در حال بارگذاری ...
صادق خادمی
صادق خادمی

جستجوی زنده در تمام درس‌ها

یافتن درس بر اساس شماره (در این دسته)

فصوص الحکم 33

متن درس





علم الهی و نقد واسطه‌گری عقل اول در حکمت نظری ابن عربی

علم الهی و نقد واسطه‌گری عقل اول در حکمت نظری ابن عربی

برگرفته از درس‌گفتارهای استاد فرزانه قدس‌سره (جلسه سی و سوم)

مقدمه

عرفان نظری، به‌ویژه در دستگاه فکری ابن عربی، منظومه‌ای معرفتی است که حقیقت علم الهی و رابطه آن با موجودات را در پرتو وحدت وجود کاوش می‌کند. این نوشتار، با استناد به درس‌گفتار سی و سوم استاد فرزانه قدس‌سره، به بررسی دقیق و جامع علم الهی و نقد نظریه واسطه‌گری عقل اول در تبیین علم حق به موجودات می‌پردازد. هدف این متن، ارائه تبیینی علمی و نظام‌مند از عینیت علم الهی با ذات حق، نفی هرگونه واسطه در علم الهی، و نقد دیدگاه‌های فلسفی و کلامی است که عقل اول را واسطه علم حق به موجودات می‌دانند. این اثر، با بهره‌گیری از تمثیلات فاخر و ساختاربندی منظم، مفاهیم عمیق عرفانی را در قالبی دانشگاهی و برای مخاطبان متخصص در حوزه‌های عرفان اسلامی، فلسفه، و کلام عرضه می‌کند. گویی نوری است که از سرچشمه ذات الهی بر آینه‌های معرفت تابیده و حقیقت را در مراتب گوناگون متجلی می‌سازد.

بخش نخست: حقیقت علم الهی و عینیت آن با ذات

عینیت علم الهی با ذات حق

حق تعالی اشیاء را به همان نحو که ذات خود را می‌شناسد، می‌داند، بدون نیاز به واسطه. علم الهی، عین ذات حق است و هیچ غیریتی میان علم و ذات متصور نیست. این دیدگاه، ریشه در اصل وحدت ذات و صفات در عرفان نظری دارد. علم حق، مانند اقیانوسی بی‌کران است که همه موجودات در آن غوطه‌ورند، اما خود از هرگونه کثرت و واسطه مبراست.

درنگ: علم الهی به اشیاء، عین علم به ذات است و هیچ واسطه‌ای در آن دخیل نیست.

صفت ذاتی علم و اقسام آن

علم حق، صفتی ذاتی است که در دو صورت متجلی می‌شود: اضافه حقیقی (علم به غیر) و اضافه محضه (عالمیت). اضافه حقیقی، به علم حق به موجودات اشاره دارد، در حالی که اضافه محضه، به مقام عالمیت ذاتی حق مربوط است. هر دو صورت، عین ذات‌اند و از هرگونه انفصال مبرا هستند. این تمایز، مانند تفاوت میان نور خورشید و پرتوهای آن است که هرچند در آینه‌های مختلف بازتاب می‌یابد، اما ذات نور یکی است.

درنگ: علم حق، صفتی ذاتی است که در دو صورت اضافه حقیقی و محضه ظهور می‌یابد، اما هر دو عین ذات‌اند.

علم عنایی و تقدم آن بر خلق

علم الهی به موجودات، مقدم بر خلق آنهاست و به‌عنوان علم عنایی شناخته می‌شود. این علم، پیش از وجود هر مخلوقی، از جمله عقل اول، در ذات حق حاضر است. علم عنایی، مانند طرحی است که در ذهن معمار پیش از بنای ساختمان وجود دارد و نیازی به واسطه ندارد.

درنگ: علم عنایی حق، مقدم بر وجود عقل اول و همه مخلوقات است.

خودبسندگی ذات الهی

علم الهی، به‌عنوان اشرف صفات، نمی‌تواند به عقل اول یا هر مخلوقی وابسته باشد. وابستگی علم حق به غیر، به معنای احتیاج ذات الهی به مخلوقات است که با خودبسندگی ذات منافات دارد. ذات حق، مانند قله‌ای است که هیچ نیازی به پایه‌های مخلوقات ندارد و تمامی صفاتش در ذاتش مستقل‌اند.

درنگ: علم الهی، به دلیل خودبسندگی ذات حق، به هیچ مخلوقی، از جمله عقل اول، محتاج نیست.

بخش دوم: نقد واسطه‌گری عقل اول در علم الهی

نفی عینیت علم با عقل اول

علم الهی در برخی صور، نمی‌تواند عین عقل اول باشد، زیرا عقل اول جوهر و علم در مواردی عرض است. در فلسفه، تباین میان عرض و جوهر مانع از عینیت آنهاست. اما در عرفان، عقل اول به‌عنوان مظهر ذات، عینیت ظهوری با علم الهی دارد. این تمایز، مانند تفاوت میان آینه و نوری است که در آن بازتاب می‌یابد؛ آینه (عقل اول) تنها ظرف ظهور است، نه خود نور (علم الهی).

درنگ: علم الهی، به دلیل تباین عرض و جوهر در فلسفه، نمی‌تواند عین عقل اول باشد، اما در عرفان، عقل اول مظهر ذات است.

مشکلات کلامی و فلسفی واسطه‌گری

متکلمان و فلاسفه، برای رفع اشکال تغییر در علم الهی به دلیل علم به متغیرات، علم به معلولات را به عقل اول نسبت داده‌اند. این دیدگاه، از خلط میان عینیت علم با ذات و عینیت اشیاء با ذات ناشی می‌شود. اگر علم حق به اشیاء متغیر عین ذات باشد، ذات حق متغیر می‌شود، که با ثبات ذات منافات دارد. اما در عرفان، علم به متغیرات، ظهور ذات است، نه تغییر آن. این دیدگاه، مانند نوری است که در آینه‌های متحرک بازتاب می‌یابد، اما ذات نور ثابت باقی می‌ماند.

درنگ: علم الهی به متغیرات، ظهور ذات است و تغییری در ذات حق ایجاد نمی‌کند.

نقد نظریه ابن‌سینا

خواجه نصیرالدین طوسی در اشارات، نظریه ابن‌سینا مبنی بر علم حق به موجودات از طریق صور مرتسمه در عقل اول را رد کرده است. این نقد، به بی‌اساس بودن واسطه‌گری در علم الهی اشاره دارد و با دیدگاه عرفانی هم‌سوست. ابن‌سینا، به دلیل فقدان استاد و محدودیت‌های روش‌شناختی، در تبیین علم الهی به جزئیات دچار چالش شد. گویی تلاش او مانند کاوشگری بود که در تاریکی معرفت، بدون مشعل هدایت استاد، راه را گم کرد.

درنگ: نظریه ابن‌سینا مبنی بر واسطه‌گری صور مرتسمه در عقل اول، به دلیل مغایرت با خودبسندگی علم الهی، مردود است.

اشکالات واسطه‌گری عقل اول

واسطه‌گری عقل اول در علم الهی، به مشکلاتی چون عرضی شدن علم، انفصال علم از ذات، و وابستگی علم الهی به غیر منجر می‌شود. این اشکالات، مانند زنجیرهایی هستند که حقیقت علم الهی را در قفس محدودیت‌های فلسفی محصور می‌کنند. اگر علم حق به عقل اول محتاج باشد، قدرت و سایر صفات نیز محتاج غیر خواهند بود، که این با خودبسندگی ذات الهی ناسازگار است.

درنگ: واسطه‌گری عقل اول، به عرضی شدن علم، انفصال، و وابستگی علم الهی به غیر منجر می‌شود.

نفی علم به جزئیات

واسطه‌گری عقل اول، به نفی علم مستقیم حق به جزئیات منجر می‌شود، که نقصی در علم الهی است. علم حق به جزئیات، مقدم بر خلق آنهاست و نیازی به واسطه ندارد. این اصل، مانند رودی است که مستقیم از سرچشمه ذات الهی به سوی موجودات جاری می‌شود، بدون نیاز به میانجی.

درنگ: واسطه‌گری عقل اول، علم مستقیم حق به جزئیات را نفی می‌کند، که نقصی در علم الهی است.

بخش سوم: عقل اول در عرفان و فلسفه

عقل اول به‌عنوان مظهر ذات

در عرفان، عقل اول مظهر ذات الهی است، نه موجودی مستقل. جوهر در عرفان، به سريان هویت الهی در مظاهر اشاره دارد. عقل اول، مانند آینه‌ای است که نور ذات الهی در آن بازتاب می‌یابد، اما خود ذات نیست. این دیدگاه، با تعریف فلسفی عقل اول به‌عنوان جوهر مستقل مغایرت دارد.

درنگ: عقل اول در عرفان، مظهر ذات الهی است، نه جوهر مستقل به معنای فلسفی.

نفی کثرت عقل‌ها

عارف، برخلاف فلاسفه، عقل‌های متعدد (دوم، سوم و غیره) را نفی می‌کند و تنها عقل اول را به‌عنوان مظهر ذات می‌پذیرد. این دیدگاه، ریشه در وحدت وجود دارد و کثرت ذاتی را مردود می‌داند. گویی عقل اول، تنها دروازه‌ای است که نور وحدت از آن به سوی کثرت ظهور می‌یابد.

درنگ: عارف، عقل‌های متعدد را نفی کرده و تنها عقل اول را به‌عنوان مظهر ذات می‌پذیرد.

نقد تأثیر هیئت بر فلسفه

فلسفه قدیم، تحت تأثیر مفروضات هیئت (نجوم) بوده و عقل‌ها و فلکیات را بر اساس آن تنظیم کرده است. این تأثیر، مانند غباری است که بر آینه معرفت فلسفی نشسته و حقیقت را تیره کرده است. عارف، با نفی این مفروضات، به سوی حقیقت وحدت وجود گام برمی‌دارد.

درنگ: فلسفه قدیم، تحت تأثیر مفروضات نجومی، عقل‌ها و فلکیات را تنظیم کرده که با حقیقت عرفانی ناسازگار است.

عقل اول و سريان هویت الهی

اگر عقل اول به معنای سريان هویت الهی باشد، اشکال واسطه‌گری رفع می‌شود. سريان هویت الهی، به عقل اول محدود نیست، بلکه شامل نفس کلی و همه عالمان است. این دیدگاه، مانند جریانی است که از سرچشمه وحدت به همه مظاهر جاری می‌شود و همه را به نور علم الهی متصل می‌کند.

درنگ: سريان هویت الهی، شامل عقل اول، نفس کلی، و همه عالمان است و به عقل اول محدود نیست.

بخش چهارم: روش‌شناسی عرفانی و نقد فلسفه تقلیدی

ضرورت روش فلسفی در عرفان

عرفان باید از مسیر حکمت، نه کلام، تبیین شود. حکمت، به دلیل دقت و منطق، بستر مناسب‌تری برای عرفان فراهم می‌کند، در حالی که کلام، متأثر از افکار عامیانه است. گویی حکمت، مانند پلی محکم است که عارف را به سوی حقیقت می‌رساند، اما کلام، مانند راهی ناهموار است که به بیراهه می‌انجامد.

درنگ: عرفان باید از مسیر حکمت، نه کلام، تبیین شود تا از افکار عامیانه مصون ماند.

نقد فلسفه تقلیدی

فلسفه قدیم، به دلیل تقلیدی بودن و تعصب به آرای پیشینیان، از نقد آزاد محروم بوده است. مخالفان این فلسفه، به نافهمی متهم می‌شدند، گویی حقیقت در انحصار آرای پیشینیان بود. عارف، با انصاف و آزادی فکری، این تعصبات را نفی می‌کند و به سوی حقیقت گام برمی‌دارد.

درنگ: فلسفه تقلیدی، به دلیل تعصب به آرای پیشینیان، از نقد آزاد محروم بوده و با حقیقت عرفانی ناسازگار است.

ضرورت منطق در استدلال

خواندن منطق، برای تنظیم ذهن و جلوگیری از خطا در استدلال ضروری است. ذهن عالم، مانند ساعتی دقیق باید کار کند تا از لغزش در استدلال مصون بماند. فقدان منطق، مانند آسی braided است که سنگ‌های نادرست را خرد می‌کند و به خطا می‌انجامد.

درنگ: مطالعه منطق، برای تنظیم ذهن و جلوگیری از خطا در استدلال‌های عرفانی و فلسفی ضروری است.

تخصص‌گرایی در علم دینی

اهل علم باید به‌طور تخصصی به تحقیق بپردازند و از اشتغالات غیرمرتبط پرهیز کنند. تخصص‌گرایی، مانند باغبانی است که هر نهال را با دقت پرورش می‌دهد تا به بار نشیند. علم دینی، نیازمند تمرکز و پالایش از افکار عامیانه است تا به معرفتی معتبر دست یابد.

درنگ: تخصص‌گرایی در علم دینی، شرط تعمیق معرفت و پالایش از افکار عامیانه است.

حریت فکری در مکتب شیعه

مکتب شیعه، به دلیل تکیه بر حجت ظاهری و باطنی، باید از تعصب و وابستگی آزاد باشد. حریت فکری، مانند نسیمی است که قلب عالم را از غبار تعصبات پاک می‌کند و او را به سوی حقیقت هدایت می‌کند.

درنگ: حریت فکری در مکتب شیعه، لازمه تحقیق علمی و معرفت عرفانی است.

عرفان ولایی و جهانی

عرفان شیعی باید ولایی، حجتی، و مبتنی بر دلیل باشد و قابل ارائه به جهان. متون عرفانی کنونی، به دلیل سبک کلامی و عدم انسجام، برای ارائه جهانی مناسب نیستند. عرفان ولایی، مانند گوهری است که باید صیقل یابد تا درخشش آن جهانیان را مسحور کند.

درنگ: عرفان شیعی باید ولایی، حجتی، و با استدلال‌های منطقی قابل ارائه به جهان باشد.

بخش پنجم: ابداع اشیاء و نفی عدم ازلی

ابداع اشیاء از علم به وجود

حق تعالی، اشیاء را از علم به وجود ابداع می‌کند، بدون نیاز به روئیت یا عدم. به فرموده امیرالمؤمنین (ع): «خداوند اشیاء را از علم به وجود آفرید.» این اصل، مانند جریانی است که از سرچشمه علم الهی به سوی وجود جاری می‌شود و نیازی به واسطه یا عدم ندارد.

درنگ: خداوند اشیاء را از علم به وجود ابداع می‌کند، بدون نیاز به واسطه یا عدم.

نقد مفهوم عدم ازلی

مفهوم عدم ازلی، بی‌اساس است، زیرا در ازل، تنها علم و وجود حاکم‌اند. عدم ازلی، مانند سایه‌ای است که در نور مطلق وجود محو می‌شود. این نقد، به ضرورت پالایش معرفت دینی از مفاهیم غیرمنطقی تأکید دارد.

درنگ: عدم ازلی، مفهومی بی‌اساس است، زیرا در ازل، تنها علم و وجود حاکم‌اند.

انصاف در تحقیق

محقق باید با انصاف به حقیقت بنگرد، نه به گوینده آن. انصاف، مانند مشعلی است که راه حقیقت را روشن می‌کند و از تعصب به افراد یا مکاتب جلوگیری می‌کند. عالم، مانند کاوشگری است که تنها به دنبال حقیقت است، نه تأیید آرای پیشینیان.

درنگ: انصاف در تحقیق، شرط نگاه به حقیقت است، نه به گوینده آن.

بخش ششم: تحول معرفتی ابن‌سینا و محدودیت‌های فلسفی

تحول ابن‌سینا از طب به عرفان

ابن‌سینا از طب به حکمت و سپس به عرفان (مقامات العارفین) رسید. اما او در عرفان، متأثر از دیگران بود، نه مبدع. گویی او مانند مسافری بود که از مسیرهای گوناگون گذشت، اما در مقصد عرفان، تنها رهرو بود، نه راهبر.

درنگ: ابن‌سینا در عرفان، متأثر بود و نظام عرفانی مستقلی خلق نکرد.

فقدان استاد و محدودیت‌های ابن‌سینا

ابن‌سینا، به دلیل فقدان استاد، در تبیین علم الهی به جزئیات دچار مشکل شد. هدایت استاد، مانند نوری است که مسیر معرفت را روشن می‌کند و فقدان آن، عالم را در تاریکی چالش‌ها فرو می‌برد.

درنگ: فقدان استاد، ابن‌سینا را در تبیین علم الهی به جزئیات دچار چالش کرد.

جمع‌بندی

این نوشتار، با استناد به درس‌گفتار سی و سوم استاد فرزانه قدس‌سره، به تبیین علم الهی و نقد واسطه‌گری عقل اول در حکمت نظری ابن عربی پرداخت. علم الهی، عین ذات حق است و هیچ واسطه‌ای، از جمله عقل اول، در آن دخیل نیست. این دیدگاه، با اصل وحدت ذات و صفات هم‌خوانی دارد و مشکلات کلامی و فلسفی واسطه‌گری را نفی می‌کند. عقل اول در عرفان، مظهر ذات الهی است، نه جوهر مستقل، و سريان هویت الهی به همه مظاهر، از جمله نفس کلی و عالمان، گسترش می‌یابد. نقدهای مطرح‌شده، از جمله نفی تغییر در ذات، نفی علم عنایی، و خودبسندگی ذات الهی، همگی بر وحدت وجود استوارند. فلسفه قدیم، تحت تأثیر مفروضات نجومی و تقلیدی، از حقیقت عرفانی دور شده است. عرفان ولایی شیعه، با تکیه بر حکمت و منطق، باید از افکار عامیانه پالایش شود و به‌صورت جهانی ارائه گردد. ابداع اشیاء از علم به وجود، نفی عدم ازلی، و انصاف در تحقیق، از اصول بنیادین این نظام معرفتی‌اند. این متن، با حفظ تمامی جزییات و پیوندهای معنایی، تلاش کرد تا این مفاهیم را در قالبی علمی و فاخر ارائه دهد.

با نظارت صادق خادمی