در حال بارگذاری ...
صادق خادمی
صادق خادمی

جستجوی زنده در تمام درس‌ها

یافتن درس بر اساس شماره (در این دسته)

فصوص الحکم 182

متن درس





شرح فصوص الحکم: انکسار، عجب و تأدیب الهی در سلوک عرفانی

شرح فصوص الحکم: انکسار، عجب و تأدیب الهی در سلوک عرفانی

برگرفته از درس‌گفتارهای استاد فرزانه قدس‌سره (جلسه ۱۸۲)

مقدمه: گناه، انکسار و راه به سوی حق

در منظومه عرفان نظری، فصوص الحکم ابن‌عربی چون نگینی درخشان، جایگاه انسان را در نسبت با گناه، انکسار، و تواضع در برابر حق تبیین می‌کند. درس‌گفتار حاضر، با محوریت فص آمية، به کاوش در مفاهیمی چون رابطه گناه و انکسار، خطر عجب، و تأدیب الهی از طریق ماجرای آدم و ملائکه می‌پردازد. این نوشتار، با اتکا به درس‌گفتارهای استاد فرزانه قدس‌سره، تمامی جنبه‌های این مبحث را با شرح و تفصیل به زبانی متین و علمی ارائه می‌دهد. با بهره‌گیری از تمثیلات و اشارات ادبی، روح عرفانی متن حفظ شده و مفاهیم عمیق آن در قالبی روشن و منسجم برای مخاطبان فرهیخته عرضه می‌گردد.

بخش نخست: گناه، انکسار و رجاء در رحمت الهی

اقتضای گناه و انکسار

گناه، به ظاهر، می‌تواند به انکسار، افتقار به رحمت، و امید به مغفرت الهی منجر شود. اما حقیقت آن است که گناه به خودی خود انکسار نمی‌آورد؛ بلکه این صفا و نورانیت باطنی نفس است که زمینه‌ساز انکسار می‌گردد. گناه، ذاتاً خباثت‌آور است و از خبیث، طیب برنمی‌خیزد. اگر گنهکاری منکسر شود، این انکسار از روشنی دل او سرچشمه می‌گیرد که با تاریکی گناه در تضاد است.

درنگ: گناه به خودی خود انکسار نمی‌آورد؛ انکسار نتیجه نورانیت باطنی نفس است که با پلیدی گناه در تعارض قرار می‌گیرد.

این دیدگاه، انکسار را نه اثر مستقیم گناه، بلکه نتیجه وجود خیر در نفس می‌داند. گناه، به دلیل خباثت ذاتی‌اش، قساوت و سنگدلی می‌آورد و به تکذیب آیات الهی می‌انجامد، چنان‌که در قرآن کریم آمده است: إِنَّ الَّذِينَ أَسَاءُوا السُّوءَ أَنْ كَذَّبُوا بِآيَاتِ اللَّهِ (روم: ۱۰، «کسانی که بدی کردند، به این سبب بود که آیات خدا را تکذیب کردند»).

عو عجب در ضعفای نفوس

بسیاری از افراد، با ارتکاب گناه، نه‌تنها به انکسار نمی‌رسند، بلکه به بغض و عناد با حق روی می‌آورند. این تفاوت، ریشه در استعدادهای متفاوت نفوس دارد. نفسی که فاقد نورانیت است، با گناه به سوی قساوت و انکار آیات الهی سوق می‌یابد. اما نفسی که در آن روشنی و صفا وجود دارد، با مواجهه با گناه، از خویشتن متنفر می‌شود و به انکسار می‌رسد.

درنگ: گناه در نفوس فاقد نورانیت به بغض و عناد می‌انجامد، اما در نفوس نورانی، زمینه‌ساز انکسار و بازگشت به سوی حق می‌گردد.

افتقار به رحمت و رجاء در مغفرت

افتقار به رحمت الهی، صفتی است که به معرفت وابسته است، نه به گناه. اولیای الهی، به دلیل معرفت عمیقشان، بیش از گنهکاران به رحمت الهی محتاج‌اند و امید به مغفرت دارند، حتی بدون ارتکاب گناه. این افتقار و رجاء، حالتی باطنی است که از عمق معرفت سرچشمه می‌گیرد و در اولیا به کمال می‌رسد.

درنگ: افتقار به رحمت و امید به مغفرت، نتیجه معرفت است و در اولیای الهی، حتی بدون گناه، به کمال می‌رسد.

خطر عجب و انائیت

عدم گناه، در نفوس ضعیف، غالباً به عجب و خودستایی منجر می‌شود که از گناه خطرناک‌تر است. به نقل از پیامبر اکرم (ص): «اگر گناه نمی‌کردید، از چیزی بدتر از گناه بر شما می‌ترسیدم، و آن عجب است، عجب، عجب». عجب، نقصی نفسانی است که از جهل و خودپسندی سرچشمه می‌گیرد و مانع تواضع و معرفت می‌شود.

درنگ: عجب، به‌عنوان نتیجه خودستایی و جهل، از گناه خطرناک‌تر است و مانع سلوک به سوی حق می‌گردد.

این دیدگاه، توجیه گناه به قصد انکسار را نادرست می‌داند. گناه، ذاتاً خباثت می‌آورد و انکسار، نتیجه صفا نفسانی است که ممکن است در طاعت یا حتی پس از گناه در نفوس نورانی ظاهر شود.

بخش دوم: عبادت، معرفت و تناسب با نفس

تناسب عبادت با ظرفیت نفسانی

عبادت باید متناسب با ظرفیت نفسانی فرد باشد. کسی که تحمل عبادت را ندارد، نباید به آن اقدام کند، بلکه باید معرفت و اعمالی را دنبال کند که با طبیعت او سازگار است. عبادت، ظهور معرفت است و بدون معرفت، ممکن است به عجب منجر شود. عجب در عبادت، از جهل فرد به ظرفیت خویش ناشی می‌شود، نه از ذات عبادت.

درنگ: عبادت باید متناسب با ظرفیت نفسانی باشد و ظهور معرفت تلقی شود تا از عجب و خودستایی جلوگیری گردد.

این اصل، بر اهمیت معرفت به‌عنوان پایه عبادت تأکید دارد. اولیای الهی، که از عجب مبرا هستند، عبادت را با معرفت همراه می‌کنند و از خودستایی در امان می‌مانند.

نقش صفا در انکسار پس از گناه

اگر گنهکاری منکسر می‌شود، این انکسار از صفا نفسی اوست که با گناه در تضاد قرار می‌گیرد. گناه به خودی خود خباثت می‌آورد، اما نفسی که دارای خوبی و نورانیت است، از گناه خود متنفر می‌شود و به سوی انکسار و توبه سوق می‌یابد.

درنگ: انکسار گنهکار از صفا نفسی او ناشی می‌شود، نه از ذات گناه که خباثت‌آور است.

بخش سوم: خلقت آدم و تأدیب الهی

خلقت آدم با صفات جلال و جمال

خداوند، آدم را با دو دست خود، یعنی با صفات جلال و جمال، آفرید. این خلقت، منشأ ظهور خیر و شر در فرزندان آدم، یعنی هابیل (نماد طاعت) و قابیل (نماد مخالفت)، شد. در این بیان، اولویت با ذکر صفات جمال (رحمانیت) است، سپس جلال (مالکیت)، مطابق با ترتیب آیات قرآن کریم: بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ («به نام خداوند رحمان رحیم») و الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ مَالِكِ يَوْمِ الدِّينِ (فاتحه: ۱-۴، «سپاس خدایی را که پروردگار جهانیان است، رحمان رحیم، مالک روز جزاست»).

درنگ: خلقت آدم با صفات جلال و جمال، منشأ ظهور طاعت و مخالفت در فرزندان اوست، و اولویت در توصیف با صفات جمال است.

نقد ترتیب ذکر قابیل پیش از هابیل نیز بر همین اساس است؛ طاعت (هابیل) باید بر مخالفت (قابیل) مقدم شود، چرا که این ترتیب با حکمت الهی سازگارتر است.

تأدیب الهی از طریق ماجرای آدم و ملائکه

خداوند، ماجرای آدم و ملائکه را توصیف کرد تا بندگان را به ادب با حق و پرهیز از ادعای کمالات مقید و مطلق فراخواند. این ماجرا، نه در علم الهی یا عالم روحانی، بلکه در عالم خارجی رخ داد و درس عبرتی است برای آموختن تواضع. ادعای کمالاتی که در ما مقید است یا از آنها بی‌خبریم، به رسوایی نفسانی و الهی می‌انجامد.

درنگ: ماجرای آدم و ملائکه، درس تأدیب الهی است تا از ادعای کمالات ناروا پرهیز کنیم و ادب با حق را بیاموزیم.

این تأدیب، به‌ویژه برای ادباء (اهل علم و معرفت)، امناء (اولیای الهی)، و خلفاء (خلیفه خدا یا کسانی که فاقد ادب‌اند) است. شارح تأکید می‌کند که این متن، به دلیل وضوحش، نیازی به شرح بیشتر ندارد.

جمع‌بندی

این نوشتار، با تکیه بر درس‌گفتارهای استاد فرزانه قدس‌سره، به تبیین مفاهیم عمیق عرفانی در فص آمية از فصوص الحکم پرداخت. گناه، ذاتاً خباثت‌آور است و انکسار، نتیجه نورانیت باطنی نفس است، نه اثر مستقیم گناه. عجب، به‌عنوان نقصی خطرناک‌تر از گناه، از جهل و خودستایی سرچشمه می‌گیرد و مانع سلوک است. عبادت باید متناسب با ظرفیت نفسانی و ظهور معرفت باشد تا به عجب منجر نشود. خلقت آدم با صفات جلال و جمال، منشأ ظهور خیر و شر در فرزندان اوست، و ماجرای آدم و ملائکه، درس تأدیب برای پرهیز از ادعای کمالات نارواست. این مفاهیم، با تمثیلاتی چون نور و تاریکی در نفس، به زیبایی پرورانده شده‌اند تا راه سلوک عرفانی را برای جویندگان حقیقت روشن سازند. در پایان، دعای «خداوندا، درود فرست بر محمد و آل محمد» نشان‌دهنده پایبندی به سنت درود بر پیامبر و اهل بیت است که در متون عرفانی جایگاه ویژه‌ای دارد.

با نظارت صادق خادمی