لَمَّا خِفْتُكُمْ﴾ (الشعراء: ۲۱، : «وقتی از شما ترسیدم، از شما گریختم»): فرار حضرت موسی (ع) از فرعون، ناشی از ترس موقتی بود که با عنایت الهی به حکمت و رسالت تبدیل شد.
- ﴿لَوِ اطَّلَعْتَ عَلَيْهِمْ لَوَلَّيْتَ مِنْهُمْ فِرَارًا وَلَمُلِئْتَ مِنْهُمْ رُعْبًا﴾ (الكهف: ۱۸، : «اگر بر آنها آگاه میشدی، از آنها گریخته و از ترس پر میشدی»): فرار از اصحاب کهف، نتیجه رعب و وحشت از امر غیبی است.
- ﴿إِنْ يُرِيدُونَ إِلَّا فِرَارًا﴾ (الأحزاب: ۱۳، : «آنها جز فرار نمیخواهند»): فرار منافقان از جنگ، نشانه ضعف ایمان و ترس است.
- ﴿فَلَمْ يَزِدْهُمْ دُعَائِي إِلَّا فِرَارًا﴾ (نوح: ۶، : «دعوتم جز بر فرارشان نیفزود»): فرار قوم نوح از دعوت او، نتیجه تبلیغی ترسآور بود.
- ﴿قُلْ إِنَّ الْمَوْتَ الَّذِي تَفِرُّونَ مِنْهُ فَإِنَّهُ مُلَاقِيكُمْ﴾ (الجمعة: ۸، : «بگو مرگی که از آن میگریزید، شما را ملاقات خواهد کرد»): فرار از مرگ، نشانه نادانی و ترس است.
- ﴿يَوْمَ يَفِرُّ الْمَرْءُ مِنْ أَخِيهِ وَأُمِّهِ وَأَبِيهِ وَصَاحِبَتِهِ وَبَنِيهِ﴾ (عبس: ۳۴-۳۶، : «روزی که انسان از برادرش، مادرش، پدرش، همسرش و فرزندانش میگریزد»): فرار در قیامت، نتیجه تعلقات نفسانی و ترس از مسئولیت است.
درنگ: قرآن کریم، فرار را نشانه ضعف، ترس و نادانی معرفی میکند، اما فرار به سوی حق، حرکتی است که سالک را از نقیصه به کمال میرساند. |
جمعبندی بخش نخست
فرار در عرفان و قرآن کریم، مفهومی دوگانه دارد: از یکسو، نشانه ضعف و ترس نفوس ناقص است؛ و از سوی دیگر، در مرتبه خاصه الخاصه، پلی به سوی حق و مقام قرار محسوب میشود. دلالات چهارگانه فرار (حرکت، ترس، معرفت، حیله) آن را بهعنوان ویژگی محبین (ضعفا) معرفی میکنند، در حالی که اولیای الهی، با معرفت کامل و فقدان خوف، از آن مبرا هستند. آیات قرآن کریم، با تبیین مصادیق فرار، بر ضرورت تحول از گریز نفسانی به هجرت آگاهانه تأکید دارند.
بخش دوم: تمایز عرفان محبین و محبوبین در باب فرار
عرفان محبین: فرار و ضعف
عرفان محبین، که در منازل السائرین تبیین شده، عرفان ضعفا، مبتدیان و متوسطین است. در این عرفان، فرار بهعنوان یکی از منازل سلوک مطرح است، که سالک از خلق، ضعفها و کاستیهای نفسانی به سوی حق میگریزد. این فرار، با ترس، حیله و تلاش نفسانی همراه است و نشانه نقیصه در معرفت و قوت سالک است.
﴿لَا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلَا هُمْ يَحْزَنُونَ﴾ (البقرة: ۶۲، : «نه ترسی بر آنهاست و نه اندوهگین میشوند»): این آیه، اولیای الهی را از خوف و حزن مبرا میداند، در حالی که سالک محب، درگیر ترس و فرار است.
عرفان محبوبین: هجرت و قرار
در مقابل، عرفان محبوبین، عرفان اقویا و اولیای الهی است که در آن فرار جایگاهی ندارد. محبوبین، با معرفت کامل و عنایت الهی، از ترس و حیله رها شده و به جای فرار، هجرت میکنند. هجرت، حرکتی آگاهانه، قوی و مبتنی بر عشق و وصال به حق است، که با فرار ضعفا تفاوت بنیادین دارد.
﴿إِلَّا تَنْصُرُوهُ فَقَدْ نَصَرَهُ اللَّهُ إِذْ أَخْرَجَهُ الَّذِينَ كَفَرُوا﴾ (التوبة: ۴۰، : «اگر او را یاری نکنید، خدا او را یاری کرد هنگامی که کافران او را بیرون کردند»): هجرت پیامبر (ص)، نمونهای از حرکت قوی و آگاهانه به سوی حق است.
درنگ: عرفان محبین، مبتنی بر فرار و تلاش نفسانی است، اما عرفان محبوبین، با هجرت و قرار، سالک را به وحدت با حق میرساند. |
نقد فرار از خلق
فرار از خلق، که در عرفان محبین مطرح است، به معنای گریز از جامعه و مردم نیست، بلکه دوری از کاستیها و ضعفهای نفسانی است. خلق، مظهر حقاند و فرار از آنها، به معنای نفی ظهورات الهی نیست. سالک باید در میان خلق باشد، اما از نقایص آنها فاصله گیرد، چنانکه حدیث شریف فرموده: «کن فی الناس و لا تکن معهم» (باش در میان مردم، اما مانند آنها مباش).
بهسان درختی که در میان جنگل میروید، اما ریشه در خاک پاک دارد، سالک در جامعه حضور دارد، اما دلش به نور حق متصل است. این تمثیل، ضرورت حضور حکیمانه در میان خلق را نشان میدهد.
انانیت در فرار
فرار از خلق، گاه به انانیت و خودبینی منجر میشود، که سالک خود را برتر از دیگران میپندارد. این انانیت، مانعی در سلوک است و سالک باید از آن نیز به سوی حق فرار کند تا نسبتهای نفسانی محو گردد.
﴿كُلُّ شَيْءٍ هَالِكٌ إِلَّا وَجْهَهُ﴾ (القصص: ۸۸، : «هر چیز فانی است جز وجه او»): این آیه، بر محو انانیت و بقای حق تأکید دارد.
جمعبندی بخش دوم
تمایز میان عرفان محبین و محبوبین، در رویکرد به فرار و هجرت آشکار میشود. عرفان محبین، با فرار از خلق و ضعفها، سالک را به تلاش نفسانی وامیدارد، اما عرفان محبوبین، با هجرت و قرار، او را به وصال حق میرساند. نقد فرار از خلق و انانیت، بر ضرورت تصفیه نفس و حضور حکیمانه در جامعه تأکید دارد.
بخش سوم: نقد تبلیغ دینی و ضرورت روش حکیمانه
نقد تبلیغ ترسآور
تبلیغ دینی، اگر با روشی نادرست و ترسآور انجام شود، به جای جذب، به فرار مخاطبان منجر میشود. نمونه بارز این مسئله، در دعوت حضرت نوح (ع) دیده میشود، که قوم او از دعوتش گریختند: ﴿فَلَمْ يَزِدْهُمْ دُعَائِي إِلَّا فِرَارًا﴾ (نوح: ۶، : «دعوتم جز بر فرارشان نیفزود»). این فرار، نتیجه نوع تبلیغی بود که ترس و وحشت ایجاد کرد.
تبلیغ، چونان آبی است که باید متناسب با ظرف مخاطب ریخته شود: به فقیر با محبت، به غنی با حکمت، به عالم با استدلال، و به جاهل با موعظه نیکو. تبلیغ نادرست، چون بادی است که به جای روشنی، خاکستر پراکنده میکند.
درنگ: تبلیغ دینی باید با حکمت و محبت انجام شود تا به جای فرار، جذب و هدایت ایجاد کند. |
روش حکیمانه در دعوت
قرآن کریم، بر روش حکیمانه در دعوت تأکید دارد: ﴿ادْعُ إِلَى سَبِيلِ رَبِّكَ بِالْحِكْمَةِ وَالْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ﴾ (النحل: ۱۲۵، : «با حکمت و موعظه نیکو به راه پروردگارت دعوت کن»). این روش، مبتنی بر شناخت مخاطب و ارائه پیام به شکلی است که دلها را آرام و به سوی حق جذب کند.
جمعبندی بخش سوم
تبلیغ دینی، اگر با روشی ترسآور انجام شود، به فرار مخاطبان منجر میشود، چنانکه در دعوت حضرت نوح (ع) مشاهده شد. روش حکیمانه، که قرآن کریم بر آن تأکید دارد، با محبت و حکمت، دلها را به سوی حق هدایت میکند. این اصل، در سلوک عرفانی نیز صدق میکند، که سالک باید با محبت و معرفت، دیگران را به حقیقت دعوت کند.
بخش چهارم: فرار از فرار و وصول به قرار
فرار از شهود فرار
شهود فرار، یعنی آگاهی سالک به اینکه در حال فرار است، خود مانعی در سلوک است. سالک باید از این شهود نیز فرار کند تا به عدم توجه به خود و محو انانیت برسد. این مرحله، به فناء فی الله اشاره دارد، که سالک در آن از خودآگاهی نفسانی رها میشود.
فرار از فرار: مقام قرار
فرار از فرار، به معنای عدم الفرار یا قرار است. در این مقام، سالک از هرگونه حرکت ناشی از ضعف رها شده و در حق مستقر میشود. این قرار، آغاز عرفان محبوبین است، که در آن سالک با موهبت الهی به وحدت با حق میرسد.
﴿أَلَا بِذِكْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ﴾ (الرعد: ۲۸، : «آگاه باشید که با یاد خدا دلها آرام میگیرد»): این آیه، آرامش قلبی را نتیجه اتصال به حق میداند.
درنگ: فرار از فرار، سالک را به مقام قرار و استقرار در حق میرساند، که آغاز عرفان محبوبین است. |
محو انانیت و موهبت الهی
فرار از فرار، به محو انانیت و وصول به مقام «والله الباقی» منجر میشود. این مقام، نتیجه موهبت الهی است، نه اکتساب و تلاش نفسانی. در این مرحله، جز حق چیزی باقی نمیماند و سالک در وحدت محض با حق غرق میشود.
﴿وَاللَّهُ الْغَنِيُّ وَأَنْتُمُ الْفُقَرَاءُ﴾ (محمد: ۳۸، : «خدا بینیاز است و شما نیازمندانید»): این آیه، بر فقر وجودی انسان و غنای الهی تأکید دارد.
جمعبندی بخش چهارم
فرار از شهود فرار و فرار از فرار، سالک را به مقام قرار و محو انانیت میرساند. این مقام، با موهبت الهی حاصل میشود و آغاز عرفان محبوبین است، که در آن جز حق چیزی باقی نمیماند. آیات قرآن کریم، این تحول را با تأکید بر آرامش قلبی و بقای حق تأیید میکنند.
نتیجهگیری کلی
باب فرار در منازل السائرین، مرتبهای متعالی از سلوک عرفانی را تبیین میکند که سالک در آن از غیر حق، شهود فرار، و خود فرار به سوی حق حرکت میکند تا به مقام قرار و وحدت با حق دست یابد. فرار، در عرفان محبین، نشانه ضعف و ترس است، اما در مرتبه خاصه الخاصه، پلی به سوی کمال محسوب میشود. در مقابل، عرفان محبوبین، با هجرت و قرار، سالک را به وصال حق میرساند. آیات قرآن کریم، با تبیین مصادیق فرار، بر ضرورت تحول از گریز نفسانی به استقرار در حق تأکید دارند. نقد تبلیغ ترسآور و فرار از خلق، بر اهمیت روش حکیمانه و حضور معنوی در جامعه دلالت دارد. این تحلیل، با زبانی فاخر و علمی، چارچوبی جامع برای پژوهشهای عرفانی و قرآنی ارائه میدهد.
بهسان پرندهای که از قفس نفس رها شده و به سوی آسمان بیکران حق پرواز میکند، سالک عارف، با فرار از فرار، در نور حق غرق میشود و جز او چیزی نمیبیند. این سفر، نهتنها سلوک فردی، بلکه دعوتی است به سوی معرفت و محبت الهی.
با نظارت صادق خادمی |