در حال بارگذاری ...
Sadegh Khademi - Optimized Header
Sadegh Khademi

منازل السائرین 175

متن درس

تبیین عرفانی و قرآنی زهد در منازل السائرین: تحلیل آیه بقیة‌الله و نقد تفاسیر سنتی

برگرفته از درس‌گفتارهای آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره (جلسه ۱۷۵)

مقدمه

کتاب شریف منازل السائرین، اثر سترگ خواجه عبدالله انصاری، از برجسته‌ترین متون عرفان اسلامی است که با تبیین منازل سلوک، راهنمایی ژرف برای سالکان طریق حق ارائه می‌دهد. در این میان، باب زهد به‌عنوان یکی از مفاهیم بنیادین عرفانی، جایگاهی ویژه دارد و نیازمند تبیینی دقیق و علمی است تا از سوءتفاهمات تاریخی و انحرافات مفهومی مصون ماند. این نوشتار، به بررسی مفهوم زهد در چارچوب آیات قرآنی، به‌ویژه آیه بقیة‌الله خیر لکم از سوره هود، و نقد تفاسیر سنتی آن می‌پردازد.

بخش نخست: مفهوم زهد و جایگاه آن در قرآن کریم

تعریف زهد و پیچیدگی‌های مفهومی آن

زهد، در ادبیات عرفانی، به معنای بی‌اعتنایی به زخارف دنیوی و توجه به ارزش‌های الهی است، صفتی نفسانی که نه وجودی خارجی دارد و نه به رفتارهای مکانیکی محدود می‌شود، بلکه در رفتارهای ظاهری سالک تجلی می‌یابد. این مفهوم، گویی نسیمی است که بر دریاچه وجود آدمی می‌وزد و امواج تعلقات را به آرامش می‌کشاند. درس‌گفتار مورد بحث، زهد را به‌عنوان امری درونی معرفی می‌کند که آثار آن در کردارهای بیرونی نمایان می‌شود، اما از خلط با مفاهیم مشابه نظیر ترک دنیا یا ایثار پرهیز می‌دهد. زهد، در تعریف دقیق عرفانی، «اعراض عن الشیء بلا رغبة» است، یعنی روی‌گردانی از چیزی به دلیل نبود رغبت به آن، که این روی‌گردانی از سر آگاهی و انتخاب صورت می‌گیرد، نه اجبار یا نقص.

پیچیدگی زهد، از یک‌سو به ابهام در تعریف آن و از سوی دیگر به سوءتفاهمات تاریخی بازمی‌گردد. برخی کتب لغت، زهد را به «قلة الشیء» (کمی شیء) تعریف کرده‌اند که با ماهیت نفسانی آن ناسازگار است. این خطای لغوی، گویی چون غباری بر آیینه حقیقت، زهد را به ساده‌زیستی ظاهری یا فقر مادی تقلیل داده و از جوهره باطنی آن، یعنی بی‌رغبتی آگاهانه به دنیا، غافل مانده است.

در قرآن کریم، واژه زهد تنها یک‌بار به‌صورت جمع در سوره یوسف آمده است، آنجا که از زاهدین سخن می‌گوید. این کمیابی، نشان‌دهنده دقت قرآن کریم در به‌کارگیری این مفهوم است، گویی گوهر نایابی که تنها در جای خویش درخشش می‌یابد. درس‌گفتار، با تأکید بر این نکته، زهد را فضیلتی اختیاری و کمالی می‌داند که با وظایف اجتماعی نظیر عدالت در معاملات تفاوت دارد.

درنگ: زهد، صفتی نفسانی است که به بی‌اعتنایی به زخارف دنیوی و توجه به ارزش‌های الهی اشاره دارد. این مفهوم، فضیلتی اختیاری و کمالی است که با وظایف اجتماعی نظیر عدالت در معاملات متمایز است.

تمایز زهد از بی‌رغبتی بیمارگونه

درس‌گفتار، با دقت، زهد را از بی‌رغبتی ناشی از بیماری یا نقص متمایز می‌کند. بی‌میلی به غذا به دلیل بیماری، گویی نقصانی است که با سلامت نفس زاهد در تضاد است. زهد، انتخابی آگاهانه برای روی‌گردانی از امور فانی به سوی امور باقی است، نه نتیجه نقص جسمانی یا روانی. این تمایز، زهد را به فضیلتی ارادی و معرفتی ارتقا می‌دهد که از سلامت نفس و درک حقیقت سرچشمه می‌گیرد.

زهد به‌عنوان ترکیبی از اعراض و جهت‌گیری

زهد، صرف اعراض از دنیا نیست، بلکه اعراض از دنیا به دلیل گرایش به حق است. این مفهوم ترکیبی، گویی چون دو بال پرنده‌ای است که سالک را از خاک دنیا به سوی آسمان حق پرواز می‌دهد. زاهد، دنیا را فی‌نفسه بی‌ارزش می‌بیند، زیرا فانی است، و به جای آن به حق، که باقی است، دل می‌بندد. این جهت‌گیری، زهد را از رفتارهای ظاهری یا غریزی متمایز می‌کند و آن را به مقامی نفسانی و الهی تبدیل می‌سازد.

نقد ساده‌لوحی در فهم زهد

گرایش ذاتی به سادگی یا بی‌میلی به تجملات، زهد نیست. فردی که به‌طور طبیعی ساده‌زیست است، گویی چون گیاهی است که در خاک فقر روییده، اما زاهد کسی است که با آگاهی و انتخاب، شاخه‌های تعلق را می‌زداید. زهد، مستلزم درک حقیقت فانی دنیا و اولویت دادن به حق است، نه صرف بی‌علاقگی غریزی.

زهد در سیاق قرآنی: بررسی آیه سوره یوسف

در سوره یوسف، آیه‌ای که به زاهدین اشاره دارد، زمینه‌ای برای فهم زهد در قرآن کریم فراهم می‌آورد. این آیه، با اشاره به کسانی که از تعلقات دنیوی روی‌گردانند، زهد را به‌عنوان حالتی درونی معرفی می‌کند که به کمال اخلاقی منجر می‌شود. درس‌گفتار، با ارجاع به این آیه، بر این نکته تأکید دارد که زهد، برخلاف برخی تفاسیر، به معنای ترک کامل دنیا نیست، بلکه تعادلی است میان بهره‌مندی مشروع از دنیا و توجه به آخرت، گویی چون باغبانی که شاخه‌های هرز را می‌زداید، اما درخت را بارور می‌سازد.

خطرات سوءتفاهم از زهد

درس‌گفتار، زهد را مفهومی پیچیده و خطرناک می‌داند که در طول تاریخ، به مصیبت‌های فکری و عملی منجر شده است. این خطر، از تفاسیر نادرستی ناشی می‌شود که زهد را به انفعال، رهبانیت، یا ترک کامل دنیا فروکاسته‌اند. چنین برداشت‌هایی، نه تنها با عرفان اسلامی سازگار نیست، بلکه به رکود اجتماعی و معنوی انجامیده است. این دیدگاه، گویی چون آتشی است که به‌جای روشنایی، خاکستر بر جای می‌گذارد.

جمع‌بندی بخش نخست

بخش نخست، با تبیین مفهوم زهد به‌عنوان صفتی نفسانی و فضیلتی اختیاری، بر تمایز آن با وظایف اجتماعی و الزامی تأکید دارد. آیه سوره یوسف، به‌عنوان تنها اشاره قرآنی به زاهدین، زمینه‌ای برای فهم این مفهوم فراهم می‌آورد، اما درس‌گفتار، با هشدار نسبت به سوءتفاهمات تاریخی، بر ضرورت تبیینی دقیق و علمی از زهد تأکید می‌کند.

بخش دوم: تحلیل آیه بقیة‌الله و ارتباط آن با زهد

آیه بقیة‌الله در سوره هود: سیاق و محتوا

آیه ۸۶ سوره هود، که خواجه عبدالله انصاری آن را در باب زهد آورده، چنین است:

بَقِيَّةُ اللَّهِ خَيْرٌ لَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِينَ ۚ وَمَا أَنَا عَلَيْكُمْ بِحَفِيظٍ

(هود: ۸۶، : «آنچه خدا برایتان باقی گذاشته، برای شما بهتر است، اگر مؤمن باشید، و من بر شما نگهبان نیستم»).

این آیه، در سیاق گفتار حضرت شعیب (ع) به قوم مدین آمده که به پرهیز از کم‌فروشی و رعایت عدالت در معاملات دعوت می‌کند. درس‌گفتار، با نقدی صریح، انتخاب این آیه توسط خواجه را مورد پرسش قرار می‌دهد و استدلال می‌کند که ارتباط آن با زهد چندان دقیق نیست. بقیة‌الله، در این سیاق، به معنای سود حلال حاصل از معامله عادلانه تفسیر می‌شود، نه بی‌اعتنایی به دنیا که از ویژگی‌های زهد است.

درنگ: آیه بقیة‌الله خیر لکم در سیاق دعوت حضرت شعیب به عدالت در معاملات آمده و به سود حلال اشاره دارد، نه زهد به‌عنوان بی‌اعتنایی به زخارف دنیوی.

نقد انتخاب آیه توسط خواجه عبدالله انصاری

خواجه عبدالله انصاری، با آوردن این آیه در باب زهد، تلاش کرده است پیوندی میان مفاهیم عرفانی و اجتماعی برقرار کند، اما درس‌گفتار استدلال می‌کند که این انتخاب، از دقت کافی برخوردار نیست. زهد، به‌عنوان فضیلتی اختیاری و کمالی، با الزامات اجتماعی نظیر پرهیز از کم‌فروشی تفاوت دارد. این نقد، گویی چون آینه‌ای است که کاستی‌های تفسیر سنتی را بازمی‌تاباند.

درس‌گفتار، با اشاره به سیاق آیه، تأکید دارد که حضرت شعیب، قوم خود را به عبادت خدا و رعایت انصاف در معاملات دعوت می‌کند، نه به ترک دنیا یا بی‌اعتنایی به آن. این دیدگاه، با آیات دیگری از سوره هود تقویت می‌شود:

وَإِلَىٰ مَدْيَنَ أَخَاهُمْ شُعَيْبًا ۚ قَالَ يَا قَوْمِ اعْبُدُوا اللَّهَ مَا لَكُمْ مِنْ إِلَٰهٍ غَيْرُهُ ۖ وَلَا تَنْقُصُوا الْمِكْيَالَ وَالْمِيزَانَ

(هود: ۸۴، : «و به سوی مدین، برادرشان شعیب را [فرستادیم]. گفت: ای قوم من، خدا را بپرستید که جز او معبودی ندارید و پیمانه و ترازو را کم نکنید»).

تفسیر بقیة‌الله به‌عنوان سود حلال

درس‌گفتار، بقیة‌الله را به معنای سود حلالی تفسیر می‌کند که از معامله عادلانه به دست می‌آید. این سود، نه تنها برای فرد، بلکه برای جامعه خیرآور است، زیرا به تطهیر نظام اقتصادی و پیشگیری از فساد منجر می‌شود. این تفسیر، گویی چون جویباری زلال، نظام اقتصادی را از آلودگی‌های کم‌فروشی و گران‌فروشی پاک می‌سازد.

در این سیاق، بقیة‌الله به معنای باقی‌مانده‌ای است که پس از کسر هزینه‌ها و سرمایه، به‌عنوان سود حلال نصیب کاسب می‌شود. این دیدگاه، با آیه‌ای از سوره بقره همخوانی دارد:

أَحَلَّ اللَّهُ الْبَيْعَ وَحَرَّمَ الرِّبَا

(بقره: ۲۷۵، : «خدا خریدوفروش را حلال و ربا را حرام کرده است»).

این آیه، تجارت حلال را تأیید می‌کند و بقیة‌الله را به‌عنوان سود مشروع، مورد امضای الهی قرار می‌دهد.

درنگ: بقیة‌الله، به معنای سود حلال حاصل از معامله عادلانه است که خیر آن برای فرد و جامعه تضمین‌شده و با تأیید الهی در تجارت حلال همخوانی دارد.

نقد تفسیر عرفانی شارح

شارح آیه، بقیة‌الله را به معنای خیرات باقی نزد خدا، نظیر باقیات صالحات، تفسیر کرده و آن را در برابر اموال فانی دنیا قرار داده است. این تفسیر، به ترک کامل دنیا دعوت می‌کند، اما درس‌گفتار آن را نادرست می‌داند، زیرا آیه به مسائل اجتماعی و اقتصادی مرتبط است، نه به زهد عرفانی. این نقد، گویی چون تیغی بران، پرده از کاستی‌های تفسیر عرفانی برمی‌دارد.

شارح، با تأکید بر ترک الفانی (دنیا) برای الباقی (آخرت)، از سیاق آیه فاصله گرفته و مفهومی آخرتی را به موضوعی اجتماعی تحمیل کرده است. درس‌گفتار، با اشاره به این انحراف، بر ضرورت توجه به سیاق آیات در تفسیر تأکید دارد.

جمع‌بندی بخش دوم

بخش دوم، با تحلیل آیه بقیة‌الله خیر لکم، بر تمایز میان زهد و عدالت در معاملات تأکید دارد. بقیة‌الله، به‌عنوان سود حلال، خیرآوردی اجتماعی و اقتصادی را تضمین می‌کند، اما با زهد عرفانی ارتباط ندارد. نقد انتخاب آیه توسط خواجه و تفسیر شارح، بر ضرورت بازخوانی انتقادی متون عرفانی تأکید می‌کند.

بخش سوم: زهد و رابطه آن با عقلانیت

نقد دیدگاه‌های افراطی در فهم دین

درس‌گفتار، دو دیدگاه افراطی را در مواجهه با کتاب و سنت نقد می‌کند: نخست، کسانی که به خودبسندگی عقل معتقدند و گمانند می‌توانند بدون وحی، قوانین عادلانه‌ای تدوین کنند؛ دوم، کسانی که باور دارند کتاب و سنت قابل فهم نیستند و باید تعبدی پذیرفته شوند. هر دو دیدگاه، از نظر درس‌گفتار، به گمراهی می‌انجامد، گویی چون راهی است که از صراط مستقیم به سوی پرتگاه‌ها منحرف می‌شود.

دیدگاه نخست، با تکیه بر عقل بشری، به قانون‌گذاری ناقص منجر می‌شود که نمونه‌های آن را در جوامع غربی می‌توان دید. این جوامع، با وجود پیشرفت مادی، به فساد اجتماعی و اخلاقی گرفتار شدند. دیدگاه دوم، با تعبد کور، انسان را از فهم عقلانی دین محروم می‌کند و به انفعال می‌کشاند.

درنگ: دیدگاه‌های خودبسندگی عقل و تعبد کور، هر دو به گمراهی می‌انجامند. عقلانیت در فهم کتاب و سنت، انسان را به درک عمیق‌تر معارف دینی هدایت می‌کند.

نقد خودبسندگی عقل در قانون‌گذاری

درس‌گفتار، با اشاره به تجربه کشورهای غربی، استدلال می‌کند که قانون‌گذاری مبتنی بر عقل تنها، به نقص و فساد منجر می‌شود. این جوامع، با وجود پیشرفت‌های علمی، به مشکلات اجتماعی نظیر بی‌نظمی، جنون، و فساد اخلاقی گرفتارند. این دیدگاه، گویی چون آینه‌ای است که کاستی‌های عقل بشری را در برابر هدایت الهی نمایان می‌سازد.

در مقابل، کتاب و سنت، به‌عنوان منابعی معصوم، قوانین جامعی ارائه می‌دهند که با عقلانیت، عدالت، و بصیرت هم‌راستاست. انسان، هرچند قادر به تدوین چنین قوانینی نیست، می‌تواند آن‌ها را فهم و اجرا کند.

نقد تعبد صرف

کسانی که معتقدند کتاب و سنت قابل فهم نیستند، به تعبد کورانه دعوت می‌کنند. درس‌گفتار، این دیدگاه را به شدت نقد می‌کند و استدلال می‌کند که قرآن کریم برای فهم و عمل نازل شده است، نه برای پذیرش ظاهری یا تعبدی صرف. این نقد، گویی چون دعوتی است به سوی نور عقل که در پرتو وحی می‌درخشد.

قرآن کریم، با زبانی روشن و معجزآسا، انسان را به تأمل و تدبر دعوت می‌کند. کسانی که از فهم آن شانه خالی می‌کنند، به خود ظلم روا می‌دارند و از ظرفیت‌های عقلانی خویش محروم می‌مانند.

جمع‌بندی بخش سوم

بخش سوم، با نقد دیدگاه‌های افراطی در مواجهه با کتاب و سنت، بر اهمیت تعادل میان عقل و وحی تأکید دارد. عقلانیت، ابزاری برای فهم معارف دینی است، اما خود قادر به خلق قوانین معصوم نیست. نقد خودبسندگی عقل و تعبد کور، راه را برای فهمی عمیق‌تر از دین می‌گشاید.

بخش چهارم: نقد انفعال و انحرافات عملی در زهد

نقد انفعال به نام زهد

درس‌گفتار، به شدت از انفعال به نام زهد انتقاد می‌کند و معتقد است که زهد، نه رها کردن دنیا، بلکه چسبیدن به ارزش‌های الهی و اصلاح نظام اجتماعی است. زاهدی که به نام زهد، از مسئولیت‌های اجتماعی شانه می‌کند، گویی چون پرنده‌ای است که بال‌های پروازش را در قفس تعلقات بسته است.

این دیدگاه، با تأکید بر پویایی زهد، آن را به نیروی محرکه‌ای برای تطهیر جامعه تبدیل می‌کند. زهد، در این تعریف، به معنای تعادل میان بهره‌مندی مشروع از دنیا و توجه به آخرت است، نه ترک کامل زندگی.

درنگ: زهد، نه انفعال و ترک دنیا، بلکه چسبیدن به ارزش‌های الهی و اصلاح نظام اجتماعی است. این فضیلت، به تعادل میان دنیا و آخرت دعوت می‌کند.

نمونه‌های عملی از زهد و عدم زهد

درس‌گفتار، با اشاره به نمونه‌هایی از رفتار عالمان، تناقض میان ادعای زهد و رفتارهای واقعی را نشان می‌دهد. برخی عالمان، به نام زهد، به تعلق به مادیات یا انفعال گرفتار شدند، گویی که کوزه‌ای شکسته از کوزه‌گر خویش به جای نهاده‌اند. در مقابل، عالمانی که بی‌ادعا، کتاب‌ها و دانش خود را در اختیار دیگران قرار دادند، تجسم زهد واقعی بودند.

یکی از این نمونه‌ها، عالمی است که با سخاوت، کتاب‌های نفیس خود را به امانت داد، بدون آنکه ادعای زهد یا عرفان کند. این رفتار، گویی چون جویباری زلال، وجود او را از تعلقات پاک کرد و به کمال رساند.

نقد رفتارهای سادیستیک به نام زهد

درس‌گفتار، با اشاره به حکایتی از اوصاف الاشراف خواجه عبدالله انصاری، رفتارهای سادیستیک به نام زهد را نقد می‌کند. در این حکایت، فردی سی سال کله‌پاچه فروخته و آن را به رخ دیگران کشیده، اما از خوردن آن پرهیز کرده است. این رفتار، نه زهد، بلکه نشانه بیماری روانی یا سادیسم است، گویی چون گربه‌ای که دنبه را در برابر خود آویزان کرده و از آن محروم مانده است.

زهد، محرومیت خودخواسته و آگاهانه برای خدا است، نه آزار دیگران یا نمایش محرومیت. چنین رفتارهایی، با روح زهد که کمال نفسانی است، منافات دارد.

نقد تعلق به مادیات به نام زهد

درس‌گفتار، با اشاره به عالمانی که کتاب‌های خود را چون ناموس خویش می‌دانستند، از تعلق به مادیات به نام زهد انتقاد می‌کند. این تعلق، نه تنها با زهد سازگار نیست، بلکه به نفرت از دانش و انفعال منجر می‌شود. این دیدگاه، گویی چون آتشی است که به‌جای روشنایی، دود برمی‌خیزد.

جمع‌بندی بخش چهارم

بخش چهارم، با نقد انفعال و تعلق به مادیات به نام زهد، بر پویایی و اصلاح‌گری این فضیلت تأکید دارد. نمونه‌های عملی، نشان‌دهنده تناقض میان ادعا و عمل در برخی عالمان است، در حالی که زهد واقعی، در سخاوت و بی‌ادعایی تجلی می‌یابد.

بخش پنجم: نقش حوزه‌های علمیه در پرورش زهد و عرفان

تمایز حوزه‌های علمیه از دانشگاه‌ها

درس‌گفتار، حوزه‌های علمیه را به دلیل وسعت و آزادی فکری، از نظام‌های دانشگاهی متمایز می‌داند. حوزه‌ها، محیطی پویا هستند که هم افراد برجسته و هم افراد ناکارآمد تولید می‌کنند. این وسعت، گویی چون دریایی است که هم گوهرهای نایاب و هم امواج ناپایدار را در خود جای داده است.

دانشگاه‌ها، با نظام نمره‌دهی و یکنواختی، از تولید نابغه یا افراد استثنایی عاجزند، اما حوزه‌ها، با آزادی فکری، امکان ظهور شخصیت‌های تحول‌آفرین را فراهم می‌کنند.

درنگ: حوزه‌های علمیه، با آزادی و وسعت فکری، امکان ظهور شخصیت‌های برجسته و تحول‌آفرین را فراهم می‌کنند، برخلاف نظام‌های دانشگاهی که به یکنواختی گرایش دارند.

نمونه‌های عظمت و کاستی در حوزه‌ها

درس‌گفتار، با اشاره به نمونه‌هایی از عالمان حوزه، نشان می‌دهد که حوزه‌ها هم اولیای الهی و هم افراد ناکارآمد تولید می‌کنند. این تنوع، از ویژگی‌های برجسته حوزه‌هاست که به آن‌ها عظمت می‌بخشد. نمونه‌ای از این عظمت، عالمی است که با سخاوت، دانش خود را در اختیار دیگران قرار داد، گویی چون خورشیدی که نورش را بر همگان می‌تاباند.

جمع‌بندی بخش پنجم

بخش پنجم، با تبیین نقش حوزه‌های علمیه در پرورش زهد و عرفان، بر آزادی فکری و پویایی این نهادها تأکید دارد. حوزه‌ها، با تولید افراد برجسته و تحول‌آفرین، از نظام‌های دانشگاهی متمایزند و بستری برای تجلی زهد واقعی فراهم می‌آورند.

بخش ششم: زهد در آیینه نهج‌البلاغه و روایات

زهد در نهج‌البلاغه: خطبه ۵۲

درس‌گفتار، با استناد به خطبه ۵۲ نهج‌البلاغه، زهد را از منظر امیرالمؤمنین (ع) بررسی می‌کند. در این خطبه، حضرت می‌فرماید: «عَلِيٌّ وَإِنَّ الدُّنْيَا قَدْ تَصَرَّمَتْ» (دنیا گذشته است). این بیان، بر فانی بودن دنیا و لزوم دل نبستن به آن تأکید دارد. زهد، در این دیدگاه، آگاهی از گذرا بودن دنیا و گرایش به حق است، گویی چون حکیمی که از سراب دنیا به سوی چشمه حق گام برمی‌دارد.

امیرالمؤمنین (ع)، با عباراتی معرفتی، زهد را به هوشیاری در برابر فریب دنیا دعوت می‌کند. دنیا، چون ظرفی است که نمی‌ماند، و دل بستن به آن، گویی چون بستن کشتی به موج‌های ناپایدار است.

استناد به آیه انعام

درس‌گفتار، با ارجاع به آیه ۱۶۲ سوره انعام، زهد را به جهت‌گیری الهی پیوند می‌دهد:

إِنَّ صَلَاتِي وَنُسُكِي وَمَحْيَايَ وَمَمَاتِي لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ

(انعام: ۱۶۲، : «بگو: در حقیقت، نماز من و [سایر] عبادات من و زیستن و مردن من، برای خدا، پروردگار جهانیان است»).

این آیه، معیار زهد را مشخص می‌کند: هر آنچه برای خداست، متعلق زهد است، چه ساده باشد و چه غیرساده. زهد، دل‌بستن به حق و انصراف از فانی‌هاست، گویی چون ستاره‌ای که در آسمان حق می‌درخشد.

روایت امام جواد (ع) و تعادل در زهد

درس‌گفتار، با استناد به روایت امام جواد (ع)، زهد را به تعادل میان دنیا و آخرت پیوند می‌دهد: «كُنْ لِدُنْيَاكَ كَأَنَّكَ تَعِيشُ أَبَدًا وَكُنْ لِآخِرَتِكَ كَأَنَّكَ تَمُوتُ غَدًا» (برای دنیایت چنان باش که گویی همیشه زنده‌ای و برای آخرتت چنان که گویی فردا می‌میری). این روایت، زهد را به‌عنوان عدم دل‌بستگی به دنیا فی‌نفسه، همراه با بهره‌مندی مشروع از آن برای خدا، تعریف می‌کند. این تعادل، گویی چون پلی است که سالک را از دنیا به آخرت می‌رساند.

نقد شعر «دنیا همه هیچ»

درس‌گفتار، شعر «دنیا همه هیچ و کار دنیا همه هیچ» را به دلیل تقلیل ارزش دنیا و نادیده گرفتن اعمال خیر در آن نقد می‌کند. دنیا، اگر برای خدا باشد، ارزشمند است. اعمال خیر، مانند شهادت یا علم، در دنیا معنادارند و نمی‌توان آن‌ها را «هیچ» دانست. این نقد، گویی چون نسیمی است که غبار تحریف را از آیینه حقیقت می‌زداید.

زهد و مقام سلیمان (ع)

درس‌گفتار، با اشاره به حضرت سلیمان (ع)، زهد را از وابستگی به وضعیت مادی جدا می‌کند. سلیمان (ع)، با وجود دارایی و قدرت، زاهد بود، زیرا به دنیا فی‌نفسه دل نبست. زهد، گویی چون گوهری است که در هر ظرفی، از فقر تا سلطنت، می‌درخشد.

تفاوت زهد و ایثار

درس‌گفتار، ایثار را مقامی بالاتر از زهد می‌داند. زاهد، از دنیا فی‌نفسه روی‌گردان است، اما مؤثر، حتی در صورت نیاز خود، دیگران را بر خود مقدم می‌دارد. ائمه (ع)، نمونه‌های بارز ایثار بودند که با سخاوت، خیر را به دیگران رساندند. این تمایز، گویی چون نوری است که مراتب کمال را روشن می‌سازد.

جمع‌بندی بخش ششم

بخش ششم، با بررسی زهد در نهج‌البلاغه، قرآن کریم، و روایات، بر ماهیت نفسانی و معرفتی این فضیلت تأکید دارد. زهد، نه فقر است، نه محرومیت، بلکه گرایش به حق و بی‌اعتنایی به فانی‌هاست. نقد تحریفات تاریخی و ادبی، راه را برای فهمی اصیل از زهد می‌گشاید.

نتیجه‌گیری کلی

درس‌گفتار جلسه ۱۷۵ منازل السائرین، با تبیین مفهوم زهد و تحلیل آیه بقیة‌الله خیر لکم، یکی از عمیق‌ترین مباحث عرفان اسلامی را ارائه می‌دهد. زهد، به‌عنوان صفتی نفسانی و فضیلتی اختیاری، از وظایف اجتماعی نظیر عدالت در معاملات متمایز است. بقیة‌الله، به معنای سود حلال، خیرآوردی اجتماعی و اقتصادی را تضمین می‌کند، اما با زهد عرفانی ارتباط ندارد. نقد انتخاب آیه توسط خواجه عبدالله انصاری و تفسیر شارح، بر ضرورت بازخوانی انتقادی متون عرفانی تأکید دارد. درس‌گفتار، با نقد دیدگاه‌های افراطی در فهم دین، بر تعادل میان عقل و وحی و نقش عقلانیت در فهم کتاب و سنت تأکید می‌کند. نمونه‌های عملی از زهد و عدم زهد، نشان‌دهنده تناقض میان ادعا و عمل در برخی عالمان است، در حالی که زهد واقعی، در سخاوت و اصلاح‌گری تجلی می‌یابد. نقش حوزه‌های علمیه، به‌عنوان بستری برای پرورش زهد و عرفان، از دیگر نکات برجسته این متن است که آن را به منبعی ارزشمند برای پژوهشگران حوزه الهیات و عرفان تبدیل می‌کند.

با نظارت صادق خادمی

 

کوئیز

به سوالات زیر پاسخ داده و در پایان، نتیجه را با پاسخنامه مقایسه کنید.

1. طبق متن درسگفتار، زهد به چه معنایی به کار رفته که مشکلات تاریخی ایجاد کرده است؟

2. مطابق متن، زهد در مقابل کدام مفهوم قرار دارد؟

3. طبق متن، زهد به چه نوع فعلی اشاره دارد؟

4. کدام ویژگی دنیا طبق متن، دلیل عدم رغبت زاهد به آن است؟

5. طبق متن، ایثار چه جایگاهی نسبت به زهد دارد؟

6. طبق متن، زهد به معنای نداشتن یا ترک کامل دنیا است.

7. متن بیان می‌کند که زهد یک امر نفسانی و ارادی است که به عدم دلبستگی به دنیا فی‌نفسه مربوط می‌شود.

8. طبق متن، کسی که به دنیا فی‌نفسه دل نبندد، حتی اگر دارای مال و قدرت باشد، زاهد محسوب می‌شود.

9. متن تأکید دارد که زهد به معنای سادیسم یا آزار نفس با ترک لذت‌هاست.

10. طبق متن، زهد بدون در نظر گرفتن حق و خدا معنا ندارد.

11. تفاوت اصلی بین زهد و رغبت طبق متن چیست؟

12. چرا زهد به معنای قلت شیء طبق متن نادرست است؟

13. منظور از 'لله رب العالمين' در ارتباط با زهد چیست؟

14. چرا دلبستگی به دنیا فی‌نفسه طبق متن مانع زهد است؟

15. طبق متن، چرا ایثار بالاتر از زهد محسوب می‌شود؟

پاسخنامه

1. قلت شیء

2. رغبت

3. فعل نفسانی

4. فانی بودن

5. بالاتر از زهد

6. نادرست

7. درست

8. درست

9. نادرست

10. درست

11. زهد به معنای بی‌میلی نفسانی به دنیا فی‌نفسه است، در حالی که رغبت به معنای تمایل شدید به دنیا فی‌نفسه است.

12. زیرا زهد یک وصف نفسانی و ارادی است، نه یک شیء مادی یا کمبود خارجی.

13. یعنی اعمال و زندگی زاهد باید برای خدا باشد، نه برای نفس یا دنیا فی‌نفسه.

14. زیرا دنیا فی‌نفسه فانی و ناپایدار است و زهد به دلبستگی به حق پایدار معنا می‌یابد.

15. زیرا ایثار شامل فداکاری و ترجیح دیگران بر خود حتی در حالت نیاز است، که مقامی فراتر از زهد دارد.

منو جستجو پیام روز: آهنگ تصویر غزل تازه‌ها
منو
مفهوم غفلت و بازتعریف آن غفلت، به مثابه پرده‌ای تاریک بر قلب و ذهن انسان، ریشه اصلی کاستی‌های اوست. برخلاف تعریف سنتی که غفلت را به ترک عبادت یا گناه محدود می‌کند، غفلت در معنای اصیل خود، بی‌توجهی به اقتدار الهی و عظمت عالم است. این غفلت، همانند سایه‌ای سنگین، انسان را از درک حقایق غیبی و معرفت الهی محروم می‌سازد.

آهنگ فعلی

آرشیو آهنگ‌ها

آرشیو خالی است.

تصویر فعلی

تصویر فعلی

آرشیو تصاویر

آرشیو خالی است.

غزل

فوتر بهینه‌شده