متن درس
تأملات عرفانی در باب الإیثار: بازخوانی منازل السائرین
برگرفته از درسگفتارهای آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره (جلسه: 328)
دیباچه
باب الإیثار، یکی از منازل برجسته در سلوک عرفانی خواجه عبدالله انصاری در کتاب شریف منازل السائرین است که به مقام ایثار، یعنی گزینش رضایت الهی بر رضایت غیر، میپردازد. این مقام، در قسم چهارم کتاب، ذیل مباحث اخلاقی، جای گرفته و از منظری توحیدی، سالک را به سوی فنای در رضا الله و رهایی از خودیت و غیریت رهنمون میسازد. درسگفتار حاضر، برگرفته از جلسه 328 آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره، با نگاهی نقادانه و عمیق، به تبیین مرتبه دوم ایثار پرداخته و تفسیر شارح را در برابر دیدگاه متعادل خواجه مورد ارزیابی قرار داده است. متن پیشرو، با استعاراتی چون سیر در باغ معرفت و صیقل روح در کوره ابتلاء، به پروراندن مفاهیم پرداخته و از تکرار و سادهگویی پرهیز کرده است.
بخش نخست: تبیین باب الإیثار و مراتب آن
موقعیت باب الإیثار در منازل السائرین
باب الإیثار، در قسم چهارم منازل السائرین، که به اخلاق اختصاص دارد، جای گرفته و از جمله مقامات والای سلوک عرفانی است. ایثار، در این منظومه عرفانی، دارای دو مرتبه است:
- مرتبه نخست: ایثار بر غیر در حال نیاز، که سالک آنچه خود بدان نیازمند است، به دیگری واگذار میکند. این مرتبه، نمودار سخاوت نفسانی و غلبه بر خودخواهی است.
- مرتبه دوم: گزینش رضایت الهی (رضا الله) بر رضایت غیر، اعم از خود یا دیگری، حتی اگر با سختی، محنت، و مخالفت عالم همراه باشد. این مرتبه، سالک را به قله توحید افعالی رهنمون میسازد.
مرتبه دوم، که محور درسگفتار حاضر است، ایثار را از سطح نفسانی به مقام توحیدی ارتقا میدهد، جایی که سالک، جز رضا الله را نمیجوید و از هر آنچه غیر اوست، رهایی مییابد. خواجه عبدالله انصاری، این مقام را با عبارتی متین و توحیدی چنین تعریف میکند: «ایثار رضا الله تعالی علی رضا غیره»، یعنی گزینش رضایت خدا بر رضایت غیر، حتی اگر با بلایا و محن عظیم همراه باشد.
درنگ: مرتبه دوم ایثار، سالک را به توحید افعالی رهنمون میسازد، جایی که جز رضایت الهی، هیچ مقصودی ندارد و از خودیت و غیریت رهایی مییابد. این مقام، چون صیقل روح در کوره ابتلاء، سالک را به کمال وجودی میرساند. |
نقد تفسیر شارح: از توحید تا خشونت
شارح منازل السائرین، با تفسیر عبارت «ای یختار ما فیه رضا الله و ان سخط علیه العالم»، ایثار را به گزینش رضایت خدا حتی در صورت مخالفت کل عالم تعبیر کرده است. این تفسیر، به جای آنکه سالک را به آرامش توحیدی رهنمون سازد، او را به سوی ناآرامی و درگیری با عالم سوق میدهد. آیتالله نکونام قدسسره، این دیدگاه را خشن، موجی، و بیمارگونه خوانده و آن را ریشه در فرهنگ خشونتزای شاهان و خلفای عرب و عجم میدانند. این فرهنگ، عرفان را از رحمت و مرحمت، که در سیره انبیا و ائمه تجلی یافته، دور کرده و به سوی بیماری روانی و ناآرامی سوق داده است.
خواجه، بهعنوان عارفی چیرهدست، ایثار را با نگاهی متعادل و توحیدی تبیین میکند، در حالی که شارح، به دلیل تأثیرپذیری از جامعه خشن، آن را به درگیری با عالم تفسیر کرده است. این تفاوت، ریشه در تمایز میان عارف و عالم دارد: عارف، اهل سلوک و ریاضت است و معرفتش از تجربه زیسته برمیخیزد، اما عالم، گرچه در علم و فقه توانمند است، ممکن است فاقد تجربه عرفانی باشد. شارح، با تأثیرپذیری از فرهنگ خشن، عرفان را به سوی موجیگری و بحرانتراشی سوق داده است.
نقد عبارت «سخط علیه العالم»
عبارت «ولو سخط علیه العالم»، که شارح آن را به معنای مخالفت کل عالم با سالک تفسیر کرده، از منظر آیتالله نکونام قدسسره، بیمارگونه و غیرمنطقی است. این عبارت، به درگیری با تمامی عالم، از ملائکه تا گیاهان، منجر میشود، در حالی که بسیاری از موجودات عالم، خود مظهر رضا اللهاند. یاران انبیا، چون عمار، سلمان، ابوذر، و مقداد، نمونههایی از کسانیاند که با رضا الله همسو بودند و با انبیا همراهی کردند، نه مخالفت. این تفسیر، با منطق قرآنی، که خدا را ربالعالمین و رحمتش را فراگیر کل شیء میداند (رَحْمَتِی وَسِعَتْ کُلَّ شَیْءٍ، سوره اعراف، آیه ۱۵۶، )، ناسازگار است. رضایت الهی، با محبت و هدایت همراه است، نه دشمنی با عالم.
بخش دوم: نقد تاریخی و اجتماعی خشونت در تفسیر ایثار
ریشههای تاریخی خشونت در فرهنگ اسلامی
آیتالله نکونام قدسسره، خشونت در تفسیر شارح را زاییده فرهنگ شاهان و خلفای عرب و عجم میدانند که به حوزهها و علما نفوذ کرده و عرفان را بیمار ساخته است. این فرهنگ، با ترویج بدآموزیهایی چون جنگ با عالم، جامعه را خشن و زخمی کرده است. خشونت تاریخی، از تازیانههای سلاطین تا استعمار، جامعه اسلامی را به بیماری روانی و ناآرامی دچار کرده است. این بیماری، در رفتارهای روزمره، از دعوای خانوادگی بر سر پانصد تومان تا برخورد خشن علما با مردم، نمود یافته و روابط اجتماعی را تخریب کرده است.
برای درمان این بیماری، پیشنهاد تأسیس «بیمارستان» برای علما مطرح شده است، جایی که ۹۵ درصد علما نیازمند بستری و ۵ درصد نیازمند درمان سرپاییاند. این تمثیل، به ضرورت اصلاح فرهنگی و معنوی جامعه اسلامی اشاره دارد، که باید از علما آغاز شود. عرفان، بهعنوان علمی ظریف، باید به رحمت و مرحمت، چون سیره ائمه، بازگردد و از خشونت پرهیز کند.
درنگ: خشونت در تفسیر ایثار، ریشه در فرهنگ شاهان و خلفا دارد که عرفان را از رحمت و مرحمت دور کرده است. اصلاح این بیماری، با بازگشت به سیره رحمانی ائمه و ترویج محبت، ممکن است. |
نقد تهمت به انبیا و سیره رحمانی ایشان
شارح، با ادعای اینکه انبیا و یارانشان «کما فعل الانبیاء و انصارهم» با همه عالم برای رضا الله جنگیدند، به انبیا تهمت زده است. آیتالله نکونام قدسسره، این ادعا را ناسازگار با سیره انبیا میدانند. انبیا، با مردم دعوا نداشتند، بلکه با ائمه کفر، یعنی مستکبران و فرصتطلبان، درگیر بودند. مردم، چون ابوذر، سلمان، و عمار، با انبیا همراهی کردند و خود مظهر رضا الله بودند. سیره انبیا، چون حضرت محمد (ص) که فرمودند: «قولوا لا اله الا الله تفلحوا»، بر دعوت به هدایت و محبت استوار بود، نه جنگ با عالم.
برخی انبیا، مانند حضرت نوح که دعا کرد «لاتذر علی الارض دیارا» (رَبِّ لَا تَذَرْ عَلَى الْأَرْضِ مِنَ الْکَافِرِینَ دَیَّارًا، سوره نوح، آیه ۲۶، )، به خشونت متهم شدهاند، اما این موارد، نتیجه تندروی یا داغ شخصی (مانند از دست دادن فرزند نوح) بوده، نه سیره عمومی انبیا. انبیا، عموماً به هدایت و محبت دعوت میکردند، چنانکه حضرت مسیح (ع) فرمود: «خدایا، بندگانت را هرگونه خواهی، هدایت کن.»
سیره ائمه: محبت حتی به دشمنان
سیره ائمه، بهویژه امیرالمؤمنین (ع)، نمونهای والا از محبت و مرحمت است. ایشان، حتی به دشمنان و خلفا کمک میکردند، چنانکه در روایت آمده: «لولا علی لهلک عمر». این سیره، با تفسیر خشن شارح ناسازگار است. ائمه، با صدق و صفا، حتی مخالفان را هدایت میکردند و از خرابکاری پرهیز داشتند. این نرمش و محبت، باید سرمشق علما و سالکان باشد تا جامعه از خشونت رهایی یابد.
بخش سوم: ابتلاء و نقش آن در سلوک عرفانی
فلسفه ابتلاء در قرآن کریم
خداوند، اولیاء خود را با اعداء مبتلا میکند تا:
- ایمانشان تصفیه شود (لِیَمْحَصَ مَا فِی قُلُوبِهِمْ، سوره آلعمران، آیه ۱۴۰، ).
- کمالاتشان ظاهر شود (ویظهر کمالاتهم).
- صبرشان آشکار شود (لِیَعْلَمَ الصَّابِرِینَ، سوره آلعمران، آیه ۱۴۲، ).
- مؤمنان به آنها اقتدا کنند (فیقتدوا بهم).
این ابتلاء، چون کورهای است که طلا را از ناخالصیها میزداید و سالک را به کمال وجودی میرساند. انبیا و اولیا، با مردم درگیر نبودند، بلکه با ائمه کفر، یعنی اقلیتی مستکبر، مبارزه میکردند. مردم، که قرآن کریم آنها را «ناس» میخواند (آمِنُوا کَمَا آمَنَ النَّاسُ، سوره بقره، آیه ۱۳، )، اغلب با انبیا همراه بودند و سفیهان (ائمه کفر) در اقلیت قرار داشتند.
درنگ: ابتلاء اولیاء به اعداء، برای تصفیه ایمان، ظهور کمالات، و اقتدای مؤمنان است. این ابتلاء، نه جنگ با عالم، بلکه مبارزه با ائمه کفر است، چنانکه قرآن کریم میفرماید: لِیَمْحَصَ مَا فِی قُلُوبِهِمْ. |
نقد خشونت در رفتار علما و جامعه
خشونت در رفتار برخی علما، مانند دعوا با کارگر بر سر پانصد تومان، به بدبینی مردم نسبت به دین منجر شده است. آیتالله نکونام قدسسره، با تمثیلی از عارفی که در خیابان جمشید (مرکز فساد) زندگی میکرد، نشان میدهند که گناهکاران، با دلشکستگی و صداقت، گاه از ریاکاری برخی علما صادقترند. این عارف، از خشونت «خوبان» و علما میترسید، اما در میان گناهکاران، محبت و التماس دعا مییافت. این تمثیل، بر ضرورت بازگشت به محبت و مرحمت تأکید دارد.
خشونت در تربیت دینی، مانند کافر دانستن دیگران، مردم را از دین گریزان کرده و حتی در ازدواج، اثر منفی گذاشته است. علما باید با نرمش و سخا، الگویی رحمانی باشند، چنانکه قرآن کریم میفرماید: وَتَوَاصَوْا بِالصَّبْرِ وَتَوَاصَوْا بِالْمَرْحَمَةِ (سوره بلد، آیه ۱۷، ). رفتار خشن، اعتماد مردم به دین را کاهش میدهد، در حالی که محبت، صمیمت و صفا را تقویت میکند.
بخش چهارم: پیشنهاد برای اصلاح فرهنگی و معنوی
بازگشت به محبت و مرحمت
آیتالله نکونام قدسسره، بر بازگشت به محبت و مرحمت، چون سیره ائمه، تأکید دارند. این نرمش، باید از علما آغاز شود، که لباسشان (عماره، عبا، نعلین) نماد آزادی و روان است. عمامه، که بیگره و آزاد است، و عبا، که بیدوخت و بازکار است، نشانهای از نرمش و رهاییاند. این ظاهر، باید با باطنی نرم و رحمانی همراه شود تا عرفان به حقیقت خود بازگردد. سیره امیرالمؤمنین (ع)، که به خلفا کمک میکرد و از خرابکاری پرهیز داشت، سرمشقی والاست.
خشونت، چون آفتی است که دین را از لطافت و صمیمت دور کرده و به افکار طالبانی و خوارجی منجر شده است. این رویکرد، به دین آسیب زده و مردم را از آن گریزان کرده است. اصلاح این بیماری، با ترویج محبت، آموزش نرمافزارانه، و رفتار رحمانی ممکن است. عرفان، چون گلی ظریف، باید با نسیم محبت پرورش یابد، نه در طوفان خشونت.
نقد جنگهای تاریخی و نقش مردم
جنگهای تاریخی، اعم از مذهبی یا غیرمذهبی، توسط اقلیتی از مستکبرین («قاراشمشها») راهاندازی شده و مردم تاوان آن را دادهاند. انبیا، با مردم دعوا نداشتند، بلکه با ائمه کفر مبارزه میکردند. مردم، چون شهدا و جانبازان، قربانیان اصلی جنگها بودهاند، در حالی که مستکبرین، استارتکنندگان آن بودند. این تحلیل، با ضرورت بازسازی تصویر رحمانی دین همخوانی دارد، که باید از خشونت و جنگطلبی پرهیز کند.
جمعبندی
باب الإیثار در منازل السائرین، مرتبه دوم ایثار را گزینش رضایت الهی بر رضایت غیر، حتی با تحمل محنت و بلاء، تعریف میکند. خواجه عبدالله انصاری، این مقام را با نگاهی توحیدی و متعادل ارائه کرده، اما شارح، با تفسیر خشن «سخط علیه العالم»، آن را به درگیری با عالم سوق داده است. این خشونت، ریشه در فرهنگ شاهان و خلفا دارد که عرفان و جامعه را بیمار کرده است. انبیا و ائمه، با سیره رحمانی، به هدایت و محبت دعوت میکردند، نه جنگ با عالم. ابتلاء اولیاء، برای تصفیه ایمان و ظهور کمالات است، نه درگیری با مردم. پیشنهاد این نوشتار، بازگشت به محبت و مرحمت، از علما تا جامعه، است تا عرفان به حقیقت خود، یعنی فنای فیالله و تحقق وجودی، بازگردد. این سیر، چون سفری است از ظلمت خشونت به نور رحمت، که سالک را به مقصد الهی میرساند.
با نظارت صادق خادمی |