در حال بارگذاری ...
Sadegh Khademi - Optimized Header
Sadegh Khademi

منازل السائرین 604

متن درس






باب الانفصال در منازل السائرین

باب الانفصال در منازل السائرین

برگرفته از درس‌گفتارهای آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره (جلسه ۶۰۴)

مقدمه: درآمدی بر مقام انفصال در سلوک عرفانی

باب الانفصال، به عنوان آخرین مرز قسم حقائق در منازل السائرین، قله‌ای است که سالک را به رهایی کامل از تعلقات کونین (جهان مادی و معنوی) و وصول به اتصال بی‌واسطه با حق تعالی رهنمون می‌سازد. این مقام، که در آن تفاوت درجات به اوج خود می‌رسد، سالک را از هرگونه نظر، توقف، و مبالات به غیر حق آزاد کرده و قلب او را به خلوت‌خانه‌ای صافی بدل می‌سازد که جز خدا در آن جای ندارد. این نوشتار، با تکیه بر درس‌گفتارهای آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره و تحلیل‌های تفصیلی، به کاوش در درجه اول این مقام، یعنی انفصال شرط الاتصال، پرداخته و با زبانی فاخر و علمی، ابعاد آن را برای پژوهشگران عرفان اسلامی تبیین می‌کند. گویی این متن، چونان آیینه‌ای است که نور رهایی از غیر را منعکس کرده و سالک را به سوی وحدت با حق هدایت می‌کند.

بخش نخست: مفهوم انفصال و ویژگی‌های بنیادین آن

ماهیت انفصال: رهایی از غیر حق

انفصال، در سلوک عرفانی، به معنای رهایی کامل سالک از هرگونه تعلق به غیر حق است که در سه مرتبه متباین – انفصال شرط الاتصال، انفصال عن الانفصال، و انفصال عن الجمع – متجلی می‌شود. برخلاف سایر مقامات که درجاتشان اشتراک معنوی دارند، درجات انفصال در مصادیق خود متباین‌اند، اگرچه مفهوماً مشترک بوده و همگی به رهایی از غیر حق اشاره دارند. این تمایز، چونان تفاوت میان چشمه‌های گوناگون است که هر یک از سرچشمه‌ای واحد جوشیده، اما در مسیرهای متفاوتی جاری می‌شوند.

درجه اول انفصال، یعنی انفصال شرط الاتصال، به رهایی از کونین (جهان مادی و معنوی) از طریق رفع نظر، توقف، و مبالات به آن‌ها تأکید دارد. این رهایی، شرط لازم برای اتصال به حق است، زیرا قلب سالک تا زمانی که به غیر حق مشغول باشد، نمی‌تواند در خلوت‌خانه ذات الهی جای گیرد.

درنگ: ماهیت انفصال

انفصال، رهایی از غیر حق است که در سه مرتبه متباین متجلی می‌شود. این مقام، چونان کلیدی است که قفل تعلقات کونین را گشوده و قلب را برای اتصال به حق آماده می‌سازد.

تحلیل مفهومی انفصال

انفصال، برخلاف تصور اولیه که ممکن است اشتراک لفظی میان درجات آن به نظر آید، دارای مفهوم واحد رهایی از غیر حق است، اما مصادیق آن در هر درجه متفاوت است. این تمایز مصداقی، نشان‌دهنده عمق و پیچیدگی این مقام است که سالک را از تعلقات ظاهری و باطنی به سوی وحدت وجودی با حق هدایت می‌کند. گویی انفصال، چونان تیغی است که بندهای تعلق به کونین را بریده و روح را به پرواز در آسمان بی‌کران حق دعوت می‌کند.

متن درس‌گفتار تأکید دارد که انفصال، برخلاف مثال «عین» (مانند عین جاریه و عین باکیه که اشتراک لفظی دارند)، مشترک معنوی است، اما تفاوت در مصادیق آن، درجات را متباین می‌سازد. این ویژگی، انفصال را از سایر مقامات متمایز کرده و آن را به مرزی نهایی در سلوک عرفانی بدل می‌سازد.

درنگ: تمایز مصداقی درجات انفصال

درجات انفصال، اگرچه مفهوماً مشترک‌اند، در مصادیق متباین‌اند، گویی چشمه‌هایی از یک سرچشمه که در مسیرهای متفاوت جاری می‌شوند.

بخش دوم: انفصال شرط الاتصال و ویژگی‌های آن

انفصال از کونین: رهایی از دنیا و آخرت

انفصال شرط الاتصال، به معنای رهایی کامل سالک از کونین – جهان مادی (دنیا) و جهان معنوی (آخرت) – است که از طریق سه ویژگی محقق می‌شود: رفع نظر به کونین، رفع توقف به کونین، و رفع مبالات به کونین. این رهایی، شرط لازم برای اتصال به حق است، زیرا تا سالک از غیر حق جدا نشود، نمی‌تواند به وحدت با ذات الهی دست یابد.

این مقام، چونان پلی است که سالک را از ساحل تعلقات به سوی دریای بی‌کران اتصال به حق می‌رساند. اولیاء خدا در این مقام، از هرگونه خوف و طمع به غیر حق آزادند و نمی‌توان آن‌ها را با تهدید یا تطمیع به سوی غیر متوجه ساخت. گویی قلب آن‌ها، چونان آیینه‌ای صاف است که جز نور حق در آن منعکس نمی‌شود.

درنگ: انفصال از کونین

انفصال شرط الاتصال، رهایی از کونین است که سالک را از تعلقات دنیا و آخرت آزاد کرده و قلب او را برای اتصال به حق صافی می‌سازد.

رفع نظر به کونین: قطع توجه

نخستین ویژگی انفصال شرط الاتصال، رفع نظر به کونین است. سالک در این مقام، نه به دنیا و نه به آخرت چشم نمی‌دوزد و هیچ اعتباری برای آن‌ها قائل نیست. این قطع توجه، از حب یا اعتداد به کونین ناشی می‌شود، زیرا هرگونه نگاه به غیر حق، قلب را به تعلق می‌کشاند. آیه شریفه وَلَا تَمُدَّنَّ عَيْنَيْكَ إِلَىٰ مَا مَتَّعْنَا بِهِ أَزْوَاجًا مِنْهُمْ (حجر: ۸۸، : و هرگز چشمانت را به سوی آنچه به گروه‌هایی از آنان بهره داده‌ایم میفکن) بر ضرورت این قطع توجه تأکید دارد.

سالک در این مقام، چونان پرنده‌ای است که بال‌هایش را از بند تعلقات کونین رها کرده و به سوی آسمان حق به پرواز درمی‌آید. این رهایی، قلب او را از هرگونه شرک خفی پاک می‌سازد.

درنگ: رفع نظر به کونین

رفع نظر به کونین، قلب سالک را از حب و اعتداد به غیر حق آزاد کرده و او را به سوی وحدت با حق رهنمون می‌سازد، گویی آیینه‌ای که جز نور حق در آن منعکس نمی‌شود.

رفع توقف به کونین: رهایی از وابستگی

دومین ویژگی انفصال شرط الاتصال، رفع توقف به کونین است. سالک در این مقام، از هرگونه وابستگی و تقید به دنیا و آخرت رها می‌شود، به طوری که پشت حجاب آن‌ها متوقف نمی‌گردد. این رهایی، عزم و قصد سالک را از سستی و لغزش مصون می‌دارد، زیرا وابستگی به کونین، اراده را متزلزل ساخته و قلب را به غیر حق مشغول می‌کند.

اولیاء خدا در این مقام، اراده‌ای استوار دارند که در برابر خیر و شر، محرم و نامحرم، لغزش نمی‌کند. گویی آن‌ها، چونان صخره‌ای‌اند که امواج کونین نمی‌توانند آن را از جای خود تکان دهند. این ثبات، نتیجه رهایی کامل از توقف به غیر حق است.

درنگ: رفع توقف به کونین

رفع توقف به کونین، اراده سالک را از لغزش مصون داشته و او را از حجاب دنیا و آخرت رها می‌سازد، گویی صخره‌ای استوار در برابر امواج تعلقات.

رفع مبالات به کونین: بی‌اعتنایی به خیر و شر

سومین ویژگی انفصال شرط الاتصال، رفع مبالات به کونین است. سالک در این مقام، نه از آمدن و رفتن خیر و شر کونین نگران است و نه برای آن‌ها وزن و قدرتی قائل می‌شود. این بی‌اعتنایی، قلب او را از هرگونه تعلق آزاد کرده و به صافی و خلوت با حق می‌رساند.

دل صافی اولیاء، خلوت‌خانه‌ای است که جز خدا در آن جای ندارد. این صافی، چونان آیینه‌ای است که هرگونه زنگار تعلق از آن زدوده شده و تنها نور ذات الهی در آن درخشش دارد.

درنگ: رفع مبالات به کونین

رفع مبالات به کونین، قلب سالک را به خلوت‌خانه‌ای صاف بدل می‌سازد که جز خدا در آن نیست، گویی آیینه‌ای که تنها نور حق در آن منعکس می‌شود.

بخش سوم: انفصال از اسم و عین عبد

در انفصال شرط الاتصال، حتی حقیقت عبودیت – یعنی اسم و عین عبد – برداشته می‌شود، زیرا وجود خود عبدیت نیز می‌تواند مانعی برای اتصال کامل به حق باشد. این انفصال، سالک را از منیت و غیریت، حتی در قالب عبودیت، رها کرده و او را به وحدت با ذات حق می‌رساند. آیه شریفه فَمَنْ يَكُنْ يَرْجُو لِقَاءَ رَبِّهِ فَلْيَعْمَلْ عَمَلًا صَالِحًا وَلَا يُشْرِكْ بِعِبَادَةِ رَبِّهِ أَحَدًا (کهف: ۱۱۰، : هر که به دیدار پروردگارش امید دارد، باید کاری شایسته انجام دهد و در پرستش پروردگارش احدی را شریک نکند) بر ضرورت رفع هرگونه شرک، حتی شرک خفی، تأکید دارد.

این رهایی، چونان محو شدن سایه در برابر نور خورشید است که دیگر اثری از خود باقی نمی‌گذارد. سالک در این مقام، نه تنها از کونین، بلکه از خود نیز انفصال یافته و در ذات حق فانی می‌شود.

درنگ: انفصال از اسم و عین عبد

انفصال از اسم و عین عبد، سالک را از منیت و غیریت، حتی در قالب عبودیت، رها کرده و او را به وحدت با حق می‌رساند، گویی سایه‌ای که در نور خورشید محو می‌شود.

بخش چهارم: نقش ریاضت در انفصال

انفصال از کونین، بدون ریاضت و خودسازی مداوم ممکن نیست. سالک باید لحظه‌به‌لحظه خود را از تعلقات نفسانی تقليل دهد تا به نفی غیریت و اطاعت محض از امر الهی دست یابد. این ریاضت، قلب او را به تلخی غیر حق عادت داده و جز خدا را در آن جای نمی‌دهد.

نقد فرهنگ اجتماعی که فاقد ریاضت است، نشان‌دهنده اهمیت تمرین مداوم در سلوک است. گویی سالک، چونان باغبانی است که نهال وجود خود را با دقت از علف‌های هرز تعلقات پاک می‌کند تا به باروری در سایه حق برسد.

درنگ: نقش ریاضت

ریاضت، سالک را از تعلقات نفسانی تقليل داده و قلب او را برای اطاعت محض از حق آماده می‌سازد، گویی باغبانی که نهال وجود را از علف‌های هرز پاک می‌کند.

بخش پنجم: اولیاء خدا و مصونیت از خوف و طمع

اولیاء خدا در مقام انفصال، از خوف و طمع به غیر حق مصون‌اند و نمی‌توان آن‌ها را با تهدید یا تطمیع به سوی غیر متوجه ساخت. این مصونیت، نتیجه رهایی کامل از کونین است که اتصال بالحق را کامل می‌کند. آن‌ها، حتی در برابر اذیت دیگران، خیر می‌رسانند و قلبشان از هرگونه آزردگی آزاد است.

این ویژگی، چونان ظرفی است که از هرچه غیر حق باشد تهی شده و تنها با نور الهی پر گشته است. مثال کسانی که در برابر اولیاء با خروارها حاجت ظاهر می‌شوند، نشان‌دهنده دوری از این مقام و گرفتاری در تعلقات است.

درنگ: مصونیت اولیاء

اولیاء خدا، با انفصال از کونین، از خوف و طمع به غیر مصون‌اند و قلبشان، چونان ظرفی است که جز نور حق در آن جای ندارد.

بخش ششم: قلب صافی و خلوت با حق

دل صافی اولیاء، خلوت‌خانه‌ای است که جز خدا در آن نیست. این صافی، نتیجه انفصال از نظر، توقف، و مبالات به کونین است که قلب را از هرگونه تعلق آزاد کرده و برای اتصال به حق آماده می‌سازد. گویی این دل، چونان آیینه‌ای است که زنگار تعلقات از آن زدوده شده و تنها جمال حق در آن درخشش دارد.

مقایسه با دل‌هایی که با کوچک‌ترین اذیت می‌شکنند، نشان‌دهنده ضعف در برابر تعلقات و دوری از این مقام است. اولیاء، حتی در برابر اذیت، با عفو و خیر پاسخ می‌دهند، گویی ظرفیتشان بی‌پایان است.

درنگ: قلب صافی

دل صافی اولیاء، خلوت‌خانه‌ای است که جز خدا در آن نیست، گویی آیینه‌ای که زنگار تعلقات از آن زدوده شده و تنها نور حق در آن منعکس می‌شود.

بخش هفتم: انفصال و رهایی از آخرت به مثابه دنیا

آخرت، به مثابه دنیا، خود نوعی تعلق است که سالک باید از آن انفصال یابد تا به اتصال بالحق دست یابد. این رهایی، قلب را از وزن و قدر دادن به خیر و شر آخرت آزاد می‌کند و سالک را به بی‌اعتنایی کامل نسبت به کونین می‌رساند.

این مقام، چونان قله‌ای است که سالک پس از پیمودن دره‌های تعلقات، به آن می‌رسد و از هرگونه بند و زنجیر کونین آزاد می‌شود. گویی او، چونان پرنده‌ای است که از قفس دنیا و آخرت رها شده و در آسمان بی‌کران حق به پرواز درمی‌آید.

درنگ: رهایی از آخرت

آخرت، به مثابه دنیا، تعلقی است که سالک باید از آن رها شود تا به اتصال بالحق برسد، گویی پرنده‌ای که از قفس کونین آزاد شده و در آسمان حق پرواز می‌کند.

بخش هشتم: خودسازی تدریجی در انفصال

انفصال، نیازمند خودسازی تدریجی است که سالک باید لحظه‌به‌لحظه به رهایی از غیر عادت کند. این فرآیند، از طلب نفسانی آغاز شده و به انفصال از خود و غیر می‌رسد. سالک، چونان کشاورزی است که دانه‌به‌دانه علف‌های هرز تعلقات را از مزرعه وجود خود برمی‌چیند تا نهال اتصال به حق به بار نشیند.

این تدریج، نشان‌دهنده اهمیت تمرین مداوم در سلوک است که بدون آن، قلب از تعلقات آزاد نمی‌شود. گویی سالک، در این مسیر، چونان کیمیاگری است که با صبر و ریاضت، مس وجود خود را به طلای اتصال به حق بدل می‌سازد.

درنگ: خودسازی تدریجی

انفصال، نیازمند خودسازی تدریجی است که سالک را از طلب نفسانی به رهایی از غیر هدایت می‌کند، گویی کیمیاگری که مس وجود را به طلای اتصال بدل می‌سازد.

جمع‌بندی: باب الانفصال، مرز رهایی و وصل

باب الانفصال در منازل السائرین، به عنوان آخرین مرز قسم حقائق، سالک را به رهایی کامل از کونین و وصول به اتصال بالحق هدایت می‌کند. درجه اول این مقام، یعنی انفصال شرط الاتصال، با رفع نظر، توقف، و مبالات به کونین، قلب سالک را به خلوت‌خانه‌ای صاف بدل می‌سازد که جز خدا در آن جای ندارد. اولیاء خدا در این مقام، از خوف و طمع به غیر مصون‌اند و اراده‌ای استوار دارند که در برابر خیر و شر لغزش نمی‌کند. انفصال، اگرچه در مصادیق متباین است، مفهوماً مشترک بوده و رهایی از غیر حق را هدف دارد. این مقام، چونان قله‌ای است که سالک پس از پیمودن مسیر ریاضت و خودسازی، به آن می‌رسد و از هرگونه تعلق آزاد می‌شود. درس‌گفتارهای آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره، چونان چراغی است که این مسیر را روشن ساخته و برای پژوهشگران عرفان اسلامی، راهنمایی ارزشمند ارائه می‌دهد.

با نظارت صادق خادمی


منو جستجو پیام روز: آهنگ تصویر غزل تازه‌ها
منو
مفهوم غفلت و بازتعریف آن غفلت، به مثابه پرده‌ای تاریک بر قلب و ذهن انسان، ریشه اصلی کاستی‌های اوست. برخلاف تعریف سنتی که غفلت را به ترک عبادت یا گناه محدود می‌کند، غفلت در معنای اصیل خود، بی‌توجهی به اقتدار الهی و عظمت عالم است. این غفلت، همانند سایه‌ای سنگین، انسان را از درک حقایق غیبی و معرفت الهی محروم می‌سازد.

آهنگ فعلی

آرشیو آهنگ‌ها

آرشیو خالی است.

تصویر فعلی

تصویر فعلی

آرشیو تصاویر

آرشیو خالی است.

غزل

فوتر بهینه‌شده