متن درس
سماع خاصه و مراتب شهود حقیقت در منازل السائرین
برگرفته از درسگفتارهای آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره (جلسه ۱۴۰)
مقدمه: جایگاه سماع خاصه در سلوک عرفانی
کتاب شریف منازل السائرین اثر خواجه عبدالله انصاری، نقشهای دقیق برای پیمایش مسیر سلوک عرفانی است که مراتب مختلف تقرب به حق را با ظرافت و عمق تبیین میکند. در جلسه ۱۴۰ از درسگفتارهای آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره، باب سماع خاصه مورد بررسی قرار گرفته است که به سه مرتبه اساسی اشاره دارد: شهود مقصود در هر رمز، وقوف بر غایت در هر حمص، و خلاص از لذت تفرق. این مراتب، مانند نردبانی معنوی، سالک را از درک ظاهری پدیدهها به سوی شهود حقیقت الهی و رهایی از لذتهای غیرالهی هدایت میکنند. برخلاف سماع عام که بر وعد، وعید و اجابت متمرکز بود، سماع خاصه بر رویت و شهود حقیقت تأکید دارد و سالک را به بصیرتی عمیقتر دعوت میکند.
بخش نخست: تبیین سماع خاصه و مراتب آن
تعریف سماع خاصه و مراتب سهگانه
سماع خاصه، به عنوان یکی از مقامات والای سلوک عرفانی در منازل السائرین، در سه مرتبه تعریف شده است: شهود المقصود فی کل رمز (درک مقصود الهی در هر نشانه)، وقوف علی الغایة فی کل حمص (اشراف بر حقیقت نهان هر نفس و صوت)، و خلاص من التلذذ بالتفرق (رهایی از لذتهای غیرالهی و تمرکز بر جمع با حق). این مراتب، مانند سه منزلگاه در مسیر سلوک، سالک را از مشاهده ظاهری پدیدهها به سوی درک باطنی حقیقت و در نهایت وحدت با حق رهنمون میسازند. شهود مقصود، سالک را به شناسایی هدف الهی در هر فعل و نشانه دعوت میکند؛ وقوف بر غایت، او را به درک حقیقت نهان هر صوت و نفس هدایت میکند؛ و خلاص از تفرق، نشانه کمال عرفانی است که سالک را از لذتهای پراکنده و غیرالهی آزاد میسازد. این تقسیمبندی با آیه شریفه ﴿قُلْ إِنَّ صَلَاتِي وَنُسُكِي وَمَحْيَايَ وَمَمَاتِي لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ﴾ (الأنعام: ۱۶۲، : «بگو نماز و عبادتم و زندگی و مرگم برای خدا، پروردگار جهانیان است») همخوانی دارد که بر تمرکز کامل بر حق تأکید میورزد.
تفاوت سماع خاصه با سماع عام
سماع عام، که در مراتب پیشین تبیین شد، بر وعد، وعید و اجابت متمرکز بود و سالک را برای اطاعت و حرکت به سوی حق آماده میساخت. اما سماع خاصه، بر رویت و شهود حقیقت تأکید دارد و سالک را از مرحله آمادگی به درک عمیق مقاصد الهی رهنمون میسازد. اگر سماع عام مانند آمادهسازی زمین برای کاشت بذر باشد، سماع خاصه مانند شکوفایی گل حقیقت در دل سالک است. این تفاوت، مانند گذر از سایه به نور است که سالک را از اطاعت ظاهری به شهود باطنی هدایت میکند. این مفهوم با آیه شریفه ﴿فَمَنْ يُرِدِ اللَّهُ أَنْ يَهْدِيَهُ يَشْرَحْ صَدْرَهُ لِلْإِسْلَامِ﴾ (الأنعام: ۱۲۵، : «هر که را خدا بخواهد هدایت کند، سینهاش را برای اسلام میگشاید») همخوانی دارد که بر شرح صدر برای شهود حقیقت اشاره میکند.
شهود مقصود در هر رمز
مرتبه نخست سماع خاصه، شهود مقصود در هر رمز است که سالک را به درک هدف الهی در هر نشانه، فعل یا صوت دعوت میکند. این شهود، مانند نوری است که پردههای ظاهر را کنار میزند و حقیقت باطنی هر پدیده را آشکار میسازد. سالک در این مقام، مانند کاوشگری است که در هر نشانه، گنج حقیقت را میجوید و علت و مقصود الهی را در آن مییابد. این مرتبه، فراتر از دیدن ظاهر اشیا، به درک باطن آنها میپردازد، مانند باغبانی که در هر برگ، حکمت الهی را مشاهده میکند. این مفهوم با آیه شریفه ﴿سَنُرِيهِمْ آيَاتِنَا فِي الْآفَاقِ وَفِي أَنْفُسِهِمْ﴾ (فصلت: ۵۳، : «بهزودی آیات خود را در آفاق و در نفوسشان نشانشان میدهیم») همخوانی دارد که بر شهود آیات الهی در جهان و نفس تأکید میورزد.
وقوف بر غایت در هر حمص
مرتبه دوم، وقوف بر غایت در هر حمص است که به معنای اشراف بر حقیقت نهان هر نفس یا صوت خفی است. حمص، به صوت خفی یا نفس نهان اشاره دارد که سالک با بصیرت استبصاری، حقیقت الهی را در آن مشاهده میکند. این مقام، مانند شنیدن نغمهای آسمانی در سکوت عالم است که سالک را به جناب حق رهنمون میسازد. سالک در این مرتبه، مانند شناگری است که در اقیانوس معرفت، گوهر حقیقت را از هر نفس و صوت استخراج میکند. این مفهوم با آیه شریفه ﴿وَفِي أَنْفُسِكُمْ أَفَلَا تُبْصِرُونَ﴾ (الذاريات: ۲۱، : «و در نفوس خودتان، آیا نمیبینید؟») مرتبط است که بر بصیرت به حقیقت نفوس تأکید دارد.
خلاص از لذت تفرق
مرتبه سوم، خلاص از لذت تفرق است که سالک را از لذتهای غیرالهی و پراکنده رها میسازد و او را به لذت جمع با حق میرساند. در این مقام، سالک مانند پرندهای است که از قفس لذتهای دنیوی آزاد شده و به سوی آسمان وحدت پرواز میکند. هر آنچه غیر خدا باشد، برای او تلخ است و تنها جمع با حق، شیرینی جاودانهای دارد. این رهایی، نشانه کمال عرفانی است که سالک را به وحدت و محبت الهی میرساند. این مفهوم با آیه شریفه ﴿وَالَّذِينَ آمَنُوا أَشَدُّ حُبًّا لِلَّهِ﴾ (البقرة: ۱۶۵، : «مؤمنان به خدا محبت شدیدتری دارند») همخوانی دارد که بر عشق و محبت خالص به حق تأکید میورزد.
بخش دوم: کتمان اولیا و امنیت اجتماعی
کتمان اولیا و حفظ آرامش جامعه
اولیای الهی، با علم به ما کان و ما یکون (آنچه بوده و آنچه خواهد بود)، از کتمان کامل بهره میبرند تا آرامش و امنیت را به جامعه هدیه کنند. این کتمان، مانند پردهای است که حقیقت علم غیبی آنها را از دیدگان مردم پنهان میدارد تا از وحشت و اضطراب جامعه جلوگیری شود. معصومین (ع)، مانند چشمهای زلال، با حضورشان آرامش را به مردم ارزانی میداشتند، حتی اگر مردم در برابرشان گناه یا خطا مرتکب میشدند. این کتمان، مانند سپری است که جامعه را از آشوب معرفت غیبی محافظت میکند. این مفهوم با آیه شریفه ﴿وَمَا أَرْسَلْنَاكَ إِلَّا رَحْمَةً لِلْعَالَمِينَ﴾ (الأنبياء: ۱۰۷، : «تو را جز رحمتی برای جهانیان نفرستادیم») همخوانی دارد که بر رحمت معصومین برای عالمیان تأکید میورزد.
امنیت اجتماعی معصومین و پذیرش مظلومیت
معصومین (ع) با پذیرش مظلومیت و عمل به بینه و شاهد در قضاوت، امنیت اجتماعی را حفظ میکردند، حتی اگر به زیان خودشان بود. این رفتار، مانند فداکاری باغبانی است که برای حفظ باغ، خود را در برابر طوفان قرار میدهد. برای مثال، در روایات آمده است که امامی عبا را به مدعی واگذار کرد، هرچند حق با او بود، تا امنیت جامعه حفظ شود. این مظلومیت، مانند نوری است که تاریکی ظلم را میزداید و جامعه را به سوی عدالت هدایت میکند. این مفهوم با آیه شریفه ﴿وَلَا تَقْرَبُوا مَالَ الْيَتِيمِ إِلَّا بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ﴾ (الإسراء: ۳۴، : «به مال یتیم نزدیک نشوید مگر به بهترین وجه») مرتبط است که بر عدالت و انصاف تأکید دارد.
نقد ادعاهای کاذب علم غیب
ادعاهای کاذب علم غیب و معرفت، نشانه جهل و بیماری روانی است و با عرفان حقیقی فاصله دارد. اولیای الهی، مانند معصومین، هرگز چنین ادعاهایی نداشتند و با کتمان، حقیقت را حفظ میکردند. این ادعاها، مانند علفهای هرز در باغ معرفت، به گمراهی و تمسخر دین منجر میشوند. این نقد، مانند نسیمی است که غبار خرافات را از آینه حقیقت میزداید. این مفهوم با آیه شریفه ﴿وَمَا يَتَّبِعُونَ إِلَّا الظَّنَّ وَإِنَّ الظَّنَّ لَا يُغْنِي مِنَ الْحَقِّ شَيْئًا﴾ (النجم: ۲۸، : «جز گمان پیروی نمیکنند و گمان از حق بینیاز نمیکند») همخوانی دارد.
بخش سوم: رهایی از لذت تفرق و شهود حق
رهایی ذاتی اولیا از لذت تفرق
اولیای الهی بهصورت ذاتی از لذتهای متفرق بیزارند و نیازی به ریاضت برای ترک گناه ندارند، زیرا گناه برایشان غیرقابل تحمل است. این رهایی، مانند چشمهای زلال است که از دل سنگ میجوشد و هیچ آلودگی را برنمیتابد. برای مثال، پیامبر اکرم (ص) با وجود ازدواجهای متعدد، از لذتهای دنیوی بهره نبرد و زندگیاش پر از رنج و مصیبت بود. این مظلومیت، مانند ستارهای است که در آسمان تاریک میدرخشد و حقیقت رهایی از تفرق را نشان میدهد. این مفهوم با آیه شریفه ﴿زُيِّنَ لِلنَّاسِ حُبُّ الشَّهَوَاتِ﴾ (آل عمران: ۱۴، : «محبت شهوات برای مردم آراسته شده») مرتبط است که اولیا از این زینت رها هستند.
مظلومیت پیامبر و رهایی از لذتهای دنیوی
پیامبر اکرم (ص)، با وجود ازدواجهای متعدد، از لذتهای دنیوی بهره نبرد و زندگیاش پر از رنج و مصیبت بود. این مظلومیت، مانند درختی است که در طوفان ایستادگی میکند و میوههایش را به دیگران ارزانی میدارد. برای مثال، ازدواجهای ایشان، نه از سر لذتجویی، بلکه برای حفظ و هدایت دیگران بود. این رنج، مانند آتشی است که قلب پیامبر را برای خیر امت صیقل داد. این مفهوم با آیه شریفه ﴿لَقَدْ جَاءَكُمْ رَسُولٌ مِنْ أَنْفُسِكُمْ عَزِيزٌ عَلَيْهِ مَا عَنِتُّمْ﴾ (التوبة: ۱۲۸، : «رسولی از خودتان آمد که رنج شما بر او گران است») مرتبط است.
شهود حق بالحق
در اوج سماع خاصه، سالک حق را با حق و در حق مشاهده میکند، بدون باقیماندهای از خلق. هر پدیدهای برای او جلوه حق میشود، مانند آینهای صیقلی که تنها نور حقیقت را بازتاب میدهد. این شهود، مانند رودی است که به اقیانوس وحدت میپیوندد و هیچ اثری از تفرق در آن باقی نمیماند. این مفهوم با آیه شریفه ﴿كُلُّ شَيْءٍ هَالِكٌ إِلَّا وَجْهَهُ﴾ (القصص: ۸۸، : «هر چیز فانی است جز وجه او») همخوانی دارد که بر بقای حق و فنای خلق تأکید دارد.
بخش چهارم: ذکر خفی و انصراف اولیا
ذکر خفی و شغل اولیا
اولیای الهی در عین اشتغال به امور ظاهری، ذکر خفی (یاد دائم خدا) دارند که شغل اصلی آنهاست و امور فرعی، مانع آن نمیشود. این ذکر، مانند جویباری است که در دل سنگ جریان دارد و هیچ مانعی آن را متوقف نمیکند. اولیا، مانند ستارگانی هستند که در روز نیز میدرخشند، اما نورشان از دیدگان عادی پنهان است. این مفهوم با آیه شریفه ﴿رِجَالٌ لَا تُلْهِيهِمْ تِجَارَةٌ وَلَا بَيْعٌ عَنْ ذِكْرِ اللَّهِ﴾ (النور: ۳۷، : «مردانی که تجارت و خریدوفروش، آنها را از یاد خدا غافل نمیکند») مرتبط است.
انصراف اولیا به عالم بالا
اولیای الهی با انصراف به عالم بالا، از مشکلات زمینی (ایليات) فاصله میگیرند و از رنج دیدن مصائب خلق در امان میمانند. این انصراف، مانند پرواز پرندهای است که از زمین به سوی آسمان میرود و از طوفانهای زمینی رها میشود. اولیا، با تمرکز بر عاليات، مانند کوهنوردانی هستند که قلههای معرفت را فتح میکنند و از دشواریهای زمین بینیاز میشوند. این مفهوم با آیه شریفه ﴿وَاذْكُرِ اسْمَ رَبِّكَ وَتَبَتَّلْ إِلَيْهِ تَبْتِيلًا﴾ (المزمل: ۸، : «نام پروردگارت را یاد کن و یکسره به او بپرداز») مرتبط است.
قظ بصر و رویت غیرمستقیم
اولیای الهی با قظ بصر (فروبستن نگاه از غیر)، بهصورت خمار و غیرمستقیم به خلق مینگرند تا از رنج دیدن حقیقت آنها در امان بمانند. این قظ بصر، مانند پردهای است که نور تند حقیقت را ملایم میکند تا قلب سالک از شدت آن آسیب نبیند. اولیا، مانند نقاشانی هستند که با ظرافت، تنها زیباییهای الهی را بر بوم دل ترسیم میکنند. این مفهوم با آیه شریفه ﴿قُلْ لِلْمُؤْمِنِينَ يَغُضُّوا مِنْ أَبْصَارِهِمْ﴾ (النور: ۳۰، : «به مؤمنان بگو دیدگان خود را فروبندند») همخوانی دارد.
بخش پنجم: شهود صوت حق و نقد تفرق
شهود صوت حق در ذکر «سمع الله لمن حمده»
ذکر «سمع الله لمن حمده» در نماز، اشاره به شنیدن حمد بیصدا توسط خداوند دارد. این ذکر، سالک را به شهود صوت حق در سکوت هدایت میکند، مانند شنیدن نغمهای آسمانی در خلوت دل. سالک در این مقام، مانند شاعری است که در سکوت، موسیقی حقیقت را میشنود و آن را در دل خود نغمه میکند. این مفهوم با آیه شریفه ﴿إِنَّنِي أَنَا اللَّهُ لَا إِلَٰهَ إِلَّا أَنَا فَاعْبُدْنِي﴾ (طه: ۱۴، : «منم خدا، معبودی جز من نیست، پس مرا عبادت کن») مرتبط است که بر عبادت خالص و شهود حقیقت تأکید دارد.
نقد تفرق و آزمایش عرفانی
تفرق (پراکندگی توجه) مانع شهود حقیقت است و سالک با جمع (تمرکز بر حق)، توانایی رویت رمز و حمص را به دست میآورد. عرفان، مانند آزمایشگاهی درونی است که سالک میتواند با بررسی لذت تفرق یا جمع، میزان کمال خود را بسنجد. این آزمایش، مانند آینهای است که حقیقت دل را نشان میدهد و سالک را به سوی تمرکز بر حق دعوت میکند. این مفهوم با آیه شریفه ﴿وَأَقِمْ وَجْهَكَ لِلدِّينِ حَنِيفًا﴾ (يونس: ۱۰۵، : «روی خود را بهسوی دین یکتا کن») مرتبط است که بر تمرکز بر حق تأکید دارد.
نقد رفتارهای غیرعرفانی و ادعاهای کاذب
رفتارهای نمایشی و ادعاهای غیرواقعی، مانند سخن گفتن از شهوات یا معرفت کاذب، نشانه مشکلات روانی و دوری از عرفان حقیقی است. این رفتارها، مانند سایهای هستند که نور حقیقت را میپوشانند و به گمراهی منجر میشوند. اولیای الهی، با کتمان و رفتار خالصانه، از این نمایشها پرهیز میکردند. این نقد با آیه شریفه ﴿وَلَا تَقُولُوا لِمَا تَصِفُ أَلْسِنَتُكُمُ الْكَذِبَ﴾ (النحل: ۱۱۶، : «به دروغ چیزی را که زبانهایتان توصیف میکند نگویید») مرتبط است.
بخش ششم: عاليات و ايليات در سلوک عرفانی
تمایز عاليات و ايليات
اولیای الهی با تمرکز بر عاليات (عالم بالا)، از رنج ايليات (جهان مادی) رها میشوند، اما این تمرکز به خلق آسیب نمیرساند. برخلاف اهل دنیا که ايليات را تخریب میکنند، اولیا مانند باغبانانی هستند که با حفظ باغ، به آن زیبایی میبخشند. این تمایز، مانند تفاوت میان نوری آسمانی و سایهای زمینی است که اولیا را به سوی کمال هدایت میکند. این مفهوم با آیه شریفه ﴿وَابْتَغِ فِيمَا آتَاكَ اللَّهُ الدَّارَ الْآخِرَةَ﴾ (القصص: ۷۷، : «در آنچه خدا به تو داده، سرای آخرت را بجوی») مرتبط است.
صوت حق و حقیقت عرفانی
در اوج سماع خاصه، سالک صوت حق را با حق و در حق میشنود، مانند شاعری که نغمه حقیقت را در سکوت عالم میشنود. این شهود، مانند رقص ذرهای در عالم است که هر پدیده را جلوه حق میسازد. این مفهوم با آیه شریفه ﴿إِنَّمَا يَخْشَى اللَّهَ مِنْ عِبَادِهِ الْعُلَمَاءُ﴾ (فاطر: ۲۸، : «از بندگان خدا، تنها عالمان از او میترسند») مرتبط است که بر معرفت عالمان و اولیا تأکید دارد.
جمعبندی و نتیجهگیری
باب سماع خاصه در منازل السائرین، با تبیین سه مرطه شهود مقصود در هر رمز، وقوف بر غایت در هر حمص، و خلاص از لذت تفرق، سالک را به سوی شهود حقیقت و وحدت با حق هدایت میکند. این مراتب، مانند پلههای نردبانی معنوی، سالک را از درک ظاهری پدیدهها به بصیرت باطنی و رهایی از لذتهای غیرالهی میرسانند. اولیای الهی، با کتمان علم غیبی و پذیرش مظلومیت، امنیت و آرامش را به جامعه هدیه میدادند، مانند چشمهای که در دل سنگ، زلال معرفت را جاری میسازد. نقد ادعاهای کاذب و رفتارهای نمایشی، بر اهمیت عرفان حقیقی تأکید دارد که سالک را به آزمایش درونی و تمرکز بر حق دعوت میکند. ذکر خفی، انصراف به عاليات، و قظ بصر، اولیا را از رنجهای ايليات رها میسازد و آنها را به شهود صوت حق هدایت میکند. این تحلیل، با ارجاعات قرآنی و ساختار علمی، چارچوبی جامع برای بازنگری عرفان و تأکید بر شهود و محبت الهی ارائه میدهد و منبعی ارزشمند برای پژوهشگران حوزه الهیات و عرفان فراهم میآورد.