در حال بارگذاری ...
صادق خادمی
صادق خادمی

جستجوی زنده در تمام درس‌ها

یافتن درس بر اساس شماره (در این دسته)

فصوص الحکم 186

متن درس






تبیین حقیقت واحد و مظاهر اسماء الهی در فصوص الحکم

تبیین حقیقت واحد و مظاهر اسماء الهی در فصوص الحکم

برگرفته از درس‌گفتارهای استاد فرزانه قدس‌سره (جلسه ۱۸۶)

مقدمه: درآمدی بر حقیقت واحد و مظاهر آن

در ساحت عرفان نظری، حقیقت الهی چونان خورشیدی بی‌غروب است که پرتوهای آن در قالب اسماء و صفات لایتناهی، هستی را روشن می‌سازد. این درس‌گفتار، که از ژرفای حکمت فصوص الحکم ابن‌عربی برآمده، به تبیین این حقیقت واحد و مظاهر علمی و عینی آن می‌پردازد. محور بحث، وحدت ذات حق، تکثر اسماء و صفات، و جایگاه انسان به‌عنوان آیینه تمام‌نمای این اسماء است. در این نوشتار، با نگاهی عمیق به رابطه وجود، حیات، علم، قدرت و اراده، چارچوبی منسجم برای فهم نظام هستی ارائه می‌گردد. این تبیین، نه‌تنها به روشن‌سازی مفاهیم عرفانی یاری می‌رساند، بلکه انسان را به تأمل در مقام مظهریت خویش دعوت می‌کند.

بخش نخست: حقیقت واحد و اسماء لایتناهی

حقیقت واحد: سرچشمه هستی

در عالم هستی، حقیقتی یکتا و یگانه وجود دارد که چونان جوهری بی‌همتا، اسماء متعدد و لایتناهی را به خود می‌پذیرد. این حقیقت، که ذات اقدس الهی است، مبدأ تمامی تعینات و مظاهر است. همان‌گونه که آب زلال رودخانه در ظرف‌های گوناگون به اشکال مختلف درمی‌آید، حقیقت واحد نیز در قالب اسماء الهی متجلی می‌شود. این اسماء، نه‌تنها تکثر را در عالم پدید می‌آورند، بلکه مظاهر علمی و عینی را در مراتب گوناگون هستی شکل می‌دهند.

درنگ: حقیقت واحد الهی، سرچشمه تمامی اسماء و صفات لایتناهی است که هستی را در مراتب گوناگون متجلی می‌سازد.

مظاهر علمی و عینی: از اعیان ثابته تا موجودات خارجی

این حقیقت واحد، با اسماء لایتناهی خود، مظاهری در دو ساحت علمی و عینی پدید می‌آورد. مظاهر علمی، همان اعیان ثابته‌اند که در علم الهی به‌صورت حقایق معرفتی ثابت شده‌اند. مظاهر عینی نیز وجودات خارجی‌اند که از مجردات تا مادیات، و از انسان تا دیگر موجودات را دربرمی‌گیرند. این گستردگی، چونان شاخسار درختی تنومند است که از ریشه واحد ذات الهی سیراب شده و در شاخه‌های بی‌شمار خود، تنوع عالم را به نمایش می‌گذارد.

موجودات: جلوه‌گاه اسماء و صفات

تمامی موجودات، از انسان گرفته تا دیگر کائنات، مظاهر اسماء و صفات الهی‌اند. این اسماء و صفات، که حقایق ربوبی و عین ذات حق‌اند، در موجودات به‌صورت تجلیات گوناگون ظهور می‌یابند. همان‌گونه که آینه‌ای پاک، نور خورشید را بی‌کم‌وکاست بازمی‌تاباند، موجودات نیز جلوه‌های ذات حق را در خود متبلور می‌سازند. این اصل، مبنای هر سخن عرفانی است و هر گفتاری باید با این حقیقت همخوانی داشته باشد.

جمع‌بندی بخش نخست

حقیقت واحد الهی، چونان منشوری است که نور وجود را در رنگ‌های بی‌شمار اسماء و صفات می‌شکند. این اسماء، مظاهر علمی و عینی را از اعیان ثابته تا موجودات خارجی پدید می‌آورند و تمامی کائنات را به‌عنوان جلوه‌های ذات حق متجلی می‌سازند. این دیدگاه، چارچوبی برای فهم وحدت وجود و تکثر مظاهر ارائه می‌دهد که در بخش‌های بعدی با تبیین جایگاه ذات، صفات و انسان گسترش خواهد یافت.

بخش دوم: ذات، صفات و مراتب تعین

نفی ظرف از ذات حق

ذات حق، برخلاف تصور، ظرف نیست، بلکه حقیقت مطلق و بی‌کران الهی است. همان‌گونه که اقیانوسی بی‌کران، خود را در هیچ کرانه‌ای محدود نمی‌سازد، ذات حق نیز از هرگونه قید و محدودیت مبراست. این نفی، ذات را از هرگونه شباهت به مخلوقات جدا می‌سازد و آن را به‌عنوان حقیقت محض معرفی می‌کند.

درنگ: ذات حق، حقیقت مطلق است و از هرگونه محدودیت و ظرف بودن مبراست.

عینیت ذات و صفات

صفات الهی، چون علم، حیات و قدرت، عین ذات حق‌اند. این عینیت، به‌سان اتحاد نور و روشنایی است که جدایی میان آن‌ها متصور نیست. صفات، نه‌تنها از ذات جدا نیستند، بلکه جلوه‌های همان حقیقت‌اند که در مراتب گوناگون ظهور می‌یابند.

مراتب تعین: از لاتعین تا صفات

ذات، تعین اول نسبت به صفات است، و لاتعین، تعین پیشین نسبت به ذات. این سلسله مراتب (لاتعین ← ذات ← صفات) چونان مراتب نزول نور از مبدأ بی‌تعین به سوی تعینات صفاتی است. ذات، هم با تعین و هم با لاتعین متصف است، و این دوگانگی، نشان‌دهنده جامعیت ذات حق در برگرفتن تمامی مراتب وجودی است.

انسان: آیینه جامع اسماء

انسان، چونان آیینه‌ای زلال، مظهر جامع اسماء و صفات الهی است. او حقیقتی ظهوری است که در مراتب گوناگون تعین می‌یابد: تعین اول (ذات)، تعین ثانی (صفات)، تعین ثالث (افعال)، و تعینات اعتباری (مانند لباس و کفش). این تعینات، چونان لایه‌های جامه‌ای فاخر، انسان را در مراتب وجودی و ظاهری می‌آرایند، اما حقیقت او در مظهریت ذات الهی نهفته است.

جمع‌بندی بخش دوم

ذات حق، حقیقت مطلقی است که از هرگونه ظرف بودن مبراست و صفات آن، عین ذات‌اند. مراتب تعین، از لاتعین تا صفات، سلسله‌ای را ترسیم می‌کنند که انسان در آن، به‌عنوان مظهر جامع اسماء، جایگاهی بی‌مانند دارد. این تبیین، انسان را به‌عنوان محور ظهور الهی معرفی می‌کند که در بخش بعدی، با بررسی رابطه علم، حیات، قدرت و اراده، تکمیل خواهد شد.

بخش سوم: علم، حیات، قدرت و اراده در نظام هستی

عینیت علم، حیات و قدرت با حقیقت

علم، حیات و قدرت، چونان شعاع‌های نور الهی، عین حقیقت حق‌اند. این صفات، نه‌تنها از ذات جدا نیستند، بلکه همان حقیقت‌اند که در قالب صفات متجلی شده‌اند. همان‌گونه که رنگ‌های رنگین‌کمان از نور سفید جداناشدنی‌اند، علم، حیات و قدرت نیز از ذات حق جدایی‌ناپذیرند.

درنگ: علم، حیات و قدرت، عین حقیقت ذات حق‌اند و از آن جدایی‌ناپذیرند.

تمایز عالم و علم

عالم، به‌واسطه علم، عالم می‌شود و حی، به‌واسطه حیات، حی می‌گردد. اما در ساحت اثبات، می‌توان عالم را نشان داد و گفت: «هَذَا عَالِمٌ»، ولی نمی‌توان علم را به‌صورت مستقل ارائه کرد و گفت: «هَذَا عِلْمٌ». این تمایز، چونان تفاوت میان سایه و نور است که سایه را می‌توان دید، اما نور به‌تنهایی قابل‌مشاهده نیست.

ثبوت و اثبات: دو ساحت متمایز

ثبوت، که به وجود خارجی اشاره دارد، از اثبات، که ارائه ظاهری است، متمایز است. این تمایز، مانند تفاوت میان جوهر یک شیء و صورت ظاهری آن است. جوهر، حقیقت وجودی است که در خارج موجود است، اما صورت، تنها در مرتبه ارائه قابل‌مشاهده است.

اعیان، مظاهر اسماء

اعیان، مظاهر اسماء الهی‌اند، نه معلول آن‌ها. عارف، به‌جای سخن از علّیت، از مظهریت سخن می‌گوید. همان‌گونه که سایه، جلوه نور است و نه معلول آن، اعیان نیز جلوه‌های اسماء الهی‌اند که در عالم ظهور می‌یابند.

امور کلی و اثر آن‌ها

امور کلی، مانند علم، قدرت و حیات، فاقد عین خارجی مستقل‌اند، اما در اعیان کونی (افراد) و حقایق خارجی (ماهیت‌ها و انواع) اثر دارند. این امور، چونان نسیمی‌اند که بر شاخسار درختان می‌وزد و آن‌ها را به حرکت درمی‌آورد، بی‌آنکه خود به‌تنهایی دیده شوند.

علم الهی: سبب خلقت

عالمان دینی گفته‌اند که علم واجب تعالی، فعلی است و سبب وجود موجودات می‌شود. این علم، برخلاف علم ذهنی که ناتوان از ایجاد است، حقیقتی خارجی است که عالم را به‌وجود می‌آورد. این دیدگاه، علم الهی را چونان کلیدی می‌داند که قفل خلقت را می‌گشاید.

عنایت الهی: وحدت علم، قدرت و اراده

قدرت و اراده الهی، که به عنایت الهی تعبیر می‌شود، عین علم الهی است. این علم عنایی، به نظام احسن، علت خلقت عالم و آدم است. نه عالم، قادر یا مرید، بلکه علم، قدرت و اراده، که عین ذات‌اند، مبدأ خلقت‌اند. این وحدت، چونان اتحاد شعله، نور و گرما در آتش است که همگی یک حقیقت‌اند.

درنگ: علم، قدرت و اراده الهی، عین ذات حق و مبدأ خلقت عالم‌اند.

جمع‌بندی بخش سوم

علم، حیات، قدرت و اراده، چونان رشته‌های به‌هم‌تنیده یک طناب، عین ذات حق‌اند و در خلقت عالم نقش دارند. این صفات، نه‌تنها از ذات جدا نیستند، بلکه مبدأ تمامی مظاهر و اعیان‌اند. علم الهی، به‌عنوان سبب خلقت، با قدرت و اراده در عنایت الهی متحد شده و نظام احسن را پدید می‌آورد.

بخش چهارم: حیات و مراتب کمالات

حیات: شرط کمالات

اگر عین موجوده فاقد حیات باشد، نمی‌توان آن را حی یا واجد کمالات (علم، قدرت، اراده) نامید. حیات، چونان ریشه درختی است که شاخه‌های علم، قدرت و اراده از آن سیراب می‌شوند. بدون حیات، هیچ صفتی در خارج محقق نمی‌شود.

حیات و حی: رابطه ثبوتی و اثباتی

حیات، علت ثبوتی (خارجی) حی است، و حی، علت اثباتی (علمی) حیات. این رابطه دوسویه، مانند پیوند میان آب و گیاه است که آب، سبب رویش گیاه است و گیاه، نشانه وجود آب.

مراتب صفات: از وجود تا اراده

مراتب صفات الهی به‌ترتیب حیات، علم، قدرت و اراده است، و همه این‌ها فرع وجودند. وجود، چونان بستری است که حیات در آن جریان می‌یابد، و حیات، زمینه‌ساز علم، قدرت و اراده است. این سلسله، نظم هستی را چونان نغمه‌ای هماهنگ به نمایش می‌گذارد.

درنگ: حیات، شرط لازم برای علم، قدرت و اراده است، و وجود، مبدأ تمامی این صفات است.

تمیز، تخصص و تمکن

طبیعت موجود، با علم میان اشیاء تمیز می‌دهد، با اراده تخصص می‌یابد، و با قدرت به انجام افعال توانمند می‌شود. تمیز، وصف علمی و ذهنی است، درحالی‌که تخصص، امری خارجی و ذاتی است. این فرآیند، چونان نقاشی است که با قلم علم ترسیم می‌شود، با اراده رنگ می‌گیرد، و با قدرت به فعلیت می‌رسد.

جمع‌بندی بخش چهارم

حیات، چونان سرچشمه‌ای زلال، شرط تحقق تمامی کمالات است. مراتب صفات، از وجود تا اراده، نظمی منطقی را در نظام هستی ترسیم می‌کنند. طبیعت‌ها با علم تمیز، با اراده تخصص، و با قدرت فعلیت می‌یابند، و این فرآیند، نقش محوری صفات الهی را در شکل‌گیری عالم نشان می‌دهد.

نتیجه‌گیری و جمع‌بندی

این نوشتار، با تکیه بر حکمت فصوص الحکم، حقیقت واحد الهی را چونان سرچشمه‌ای بی‌کران ترسیم کرد که در اسماء و صفات لایتناهی متجلی می‌شود. ذات حق، حقیقت مطلقی است که از هرگونه ظرف بودن مبراست و صفات آن، عین ذات‌اند. انسان، به‌عنوان مظهر جامع اسماء، در مراتب تعینات ذاتی، صفاتی و فعلی ظهور می‌یابد. علم، حیات، قدرت و اراده، که عین ذات حق‌اند، مبدأ خلقت عالم‌اند و در عنایت الهی به نظام احسن متحد می‌شوند. حیات، شرط تمامی کمالات است، و وجود، مبدأ تمامی صفات. این تبیین، نه‌تنها چارچوبی عرفانی برای فهم هستی ارائه می‌دهد، بلکه انسان را به تأمل در مقام والای خویش در نظام خلقت دعوت می‌کند.

با نظارت صادق خادمی