در حال بارگذاری ...
Sadegh Khademi - Optimized Header
Sadegh Khademi

منازل السائرین 150

متن درس





هيبت اجلال در مقام اهل خصوص: تبیین مراتب خوف و عبادت در منازل السائرین

هيبت اجلال در مقام اهل خصوص: تبیین مراتب خوف و عبادت در منازل السائرین

برگرفته از درس‌گفتارهای آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره (جلسه ۱۵۰)

دیباچه

کتاب شریف منازل السائرین اثر خواجه عبدالله انصاری، گوهری درخشان در عرفان اسلامی است که با ساختاری نظام‌مند، مراحل سلوک معنوی را برای سالکان طریق حق ترسیم می‌کند. درس‌گفتار جلسه ۱۵۰ از سلسله مباحث آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره، به تبیین مقام اهل خصوص و هيبت اجلال در این اثر گران‌سنگ پرداخته و با نگاهی عمیق، مراتب خوف الهی، تفاوت عبادت طريقی و حقيقی، و پیوند هيبت با جلال، جمال و کمال الهی را بررسی می‌کند.

هيبت اجلال، به‌سان آینه‌ای است که حقارت انسان را در برابر عظمت بی‌کران الهی بازمی‌تاباند و سالک را به سوی عبادت حقيقی و قرب الهی رهنمون می‌شود. این مقام، که مختص اهل خصوص است، از خوف‌های نفسانی و قلبی فراتر رفته و در ظرف حضور و مناجات الهی متجلی می‌گردد. درس‌گفتار، با تمثیلاتی چون بلندی برج و جمال یوسف علیه‌السلام، این مفاهیم را به‌گونه‌ای ملموس و عمیق برای ذهن پژوهشگر ترسیم می‌کند و با نقدی بر اخلاق کلامی و خشونت در فرهنگ دینی، راهی به سوی معرفت و جامعیت صفات الهی می‌گشاید.

بخش نخست: مقام اهل خصوص و هيبت اجلال

چیستی هيبت اجلال

هيبت اجلال، در مقام اهل خصوص، بالاترین مرتبه خوف الهی است که سالک را در برابر عظمت بی‌کران حق به حقارت و تواضع وامی‌دارد. این هيبت، برخلاف وحشت ناشی از عذاب یا محرومیت از ثواب، در ظرف حضور الهی و به دلیل ادراک جلال پروردگار پدید می‌آید. به‌سان ستاره‌ای که در آسمان بی‌کران الهی می‌درخشد، هيبت اجلال، سالک را از خودبینی رها کرده و به سوی معرفت و قرب حق هدایت می‌کند.

﴿وَلِلَّهِ الْعِزَّةُ وَلِرَسُولِهِ وَلِلْمُؤْمِنِينَ﴾ (المنافقون: ۸، : «و عزت از آن خدا و رسولش و مؤمنان است»). این آیه شریفه، بر عظمت الهی تأکید دارد که منشأ هيبت اجلال در قلب سالک است.

تفاوت هيبت اجلال با خوف‌های نفسانی و قلبی

هيبت اجلال، از خوف‌های نفسانی (خوف از عذاب) و قلبی (خوف از فقدان ثواب) متمایز است. خوف نفسانی، انگیزه‌ای برای اجتناب از گناه است و به مراتب ابتدایی سلوک تعلق دارد. خوف قلبی، به محرومیت از نعمت‌های بهشتی معطوف است و در مراتب میانی سلوک رخ می‌نماید. اما هيبت اجلال، که در مقام اهل خصوص متجلی می‌شود، از هرگونه دغدغه بهشت و دوزخ فارغ است و تنها به ادراک عظمت الهی وابسته است.

درس‌گفتار، این تفاوت را به‌سان سیر از ظلمت نفس به نور قلب و سپس به فروغ سر تشبیه می‌کند، که در آن، سالک در مقام سر به هيبت اجلال دست می‌یابد.

درنگ: هيبت اجلال، مختص اهل خصوص، از خوف‌های نفسانی و قلبی متمایز است و در ظرف حضور و ادراک جلال الهی پدید می‌آید.

جمع‌بندی بخش نخست

هيبت اجلال، به‌عنوان بالاترین مرتبه خوف الهی، سالک را در مقام اهل خصوص به تواضع و حقارت در برابر عظمت الهی وامی‌دارد. این هيبت، از خوف‌های نفسانی و قلبی فراتر رفته و در ظرف مناجات و قرب الهی متجلی می‌شود. آیات قرآن کریم، این مفهوم را تأیید کرده و درس‌گفتار، با تمثیلات روشنگر، آن را برای پژوهشگران ملموس می‌سازد.

بخش دوم: مراتب سه‌گانه خوف الهی

مرتبه نخست: خوف از عذاب

خوف از عذاب، اولین مرتبه خوف الهی، در مقام نفس اماره پدید می‌آید و سالک را از گناه بازمی‌دارد. این خوف، انگیزه‌ای نفسانی است که به‌سان زنجیری، نفس را از گمراهی حفظ می‌کند. در این مرتبه، سالک هنوز درگیر دغدغه‌های مادی و عقوبت است و از حضور الهی فاصله دارد.

﴿وَخَافُونِ إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِينَ﴾ (آل عمران: ۱۷۵، : «و اگر مؤمنید، از من بترسید»). این آیه، بر خوف از عقوبت الهی تأکید دارد که در مراتب ابتدایی سلوک نقش‌آفرین است.

مرتبه دوم: خوف از فقدان ثواب

خوف از محرومیت از ثواب، در مقام قلب متجلی می‌شود و به دغدغه‌های معنوی سالک مرتبط است. در این مرتبه، سالک از محرومیت از نعمت‌های بهشتی و خیرات الهی هراس دارد و این خوف، او را به سوی اطاعت و عبادت سوق می‌دهد. به‌سان پرنده‌ای که از گم کردن آشیانه‌اش می‌ترسد، سالک در این مرتبه به دنبال حفظ خیرات معنوی است.

﴿وَمَنْ يُطِعِ اللَّهَ وَرَسُولَهُ يُدْخِلْهُ جَنَّاتٍ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ﴾ (الفتح: ۱۷، : «هر کس از خدا و رسولش اطاعت کند، او را به باغ‌هایی درآورد که از زیر آن‌ها جوی‌ها روان است»). این آیه، انگیزه سالک برای کسب ثواب و دوری از محرومیت را تأیید می‌کند.

مرتبه سوم: خوف جلالی و هيبت اجلال

خوف جلالی، که در مقام سر و در ظرف حضور الهی رخ می‌دهد، بالاترین مرتبه خوف است. این خوف، که به هيبت اجلال منجر می‌شود، از ادراک عظمت و جلال الهی سرچشمه می‌گیرد و سالک را از هرگونه خودبینی رها می‌سازد. به‌سان قطره‌ای که در اقیانوس بی‌کران الهی محو می‌شود، سالک در این مرتبه، خود را در برابر عظمت حق ناچیز می‌یابد.

﴿إِنَّمَا يَخْشَى اللَّهَ مِنْ عِبَادِهِ الْعُلَمَاءُ﴾ (فاطر: ۲۸، : «از بندگان خدا، تنها علما از او می‌ترسند»). این آیه، بر خوف ناشی از معرفت و ادراک عظمت الهی تأکید دارد.

درنگ: خوف الهی در سه مرتبه نفس (عذاب)، قلب (فقدان ثواب)، و سر (هيبت اجلال) متجلی می‌شود که سیر تکاملی سالک را نشان می‌دهد.

جمع‌بندی بخش دوم

مراتب سه‌گانه خوف الهی، از خوف نفسانی تا هيبت اجلال، سیر تکاملی سالک را در مسیر معرفت الهی ترسیم می‌کنند. این مراتب، با آیات قرآن کریم تأیید شده و درس‌گفتار، با تبیین دقیق آن‌ها، راهی به سوی فهم عمیق‌تر سلوک عرفانی می‌گشاید.

بخش سوم: علم عنایی و تأثیر غیرارادی هيبت

چیستی علم عنایی

علم عنایی، دانشی است که بدون نیاز به اراده، فعل را در فرد ایجاد می‌کند. این علم، به‌سان نوری است که بی‌ واسطه، قلب را روشن می‌سازد و سالک را به واکنش‌های معنوی و عبادی وامی‌دارد. درس‌گفتار، این مفهوم را با تمثیلی از بلندی برج تبیین می‌کند: همان‌گونه که ادراک ارتفاع برج، بدون اراده، خوف سقوط را در انسان برمی‌انگیزد، ادراک جلال الهی نیز سالک را به هيبت و تواضع می‌کشاند.

﴿فَإِذَا رَأَيْتَهُمْ حَسِبْتَهُمْ لُؤْلُؤًا مَنْثُورًا﴾ (الإنسان: ۱۹، : «وقتی آن‌ها را ببینی، گویی مرواریدهایی پراکنده‌اند»). این آیه، به تأثیر غیرارادی زیبایی و عظمت بر انسان اشاره دارد.

تمثیل بلندی برج

درس‌گفتار، برای تبیین علم عنایی و هيبت اجلال، به مثال ایستادن بر بلندی برج اشاره می‌کند. انسان در ارتفاعات بلند، به دلیل ادراک عظمت مکان، ناخودآگاه دچار خوف سقوط می‌شود، حتی بدون اراده. این حالت، مشابه هيبت اجلال است که سالک را در برابر جلال الهی به حقارت و تواضع می‌کشاند. به‌سان نسیمی که برگ را از شاخه جدا می‌کند، عظمت الهی، سالک را از خودمحوری رها می‌سازد.

درنگ: علم عنایی، دانشی غیرارادی است که ادراک عظمت الهی را به هيبت اجلال تبدیل می‌کند، همان‌گونه که بلندی برج، خوف سقوط را برمی‌انگیزد.

جمع‌بندی بخش سوم

علم عنایی، با تأثیر غیرارادی خود، سالک را در برابر عظمت الهی به هيبت و تواضع وامی‌دارد. تمثیل بلندی برج، این مفهوم را به‌گونه‌ای ملموس ترسیم کرده و آیات قرآن کریم، آن را تأیید می‌کنند. این بخش، راهی به سوی فهم عمیق‌تر تأثیر معرفت الهی بر سلوک سالک می‌گشاید.

بخش چهارم: عبادت طريقی و حقيقی

عبادت طريقی: نردبان به سوی بهشت

عبادت طريقی، عبادتی است که با هدف وصول به بهشت یا دفع عذاب انجام می‌شود. در این مرتبه، نماز و دیگر اعمال عبادی، به‌سان نردبانی هستند که سالک را به سوی نعمت‌های بهشتی یا رهایی از آتش جهنم هدایت می‌کنند. این عبادت، در مراتب ابتدایی و میانی سلوک قرار دارد و به انگیزه‌های نفسانی یا قلبی وابسته است.

﴿وَمَنْ أَرَادَ الْآخِرَةَ وَسَعَىٰ لَهَا سَعْيَهَا وَهُوَ مُؤْمِنٌ فَأُولَٰئِكَ كَانَ سَعْيُهُمْ مَشْكُورًا﴾ (الإسراء: ۱۹، : «و هر کس آخرت را بخواهد و برای آن تلاش کند در حالی که مؤمن است، تلاششان پذیرفته است»). این آیه، بر عبادت با هدف کسب ثواب تأکید دارد.

عبادت حقيقی: شیفتگی به ذات الهی

عبادت حقيقی، که در مقام اهل خصوص رخ می‌دهد، فارغ از انگیزه‌های بهشت و دوزخ است و تنها به دلیل ادراک جلال و جمال الهی انجام می‌شود. در این مرتبه، سالک، به‌سان عاشقی که جز معشوق نمی‌بیند، عبادت را برای ذات حق انجام می‌دهد و از هرگونه ابزارمحوری رها می‌شود.

﴿قُلْ إِنْ كُنْتُمْ تُحِبُّونَ اللَّهَ فَاتَّبِعُونِي يُحْبِبْكُمُ اللَّهُ﴾ (آل عمران: ۳۱، : «بگو: اگر خدا را دوست دارید، از من پیروی کنید تا خدا شما را دوست بدارد»). این آیه، بر عبادت از سر محبت و شیفتگی به ذات الهی تأکید دارد.

درنگ: عبادت طريقی، نردبانی به سوی بهشت است، درحالی‌که عبادت حقيقی، از شیفتگی به ذات الهی سرچشمه می‌گیرد.

جمع‌بندی بخش چهارم

عبادت در دو مرتبه طريقی و حقيقی، سیر سالک را از انگیزه‌های نفسانی به سوی شیفتگی الهی ترسیم می‌کند. عبادت طريقی، ابزاری برای کسب ثواب یا دفع عذاب است، درحالی‌که عبادت حقيقی، نتیجه ادراک جلال و جمال الهی است. آیات قرآن کریم، این تمایز را تأیید کرده و درس‌گفتار، آن را با تمثیلات روشنگر تبیین می‌کند.

بخش پنجم: هيبت جلالی، جمالی و کمالی

هيبت جلالی: ادراک عظمت الهی

هيبت جلالی، از ادراک عظمت و قدرت الهی سرچشمه می‌گیرد و سالک را به حقارت و تواضع در برابر جلال حق وامی‌دارد. این هيبت، به‌سان طوفانی است که هرچه جز حق است را درهم می‌کوبد و سالک را به سوی توحید محض هدایت می‌کند.

﴿سُبْحَانَ اللَّهِ عَمَّا يَصِفُونَ﴾ (الصافات: ۱۵۹، : «منزه است خدا از آنچه وصف می‌کنند»). این آیه، بر عظمت بی‌کران الهی تأکید دارد که منشأ هيبت جلالی است.

هيبت جمالی: شیفتگی به زیبایی الهی

هيبت جمالی، از مواجهه با زیبایی و لطافت الهی پدید می‌آید و سالک را از خود بی‌خود می‌کند. درس‌گفتار، این هيبت را با مثال زنان در سوره یوسف علیه‌السلام تبیین می‌کند:
﴿فَلَمَّا رَأَيْنَهُ أَكْبَرْنَهُ وَقَطَّعْنَ أَيْدِيَهُنَّ وَقُلْنَ حَاشَ لِلَّهِ مَا هَذَا بَشَرًا إِنْ هَذَا إِلَّا مَلَكٌ كَرِيمٌ﴾ (یوسف: ۳۱، : «پس چون او را دیدند، وی را بزرگ داشتند و دست‌های خود را بریدند و گفتند: منزه است خدا، این بشر نیست، این جز فرشته‌ای بزرگوار نیست»). این آیه، هيبت جمالی را نشان می‌دهد که زیبایی یوسف علیه‌السلام، تجلی جمال الهی، زنان را از خود بی‌خود کرد.

همچنین، مثال زلیخا، که نه‌تنها دستمال خود را پاره کرد، بلکه خود را از شدت شیفتگی به جمال یوسف علیه‌السلام از دست داد، شدت این هيبت را آشکار می‌سازد.

هيبت کمالی: تواضع در برابر کمال الهی

هيبت کمالی، از ادراک کمالات الهی، مانند علم و حکمت، سرچشمه می‌گیرد. درس‌گفتار، با مثال مواجهه شاه با آیت‌الله بروجردی، این هيبت را تبیین می‌کند: شاه، در برابر هيبت علمی و معنوی عالم، چنان تحت تأثیر قرار گرفت که نتوانست دستمال خود را بردارد و آب بینی‌اش آویزان ماند. این هيبت، نه از جلال یا جمال، بلکه از کمال علمی عالم ناشی شد.

همچنین، مثال بایزید بسطامی در برابر امام جواد علیه‌السلام، که به دلیل هيبت کمال امام، خود را گم کرد و به وضو گرفتن امر شد، این مفهوم را عمیق‌تر می‌کند.

درنگ: هيبت الهی، نه‌تنها از جلال، بلکه از جمال و کمال نیز سرچشمه می‌گیرد و سالک را به تواضع و قرب الهی هدایت می‌کند.

جمع‌بندی بخش پنجم

هيبت الهی، در سه مرتبه جلالی، جمالی و کمالی، سالک را از خودبینی رها کرده و به سوی توحید و قرب الهی سوق می‌دهد. آیات قرآن کریم و تمثیلات درس‌گفتار، این مفاهیم را به‌گونه‌ای ملموس و عمیق ترسیم کرده و بر جامعیت صفات الهی تأکید می‌کنند.

بخش ششم: نقد خشونت در فرهنگ دینی و اخلاق کلامی

خشونت: موریانه فرهنگ دینی

درس‌گفتار، خشونت را به موریانه‌ای تشبیه می‌کند که در ساختار فرهنگ دینی نفوذ کرده و هيبت الهی را تنها به جلال محدود ساخته است. این برداشت نادرست، که از غفلت از جمال و کمال الهی سرچشمه می‌گیرد، به خشونت در تفکر دینی منجر شده و از جامعیت صفات الهی دور مانده است.

﴿وَلَا تَقُولُوا لِمَا تَصِفُ أَلْسِنَتُكُمُ الْكَذِبَ﴾ (النحل: ۱۱۶، : «به دروغ چیزی را که زبان‌هایتان توصیف می‌کند نگویید»). این آیه، بر ضرورت پرهیز از تفسیر نادرست صفات الهی تأکید دارد.

نقد اخلاق کلامی

اخلاق کلامی، که بر تحریک احساسات و گریه متمرکز است، به دلیل فقدان معرفت و تعقل، ناکارآمد است. درس‌گفتار، با مثال توزیع پرتقال و گوشت در فیضیه، این رفتارها را به گداپروری تشبیه می‌کند و بر ضرورت حفظ شأن عالم و مرکز علم تأکید دارد. این اخلاق، به‌سان آبی است که به جای سیراب کردن، تنها سطح را تر می‌کند.

﴿وَمَا يَذَّكَّرُ إِلَّا أُولُو الْأَلْبَابِ﴾ (البقرة: ۲۶۹، : «جز خردمندان متذکر نمی‌شوند»). این آیه، بر اهمیت تعقل و معرفت در اخلاق دینی تأکید دارد.

اخلاق معرفتی: راه اصلاح فرهنگ دینی

درس‌گفتار، بر ضرورت جایگزینی اخلاق کلامی با اخلاق معرفتی تأکید دارد. اخلاق معرفتی، که بر شناخت عمیق و عقلانی دین استوار است، به‌سان بنایی است که بر شالوده محکم معرفت ساخته شده و از خشونت و احساسات‌گرایی فاصله می‌گیرد. این اخلاق، نیازمند مهندسی مجدد فرهنگ دینی است.

درنگ: خشونت، به‌سان موریانه‌ای، فرهنگ دینی را تهدید می‌کند و اخلاق معرفتی، راهی به سوی اصلاح و جامعیت صفات الهی است.

جمع‌بندی بخش ششم

نقد درس‌گفتار بر خشونت در فرهنگ دینی و اخلاق کلامی، دعوتی به بازنگری در برداشت‌های دینی است. اخلاق معرفتی، با تأکید بر تعقل و شناخت، راهی به سوی اصلاح فرهنگ دینی و دوری از خشونت می‌گشاید. آیات قرآن کریم، این نقد را تأیید کرده و درس‌گفتار، آن را با تمثیلات روشنگر تبیین می‌کند.

بخش هفتم: محبین و محبوبین در هيبت الهی

محبین: هيبت در سجاده

محبین، سالکانی هستند که در اوقات مناجات و سجاده به هيبت الهی دست می‌یابد. این هيبت، که عارضی و وابسته به شرایط خاص است، نیازمند تمرین و حضور در سجاده است. به‌سان ورزشکاری که برای کسب مهارت به تمرین نیاز دارد، محبین با عبادت و مناجات، هيبت را در خود ایجاد می‌کنند.

﴿وَالَّذِينَ هُمْ مِنْ خَشْيَةِ رَبِّهِمْ مُشْفِقُونَ﴾ (المؤمنون: ۵۷، : «و کسانی که از خشیت پروردگارشان هراسان‌اند»). این آیه، بر هيبت محبین در اوقات مناجات تأکید دارد.

محبوبین: هيبت ذاتی در همه حالات

محبوبین، که به مقام جمع دست یافته‌اند، در همه حالات، حتی خارج از سجاده، دارای هيبت الهی هستند. این هيبت، ذاتی و غیرعارضی است و به‌سان نوری است که در همه حال می‌درخشد. درس‌گفتار، با مثال معصومین علیهم‌السلام، مانند امام جواد علیه‌السلام در کودکی یا حسن و حسین علیهما‌السلام در بازی، این هيبت ذاتی را تبیین می‌کند.

مثال جبرئیل، که در مواجهه با حسن و حسین علیهما‌السلام، از دست زدن به آن‌ها منع شد، و همچنین عبدالله، پدر پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله، که به دلیل جمال خود هيبت ایجاد می‌کرد، این مفهوم را عمیق‌تر می‌سازد.

درنگ: محبین در سجاده به هيبت می‌رسند، اما محبوبین در همه حالات، دارای هيبت ذاتی الهی هستند.

جمع‌بندی بخش هفتم

تمایز میان محبین و محبوبین، عمق تفاوت مراتب سلوک را آشکار می‌سازد. محبین، با تمرین و مناجات به هيبت عارضی دست می‌یابد، درحالی‌که محبوبین، با هيبت ذاتی، در همه حالات تجلی صفات الهی را نشان می‌دهند. آیات قرآن کریم و مثال‌های درس‌گفتار، این تمایز را به‌گونه‌ای روشن و عمیق تبیین می‌کنند.

بخش هشتم: نقد داستان‌های غیرمستند و سندیت عرفانی

اهمیت سندیت در عرفان

درس‌گفتار، بر اهمیت سندیت در نقل‌های عرفانی تأکید دارد و داستان‌هایی مانند ملا نصرالدین را به دلیل فقدان سند معتبر، غیرقابل استناد می‌داند. در مقابل، سخنان خواجه عبدالله انصاری، که با سند ارائه شده‌اند، معتبر و قابل اعتماد هستند. به‌سان گوهری که از معدن اصیل استخراج شده، سخنان خواجه، ارزش علمی و معنوی دارند.

﴿وَمَا يَنْطِقُ عَنِ الْهَوَىٰ﴾ (النجم: ۳، : «و از روی هوی سخن نمی‌گوید»). این آیه، بر اهمیت صدق و سندیت در سخنان معنوی تأکید دارد.

خواجه عبدالله انصاری: سلطان عرفان

خواجه عبدالله انصاری، به‌عنوان سلطان عرفان، سخنان خود را با سند ارائه می‌دهد و از داستان‌سرایی‌های غیرمستند پرهیز می‌کند. این ویژگی، او را از دیگر عرفا، مانند بایزید بسطامی یا ابوسعید ابوالخیر، که گاه نقل‌هایشان فاقد سند معتبر است، متمایز می‌سازد.

درنگ: سندیت، معیار اعتبار سخنان عرفانی است و خواجه عبدالله انصاری، با ارائه سند، سلطان عرفان محسوب می‌شود.

جمع‌بندی بخش هشتم

تأکید درس‌گفتار بر سندیت، راهی به سوی فهم دقیق‌تر عرفان اسلامی می‌گشاید. خواجه عبدالله انصاری، با سخنان مستند خود، الگویی برای پژوهشگران عرفان است و از داستان‌های غیرمستند، مانند ملا نصرالدین، متمایز می‌شود. آیات قرآن کریم، این تأکید را تأیید می‌کنند.

نتیجه‌گیری کلی

هيبت اجلال در مقام اهل خصوص، منزلگاهی شریف در منازل السائرین است که سالک را به تواضع و قرب الهی رهنمون می‌سازد. این هيبت، که از ادراک جلال، جمال و کمال الهی سرچشمه می‌گیرد، از خوف‌های نفسانی و قلبی فراتر رفته و در ظرف مناجات و حضور الهی متجلی می‌شود. مراتب سه‌گانه خوف، از عذاب تا هيبت اجلال، سیر تکاملی سالک را ترسیم کرده و عبادت طريقی و حقيقی، تفاوت انگیزه‌های سلوک را آشکار می‌سازند.

درس‌گفتارهای آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره، با تبیین دقیق این مفاهیم و نقد خشونت در فرهنگ دینی و اخلاق کلامی، راهی به سوی معرفت و جامعیت صفات الهی می‌گشاید. تمثیلات بلندی برج، جمال یوسف علیه‌السلام، و هيبت کمال معصومین علیهم‌السلام، این مفاهیم را ملموس و عمیق می‌سازند. آیات قرآن کریم، چارچوبی علمی برای فهم این مفاهیم ارائه داده و تمایز میان محبین و محبوبین، عمق مراتب سلوک را آشکار می‌کند.

این متن، با ساختار علمی و زبان فاخر، منبعی جامع برای پژوهشگران عرفان و الهیات فراهم می‌آورد و با تأکید بر سندیت و معرفت، دعوتی است به بازسازی فرهنگ دینی بر پایه جامعیت صفات الهی. هيبت اجلال، به‌سان مشعلی است که راه سلوک را روشن می‌کند و سالک را به سوی حق می‌کشاند.

﴿إِنَّ اللَّهَ وَمَلَائِكَتَهُ يُصَلُّونَ عَلَى النَّبِيِّ ۚ يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا صَلُّوا عَلَيْهِ وَسَلِّمُوا تَسْلِيمًا﴾ (الأحزاب: ۵۶، : «بی‌گمان خدا و فرشتگانش بر پیامبر درود می‌فرستند. ای کسانی که ایمان آورده‌اید، بر او درود فرستید و به خوبی تسلیم شوید»). این آیه، بر اهمیت صلوات و توسل به اهل بیت علیهم‌السلام تأکید دارد، که سالک را به کمال هدایت می‌کند.

با نظارت صادق خادمی


کوئیز

به سوالات زیر پاسخ داده و در پایان، نتیجه را با پاسخنامه مقایسه کنید.

1. بر اساس متن درسگفتار، هيبت الاجلال در چه مقامی ظهور می‌یابد؟

2. طبق متن، خوف جلالی در چه ظرفی رخ می‌دهد؟

3. در متن درسگفتار، عبادت حقیقی به چه نوع عبادتی اشاره دارد؟

4. بر اساس متن، چه چیزی باعث می‌شود سالک در مقابل جلال حق خود را از دست بدهد؟

5. طبق متن، هيبت در مقابل چه چیزی غیر از جلال نیز می‌تواند ایجاد شود؟

6. بر اساس متن، خوف جلالی تنها در ظرف مناجات و قرب به حق ظاهر می‌شود.

7. طبق متن، عبادت طريقی برای وصول به بهشت یا دفع عذاب انجام می‌شود.

8. در متن درسگفتار، هيبت الاجلال مختص به اهل خصوص و وصال است.

9. بر اساس متن، هيبت تنها از جلال حق ناشی می‌شود و جمال و کمال نقشی ندارند.

10. طبق متن، سالک در مقام سر به دلیل مشاهده باطن حق دچار هيبت اجلال می‌شود.

11. تفاوت عبادت طريقی و عبادت حقیقی در متن چیست؟

12. چرا طبق متن، هيبت الاجلال در مقام سر رخ می‌دهد؟

13. منظور از هيبت جمالی در متن چیست؟

14. چرا متن تأکید دارد که هيبت فقط به جلال محدود نیست؟

15. طبق متن، چرا سالک در مقابل جلال حق خرد می‌شود؟

پاسخنامه

1. مقام سر

2. ظرف حضور

3. عبادت برای جلال و جمال حق

4. هيبت جلال حق

5. جمال و کمال

6. نادرست

7. درست

8. درست

9. نادرست

10. درست

11. عبادت طريقی برای وصول به بهشت یا دفع عذاب است، اما عبادت حقیقی برای جلال و جمال حق انجام می‌شود.

12. هيبت الاجلال در مقام سر به دلیل مشاهده باطن حق و ظهور عظمت او ایجاد می‌شود.

13. هيبت جمالی به حالتی اشاره دارد که سالک در مقابل زیبایی حق خود را از دست می‌دهد.

14. هيبت می‌تواند از جمال و کمال حق نیز ناشی شود، مانند تأثیر زیبایی یوسف یا علم یک عالم.

15. عظمت جلال حق سالک را کوچک و خود را در برابر آن ناچیز می‌کند.

منو جستجو پیام روز: آهنگ تصویر غزل تازه‌ها
منو
مفهوم غفلت و بازتعریف آن غفلت، به مثابه پرده‌ای تاریک بر قلب و ذهن انسان، ریشه اصلی کاستی‌های اوست. برخلاف تعریف سنتی که غفلت را به ترک عبادت یا گناه محدود می‌کند، غفلت در معنای اصیل خود، بی‌توجهی به اقتدار الهی و عظمت عالم است. این غفلت، همانند سایه‌ای سنگین، انسان را از درک حقایق غیبی و معرفت الهی محروم می‌سازد.

آهنگ فعلی

آرشیو آهنگ‌ها

آرشیو خالی است.

تصویر فعلی

تصویر فعلی

آرشیو تصاویر

آرشیو خالی است.

غزل

فوتر بهینه‌شده