متن درس
شرح فصوص الحکم: تبیین اسماء حسنی و سیر وجودی در عرفان نظری
برگرفته از درسگفتارهای استاد فرزانه قدسسره (جلسه ۱۳۵)
مقدمه
این نوشتار، بازنویسی جامعی از درسگفتار شماره ۱۳۵ شرح فصوص الحکم ابنعربی است که با رویکردی عرفانی، فلسفی و کلامی به تبیین مفاهیم بنیادین اسماء حسنی، سیر وجودی، و نقش انسان کامل در تجلی ذات حق میپردازد. متن پیش رو، با حفظ تمامی جزئیات و محتوای اصلی، در قالبی علمی و دانشگاهی بازآرایی شده و با بهرهگیری از زبانی متین، فصیح و متناسب با فضای پژوهشی، به تشریح دقیق این مفاهیم پرداخته است. هدف این نوشتار، ارائه تبیینی عمیق و منسجم از مفاهیم عرفانی و فلسفی است که با تمثیلات و استعارات فاخر، روح و پیام اصلی را به شکلی روشن و اثرگذار منتقل میکند.
بخش یکم: اسماء حسنی و مراتب آن
جامعیت اسماء حسنی
مراد از اسماء حسنی، مجموعه اسماء کلی و جزئی الهی است، نه صرفاً نود و نه اسمی که در احادیث مروي ذکر شدهاند. این تعریف، مانند دریایی بیکران است که تمامی مظاهر الهی را در بر میگیرد و فراتر از محدودیتهای عددی، سعه وجودی اسماء الهی را نشان میدهد. اسماء حسنی، همه حقایق و تعینات الهی را شامل میشوند و به هیچ وجه به تعداد خاصی محدود نمیگردند.
| درنگ: اسماء حسنی، شامل تمامی اسماء کلی و جزئی الهی است و فراتر از نود و نه اسم مروي در احادیث است. |
غیرمتناهی بودن اسماء جزئية
اسماء جزئية، به دلیل تنوع تعینات و مظاهر، غیرمتناهیاند، در حالی که اسماء کلیة، به اصول کلی محدود میشوند. این تمایز، مانند تفاوت میان ستارگان بیشمار آسمان و صورتهای فلکی معدود است که هر یک جایگاه خاص خود را در نظام هستی دارند. غیرمتناهی بودن اسماء جزئية، سعه وجودی آنها را نشان میدهد که از شمارش خارجاند.
| درنگ: اسماء جزئية غیرمتناهیاند، برخلاف اسماء کلیة که به اصول کلی محدود میشوند. |
تمایز اسم و اسم الاسم
مفهوم اسم و اسم الاسم، در فصل دوم مقدمات فصوص الحکم تبیین شده است. اسم، وصف با اعتبار ذات است (مانند عادل)، در حالی که اسم الاسم، مفاهیم لفظی مانند رحمان و رحیم است. این تمایز، مانند تفاوت میان جوهر یک گوهر و نامی است که بر آن نهاده میشود؛ اسم، حقیقت ذاتی را نشان میدهد و اسم الاسم، مفهوم لفظی آن را.
| درنگ: اسم، وصف با اعتبار ذات است، و اسم الاسم، مفهوم لفظی آن مانند رحمان و رحیم است. |
عدم تأثیر لفظ اسم اعظم بدون رابطه نفسی
تلفظ اسم اعظم بدون رابطه نفسی با مسمی، اثر کامل ندارد و تنها بهصورت جزئی مؤثر است. این اصل، مانند تلاش برای روشن کردن چراغی بدون روغن است که تنها شعلهای ضعیف ایجاد میکند. ارتباط وجودی با حقیقت اسم، شرط تأثیر کامل آن است، وگرنه تلفظ لفظی، اثری محدود خواهد داشت.
| درنگ: اسم اعظم بدون رابطه نفسی با مسمی، اثر کامل ندارد و تنها بهصورت جزئی مؤثر است. |
اسماء کلیة و جزئية و سلسلهمراتب آنها
اسماء کلیة، مانند رحمان، عالم و قادر، دارای سعه ظهوری و دولتاند و اسماء جزئية، مانند رزاق، تحت دولت آنها قرار دارند. این سلسلهمراتب، مانند حکومتی است که پادشاهان بزرگ (اسماء کلیة) بر ایالات کوچک (اسماء جزئية) فرمانروایی میکنند. هر اسم جزئي، در ظرف ظهور خود، حکومتی خاص دارد، اما تحت سیطره اسم کلی است.
| درنگ: اسماء کلیة، مانند رحمان و قادر، حاکم بر اسماء جزئية، مانند رزاق، هستند و هر یک در ظرف ظهور خود نقش دارند. |
غیرمتناهی بودن هر دو سطح اسماء
برخلاف نظر شارح که اسماء کلیة را متناهی میداند، هم اسماء کلیة و هم جزئية غیرمتناهیاند. این دیدگاه، مانند بیکرانی آسمانی است که نه تنها ستارگان (جزئيات) بیشمارند، بلکه صورتهای فلکی (کلیات) نیز در سعه وجودی خود غیرقابل شمارشاند.
| درنگ: هم اسماء کلیة و هم جزئية غیرمتناهیاند و محدود کردن آنها به تعداد خاص نادرست است. |
اختلاف در احادیث نود و نه اسم
در سه روایت شیعه و سنی درباره نود و نه اسم، برخی اسامی متفاوتاند، که نشاندهنده تنوع در نقل احادیث و غیرمتناهی بودن اسماء الهی در سطح جزئی است. این تنوع، مانند شاخههای درختی است که هر یک به شکلی متفاوت از تنه اصلی (اسماء الهی) روییدهاند.
| درنگ: اختلاف در احادیث نود و نه اسم، نشاندهنده تنوع نقل و غیرمتناهی بودن اسماء الهی در سطح جزئی است. |
جمعبندی بخش یکم
این بخش، با تبیین جامعیت اسماء حسنی، به تمایز میان اسماء کلی و جزئی، و غیرمتناهی بودن هر دو سطح پرداخته است. تمایز اسم و اسم الاسم، بر تفاوت حقیقت ذاتی و مفهوم لفظی تأکید دارد. عدم تأثیر کامل اسم اعظم بدون رابطه نفسی، اهمیت ارتباط وجودی با حقیقت اسم را نشان میدهد. سلسلهمراتب اسماء، از کلیة به جزئية، نظام حکومتی آنها را در ظهور مظاهر الهی تبیین میکند. این مفاهیم، چارچوبی دقیق برای فهم اسماء الهی در عرفان نظری ارائه میدهند.
بخش دوم: سیر وجودی و نفی ایجاد و اعدام
نفی ایجاد و اعدام در عرفان
در عرفان، ایجاد و اعدام به معنای متعارف وجود ندارد، بلکه سیر وجودی از علم الهی به عین (مظاهر عینی) و از عین به عین است، نه بازگشت به علم. این دیدگاه، مانند جریانی است که از سرچشمه علم الهی به سوی اقیانوس مظاهر جاری میشود و هرگز به مبدأ علمی بازنمیگردد.
| درنگ: در عرفان، ایجاد و اعدام وجود ندارد، بلکه سیر وجودی از علم به عین و از عین به عین است. |
تفاوت من الله و إلی الله
«من الله» به معنای خروج از علم الهی و «إلی الله» به معنای بازگشت به مظاهر اسماء الهی، مانند رحمان، رحیم یا جبار است، نه بازگشت به علم. این تمایز، مانند سفری است که از مبدأ واحد آغاز میشود، اما به مقاصد گوناگون بر اساس اسماء الهی منتهی میگردد.
| درنگ: «من الله» خروج از علم الهی و «إلی الله» بازگشت به مظاهر اسماء الهی است، نه بازگشت به علم. |
محشور شدن با هویت عملی
هر فرد با هویت عملی و ظهور اسمی خود محشور میشود، مانند محشور شدن به سوی رحمان یا جبار. این اصل، مانند برگزیدن مقصدی است که هر مسافر بر اساس اعمال و استعداد خود به سوی آن هدایت میشود و نشاندهنده تفاوت مقاصد وجودی افراد است.
| درنگ: هر فرد با هویت عملی خود و بر اساس ظهور اسمی خاص، مانند رحمان یا جبار، محشور میشود. |
نفی ایجاد المعدوم و اعدام الموجود
ایجاد، ظهور مظاهر حقی به حسب ذات و بروز عینی است، و اعدام، انتقال از یک دار به دار دیگر تا یوم القرار و یوم الحق است، نه نابودی موجود. این دیدگاه، مانند جریانی پیوسته است که از یک مرحله وجودی به مرحله دیگر میرسد، بدون ایجاد از عدم یا اعدام به عدم.
| درنگ: ایجاد، ظهور مظاهر حقی، و اعدام، انتقال از داری به دار دیگر است، نه نابودی موجود. |
سیر وجودی تا ابد
سیر وجودی از یوم القرار به یوم الحق، در حق، و مع الحق در صفات و جلال ادامه دارد تا ابد. این سیر، مانند سفری بیپایان است که سالک را از مراتب ظهور به سوی کمال مطلق الهی هدایت میکند و مقصد نهایی او را در اسماء و صفات حق رقم میزند.
| درنگ: سیر وجودی تا ابد ادامه دارد و از یوم القرار به یوم الحق و در صفات و جلال حق جریان مییابد. |
جمعبندی بخش دوم
این بخش، با تبیین نفی ایجاد و اعدام، سیر وجودی را از علم به عین و از عین به مظاهر اسماء الهی ترسیم میکند. تفاوت «من الله» و «إلی الله»، مقاصد متنوع وجودی افراد را بر اساس هویت عملی آنها نشان میدهد. نفی ایجاد المعدوم و اعدام الموجود، وجود را جریانی پیوسته معرفی میکند که تا ابد در مراتب حق ادامه دارد. این مفاهیم، چارچوبی عمیق برای فهم سیر وجودی در عرفان نظری ارائه میدهند.
بخش سوم: مشیت، اراده و تجلی ذاتی
تفاوت مشیت و اراده
مشیت، صفت ذاتی حق، و اراده، صفت فعلی اوست. مشیت، چهره اجلالی و اراده، چهره فعلی دارد. این تمایز، مانند تفاوت میان فرمان پادشاهی است که از ذات او نشأت میگیرد (مشیت) و اجرای آن فرمان توسط کارگزاران (اراده). گرچه در محاورات ممکن است این دو بهجای یکدیگر بهکار روند، اما از حیث لغت، معنا و اسم متفاوتاند.
| درنگ: مشیت، صفت ذاتی و اجلالی حق، و اراده، صفت فعلی اوست که از حیث لغت و معنا متفاوتاند. |
مشیت و اراده برای ذات
مشیت و اراده برای ذات حقاند، اما نه به لحاظ ذات من حیث هی یا غنای از عوالمین، بلکه به لحاظ اسماء و صفات. این اصل، مانند نوری است که از ذات حق میتابد، اما تنها در ظرف اسماء و صفات متجلی میشود و ظهور مظاهر را طلب میکند.
| درنگ: مشیت و اراده برای ذات حقاند، اما در ظرف اسماء و صفات متجلی میشوند، نه ذات من حیث هی. |
غنای حق و فقر بندگان
قرآن کریم میفرماید:
أَنْتُمُ الْفُقَرَاءُ إِلَى اللَّهِ وَاللَّهُ غَنِيٌّ عَنِ الْعَالَمِينَ
(شما به سوی خدا نیازمندید و خدا از جهانیان بینیاز است). این آیه، فقر وجودی بندگان و غنای مطلق حق را نشان میدهد. فقر بندگان، مانند سایهای است که در برابر نور بینیازی حق قرار دارد و مبنای ظهور اسماء را تشکیل میدهد.
| درنگ: فقر بندگان و غنای حق، مبنای ظهور اسماء الهی است که رابطه وجودی میان حق و خلق را تبیین میکند. |
ظهور انوار و اسرار ذات
اسماء حسنی، به ذوات و حقایق خود، طالب ظهور مظاهر و مجالیاند تا انوار و اسرار ذات الهی آشکار شود. این طلب، مانند شوق گوهری است که در صدف پنهان مانده و برای آشکار شدن، به مظهر نیاز دارد.
| درنگ: اسماء حسنی، طالب ظهور مظاهرند تا انوار و اسرار ذات الهی آشکار شود. |
حدیث کنز مخفی
حدیث «من گنجی پنهان بودم، پس دوست داشتم شناخته شوم» به طلب اسماء برای ظهور انوار و اسرار ذات اشاره دارد. این حدیث، مانند کلیدی است که راز خلقت را میگشاید و محبت ذاتی حق را انگیزه ظهور معرفی میکند.
| درنگ: حدیث «من گنجی پنهان بودم» انگیزه الهی برای خلق را محبت ذاتی و ظهور انوار مخفی معرفی میکند. |
تفاوت ذوات اسماء و صفات
ذوات اسماء و صفات، به معنای تعینات و ظهورات آنهاست، نه ذات مستقل. این دیدگاه، مانند شاخههای درختی است که از تنه اصلی (ذات حق) روییدهاند، اما خود تنهای مستقل نیستند و تنها ظهورات حقاند.
| درنگ: ذوات اسماء و صفات، تعینات و ظهورات ذات حقاند، نه ذات مستقل. |
جمعبندی بخش سوم
این بخش، با تبیین تفاوت مشیت و اراده، بر صفت ذاتی و فعلی حق تأکید دارد. مشیت و اراده در ظرف اسماء و صفات متجلی میشوند و ظهور مظاهر را طلب میکنند. فقر بندگان و غنای حق، رابطه وجودی میان حق و خلق را نشان میدهد. حدیث کنز مخفی، انگیزه خلق را محبت ذاتی حق معرفی میکند. اسماء حسنی، با طلب ظهور، انوار و اسرار ذات را آشکار میسازند. این مفاهیم، نقش محوری اسماء در تجلی ذات حق را تبیین میکنند.
بخش چهارم: انسان کامل و رؤیت عين الحق
معنای اعیان در عبارت «أن یری أعیانها»
مراد از اعیان در عبارت «أن یری أعیانها»، اسماء و صفات الهی است، نه اعیان ثابته یا اعیان خارجی. این اعیان، مانند آینههاییاند که نور ذات حق را در ظرف ذات متجلی میسازند و مظاهر وجوبی اسماء و صفاتاند.
| درنگ: اعیان در عبارت «أن یری أعیانها»، اسماء و صفات الهیاند، نه اعیان ثابته یا خارجی. |
نقد شارح درباره اعیان
شارح احتمال داده که مراد از اعیان، اعیان ثابته یا خارجی باشد، اما این احتمال نادرست است. این نقد، مانند اصلاح نقشهای است که مسیر را به اشتباه نشان داده و بر تمرکز بر اسماء و صفات بهعنوان مراد اصلی تأکید دارد.
| درنگ: مراد از اعیان، اسماء و صفات الهی است و احتمال اعیان ثابته یا خارجی نادرست است. |
تجلی ذاتی و احدی
تجلی در ظرف ذات، به ظهور احدی و اسمایی است، و اعیان ثابته، لوازم ظهوری اسماء هستند. این تجلی، مانند نوری است که از ذات به اسماء و از اسماء به مظاهر میتابد و اعیان ثابته را در مرتبهای ثانوی قرار میدهد.
| درنگ: تجلی ذاتی، به ظهور احدی و اسمایی است و اعیان ثابته، لوازم ظهوری اسماء هستند. |
نقد نسخهبرداری نادرست
عبارت «و یجوز أن تکون تلک الأعیان، الأعیان الخارجیة» جزء متن اصلی نیست و احتمالاً از حاشیهای به متن اضافه شده است. این نقد، مانند پالایش متنی است که از آلودگیهای غیراصیل پاک میشود و بر اهمیت نسخهشناسی دقیق تأکید دارد.
| درنگ: عبارت اعیان خارجی، جزء متن اصلی نیست و از حاشیهای به متن افزوده شده است. |
کون جامع و انسان کامل
کون جامع، به معنای انسان کامل است که همه امور را در خود محصور میکند. انسان کامل، مانند آینهای است که تمامی حقایق الهی را در خود بازمیتاباند و ظرف تام ظهور حق است.
| درنگ: کون جامع، انسان کامل است که همه حقایق الهی را در خود محصور میکند. |
رؤیت عين الحق در کون جامع
عبارت «أن یری عينه فی کون جامع» به معنای رؤیت ذات حق در انسان کامل است که همه امور را در بر میگیرد. این رؤیت، مانند مشاهده خورشید در آینهای است که تمامی نور آن را بازمیتاباند و ذات حق را در انسان کامل متجلی میسازد.
| درنگ: رؤیت عين الحق در کون جامع، به معنای مشاهده ذات حق در انسان کامل است. |
تمایز احدیت و واحدیت
در احدیت، اسماء و صفات عین ذاتاند، اما در واحدیت، عین ذات از یک وجه و غیر آن از وجه دیگرند. این تمایز، مانند تفاوت میان وحدت مطلق یک دریا و امواج متعددی است که از آن برمیخیزند، اما همچنان به آن وابستهاند.
| درنگ: در احدیت، اسماء و صفات عین ذاتاند، اما در واحدیت، عین ذات از یک وجه و غیر آن از وجه دیگرند. |
جمعبندی بخش چهارم
این بخش، با تبیین معنای اعیان بهعنوان اسماء و صفات الهی، بر نادرستی احتمال اعیان ثابته یا خارجی تأکید دارد. تجلی ذاتی، ظهور احدی و اسمایی است و انسان کامل، بهعنوان کون جامع، ظرف رؤیت عين الحق است. تمایز احدیت و واحدیت، مراتب ظهور ذات را روشن میسازد. نقد نسخهبرداری نادرست، بر اهمیت حفظ اصالت متن تأکید دارد. این مفاهیم، جایگاه انسان کامل و نقش او در تجلی ذات حق را تبیین میکنند.
بخش پنجم: عالم، کون و وحدت وجود
تفاوت عالم به لحاظ عالم و به لحاظ حق
عالم به لحاظ عالم، نفسيت ندارد و صرفاً علامت حق است، اما به لحاظ حق، مظهر حقیقت الهی است. این تمایز، مانند تفاوت میان سایهای است که از نور خورشید پدید میآید و خود خورشید که منبع نور است.
| درنگ: عالم به لحاظ عالم، علامت حق است و نفسيت ندارد، اما به لحاظ حق، مظهر حقیقت الهی است. |
نفسی و غیرنفسی بودن اسماء
برخی اسماء نفسی (مانند زید) و برخی غیرنفسی (مانند ضرب) هستند. این تمایز، مانند تفاوت میان نامی است که به ذات اشاره دارد و نامی که به فعل یا ظهور مرتبط است.
| درنگ: اسماء نفسی به ذات و اسماء غیرنفسی به فعل یا ظهور اشاره دارند. |
وحدت وجود و نفی استقلال غیرحق
در هستی، وجودی جز حق نیست و همه چیز ظهور وجود حق است. این اصل، مانند نوری است که از یک منبع واحد ساطع میشود و تمامی مظاهر را روشن میکند، بدون آنکه وجودی مستقل داشته باشند.
| درنگ: وجودی جز حق نیست و همه چیز ظهور وجود حق است، که اساس وحدت وجود را تشکیل میدهد. |
مظاهر وجوبی و غیروجوبی
اسماء و صفات، مظاهر وجوبی ذاتاند، اما مظاهر آنها غیروجوبیاند. این تمایز، مانند تفاوت میان نور خورشید و سایههایی است که از آن پدید میآیند؛ نور (اسماء و صفات) وجوبی است، اما سایهها (مظاهر) غیروجوبیاند.
| درنگ: اسماء و صفات، مظاهر وجوبی ذاتاند، اما مظاهر آنها غیروجوبیاند. |
کون در اصطلاح عرفا
کون در اصطلاح عرفا، وجود عالم به لحاظ عالم است، نه به لحاظ حق. این تعریف، مانند معرفی عالم بهعنوان آینهای است که تنها بازتابدهنده نور حق است، بدون آنکه نفسيت مستقل داشته باشد.
| درنگ: کون در اصطلاح عرفا، وجود عالم به لحاظ عالم است، نه به لحاظ حق، و نفسيت ندارد. |
تفاوت کون و وجود مطلق
کون، برخلاف وجود مطلق در فلسفه که شامل واجب و ممکن است، تنها به عالم اشاره دارد. این تمایز، مانند جداسازی شاخهای از درخت وجود است که تنها به مظاهر عالم محدود میشود، نه به اصل وجود.
| درنگ: کون، تنها به عالم اشاره دارد و از وجود مطلق فلسفی که شامل واجب و ممکن است، متمایز است. |
جمعبندی بخش پنجم
این بخش، با تبیین تفاوت عالم به لحاظ عالم و به لحاظ حق، بر وحدت وجود و نفی استقلال غیرحق تأکید دارد. اسماء نفسی و غیرنفسی، مراتب مختلف ظهور را نشان میدهند. مظاهر وجوبی (اسماء و صفات) و غیروجوبی (موجودات عالم)، سلسلهمراتب ظهور را تبیین میکنند. کون در اصطلاح عرفا، عالم را بهعنوان علامت حق معرفی میکند که از وجود مطلق فلسفی متمایز است. این مفاهیم، چارچوبی عمیق برای فهم وحدت وجود و جایگاه عالم در عرفان نظری ارائه میدهند.
نتیجهگیری کلی
این نوشتار، با تبیین مفاهیم عمیق عرفانی و فلسفی درسگفتار شماره ۱۳۵ فصوص الحکم، به بررسی اسماء حسنی، سیر وجودی، مشیت و اراده، و نقش انسان کامل در تجلی ذات حق پرداخت. اسماء حسنی، شامل تمامی اسماء کلی و جزئی غیرمتناهی است. سیر وجودی، از علم به عین و از عین به مظاهر اسماء جریان دارد، بدون ایجاد یا اعدام. مشیت و اراده، در ظرف اسماء و صفات متجلی میشوند و ظهور انوار ذات را طلب میکنند. انسان کامل، بهعنوان کون جامع، ظرف رؤیت عين الحق است. وحدت وجود، وجود را منحصر به حق و عالم را علامت او معرفی میکند. این متن، با ارائه تحلیلی منسجم و عمیق، منبعی ارزشمند برای پژوهشگران عرفان نظری و فلسفه اسلامی فراهم میآورد.
| با نظارت صادق خادمی |