در حال بارگذاری ...
صادق خادمی
صادق خادمی

جستجوی زنده در تمام درس‌ها

یافتن درس بر اساس شماره (در این دسته)

فصوص الحکم 56

متن درس





تبیین و تحلیل مفاهیم تعین، تشخص، و تمیز در عرفان نظری ابن‌عربی

تبیین و تحلیل مفاهیم تعین، تشخص، و تمیز در عرفان نظری ابن‌عربی

برگرفته از درس‌گفتارهای استاد فرزانه قدس‌سره (جلسه پنجاه و ششم)

دیباچه: درآمدی بر مفاهیم تعین، تشخص، و تمیز

مفاهیم «تعین»، «تشخص»، و «تمیز» در عرفان نظری ابن‌عربی، چونان کلیدهایی‌اند که قفل‌های معرفت وجودی را می‌گشایند و راه را برای فهم حقیقت هستی هموار می‌سازند. این نوشتار، برگرفته از درس‌گفتارهای استاد فرزانه قدس‌سره در جلسه پنجاه و ششم، با هدف تبیین دقیق و علمی این مفاهیم نگاشته شده است. هدف، نه‌تنها حفظ محتوای اصلی درس‌گفتار، بلکه غنابخشی به آن از طریق تحلیل‌های تفصیلی، نقدهای عمیق، و پیوندهای معنایی است. این متن، با بهره‌گیری از شواهد قرآنی و روایی و نقد دیدگاه‌های فلسفی و کلامی، تلاش دارد تا تمایزات بنیادین میان این سه مفهوم را روشن سازد و برتری نگاه عرفانی مبتنی بر اصالت وجود را نشان دهد. ساختار این نوشتار، با عناوین و زیرعناوین علمی، به‌گونه‌ای طراحی شده که برای پژوهشگران حوزه عرفان، فلسفه، و کلام، منبعی منسجم و معتبر باشد.

بخش نخست: مفهوم‌شناسی تعین

تعین: امتیازی ذاتی و نفسی

تعین، در اصطلاح عرفان نظری، به امتیازی اشاره دارد که یک شیء را از غیر خود متمایز می‌سازد، به‌گونه‌ای که غیر در آن شریک نباشد. این امتیاز، مانند نوری است که هویت یک شیء را در میان انبوه اشیاء روشن می‌کند. تعین، در حقیقت، هویت نفسی و ذاتی شیء است که آن را از هر چیز دیگر جدا می‌سازد، بدون نیاز به مقایسه با غیر.

درنگ: تعین، امتیازی ذاتی و نفسی است که شیء را از غیر خود متمایز می‌سازد، بدون مشارکت غیر در آن.

تعین و ذات واجب‌الوجود

در مورد واجب‌الوجود، تعین عین ذات اوست. ذات حق، به دلیل بساطت و وحدت، از هر غیر متمایز است و این تمایز، نه از طریق مقایسه، بلکه به دلیل هویت نفسی و ذاتی اوست. این تعین، مانند آینه‌ای است که نور ذات الهی را بدون هیچ واسطه‌ای بازتاب می‌دهد.

درنگ: تعین واجب‌الوجود، عین ذات اوست و به دلیل بساطت ذات، نیازی به غیر برای تمایز ندارد.

نقد خلط تعین با مفاهیم دیگر

متن خاتمه فصوص الحکم، میان تعین، تشخص، و تمیز خلط کرده و این مفاهیم را به‌صورت نارسا و نادرست ارائه داده است. این خلط، مانند غباری است که بر آینه حقیقت نشسته و وضوح مفاهیم را کم‌رنگ می‌سازد. عرفان نظری، با تأکید بر تمایز دقیق این مفاهیم، راه را برای فهم صحیح حقیقت وجود هموار می‌کند.

درنگ: خلط میان تعین، تشخص، و تمیز در متن خاتمه فصوص الحکم، به نارسایی در تبیین مفاهیم وجودی منجر شده است.

بخش دوم: تشخص و تمیز: تمایزات بنیادین

تشخص: هویت نفسی شیء

تشخص، به هویت نفسی شیء اشاره دارد، یعنی «هُوَ هُوَ» بودن شیء، بدون لحاظ غیر. این هویت، مانند ریشه‌ای است که درخت وجود را در جای خود استوار می‌سازد. تشخص، امری ذاتی و مستقل از مقایسه با غیر است و از نفس وجود سرچشمه می‌گیرد.

درنگ: تشخص، هویت نفسی شیء است که بدون نیاز به غیر، از نفس وجود ناشی می‌شود.

تمیز: امتیازی اضافی و مقایسه‌ای

تمیز، برخلاف تشخص، امری اضافی است که در مقایسه با غیر شکل می‌گیرد. تمیز، مانند خطی است که میان دو شیء کشیده می‌شود تا تفاوت آن‌ها را نشان دهد. این مفهوم، وابسته به وجود غیر است و در ذهن، از طریق مقایسه، انتزاع می‌شود.

درنگ: تمیز، امری اضافی است که در مقایسه با غیر شکل می‌گیرد و وابسته به وجود غیر است.

تعین و تشخص در عرفان

در عرفان نظری، تعین مترادف با تشخص است و نباید با تمیز، که امری اضافی است، خلط شود. تعین، مانند نوری است که هویت وجودی شیء را روشن می‌سازد، در حالی که تمیز، سایه‌ای است که از مقایسه میان اشیاء بر دیوار ذهن نقش می‌بندد.

درنگ: در عرفان، تعین مترادف تشخص است و نباید با تمیز، که امری اضافی است، یکی دانسته شود.

بخش سوم: اصالت وجود و تشخص

وجود: منشأ تشخص

تشخص، از نفس وجود سرچشمه می‌گیرد و وجود، خود شخص است. این اصل، مانند مشعلی است که حقیقت وجود را روشن می‌سازد. وجود، به ذات خود، تشخص دارد و محتاج غیر نیست. شخصیت شیء، همان وجودش است و این هویت، نیازی به مفاهیم ماهوی یا عرضی ندارد.

درنگ: وجود، خود شخص است و تشخص، از نفس وجود ناشی می‌شود، بدون نیاز به غیر.

مشخصات وجودی و مفاهیم ماهوی

مشخصات وجودی، همان وجودات‌اند. مفاهیمی چون جوهر، عرض، جنس، و فصل، تنها حاکی از تشخص‌اند، نه خود تشخص. این مفاهیم، مانند نشانه‌هایی‌اند که راه را به سوی حقیقت وجود نشان می‌دهند، اما خود، حقیقتی مستقل ندارند.

درنگ: مفاهیم ماهوی مانند جوهر و عرض، تنها حاکی از تشخص‌اند و خود، تشخص نیستند.

حکایت تشخص

خصوصیاتی مانند کوتاهی، بلندی، یا رنگ، حاکی از تشخص‌اند، نه خود تشخص. این خصوصیات، مانند سایه‌هایی‌اند که از نور وجود بر دیوار ذهن نقش می‌بندند و تنها به حقیقت وجود اشاره دارند.

درنگ: خصوصیات عرضی، حاکی از تشخص‌اند و خود، حقیقتی مستقل از وجود ندارند.

قاعده تشخص

مشخص کل شیء، وجوده؛ شخصیت شیء به وجودش است، نه به عرضی خارج از آن. این قاعده، مانند خطی است که مرز میان حقیقت وجود و مفاهیم تبعی را ترسیم می‌کند.

درنگ: شخصیت شیء، به وجودش است و تشخص، امری ذاتی و غیروابسته به عرضیات است.

بخش چهارم: انواع تمیز و نقد آن

انواع تمیز: وجودی، عدمی، و مرکب

تمیز، به سه نوع تقسیم می‌شود: وجودی (مانند زید شاعر است، عمرو کاتب است)، عدمی (زید شاعر است، عمرو غیرشاعر است)، و مرکب از وجود و عدم. این تقسیم، مانند شاخه‌هایی است که از درخت مقایسه در ذهن می‌روید و هر شاخه، به نوع خاصی از تمایز اشاره دارد.

درنگ: تمیز، به وجودی، عدمی، و مرکب تقسیم می‌شود و همگی در مقایسه با غیر شکل می‌گیرند.

نقد خلط تمیز با تشخص

متن خاتمه فصوص الحکم، تشخص و تعین را با تمیز خلط کرده و این خلط، مانند گره‌ای است که در تار و پود استدلال عرفانی تنیده شده است. تمیز، به دلیل اضافی بودن، نمی‌تواند با تشخص، که امری نفسی است، یکی دانسته شود.

درنگ: خلط تمیز با تشخص و تعین، به دلیل تفاوت در مرتبه نفسی و اضافی، نادرست است.

امتیاز و تمیز

امتیاز، به دلیل اضافی بودن، نمی‌تواند عین ذات باشد. تشخص، عین ذات است و نیازی به غیر ندارد. این تمایز، مانند جداسازی نور از سایه است که نور، ذاتی و سایه، تبعی است.

درنگ: امتیاز، امری اضافی است و نمی‌تواند عین ذات باشد، برخلاف تشخص که ذاتی است.

بخش پنجم: تعینات الهی و اعیان ثابته

احدیت و واحدیت: تعینات ذاتی حق

احدیت و واحدیت، تعینات ذاتی حق‌اند و به بساطت ذات الهی اشاره دارند. این تعینات، مانند نوری‌اند که از سرچشمه ذات الهی ساطع شده و هیچ کثرتی در آن راه ندارد.

درنگ: احدیت و واحدیت، تعینات ذاتی حق‌اند و فاقد کثرت یا ماهیت جداگانه‌اند.

اعیان ثابته: وجودات علمی در علم الهی

اعیان ثابته، وجودات علمی در علم الهی‌اند و تعین آن‌ها، عین ذاتشان نیست، بلکه به علم حق وابسته است. این وجودات، مانند تصاویری‌اند که در آینه علم الهی نقش بسته‌اند، اما خود، حقیقتی مستقل ندارند.

درنگ: اعیان ثابته، وجودات علمی‌اند که تعین آن‌ها به علم الهی وابسته است، نه عین ذاتشان.

علم حق و وحدت

در علم حق، کثرت وجود ندارد. اعیان ثابته، در علم بسیط حق، متکثر نیستند و وجودشان به علم الهی وابسته است. این اصل، مانند آینه‌ای است که وحدت ذات الهی را در همه مظاهر بازتاب می‌دهد.

درنگ: علم حق، بسیط است و اعیان ثابته، در این علم، فاقد کثرت‌اند.

بخش ششم: وحدت وجود و مظاهر

تشخص مظاهر

مظاهر، به وجود حق متشخص‌اند. تشخص اعیان ثابته و موجودات خارجی، تفاوتی ندارد و همگی به فیض الهی وابسته‌اند. این تشخص، مانند شاخه‌هایی است که از درخت وجود الهی روییده‌اند.

درنگ: مظاهر، به وجود حق متشخص‌اند و تفاوتی میان تشخص اعیان ثابته و موجودات خارجی نیست.

وحدت وجود و تقسیم هستی

وجود، یا حقیقی است (حق) یا بالحق (مظاهر). غیر این دو، وجود ندارد. این اصل، مانند خطی است که مرز میان حقیقت و مظاهر را ترسیم می‌کند و کثرت را به وحدت بازمی‌گرداند.

درنگ: وجود، یا حقیقی (حق) است یا بالحق (مظاهر)، و غیر این دو نیست.

اسماء و مظاهر

اسماء حق، عین ذات حق‌اند، نه بالحق. مظاهر، به فیض حق وابسته‌اند. این تمایز، مانند جداسازی نور خورشید از پرتوهای آن است که مظاهر، پرتوهای فیض الهی‌اند.

درنگ: اسماء حق، عین ذات‌اند، در حالی که مظاهر، بالحق و وابسته به فیض الهی‌اند.

بخش هفتم: نقد دیدگاه‌های فلسفی و کلامی

نقد ماهیت و اصالت وجود

ماهیت، به معنای انیت (وجود)، همان وجود است و حقیقتی جداگانه ندارد. این دیدگاه، مانند نوری است که غبار اصالت ماهیت را از آینه حقیقت می‌زداید و وجود را به عنوان تنها حقیقت اصیل معرفی می‌کند.

درنگ: ماهیت، به معنای وجود است و فاقد حقیقتی مستقل از وجود است.

نقد تمیز ذاتی

تمیز ذاتی، در حقیقت، تشخص است. تمیز، همواره اضافی و ذهنی است و نمی‌تواند ذاتی باشد. این نقد، مانند اصلاح خطایی در نقشه حقیقت است که مسیر را روشن‌تر می‌سازد.

درنگ: تمیز ذاتی، تشخص است و تمیز، به دلیل اضافی بودن، نمی‌تواند ذاتی باشد.

نقد دیدگاه مشائی

در فلسفه مشائی، وجودات ذاتاً متباین‌اند و تمیز، ذاتی تلقی می‌شود. این دیدگاه، مانند بنایی خیالی است که در برابر حقیقت عرفانی فرو می‌ریزد. عرفان، تمیز را به قرب و بعد به حق نسبت می‌دهد، نه تباین ذاتی.

درنگ: عرفان، تمیز را به مراتب قرب و بعد به حق نسبت می‌دهد، نه تباین ذاتی.

تشکیک وجود و تمیز

در فلسفه تشکیکی، تمیز به شدت و ضعف وجود نسبت داده می‌شود. این دیدگاه، مانند نوری است که مراتب وجود را روشن می‌سازد و تمیز را به تفاوت در مراتب وجودی بازمی‌گرداند.

درنگ: در فلسفه تشکیکی، تمیز به شدت و ضعف وجود نسبت داده می‌شود.

بخش هشتم: ذهنیت تمیز و لوازم وجود

ذهنیت تمیز

تمیز، کاری ذهنی است که از خارج حکایت می‌کند، اما محکی آن ممکن است در خارج نباشد. این ذهنیت، مانند نقشی است که ذهن بر بوم واقعیت می‌کشد و تفاوت‌ها را ترسیم می‌کند.

درنگ: تمیز، امری ذهنی است که از خارج حکایت می‌کند، اما محکی آن ممکن است در خارج نباشد.

ماده و جهت

ماده (نفس‌الامر) واقعیتی است که دست ما نیست، اما جهت (اعتبارات ذهنی)، به ذهن ما وابسته است. این تمایز، مانند جداسازی ریشه از شاخه‌های درخت معرفت است که ریشه، حقیقت و شاخه‌ها، اعتبارات ذهنی‌اند.

درنگ: ماده، واقعیت خارجی است و جهت، اعتبارات ذهنی وابسته به ذهن است.

لوازم وجود و تعینات زائده

تعینات زائده، لوازم وجودند و حتی اعدام متمایز، به وجود ذهنی بازمی‌گردد. عدم، از حیث عدم، تمیز ندارد و تمیز عدمی، به وجود ذهنی وابسته است. این اصل، مانند نوری است که حقیقت وجود را از سایه عدم جدا می‌سازد.

درنگ: تعینات زائده، لوازم وجودند و تمیز عدمی، به وجود ذهنی وابسته است.

ملکه خارجی و تمیز

تمیز، یا به اعتبار وجود ذهنی است یا به نبود ملکه خارجی. این دیدگاه، مانند آینه‌ای است که نقش ذهن و خارج را در تمیز نشان می‌دهد.

درنگ: تمیز، یا به وجود ذهنی وابسته است یا به نبود ملکه خارجی.

بخش نهم: نقد حاشیه‌نویسی و ضرورت دقت علمی

نقد مثال‌های حاشیه‌ای

مثال‌هایی مانند کاتب و خیاط، حاشیه‌ای و غیرضروری‌اند و از دقت علمی متن می‌کاهند. این حاشیه‌ها، مانند شاخه‌های زائدی‌اند که از تنه درخت معرفت باید زدوده شوند تا حقیقت آشکار گردد.

درنگ: مثال‌های حاشیه‌ای مانند کاتب و خیاط، از دقت علمی متن می‌کاهند و باید حذف شوند.

ضرورت ارائه متون علمی

متون عرفانی، مانند فصوص الحکم، نیازمند ارائه‌ای دقیق، علمی، و بدون حاشیه است. علم دینی، با تکیه بر عقل و شهود، باید از پیچیدگی‌های غیرضروری و خلط مفاهیم پرهیز کند تا راه را برای حقیقت‌جویان هموار سازد.

درنگ: متون عرفانی، نیازمند ارائه‌ای دقیق و علمی است که از خلط مفاهیم و حاشیه‌نویسی پرهیز کند.

بخش دهم: جمع‌بندی و نتیجه‌گیری

تبیین مفاهیم تعین، تشخص، و تمیز

این نوشتار، با تکیه بر درس‌گفتارهای استاد فرزانه قدس‌سره، مفاهیم تعین، تشخص، و تمیز را در چارچوب عرفان نظری ابن‌عربی تبیین کرد. تعین و تشخص، هویت نفسی و ذاتی شیء‌اند، در حالی که تمیز، امری اضافی و وابسته به مقایسه با غیر است. وجود، خود شخص است و تشخص، از نفس وجود ناشی می‌شود.

نقد متن خاتمه فصوص الحکم

متن خاتمه فصوص الحکم، به دلیل خلط میان تعین، تشخص، و تمیز، نارسا و نادرست است. این خلط، مانند غباری است که بر آینه حقیقت نشسته و نیازمند زدودن است. عرفان نظری، با تأکید بر اصالت وجود، این مفاهیم را از هم جدا می‌سازد.

وحدت وجود و مظاهر

وجود، یا حقیقی (حق) است یا بالحق (مظاهر). اعیان ثابته، وجودات علمی در علم الهی‌اند و تعین آن‌ها، به علم حق وابسته است. اسماء حق، عین ذات‌اند، در حالی که مظاهر، به فیض الهی وابسته‌اند. این دیدگاه، مانند نوری است که وحدت وجود را در همه مظاهر بازتاب می‌دهد.

جمع‌بندی نهایی

این متن، با ارائه تحلیلی جامع و دقیق، نشان داد که تشخص، امری نفسی و عین وجود است، در حالی که تمیز، امری اضافی و ذهنی است. تعین، در عرفان، مترادف تشخص است و نباید با تمیز خلط شود. نقد دیدگاه‌های فلسفی و کلامی، بر ضرورت تبیین دقیق مفاهیم در چارچوب عرفان مبتنی بر وحدت وجود تأکید دارد. علم دینی، با تکیه بر عقل و شهود، می‌تواند راه را برای فهم حقیقت هموار سازد. این نوشتار، منبعی معتبر برای پژوهشگران عرفان نظری و فلسفه اسلامی است.

والحمدلله رب العالمین

با نظارت صادق خادمی