در حال بارگذاری ...
Sadegh Khademi - Optimized Header
Sadegh Khademi

منازل السائرین 153

متن درس





منازل السائرین: تأملی در باب خوف و رویت الهی

منازل السائرین: تأملی در باب خوف و رویت الهی

برگرفته از درس‌گفتارهای آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره (جلسه ۱۵۳)

دیباچه: درآمدی بر معرفت رویت الهی

کتاب «منازل السائرین» اثر جاودان خواجه عبدالله انصاری، یکی از برجسته‌ترین آثار عرفان اسلامی است که مراحل سلوک معنوی را با دقتی شگرف تبیین می‌کند. در این میان، باب «خوف» به‌عنوان یکی از منازل کلیدی، به موضوع عمیق و پیچیده رویت الهی می‌پردازد که از دشوارترین مباحث معرفتی در الهیات و عرفان اسلامی به شمار می‌رود.

بخش نخست: مکاشفه و جایگاه آن در سلوک عرفانی

مفهوم مکاشفه و عظمت آن

مکاشفه، به‌سان دریچه‌ای نورانی به سوی حقایق الهی، از مراتب والای معرفت در عرفان اسلامی است که تنها برای نفوس پاک و شایسته گشوده می‌شود. این ادراک شهودی، فراتر از درک حسی و عقلی، در قلب سالک عارف تجلی می‌یابد و به او اجازه می‌دهد تا به گوهر حقیقت دست یابد. چنان‌که در متن اصلی آمده: «فان المكاشفة عنده اعظم قدرا من ان يكاشف من هو فى غاية الحقارة»، مکاشفه از چنان عظمتی برخوردار است که جز برای کسانی که از حقارت معنوی رسته‌اند، میسر نمی‌گردد. این عظمت، ریشه در طهارت نفس و تقوای الهی دارد که سالک را برای دریافت این فیض آماده می‌سازد.

درنگ: مکاشفه، چونان گوهری نفیس، تنها در قلب‌های پاک و به‌دور از حقارت معنوی متجلی می‌شود و مستلزم آمادگی باطنی و تقوای الهی است.

مکاشفه، به‌مثابه پلی میان عالم ظاهر و باطن، سالک را از محدودیت‌های ادراک مادی فراتر برده و او را به شهود حقایق الهی رهنمون می‌شود. این مرتبه از معرفت، به دلیل قداست و عظمتش، مانع از آن است که نفوس غیرمستعد به آن دست یابند.

هیبت اجلال و حفظ ادب در برابر حق

مشاهدات الهی، به دلیل عظمت و جلال بی‌کران حق، سالک را در برابر خود به سکوتی توأم با احترام و وقار وامی‌دارد. چنان‌که در متن اصلی ذکر شده: «و تصون المشاهد اى تمنعه من الانبساط فان المسامره توجب الادلال فهيبة الاجلال تجمعه على حفظ الادب»، این هیبت الهی، سالک را از انبساط و خودمانی شدن بازمی‌دارد و او را به رعایت ادب در برابر خداوند وامی‌دارد. مفهوم «ادلال» در اینجا به خودمانی شدن بیش از حد اشاره دارد که ممکن است به کاهش احترام و ادب در برابر حق منجر شود. هیبت اجلال، چونان نگهبانی استوار، سالک را در حالت تمرکز و وقار نگه می‌دارد و از طلب معاینه‌ای که ممکن است به دلیل عدم آمادگی به غفلت منجر شود، بازمی‌دارد.

درنگ: هیبت اجلال الهی، سالک را به رعایت ادب و وقار در برابر حق وامی‌دارد و از خودمانی شدن و غفلت بازمی‌دارد.

بخش دوم: درخواست رویت الهی در قرآن کریم

درخواست حضرت موسی (ع) و پاسخ الهی

یکی از کلیدی‌ترین مباحث معرفتی در باب خوف، درخواست حضرت موسی (ع) برای رویت الهی است که در قرآن کریم چنین آمده:

﴿وَلَمَّا جَاءَ مُوسَىٰ لِمِيقَاتِنَا وَكَلَّمَهُ رَبُّهُ قَالَ رَبِّ أَرِنِي أَنظُرْ إِلَيْكَ ۚ قَالَ لَن تَرَانِي ۖ وَلَٰكِنِ انظُرْ إِلَى الْجَبَلِ فَإِنِ اسْتَقَرَّ مَكَانَهُ فَسَوْفَ تَرَانِي ۚ﴾ (الأعراف: ۱۴۳)

: «و چون موسی به میعادگاه ما آمد و پروردگارش با او سخن گفت، عرض کرد: پروردگارا، خودت را به من نشان بده تا به تو بنگرم. فرمود: هرگز مرا نخواهی دید، ولی به کوه بنگر، اگر در جای خود استوار ماند، مرا خواهی دید.»

این درخواست، نشان‌دهنده شوق عمیق حضرت موسی (ع) به شهود حق است، اما پاسخ الهی «لن ترانی» محدودیت‌های ادراک بشری را آشکار می‌سازد. «أرنی» به معنای درخواست ارائه ذات الهی و «أنظر إلیک» به معنای توان نگاه کردن به حق است. این درخواست دو بخش دارد: ارائه از سوی خدا و ظرفیت ادراک از سوی بنده. پاسخ الهی، به‌سان آیینه‌ای روشن، محدودیت‌های وجودی انسان را در برابر عظمت بی‌کران الهی نمایان می‌کند.

درنگ: درخواست حضرت موسی (ع) برای رویت الهی، شوق عمیق او به شهود حق را نشان می‌دهد، اما پاسخ «لن ترانی» محدودیت‌های ادراک بشری را آشکار می‌سازد.

تجلی الهی و فروپاشی کوه

قرآن کریم در ادامه این ماجرا می‌فرماید:

﴿فَلَمَّا تَجَلَّىٰ رَبُّهُ لِلْجَبَلِ جَعَلَهُ دَكًّا وَخَرَّ مُوسَىٰ صَعِقًا ۚ﴾ (الأعراف: ۱۴۳)

: «پس چون پروردگارش بر کوه تجلی کرد، آن را متلاشی ساخت و موسی بی‌هوش بر زمین افتاد.»

تجلی الهی بر کوه، به دلیل شدت عظمت و جلال حق، منجر به فروپاشی کوه و بی‌هوشی حضرت موسی (ع) شد. این واقعه، چونان نمایشی عظیم از عظمت الهی، ناتوانی موجودات مادی را در برابر جلال بی‌کران حق نشان می‌دهد. شدت این تجلی، حتی پیامبری چون موسی (ع) را تحت تأثیر قرار داد و او را به حالت بی‌هوشی فرو برد.

درنگ: تجلی الهی، به دلیل عظمت بی‌کران، حتی کوه را متلاشی ساخت و موسی (ع) را به بی‌هوشی فرو برد، که نشان‌دهنده ناتوانی موجودات مادی در برابر جلال حق است.

توبه موسی (ع) و ایمان او

پس از این واقعه، قرآن کریم می‌فرماید:

﴿فَلَمَّا أَفَاقَ قَالَ سُبْحَانَكَ تُبْتُ إِلَيْكَ وَأَنَا أَوَّلُ الْمُؤْمِنِينَ﴾ (الأعراف: ۱۴۳)

: «پس چون به هوش آمد، گفت: منزهی تو، به سوی تو توبه کردم و من نخستین مؤمنانم.»

توبه حضرت موسی (ع) به معنای بازگشت از درخواست رویت جسمانی و پذیرش امتناع آن است. ادعای «أنا أوّل المؤمنین» نشان‌دهنده ایمان او به حقیقت الهی و پذیرش محدودیت‌های ادراک بشری است. این توبه، چونان گامی بلند در مسیر معرفت، نشانه رشد معنوی و معرفتی موسی (ع) در برابر عظمت الهی است.

درنگ: توبه موسی (ع) از درخواست رویت جسمانی، نشانه پذیرش محدودیت‌های ادراک بشری و ایمان عمیق او به حقیقت الهی است.

بخش سوم: تحلیل معرفتی رویت الهی

پیچیدگی و دشواری بحث رویت

موضوع رویت الهی، به‌سان قله‌ای رفیع در سلسله معرفت عرفانی، یکی از پیچیده‌ترین و عمیق‌ترین مسائل در الهیات و عرفان اسلامی است. چنان‌که در متن اصلی آمده: «بحثى كه در اين زمينه هست مى‌توان گفت كه از سنگين‌ترين مباحث معرفت است بلكه بحثى سنگين‌تر از اين بحث در باب معرفت وجود نداره». این پیچیدگی، ریشه در تقابل میان شوق سالک به شهود حق و محدودیت‌های وجودی او در برابر ذات بی‌کران الهی دارد. این موضوع، به دلیل ارتباط مستقیم با ذات الهی، از حساسیت و دشواری خاصی برخوردار است.

درنگ: رویت الهی، به دلیل ارتباط با ذات بی‌کران الهی و محدودیت‌های ادراک بشری، از پیچیده‌ترین مباحث معرفتی در عرفان اسلامی است.

لزوم عقلانیت در فهم رویت

بحث رویت الهی باید بر پایه معیارهای عقلانی و شواهد نقلی استوار باشد. چنان‌که در متن اصلی تأکید شده: «ديدن خدا رويت حق و اون چه در باب رويت گفته مى‌شه بايد ملاك عقلانى خودش رو داشته باشه». این نکته، بر ضرورت دوری از احساسات و تخیلات غیرمنطقی و پایبندی به استدلال‌های عقلی و قرآنی تأکید دارد. عقلانیت، چونان مشعلی راهنما، مسیر فهم این موضوع را روشن می‌سازد و از انحراف به سوی تفسیرهای شاعرانه و غیرمستند جلوگیری می‌کند.

درنگ: فهم رویت الهی باید بر پایه عقلانیت و شواهد نقلی استوار باشد تا از تفسیرهای غیرمنطقی و شاعرانه مصون ماند.

نقد رویکردهای غیرعقلانی

متن اصلی به نقد رویکردهای شاعرانه و غیرعقلانی در باب رویت الهی می‌پردازد: «يعنى ما نمى‌تونيم همين طورى عرض كنم كه شعر بخوانيم و غزل بخوانيم و بگيم كه مردم خدا شنيده و لكن نديده‌اند». این نقد، بر ضرورت استدلال‌های عقلانی و شواهد شرعی تأکید دارد. اشعار عرفانی، هرچند زیبا و تأثیرگذار، نمی‌توانند جایگزین استدلال‌های منطقی و نقلی شوند. ادعای رویت، چونان گوهری گران‌بها، نیازمند پشتوانه‌ای استوار از عقل و نقل است.

درنگ: ادعای رویت الهی باید با استدلال‌های عقلانی و شواهد نقلی پشتیبانی شود و از رویکردهای شاعرانه و غیرمستند پرهیز گردد.

امتناع رویت جسمانی

یکی از نکات محوری در این بحث، امتناع رویت الهی با چشم ظاهری است. چنان‌که در متن اصلی آمده: «خدا جسم نيست ماده نيست». از منظر فلسفی و عرفانی، ذات الهی مجرد از ماده و مکان است و ابزارهای حسی برای ادراک آن ناکافی‌اند. این نکته، به‌سان آیینه‌ای روشن، محدودیت‌های ادراک جسمانی را در برابر حقیقت مجرد الهی نمایان می‌سازد.

درنگ: ذات الهی، به دلیل مجرد بودن از ماده و مکان، با ابزارهای حسی قابل ادراک نیست و رویت جسمانی آن ممتنع است.

بخش چهارم: رویت قلبی و معرفت حضوری

تمایز بین رویت بصری و قلبی

متن اصلی بر تمایز بین چشم ظاهری (حسی) و چشم باطنی (قلب) تأکید دارد: «چشم قلب چشم باطن اينها كه چشم نيست كه اونها يك چيز ديگه است». چشم باطن، به معنای بصیرت قلبی است که برای شهود حقایق الهی به کار می‌رود. رویت قلبی، چونان دریچه‌ای به سوی عالم معنا، فراتر از ابزارهای حسی عمل می‌کند و به سالک اجازه می‌دهد تا حقایق الهی را با قلب خود ادراک کند.

درنگ: رویت قلبی، به‌مثابه بصیرت باطنی، فراتر از ابزارهای حسی عمل می‌کند و به شهود حقایق الهی منجر می‌شود.

شعور باطنی به خدا

انسان دارای شعور باطنی به خدا است که فراتر از علم نظری و استدلالی است. چنان‌که در متن اصلی آمده: «ان للانسان شعورا بربه غير ما يعتقد بوجوده من طريق العلم و دليل». این شعور، به معنای معرفت حضوری و شهود قلبی است که صالحین و اولیای الهی به آن دست می‌یابند. این معرفت، چونان گوهری درخشان در قلب سالک، او را به سوی حقیقت الهی رهنمون می‌شود.

درنگ: شعور باطنی، به‌سان معرفتی حضوری، فراتر از علم نظری است و صالحین را به شهود حقیقت الهی رهنمون می‌سازد.

رویت قلبی در آیات قرآن کریم

قرآن کریم در آیه‌ای دیگر به رویت قلبی اشاره دارد:

﴿وُجُوهٌ يَوْمَئِذٍ نَاضِرَةٌ ۝ إِلَىٰ رَبِّهَا نَاظِرَةٌ﴾ (القیامة: ۲۲-۲۳)

: «چهره‌هایی در آن روز شاداب و با طراوت‌اند، به سوی پروردگارشان می‌نگرند.»

این آیه، به رویت قلبی در روز قیامت اشاره دارد که برای صالحین ممکن است. این رویت، به‌سان نوری که در قلب مؤمنان تجلی می‌یابد، به شهود باطنی و معرفت حضوری اشاره دارد.

درنگ: رویت قلبی، به معنای شهود باطنی، در روز قیامت برای صالحین ممکن است و به معرفت حضوری الهی اشاره دارد.

بخش پنجم: نقد و تحلیل دیدگاه‌های تفسیری

دیدگاه علامه طباطبایی

علامه طباطبایی در تفسیر المیزان، رویت الهی را نه به معنای علم نظری و نه به معنای رویت بصری، بلکه به صورت رویت قلبی تفسیر کرده است: «مرحوم علامه خيلى اومده به خودش رو به زحمت انداخته كه اين بحث رو يك جورى بپزه كه نه علمه و نه رويت با چشم است». این دیدگاه، بر تمایز بین علم نظری، رویت بصری و رویت قلبی تأکید دارد و رویت را به عنوان معرفت حضوری تعریف می‌کند که خدا آن را برای خود اثبات کرده و به نام رویت و لقاء نامیده است.

درنگ: علامه طباطبایی رویت الهی را به عنوان معرفت حضوری و قلبی تعریف می‌کند که فراتر از علم نظری و رویت بصری است.

تعارض ظاهری در درخواست موسی (ع)

اگر درخواست حضرت موسی (ع) برای رویت قلبی باشد، پاسخ الهی «لن ترانی» منطقی به نظر نمی‌رسد، زیرا رویت قلبی برای اولیای خدا ممکن است. چنان‌که در متن اصلی آمده: «اگر بگى مراد از اين انظر اليك با قلب است خدا نبايد مى‌گفت لن ترانى». این تعارض ظاهری، برخی را به این نتیجه رسانده که درخواست موسی (ع) به اشتباه به رویت جسمانی تفسیر شده است. توبه موسی (ع) نیز نشانه پذیرش این حقیقت است که رویت جسمانی ممتنع است.

درنگ: تعارض ظاهری بین درخواست موسی (ع) برای رویت قلبی و پاسخ «لن ترانی» نشان می‌دهد که درخواست او به احتمال زیاد به رویت جسمانی اشاره داشته است.

جایگاه موسی (ع) در سلوک عرفانی

حضرت موسی (ع) به عنوان محب (عاشق خدا) و نه محبوب (کسی که به کمال نهایی رسیده)، در مرتبه‌ای بین سالکان مبتدی و اولیای کامل قرار دارد: «موسى رو محبينش مى‌كنه محبوبى نيست گرچه از اين سالكهاى مبتدى هم نيست». این تمایز، جایگاه والای موسی (ع) را در سیر عرفانی مشخص می‌کند و شوق او به شهود الهی را برجسته می‌سازد.

درنگ: موسی (ع) به عنوان محب، در مرتبه‌ای بین سالکان مبتدی و اولیای کامل قرار دارد و شوق او به شهود الهی، جایگاه والای او را نشان می‌دهد.

بخش ششم: جمع‌بندی و نتیجه‌گیری

بحث رویت الهی در «منازل السائرین»، چونان سفری عمیق در ژرفای معرفت عرفانی، به بررسی امکان یا امتناع شهود ذات الهی می‌پردازد. این موضوع، با پیچیدگی و دشواری خاص خود، از تقابل میان شوق سالک به شهود حق و محدودیت‌های وجودی او سرچشمه می‌گیرد. تحلیل این متن نشان می‌دهد که رویت الهی نه به معنای علم نظری و نه به معنای رویت بصری، بلکه به صورت رویت قلبی و شهود باطنی برای اولیای خدا ممکن است. درخواست حضرت موسی (ع) برای رویت، به دلیل پاسخ الهی «لن ترانی»، به احتمال زیاد به رویت جسمانی اشاره داشته که با توبه و پذیرش محدودیت‌های ادراک بشری اصلاح شده است. دیدگاه علامه طباطبایی، با تأکید بر رویت قلبی به عنوان معرفت حضوری، این موضوع را به‌گونه‌ای روشن تبیین می‌کند. این بحث، با پایبندی به عقلانیت و شواهد نقلی، بر ضرورت طهارت نفس و آمادگی باطنی برای شهود حقایق الهی تأکید دارد.

مکاشفه، هیبت اجلال، و رویت قلبی، چونان ستارگانی در آسمان معرفت، سالک را به سوی حقیقت الهی هدایت می‌کنند. این مسیر، نیازمند دوری از حقارت معنوی، رعایت ادب در برابر حق، و پایبندی به عقلانیت و شواهد قرآنی است. درخواست موسی (ع) و پاسخ الهی، چونان درس‌نامه‌ای جاودان، محدودیت‌های ادراک بشری و عظمت بی‌کران الهی را به تصویر می‌کشد.

با نظارت صادق خادمی


کوئیز

به سوالات زیر پاسخ داده و در پایان، نتیجه را با پاسخنامه مقایسه کنید.

1. طبق درسگفتار، چرا موسی در درخواست «ارنی انظر الیک» به دنبال روئیت قلبی نبود؟

2. بر اساس متن، پاسخ خداوند به درخواست موسی چه بود؟

3. طبق درسگفتار، نتیجه تجلی خداوند بر کوه چه بود؟

4. در متن، روئیت قلبی به چه معناست؟

5. طبق درسگفتار، چرا گفته شد «عمیت عین لا تراک» نفرین نیست؟

6. روئیت قلبی در درسگفتار به معنای دیدن خدا بدون نیاز به چشم ظاهری است.

7. موسی در درخواست «ارنی انظر الیک» به دنبال دیدن خدا با چشم ظاهری بود.

8. «لن ترانی» نشان‌دهنده امکان روئیت قلبی برای موسی بود.

9. طبق درسگفتار، موسی به دلیل ترس از ریزش کوه بیهوش شد.

10. آیه «وجوه یومئذ ناضرة الی ربها ناظرة» به روئیت قلبی اشاره دارد.

11. چرا درخواست موسی برای روئیت با چشم ظاهری محال تلقی شد؟

12. تفاوت روئیت قلبی و روئیت بصری در درسگفتار چیست؟

13. چرا «لن ترانی» به درخواست موسی پاسخ داده شد؟

14. نقش تجلی خداوند بر کوه در پاسخ به موسی چه بود؟

15. موسی پس از افاقت از بیهوشی چه گفت و چرا؟

پاسخنامه

1. زیرا روئیت قلبی نیازی به میقات نداشت

2. لن ترانی

3. کوه متلاشی شد و موسی بیهوش شد

4. مشاهده خدا با عین قلب بدون آلت

5. زیرا معصوم نفرین نمی‌کند

6. درست

7. درست

8. نادرست

9. نادرست

10. درست

11. زیرا خدا جسم نیست و با چشم ظاهری که به جهت و مکان وابسته است، قابل دیدن نیست.

12. روئیت قلبی مشاهده خدا با قلب بدون آلت است، اما روئیت بصری با چشم ظاهری و وابسته به مکان و جهت است.

13. زیرا موسی به دنبال روئیت با چشم ظاهری بود که به دلیل غیرجسمانی بودن خدا محال است.

14. تجلی خداوند کوه را متلاشی کرد و موسی را بیهوش نمود تا ناتوانی او در دیدن خدا نشان داده شود.

15. موسی گفت «سبحانک تبت الیک» زیرا از درخواست محال خود (دیدن خدا با چشم) توبه کرد.

منو جستجو پیام روز: آهنگ تصویر غزل تازه‌ها
منو
مفهوم غفلت و بازتعریف آن غفلت، به مثابه پرده‌ای تاریک بر قلب و ذهن انسان، ریشه اصلی کاستی‌های اوست. برخلاف تعریف سنتی که غفلت را به ترک عبادت یا گناه محدود می‌کند، غفلت در معنای اصیل خود، بی‌توجهی به اقتدار الهی و عظمت عالم است. این غفلت، همانند سایه‌ای سنگین، انسان را از درک حقایق غیبی و معرفت الهی محروم می‌سازد.

آهنگ فعلی

آرشیو آهنگ‌ها

آرشیو خالی است.

تصویر فعلی

تصویر فعلی

آرشیو تصاویر

آرشیو خالی است.

غزل

فوتر بهینه‌شده