متن درس
کتاب منازل السائرین: ریاضت علم و کتمان اسرار
تحلیل و تبیین باب ریاضت کتاب منازل السائرین
برگرفته از درسگفتارهای آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره (جلسه ۱۲۹ -باب ریاضت- بخش دهم)
مقدمه
کتاب منازل السائرین، اثر عارف گرانقدر خواجه عبدالله انصاری، یکی از شاهکارهای عرفان اسلامی است که مراحل سلوک معنوی را با بیانی عمیق و حکیمانه تبیین میکند. در این میان، باب ریاضت (جلسه ۱۲۹)، با تمرکز بر مرتبه سوم ریاضت، یعنی «إبقاء العلم يجري مجراه»، بهعنوان یکی از دشوارترین مراحل سلوک برای اهل احوال معرفی شده است. این مرتبه، که مستلزم حفظ علم در مسیر صحیح و پرهیز از غلبه حال بر آن است، سالک را به سوی کتمان اسرار، رعایت ادب الهی، و هماهنگی با شرع هدایت میکند. درسگفتارهای آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره در این باب، با زبانی ژرف و نقادانه، به تبیین اهمیت این ریاضت، تمایز محبین و محبوبین، وحدت نظام عوالم، و نقش مربی در سلوک پرداخته و با تمثیلات طبیعی، مفاهیم عرفانی را به زیبایی روشن ساخته است.
بخش اول: تبیین مفهوم إبقاء العلم يجري مجراه
تعریف و ماهیت ریاضت علم
مرتبه سوم ریاضت در منازل السائرین، که با عنوان «إبقاء العلم يجري مجراه» شناخته میشود، به حفظ علم در مسیر صحیح و جلوگیری از غلبه حالات عرفانی بر آن اشاره دارد. این ریاضت، برای اهل احوال، یعنی کسانی که در میانه راه سلوک قرار دارند، دشواری خاصی دارد، زیرا حال ممکن است بر علمشان چیره شده و آنها را به سوی افشای اسرار یا سوء ادب الهی سوق دهد. این مرتبه، سالک را ملزم میکند که با تمرکز درونی و اقتدار معنوی، علم را در جایگاه اصلی خود نگه دارد و از پراکندگی و تفرق درونی پرهیز کند.
درنگ: إبقاء العلم يجري مجراه، به معنای حفظ علم در مسیر شرعی و عرفانی آن است، که سالک را از غلبه حال بر علم و افشای بیجای اسرار بازمیدارد.
این مفهوم با آیه شریفه ﴿وَمَا يَعْلَمُ تَأْوِيلَهُ إِلَّا اللَّهُ وَالرَّاسِخُونَ فِي الْعِلْمِ﴾ (آل عمران: ۷، : «تأویل آن را جز خدا و راسخان در علم نمیدانند») همخوانی دارد، که بر اهمیت علم راسخ و استوار در برابر فریب حالات تأکید میورزد. سالک در این مرتبه، باید به ظرفی صاف و بیآلایش تبدیل شود که جز خدا در آن جای نگیرد، همانگونه که آب زلال در کوزهای پاک جاری میشود.
دشواری ریاضت برای اهل احوال
اهل احوال، که در مرتبه متوسط سلوک قرار دارند، به دلیل شدت حالات عرفانی، در معرض خطر غلبه حال بر علم قرار دارند. این غلبه، ممکن است آنها را به سوی افشای اسرار یا اظهاراتی سوق دهد که با شرع و ادب الهی سازگار نیست. ریاضت در این مرتبه، مستلزم آن است که سالک با استجماع درونی، از پراکندگی و التفات به غیر حق پرهیز کند و قلب خود را به سوی انقطاع کامل به خدا سوق دهد.
این دشواری، به زیبایی با تمثیل رگهای برجسته بدن در اثر فشار جسمانی تشبیه شده است. همانگونه که فشار جسمانی، رگها را نمایان میکند، استجماع درونی نیز اسرار قلب سالک را آشکار میسازد. اما بدون کتمان، این آشکارسازی به پردهدری و سوء ادب منجر میشود. این مفهوم با آیه شریفه ﴿فَلَا تَغُرَّنَّكُمُ الْحَيَاةُ الدُّنْيَا﴾ (لقمان: ۳۳، : «زندگی دنیا شما را نفریبد») پیوند دارد، که سالک را از فریب حالات و تعلقات دنیوی برحذر میدارد.
بخش دوم: تمایز محبین و محبوبین در سلوک
محبین: افشاگران اسرار
محبین، که در مرتبهای پایینتر از محبوبین قرار دارند، به دلیل ضعف در کنترل حالات، اسرار عرفانی را افشا میکنند. این افشا، مانند آبشاری است که با سروصدا فرومیریزد و همه را از وجود خود آگاه میسازد. محبین، به محض دریافت جرعهای از معرفت، آن را آشکار میکنند و از اینرو، به سوء ادب الهی گرفتار میشوند. این رفتار، مانند شاعری است که در لحظه الهام، بیاختیار اشعارش را فریاد میزند، یا زنی که در لحظه عادت، حالاتش را بدون کنترل آشکار میسازد.
درنگ: محبین، به دلیل ناتوانی در کتمان، اسرار را افشا میکنند و از ادب الهی دور میافتند، مانند آبشاری که با غوغا فرومیریزد.
این ویژگی با آیه شریفه ﴿وَلَا تَقُولُوا لِمَا تَصِفُ أَلْسِنَتُكُمُ الْكَذِبَ﴾ (النحل: ۱۱۶، : «به دروغ با زبانهایتان چیزی نگویید») مرتبط است، که بر پرهیز از سخنان بیاساس و افشای بیجا تأکید دارد.
محبوبین: کتمانکنندگان اسرار
در مقابل، محبوبین، که به مرتبهای والاتر از محبین رسیدهاند، اسرار را با کتمان حفظ میکنند. آنها، مانند قناتی آرام که در زیر زمین جاری است، بدون غوغا و خودنمایی، معرفت الهی را در قلب خود نگه میدارند. این کتمان، نشانه اقتدار درونی و ادب الهی است که محبوبین را از محبین متمایز میسازد. محبوبین، مانند اولیای کامل، حتی در برابر دریافت معارف عظیم، سکوت اختیار میکنند و از افشای بیجا پرهیز دارند.
این صفت، با آیه شریفه ﴿يَعْلَمُونَ مَا تَفْعَلُونَ﴾ (البقرة: ۲۳۴، : «میدانند چه میکنید») همخوانی دارد، که بر آگاهی خدا از اعمال و حالات بندگان تأکید میورزد و سالک را به حفظ اسرار در برابر غیر خدا دعوت میکند.
بخش سوم: نقش مربی و ادب الهی در سلوک
اهمیت مربی در هدایت سالک
مربی واصل، بهعنوان راهنمایی که خود به مراتب بالای سلوک رسیده است، نقش محوری در هدایت سالک دارد. او باید سالک را چنان تربیت کند که از انحرافاتی مانند افشای اسرار، مخالفت با شرع، یا پراکندگی درونی در امان بماند. مشکلات سلوک، اغلب ناشی از نقص در مربی، روش، یا خود سالک است. مربی، مانند ناخدایی است که کشتی سلوک را در دریای پرتلاطم حالات به ساحل امن میرساند.
درنگ: مربی واصل، با هدایت دقیق سالک، او را از انحرافات سلوک، مانند افشای اسرار یا مخالفت با شرع، حفظ میکند.
این نقش، با آیه شریفه ﴿وَاتَّبِعْ سَبِيلَ مَنْ أَنَابَ إِلَيَّ﴾ (لقمان: ۱۵، : «راه کسی که به سوی من بازگردد را دنبال کن») همخوان است، که بر اهمیت پیروی از راهنمایان الهی تأکید دارد.
سوء ادب الهی و پیامدهای آن
سوء ادب الهی، هنگامی رخ میدهد که سالک، به دلیل غلبه حال، از رب یا مربی خود پیشی بگیرد و اسرار را بدون اذن الهی یا شرعی افشا کند. این خطا، مانند گامی است که پیش از فرمان پروردگار برداشته شود و سالک را به ورطه گمراهی میکشاند. چنین رفتاری، مانند شاگردی است که پیش از استاد، درس را بازگو کند و از اینرو، نظم کلاس را برهم زند.
این مفهوم، با آیه شریفه ﴿وَلَا تَقُولُوا مَا لَا تَفْعَلُونَ﴾ (الصف: ۲، : «چرا چیزی میگویید که انجام نمیدهید؟») مرتبط است، که سالک را از اظهارات بیاساس و غیرشرعی برحذر میدارد.
بخش چهارم: وحدت نظام عوالم و استجماع درونی
وحدت نظام حاکم بر عوالم
یکی از نکات برجسته درسگفتار، تأکید بر وحدت نظام حاکم بر عوالم مادی و مجرد است. تمامی عوالم، از ناسوت تا مینا، تحت یک نظام واحد اداره میشوند. فهم یک علم یا نظام، مانند کلیدی است که درهای سایر علوم و عوالم را میگشاید. این وحدت، مانند رودی است که از سرچشمه واحد سرچشمه گرفته و در شاخههای گوناگون جاری میشود، اما本质 آن یکی است.
درنگ: نظام حاکم بر عوالم مادی و مجرد واحد است؛ فهم یک علم، کلید فهم سایر علوم و عوالم است، مانند کلیدی که همه قفلها را میگشاید.
این دیدگاه، با آیه شریفه ﴿سَنُرِيهِمْ آيَاتِنَا فِي الْآفَاقِ وَفِي أَنْفُسِهِمْ﴾ (فصلت: ۵۳، : «آیاتمان را در آفاق و انفس نشانشان میدهیم») همخوانی دارد، که بر وحدت آیات الهی در جهان و نفس انسان تأکید میورزد.
استجماع و پردهدری
استجماع، یا تمرکز و اقتدار درونی، قلب سالک را فعال میکند و اسرار حکمت را بر زبانش جاری میسازد. این فرآیند، مانند رگهای برجسته بدن در اثر فشار جسمانی است که نمایانگر نیروی درونی است. اما بدون کتمان، این آشکارسازی به پردهدری منجر میشود و سالک را از ادب الهی دور میکند. آیه شریفه ﴿إِنَّ الَّذِينَ يَخْشَوْنَ رَبَّهُمْ بِالْغَيْبِ﴾ (الملك: ۱۲، : «کسانی که در نهان از پروردگارشان میترسند») بر اهمیت خوف از افشای بیجا تأکید دارد.
بخش پنجم: تمثیلات طبیعی و کتمان اسرار
تمثیلات طبیعی در سلوک
درسگفتار، با بهرهگیری از تمثیلات طبیعی، مفاهیم عرفانی را به زیبایی تبیین کرده است. حالات عرفانی سالک، مانند لحظه الهام شاعر، عادت زنان، یا بلوغ انسان است که نیازمند کنترل و کتمان است. همانگونه که شاعر در لحظه الهام، قلم به دست میگیرد تا شعرش را ثبت کند، سالک نیز باید اسرار را در قلب خود حفظ کند و از افشای بیجا پرهیز نماید.
این تشبیه، با آیه شریفه ﴿كَذَٰلِكَ يُبَيِّنُ اللَّهُ لَكُمْ آيَاتِهِ﴾ (البقرة: ۲۴۲، : «خدا آیاتش را برایتان روشن میکند») همخوان است، که بر روشنگری آیات الهی از طریق تمثیلات تأکید دارد.
کتمان اسرار: شرط سلوک کامل
کتمان اسرار، مانند سپری است که نیروی معنوی سالک را حفظ میکند. افشای اسرار، مانند نیش زنبور عسل است که به مرگ خود زنبور منجر میشود. سالک، اگر اسرار را افشا کند، نیروی درونی خود را تخلیه کرده و به نابودی معنوی میرسد. این مفهوم، با آیه شریفه ﴿وَإِنْ تُخْفُوا مَا فِي أَنْفُسِكُمْ أَوْ تُبْدُوهُ يَعْلَمْهُ اللَّهُ﴾ (البقرة: ۲۸۴، : «چه در دل پنهان کنید و چه آشکار سازید، خدا میداند») پیوند دارد.
درنگ: کتمان اسرار، مانند سپری است که نیروی معنوی سالک را حفظ میکند؛ افشای بیجا، مانند نیش زنبور عسل، به نابودی معنوی او منجر میشود.
بخش ششم: نقد شلوغکاری و ضرورت حفظ شرع
نقد شلوغکاری عرفا
برخی عرفا، مانند بایزید بسطامی و منصور حلاج، به دلیل افشای اسرار، به شلوغکاری متهم شدهاند. این شلوغکاری، مانند فریادهای بیمهار در میان سکوت عرفانی است که نظم سلوک را برهم میزند. در مقابل، عرفای صمدانی، مانند اولیای شیعه، با کتمان اسرار، بیصدا به کمال رسیدند. این نقد، با آیه شریفه ﴿وَالَّذِينَ آمَنُوا أَشَدُّ حُبًّا لِلَّهِ﴾ (البقرة: ۱۶۵، : «مؤمنان به خدا محبت شدیدتری دارند») همخوانی دارد، که بر محبت خالص و بیغوغا تأکید دارد.
ضرورت هماهنگی سلوک با شرع
سلوک عرفانی، باید با شرع هماهنگ باشد. هرگونه مخالفت با شرع، نشانه گمراهی سالک است، مگر اینکه سالک مجتهد باشد و نقدی شرعی ارائه دهد. این هماهنگی، مانند پلی است که سالک را از دریای حالات به ساحل امن شرع میرساند. آیه شریفه ﴿وَمَنْ يُطِعِ اللَّهَ وَرَسُولَهُ فَقَدْ فَازَ فَوْزًا عَظِيمًا﴾ (الأحزاب: ۷۱، : «هر که از خدا و رسولش اطاعت کند، به رستگاری بزرگی میرسد») بر این اصل تأکید دارد.
بخش هفتم: بسم الله الرحمن الرحیم و سلوک پنهانی
بسم الله: ذکر جامع سلوک
ذکر ﴿بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ﴾ (الفاتحة: ۱، : «به نام خداوند بخشنده مهربان») بهعنوان حقیقتی کامل، سالک را در تمامی مراحل سلوک همراهی میکند. این ذکر، مانند کلیدی است که درهای کمال را میگشاید و نیاز به هیچ افزودنی ندارد. سالک، با تکرار این ذکر، همه چیز را به خدا نسبت میدهد و از خودبینی و افشای اسرار پرهیز میکند.
درنگ: بسم الله الرحمن الرحیم، ذکری جامع است که سالک را در تمامی مراحل سلوک به سوی انقطاع به خدا هدایت میکند.
سلوک پنهانی: شرط کمال
سلوک پنهانی، شرط کمال معنوی است. سالک، مانند زنبور عسل که نیش زدنش به مرگش منجر میشود، نباید اسرار را خرج کند تا نیروی معنویاش حفظ شود. اولیای کامل، مانند امیر مؤمنان علیهالسلام، با وجود علم کامل، اسرار را کتمان کردند و از افشای بیجا پرهیز داشتند. این اصل، با آیه شریفه ﴿وَمَا كَانَ اللَّهُ لِيُطْلِعَكُمْ عَلَى الْغَيْبِ﴾ (آل عمران: ۱۷۹، : «خدا چنان نیست که شما را از غیب آگاه کند») همخوانی دارد.
بخش هشتم: نقد روشهای تربیتی و مسئولیت مربی
نقد روشهای تربیتی غیرنظاممند
آموزش همزمان علوم متعدد، مانند ریختن پارچههای گوناگون در یک کاسه، ذهن را پراکنده میکند. تربیت باید نظاممند و تدریجی باشد تا فهم عمیق ایجاد شود. این نقد، مانند هشداری است به باغبانی که بذرهای گوناگون را بینظم در خاک میکارد و از رشد هماهنگ آنها بازمیماند. آیه شریفه ﴿وَرَتِّلِ الْقُرْآنَ تَرْتِيلًا﴾ (المزمل: ۴، : «قرآن را با ترتیل بخوان») بر اهمیت نظم در یادگیری تأکید دارد.
مسئولیت مربی در حفظ شرع و ظاهر
مربی، مسئول است که سالک را چنان هدایت کند که سلوکش با شرع و ظاهر زندگیاش هماهنگ باشد. سلوکی که به خل و چل شدن یا از دست رفتن تدین منجر شود، حرام است. مربی، مانند معماری است که بنای سلوک را چنان استوار میسازد که در برابر طوفانهای حالات فرو نریزد. این مسئولیت، با آیه شریفه ﴿وَمَنْ يَهْدِ اللَّهُ فَهُوَ الْمُهْتَدِ﴾ (الكهف: ۱۷، : «هر که را خدا هدایت کند، او هدایتیافته است») پیوند دارد.
بخش نهم: هدف ریاضت اخص و الگوی اولیای کامل
هدف ریاضت اخص: زندگی در منطقه صفر
هدف ریاضت اخص، زندگی در منطقه صفر است؛ جایی که سالک از تعلقات و خودبینی خالی شده و همه چیز را به خدا نسبت میدهد. این مرتبه، مانند اقيانوسي بيکران است که سالک در آن غرق حق ميشود و با ذکر ﴿بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ﴾، به انقطاع کامل ميرسد. این هدف، با آیه شریفه ﴿إِلَّا ابْتِغَاءَ وَجْهِ رَبِّهِ الْأَعْلَىٰ﴾ (الليل: ۲۰، : «جز برای طلب وجه پروردگارش») همخوانی دارد.
الگوی اولیای کامل
اولیای کامل، مانند امیر مؤمنان علیهالسلام، الگویی بینظیر برای سلوک پنهانی و کتمان اسرار هستند. ایشان، با وجود علم کامل به همه عوالم، اسرار را افشا نکردند و با ذکر سبحانالله و مناجات خالصانه، ادب الهی را حفظ کردند. این الگو، مانند ستارهای درخشان است که راه سالکان را در شبهای تاریک سلوک روشن میسازد.
درنگ: اولیای کامل، با کتمان اسرار و زندگی در منطقه صفر، الگویی برای سالکان در حفظ ادب الهی و انقطاع به حق هستند.
نتیجهگیری و جمعبندی
باب ریاضت (جلسه ۱۲۹) از منازل السائرین، با تبیین مرتبه سوم ریاضت، یعنی «إبقاء العلم يجري مجراه»، به یکی از دشوارترین مراحل سلوک پرداخته است. این مرتبه، سالک را به حفظ علم در برابر غلبه حال، کتمان اسرار، و رعایت ادب الهی ملزم میکند. تمایز محبین و محبوبین، وحدت نظام عوالم، و نقش محوری مربی، از نکات برجسته این درسگفتار است. تمثیلات طبیعی، مانند شاعر، زن در عادت، و زنبور عسل، مفاهیم عرفانی را به زیبایی روشن ساخته و بر اهمیت کتمان و هماهنگی با شرع تأکید کردهاند. ذکر ﴿بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ﴾، بهعنوان حقیقتی جامع، سالک را در تمامی مراحل سلوک همراهی میکند و او را به سوی انقطاع به حق هدایت مینماید. اولیای کامل، با کتمان اسرار و زندگی در منطقه صفر، الگویی بینظیر برای سالکان ارائه دادهاند. راه را برای فهم عمیقتر منازل السائرین هموار ساخته است.
با نظارت صادق خادمی