متن درس
باب المعرفة: معرفة المستغرقة و وصول به حضرة الأحدية
برگرفته از درسگفتارهای آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره (جلسه ۶۱۳)
دیباچه
باب المعرفة در منازل السائرین، چونان دریچهای نورانی به سوی حقیقت، سالک را به معرفت حق رهنمون میسازد. این باب، که در قسم النهايات جای دارد، معرفت را در سه مرتبه معرفة الصفات، معرفة الذات، و معرفة المستغرقة تبیین میکند. معرفة المستغرقة، بهعنوان مرتبه سوم و خاصة الخاصة، قلهای رفیع در سلوک عرفانی است که سالک را به استغراق کامل در ذات حق و وصول خالص به حضرة الأحدية هدایت مینماید. این مقام، که خاص اولیاء کملین، بهویژه پیامبر اکرم (ص) و ائمه معصومین (ع) است، با رفع همه واسطهها، استدلالها، و رسوم، شاهد و مشهود را در وحدت محض متحد میسازد. درسگفتار جلسه ۶۱۳، با تکیه بر آیات قرآن کریم، اشارات عرفانی، و تمثیلات شاعرانه، این مقام را با ظرافت و عمق تبیین کرده است.
بخش اول: مفهوم معرفة المستغرقة
معرفة المستغرقة: استغراق در محض التعریف
معرفة المستغرقة، معرفتی استغرایی است که سالک را در محض التعریف، یعنی تعریف حق به ذاته بدون واسطه، غرق میسازد. این معرفت، از استدلال، شاهد، و وسیله بینیاز است و سالک را به وصول خالص به ذات حق رهنمون میکند. برخلاف غواص که به عمق دریا فرو میرود و بازمیگردد، سالک در این مقام چونان غریقی است که در اقیانوس بیکران حق محو میشود و هیچ اثری از او باقی نمیماند.
این مقام، که خاصة الخاصة است، در مرتبه جمع الجمع قرار دارد، جایی که غیریت، رسوم، و حتی حظوظ نفسانی، عقلی، و روحانی زایل میشوند. سالک در این حالت، جز حق نمیبیند و خود را فانی در وجود او مییابد. این حقیقت، با آیه شریفه قرآن کریم روشن میشود:
﴿إِنَّنِي أَنَا اللَّهُ لَا إِلَٰهَ إِلَّا أَنَا﴾
(سوره طه، آیه ۱۴، : «منم خدا، هیچ معبودی جز من نیست»).
محض التعریف: تعریف حق به ذاته
محض التعریف، تعریف حق به ذاته بدون واسطه است، جایی که حق خود را مستقیماً به سالک معرفی میکند. این تعریف، چونان نوری است که بیهیچ حجابی بر قلب سالک میتابد و او را به شهود ذات حق در مقام قرب هدایت مینماید. این مقام، با آیهای که برای حضرت موسی (ع) نازل شد، تبیین میشود:
﴿إِنَّنِي أَنَا اللَّهُ لَا إِلَٰهَ إِلَّا أَنَا﴾
(سوره طه، آیه ۱۴). این آیه، نشاندهنده نجوای الهی و قرب مستقیم است که موسی (ع) را به سوی حقیقت رهنمون ساخت.
در مقابل، آیهای که برای پیامبر اکرم (ص) نازل شد،
﴿فَأَوْحَىٰ إِلَىٰ عَبْدِهِ مَا أَوْحَىٰ﴾
(سوره نجم، آیه ۱۰، : «پس به بندهاش آنچه وحی کرد، وحی کرد»)، به مقام وحیانی اشاره دارد که به دلیل وجود واسطه وحی، از مرتبه محض التعریف پایینتر است. این تمایز، برتری مقام استغراقی پیامبر (ص) را نشان میدهد که در آیه
﴿قَدْ رَآهُ بِالْأُفُقِ الْأَعْلَىٰ﴾
(سوره تکویر، آیه ۲۳، : «و به یقین او را در افق اعلی دید») متجلی است.
بخش دوم: ارکان معرفة المستغرقة
مشاهدة القرب: شهود قرب با محو رسوم
اولین رکن معرفة المستغرقة، مشاهدة القرب است که با محو رسوم خلقی تحقق مییابد. هرچه رسوم و تعینات نفسانی و خلقی بیشتر محو شوند، قرب به حق افزونتر میگردد. در این مقام، حجاب اصلی خود سالک است، و با فنای او، حقیقت حق چونان خورشیدی بیحجاب آشکار میشود. این حقیقت، در اشعار عرفانی به زیبایی بیان شده است: «اذا تغيبت بدا / و إن بدا غيبني» (چون من غایب شدم، او ظاهر شد / و چون او ظاهر شد، مرا غایب ساخت).
این بیت، به محو سالک و ظهور حق اشاره دارد، چونان محو سایه در برابر نور خورشید. بیت دیگری نیز این مفهوم را تقویت میکند: «بذالك سر خال عنك اكتتامه / و لاح صباح كنت أنت ظلامه» (با این راز، پنهانی حق از تو آشکار شد / و صبحی درخشید که تو تاریکی آن بودی). این اشعار، محو سالک و ظهور حقیقت را به تصویر میکشند.
الصعود عن العلم: رفع حجاب علم
دومین رکن، الصعود عن العلم است، یعنی فراتر رفتن از علم که خود حجابی میان عارف و معلوم است. علم، به دلیل کثرتزا بودن و واسطهگری، سالک را از وصول بیواسطه به حق بازمیدارد. در این مقام، سالک علم را چونان پردهای کنار میزند تا حقیقت بیحجاب رخ نماید. این حقیقت، با آیه
﴿وَمَا أَدْرَاكَ مَا عِلِّيُّونَ﴾
(سوره مطففین، آیه ۱۹، : «و تو چه دانی که عليون چیست؟») تأیید میشود، که بر محدودیت علم در برابر شهود ذاتی تأکید دارد.
علم، چونان ظرفی است که حقیقت را در قالب کثرت جای میدهد، اما معرفة المستغرقة، وصول به وحدت صرفه است که هیچ کثرتی در آن راه ندارد.
مطالعة الجمع: طلوع وحدت ذاتی
سومین رکن، مطالعة الجمع است، یعنی طلوع وحدت ذاتی در تجلی ذات حق پس از فنای کامل سالک. این مطالعة، نه به معنای مطالعه کتابی، بلکه به معنای ظهور نور وحدت است که چونان طلوع خورشید، همه تاریکیهای کثرت را محو میکند. این مقام، جمع الجمع است که سالک را به استغراق محض در حق میرساند.
تشبیه به «طلوع» نشاندهنده ظهور نور حق پس از محو همه رسوم و تعینات است، چونان سپیدهدمی که پس از شب تاریک کثرت، جهان را روشن میسازد.
بخش سوم: ویژگیهای معرفة المستغرقة
رفع استدلال و شهود
معرفة المستغرقة، از استدلال و شهود فراتر میرود، زیرا هر دو کثرتزا هستند. استدلال، به دلیل تثلیث (دليل، مدلول، و حد وسط)، و شهود، به دلیل طريق بودن، مانع وصول بیواسطه به حق میشوند. در این مقام، همه واسطهها محو میشوند و سالک به وحدت صرفه در حضرة الأحدية میرسد. این حقیقت، با آیه
﴿كُلُّ شَيْءٍ هَالِكٌ إِلَّا وَجْهَهُ﴾
(سوره قصص، آیه ۸۸، : «هر چیز جز وجه او نابودشدنی است») تأیید میشود، که بر محو همه چیز جز حق تأکید دارد.
این رفع، چونان کنار زدن پردههای کثرت است که حقیقت واحد را بیهیچ حجابی آشکار میسازد.
وحدت شاهد و مشهود
در معرفة المستغرقة، شاهد عين مشهود است، زیرا سالک با فنای کلی، خود را نمیبیند و جز حق چیزی باقی نمیماند. این وحدت، چونان محو قطره در اقیانوس است که نه قطره باقی میماند و نه اقیانوس تغییر مییابد. در این مقام، حتی خود معرفت نیز در محض التعریف مضمحل میشود، زیرا سالک در حق غرق شده و هیچ اثری از او باقی نمیماند.
این وحدت، با مفهوم «فناء فی الله» و «وحدت شهود» در عرفان نظری همخوانی دارد و نشاندهنده استغراق کامل در حقیقت است.
رفع اسباب و وسایل
با اشراق نور حقیقت، اسباب قطع شده و وسایل برداشته میشود، زیرا سالک به مقصد رسیده است. این رفع، چونان کنار گذاشتن نردبان پس از رسیدن به پشتبام است که دیگر نیازی به آن نیست. آیه
﴿وَإِذَا جَاءَ نَصْرُ اللَّهِ وَالْفَتْحُ﴾
(سوره نصر، آیه ۱، : «و چون یاری خدا و پیروزی فرا رسد») بر قطع اسباب در وصول به حق دلالت دارد.
این قطع اسباب، نشانه اصطفای محض و وجود صرف است که تنها با انتخاب الهی محقق میشود و هیچ دخالتی برای کسب بشری در آن نیست.
بخش چهارم: محبين و محبوبين در معرفة المستغرقة
تفاوت محبين و محبوبين
محبين، با ریاضت، اشک، و تلاش سلوکی به دنبال کسب قرب به حقاند، اما محبوبين، که مورد اصطفای الهی قرار گرفتهاند، بدون طلب به قرب میرسند، هرچند در این مسیر پرپر میشوند. محبين، چونان جویندگانی هستند که با اشک و کوشش به سوی گنج حقیقت گام برمیدارند، اما محبوبين، چونان برگزیدگانی هستند که حق خود آنها را به سوی خویش میکشد و در این مسیر، وجودشان را فدای او میسازد.
مثال بارز محبوبين، امام حسین (ع) و خمسه طیبه است که خدا خود آنها را برگزیده و در مسیر قرب، فدایی راه حق ساخته است. این مقام، نشاندهنده تفاوت عمیق میان سلوک محبين و اصطفای محبوبين است.
مقام ختمی و اولیاء کملین
معرفة المستغرقة، خاص اولیاء کملین، بهویژه پیامبر اکرم (ص) و ائمه معصومین (ع) است که در مرتبه ختمی به این مقام میرسند. این مقام، با آیه
﴿فَكَانَ قَابَ قَوْسَيْنِ أَوْ أَدْنَىٰ﴾
(سوره نجم، آیه ۹، : «تا اینکه به فاصله دو کمان یا نزدیکتر شد») تبیین میشود، که نشاندهنده قرب بینهایت پیامبر (ص) به حق است. برتری پیامبر (ص) بر موسی (ع) در این مقام، به دلیل شهود مستقیم حق در
﴿قَدْ رَآهُ بِالْأُفُقِ الْأَعْلَىٰ﴾
(سوره تکویر، آیه ۲۳) آشکار است.
این مقام، که خاص مرتبه ختمی است، نشاندهنده برتری پیامبر (ص) و ائمه (ع) بر دیگر انبیاء است که به این درجه از استغراق نرسیدهاند.
بخش پنجم: فناء و طمس معرفت
فناء عبدی و شکوفایی در جمع
فناء عبدی در معرفة المستغرقة شکوفا میشود، جایی که نفسیت، علم، و حتی قرب سالک محو شده و جز حق چیزی باقی نمیماند. در این مقام، کمالات ظاهری سالک به نقص تبدیل میشوند، زیرا هرچه غیر حق است، مانع وصول به توحید محض است. این فناء، چونان محو ستاره در برابر خورشید است که هیچ اثری از آن باقی نمیماند.
این فناء، با مفهوم «بقاء بالله» همخوانی دارد، زیرا پس از محو سالک، تنها حق باقی میماند و او در وجود حق بقا مییابد.
طمس و اضمحلال معرفت
در محض التعریف، حتی خود معرفت نیز طمس و مضمحل میشود، زیرا سالک در حق غرق شده و هیچ اثری از او، حتی معرفتش، باقی نمیماند. این طمس، نهایت فناء و وحدت با حق است که سالک را از همه تعینات و رسوم آزاد میسازد. این ویژگی، با مفهوم «وحدت شهود» در عرفان نظری همخوانی دارد و نشاندهنده استغراق کامل در حقیقت است.
این طمس، چونان محو سایه در برابر نور بیکران حق است که هیچ اثری از تاریکی کثرت باقی نمیگذارد.
بخش ششم: جمعبندی و نتیجهگیری
باب المعرفة در منازل السائرین، با تبیین معرفة المستغرقة بهعنوان مرتبه سوم و خاصة الخاصة، سالک را به قله استغراق در ذات حق رهنمون میسازد. این معرفت، با سه رکن مشاهدة القرب، الصعود عن العلم، و مطالعة الجمع، سالک را از همه رسوم، علوم، و واسطهها آزاد کرده و به وحدت محض در حضرة الأحدية میرساند. معرفة المستغرقة، خاص اولیاء کملین، بهویژه پیامبر اکرم (ص) و ائمه معصومین (ع) است که در مرتبه ختمی به کمال میرسد. این مقام، با محو استدلال، شهود، و حتی خود معرفت، شاهد و مشهود را در وحدت کامل متحد میسازد. درسگفتار جلسه ۶۱۳، با استناد به آیات قرآن کریم، اشعار عرفانی، و تمثیلات، این حقیقت را به زیبایی تبیین کرده است. این نوشتار، با ادغام محتوای اصلی و تحلیلهای تفصيلی، منبعی ارزشمند برای پژوهشگران عرفان اسلامی ارائه میدهد که با حفظ امانت به متن اصلی، به غنای مفهومی آن افزوده است.