متن درس
منازل السائرین: تبیین مقام زهد
برگرفته از درسگفتارهای آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره (جلسه ۱۷۲)
مقدمه
کتاب حاضر، بازنویسی و تدوینی علمی و دانشگاهی از درسگفتارهای آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره در جلسه ۱۷۲ از سلسله مباحث «منازل السائرین» است که به تبیین مقام «زهد» به عنوان یکی از منازل کلیدی سلوک عرفانی در اندیشه خواجه عبدالله انصاری میپردازد. این مقام، که در سلسله مراتب سلوک پس از اخبات و پیش از ورع قرار دارد، به دلیل پیچیدگی مفهومی و فقدان ریشه صریح قرآنی، از موضوعات چالشبرانگیز عرفان اسلامی است.
بخش نخست: جایگاه و مفهوم زهد در سلوک عرفانی
معرفی زهد و استناد قرآنی
مقام زهد، به عنوان یکی از منازل سلوک عرفانی در «منازل السائرین»، با استناد به آیه شریفه از قرآن کریم معرفی میشود:
بَقِيَّةُ اللَّهِ خَيْرٌ لَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِينَ (هود: ۸۶، : «آنچه خدا برایتان باقی گذاشته، برای شما بهتر است، اگر مؤمن باشید»).
این آیه، به باقیات صالحات و خیرات پایدار الهی اشاره دارد که ارزشی فراتر از متاع فانی دنیا دارند. انتخاب این آیه برای معرفی زهد، تلاشی است برای پیوند این مقام با مفهوم خیرات معنوی و پایدار نزد خداوند. زهد، در این سیاق، گویی دعوتی است به سوی بیرغبتی به زرقوبرق دنیا و روی آوردن به آنچه در پیشگاه الهی ماندگار است، مانند مسافری که بار سبک میکند تا به مقصد ابدی خویش نزدیکتر شود.
درنگ: زهد با استناد به آیه «بَقِيَّةُ اللَّهِ خَيْرٌ لَكُمْ» به خیرات پایدار الهی پیوند مییابد، اما این پیوند به دلیل فقدان صراحت قرآنی مورد نقد قرار میگیرد. |
جایگاه زهد در سلسله مراتب سلوک
در نظام عرفانی خواجه عبدالله انصاری، زهد به عنوان منزل ششم سلوک، پس از منازل حزن، خوف، اشفاق، خشوع و اخبات قرار دارد و پیش از ورع واقع شده است. این ترتیب، نشاندهنده پیشرفت تدریجی سالک از مراحل اولیه، که با اندوه و ترس از خداوند آغاز میشود، به مراحل عمیقتر مانند خشوع و اخبات است. زهد، به عنوان نقطه عطفی در این مسیر، سالک را به بیرغبتی به دنیا و توجه به امور اخروی رهنمون میسازد. این سلسله مراتب، گویی پلکانی است که سالک با هر گام، به قله قرب الهی نزدیکتر میشود، و اخبات، با ایجاد اطمینان و آرامش قلبی، زمینهساز ورود به مقام زهد است.
ماهیت زهد در عرفان اسلامی
زهد، در عرفان اسلامی، به معنای بیرغبتی به متاع دنیا به نیت تقرب به خداوند تعریف میشود. این بیرغبتی، نه به معنای انکار نعمتهای الهی، بلکه به معنای سبکباری از تعلقات مادی و توجه به خیرات معنوی است. زهد، گویی بالهایی است که سالک را از قفس تنگ دنیا رها ساخته و به سوی آسمان معرفت الهی پرواز میدهد. با این حال، فقدان صراحت قرآنی در تعریف زهد، این مفهوم را به موضوعی چالشبرانگیز در عرفان اسلامی تبدیل کرده است.
بخش دوم: بررسی زهد در قرآن کریم
فقدان واژه زهد در قرآن کریم
یکی از نکات برجسته در تحلیل زهد، فقدان واژه «زهد» به صورت مفرد در قرآن کریم است. برخلاف مفاهیم دیگر مانند خلقیات یا عبادات که در قرآن ریشههای محکمی دارند، زهد تنها یکبار در قالب جمع «زاهدین» در آیه ۲۰ سوره یوسف ذکر شده است:
وَشَرَوْهُ بِثَمَنٍ بَخْسٍ دَرَاهِمَ مَعْدُودَةٍ وَكَانُوا فِيهِ مِنَ الزَّاهِدِينَ (یوسف: ۲۰، : «و او را به بهای اندک، چند درهم، فروختند و در مورد او از زاهدان بودند»).
این فقدان، پرسشی اساسی را مطرح میکند: آیا زهد به عنوان یک فضیلت عرفانی، ریشهای قرآنی دارد یا از سنتها و تفاسیر عرفانی استخراج شده است؟ این نکته، گویی دریچهای است که پژوهشگر را به تأمل در ریشههای قرآنی مفاهیم عرفانی دعوت میکند.
درنگ: واژه «زهد» به صورت مفرد در قرآن کریم وجود ندارد و تنها در قالب «زاهدین» در سوره یوسف آمده که مفهومی منفی و فاقد قداست دارد. |
تحلیل آیه زاهدین در سوره یوسف
آیه ۲۰ سوره یوسف، تنها مورد ذکر زهد در قرآن کریم است که به رفتار برادران یوسف در فروش او به قیمتی ناچیز اشاره دارد. در این آیه، «زاهدین» به معنای بیرغبتی ساختگی برادران یوسف به ارزش مادی او تفسیر میشود. آنها یوسف را نه به نیت خیر و نه برای کسب سود مادی، بلکه برای خلاصی از او به بهایی اندک فروختند. این بیرغبتی، که از حسادت و نیت غیراخلاقی نشأت گرفته، فاقد هرگونه قداست یا ارزش معنوی است. زهد در این سیاق، گویی نقابی است که بر چهره نیتهای پلید کشیده شده تا حقیقت را پنهان سازد.
نقد زهد به عنوان معاملهای غیرقانونی
فروش یوسف توسط برادرانش، معاملهای غاصبانه و غیرقانونی بود، زیرا نه یعقوب، پدر یوسف، و نه خود او به این معامله رضایت داشتند. برادران یوسف، نه تنها مال غیر را بدون اجازه فروختند، بلکه نیتشان نیز خلاصی از او به دلیل حسادت بود، نه کسب سود مادی یا نیتی خیر. این معامله، که با خدعه و نیرنگ همراه بود، زهد ظاهری آنها را به عملی فاقد مشروعیت و ارزش اخلاقی تبدیل میکند. این رفتار، گویی سایهای است که بر حقیقت زهد افتاده و آن را از نور قداست محروم ساخته است.
درنگ: زهد برادران یوسف در سوره یوسف، به دلیل ماهیت غاصبانه و نیت غیراخلاقی، فاقد قداست و ارزش معنوی است. |
نقد زهد به عنوان عملی فاقد قداست
با توجه به نیت منفی برادران یوسف، زهد در آیه مذکور فاقد هرگونه ارزش معنوی است. زهدی که از حسادت، خدعه و خلال شرعی سرچشمه گیرد، نه تنها فضیلتی عرفانی نیست، بلکه به عملی منفی و مورد نکوهش تبدیل میشود. این تحلیل، زهد را به عنوان مفهومی مناقشهبرانگیز در قرآن کریم معرفی میکند که برخلاف تعریف رایج آن در عرفان اسلامی، در این سیاق فاقد جایگاه معنوی است.
بخش سوم: نقد استناد به آیه بَقِيَّةُ اللَّهِ
ارتباط آیه با زهد
استناد به آیه «بَقِيَّةُ اللَّهِ خَيْرٌ لَكُمْ» برای تبیین زهد، تلاشی است برای پیوند این مقام با خیرات پایدار الهی. این آیه، که در سوره هود به باقیات صالحات و ارزش تجارت حلال اشاره دارد، به طور غیرمستقیم بر برتری خیرات معنوی بر متاع دنیا تأکید میکند. با این حال، ارتباط آن با زهد، به دلیل فقدان صراحت قرآنی، مورد نقد قرار میگیرد. این استناد، گویی پلی لرزان است که نمیتواند زهد را به ساحل استواری قرآنی برساند.
نقد پیوند زهد و باقیات صالحات
آیه «بَقِيَّةُ اللَّهِ» در سیاق نهی از کمفروشی و تأکید بر تجارت حلال آمده است. استفاده از آن برای تبیین زهد، نیازمند تفسیری گسترده است که متن آن را ناکافی میداند. زهد، به عنوان بیرغبتی به دنیا، نمیتواند به طور مستقیم از این آیه استنباط شود، زیرا آیه بر ارزش خیرات معنوی تأکید دارد، نه اعراض از دنیا. این نقد، گویی دعوتی است به بازنگری در استنادات قرآنی و تأمل در ریشههای مفاهیم عرفانی.
درنگ: آیه «بَقِيَّةُ اللَّهِ» ارتباط مستقیمی با زهد ندارد و استناد به آن برای تبیین زهد، به دلیل فقدان صراحت قرآنی، غیرمنطقی است. |
بخش چهارم: نقد مفهومی و لغوی زهد
معنای لغوی زهد
زهد، در معنای لغوی، به قلت، بیرغبتی و اعراض از چیزی تعریف میشود. این معانی، که در مقابل رغبت قرار دارند، زهد را به عملی منفی و فاقد ارزش ذاتی معرفی میکنند. متن با تأکید بر این معانی، زهد را به عنوان مفهومی خطرناک و فاقد کمال مورد نقد قرار میدهد. زهد، در این نگاه، گویی سایهای است که بر حقیقت کمال معنوی افتاده و سالک را از روی آوردن به نور حق بازمیدارد.
زهد به عنوان نقص، نه کمال
متن استدلال میکند که زهد، به دلیل ماهیت اعراضی (پشت کردن به دنیا)، کمال محسوب نمیشود. اعراض، به خودی خود، ارزشی ندارد، زیرا کمال در روی آوردن به خداوند و کسب خیرات معنوی است، نه پشت کردن به نعمتها. این دیدگاه، زهد را از منظر عرفانی و قرآنی مورد بازنگری قرار میدهد و آن را به عنوان مقدمهای برای مراحل بالاتر، فاقد ارزش ذاتی میداند. زهد، گویی زنجیری است که اگر به درستی هدایت نشود، سالک را در دام تعارضات نفسانی گرفتار میسازد.
درنگ: زهد، به دلیل ماهیت اعراضی و فقدان تأدیب نفس، کمال نیست و در قرآن کریم نیز مورد تأیید صریح قرار نگرفته است. |
بخش پنجم: نقد تعریف ابنسینا از زاهد، عابد و عارف
تعاریف ابنسینا در اشارات
ابنسینا در کتاب «اشارات»، زاهد را کسی میداند که از متاع دنیا اعراض میکند، عابد را کسی که به نوافل عبادات پایبند است، و عارف را کسی که فکرش به سوی قدس جبروت معطوف است. این تعاریف، اگرچه از منظر فلسفی قابلتوجهاند، از دیدگاه عرفانی مورد نقد قرار میگیرند. متن استدلال میکند که تعریف عارف، بهویژه به دلیل تأکید بر فکر، نادرست است، زیرا معرفت عرفانی به ذات الهی مربوط است و فکر در این حوزه ناکارآمد.
تفاوت علم و معرفت
یکی از اصول کلیدی در نقد ابنسینا، تمایز میان علم و معرفت است. علم به شناخت اوصاف و آثار الهی محدود است، در حالی که معرفت به شناخت ذات الهی تعلق دارد که فراتر از فکر و تحلیل است. این تمایز، گویی خط فاصلی است میان دریای بیکران معرفت و ساحل محدود دانش علمی. عرفان، در این نگاه، نه در حوزه اوصاف، بلکه در شعاع ذات الهی سیر میکند.
درنگ: معرفت به ذات الهی تعلق دارد، در حالی که علم به اوصاف محدود است. تعریف ابنسینا از عارف، به دلیل تأکید بر فکر، با حقیقت عرفان ناسازگار است. |
نقد عرفانی ابنسینا
متن، ابنسینا را به دلیل تکیه بر فکر در تعریف عارف، فاقد درک عمیق عرفانی میداند. ابنسینا، با وجود نبوغ فلسفی، در حوزه عرفان به دلیل استفاده از ابزارهای علمی و فکری، از دیدگاه عرفانی ناکام است. عرفان، که بر شهود و معرفت ذاتی استوار است، نمیتواند در قالب فکر و تحلیل جای گیرد. این نقد، گویی دعوتی است به تمایز میان عرفان نظری و عملی، و فلسفه که هرکدام در حوزهای خاص سیر میکنند.
جمعبندی
تبیین مقام زهد در «منازل السائرین»، با رویکردی نقادانه به مفهوم این منزل در قرآن کریم و جایگاه آن در سلوک عرفانی، دریچهای نو به سوی فهم عمیقتر این مفهوم میگشاید. زهد، که به عنوان بیرغبتی به دنیا تعریف میشود، در قرآن کریم به صورت صریح وجود ندارد و تنها مورد آن در آیه «زاهدین» سوره یوسف، به معنای بیرغبتی ساختگی و فاقد قداست است. استناد به آیه «بَقِيَّةُ اللَّهِ» برای تبیین زهد، به دلیل فقدان ارتباط مستقیم، مورد نقد قرار میگیرد. همچنین، نقد تعریف ابنسینا از زاهد، عابد و عارف، بر تمایز میان علم و معرفت تأکید دارد و نشان میدهد که زهد، به دلیل ماهیت اعراضی، کمال محسوب نمیشود. این تحلیل، پژوهشگران را به بازنگری در مفاهیم عرفانی بر اساس متون قرآنی و تأمل در جایگاه زهد به عنوان یک فضیلت معنوی دعوت میکند. زهد، در این مسیر، گویی نه مقصد، بلکه پلی است که اگر به درستی پیموده شود، سالک را به سوی مراتب بالاتر سلوک رهنمون میسازد.
با نظارت صادق خادمی |