در حال بارگذاری ...
صادق خادمی
صادق خادمی

جستجوی زنده در تمام درس‌ها

یافتن درس بر اساس شماره (در این دسته)

فصوص الحکم 143

متن درس





شرح فصوص الحکم: سیر نزول الهی و جامعیت انسان

شرح فصوص الحکم: سیر نزول الهی و جامعیت انسان

برگرفته از درس‌گفتارهای استاد فرزانه قدس‌سره (جلسه ۱۴۳)

مقدمه

فصوص الحکم، اثر بی‌بدیل محی‌الدین ابن‌عربی، چون نوری درخشان در آسمان عرفان نظری، مراتب وجود و رابطه انسان با حقایق الهی را روشن می‌سازد. این کتاب، با تبیین حکمت‌های الهی در قالب کلمات انبیا، به‌ویژه کلمه آدمی، جایگاه انسان را به‌عنوان مظهر جامع اسماء و صفات الهی آشکار می‌کند. در این نوشتار، بر اساس درس‌گفتارهای استاد فرزانه قدس‌سره در جلسه صد و چهل و سوم، به بررسی سیر نزول امر الهی، نقد تراتب مراتب وجودی، و نقش انسان به‌عنوان کون جامع پرداخته شده است. این متن، با نگاهی عمیق و علمی، تمامی جزئیات و مفاهیم اصلی را با زبانی فصیح و متین ارائه می‌دهد تا برای پژوهشگران و طالبان معرفت، راهگشای فهمی ژرف از عرفان نظری باشد.

بخش نخست: سیر نزول امر الهی

مراتب نزول از احدیت تا جزئیت

امر الهی، چون جویباری از سرچشمه وحدت مطلق، از حضرة احدیت به واحدیت، سپس به مراتب عقلية روحية، لوحیه، طبیعت کلیة، هیولای جسمیة، عرش، کرسی، و سماوات سبع نازل می‌شود و از مراتب کلیة به جزئية می‌رسد. این سیر نزولی، تجلی حق‌تعالی را از وحدت ذاتی به کثرت مظاهر ترسیم می‌کند.

درنگ: سیر نزول امر الهی، از احدیت به واحدیت و سپس به مراتب متکثر، نشان‌دهنده تجلی حق در مظاهر عالم است.

این سیر، مانند نوری است که از خورشید وحدت ساطع شده و در منشور مراتب وجود، به رنگ‌های گوناگون تجلی می‌یابد.

نقد ترتیب مراتب نزول

ترتیبی که برای مراتب نزول (لوح، قلم، عرش، کرسی، سماوات سبع) ارائه شده، به دلیل فقدان شناخت دقیق از این حقایق، نادرست است. ترتیب مراتب، فرع بر شناخت ماهیت آنهاست، و بدون فهم عمیق از جایگاه لوح، قلم، عرش، و کرسی، چنین ترتیبی فاقد اعتبار است.

این نقد، مانند صیقل دادن آینه‌ای است که انعکاس حقیقت را روشن‌تر می‌سازد، و بر ضرورت معرفت دقیق به مراتب وجودی تأکید دارد.

ابهام جایگاه لوح و قلم

جایگاه لوح و قلم در سلسله مراتب نزول مبهم است، زیرا شناخت کافی از حقیقت این دو وجود ندارد. در معنای لغوی، قلم آنچه می‌نویسد و لوح آنچه بر آن نوشته می‌شود، است؛ لذا قلم بر لوح تقدم دارد. اما این تعریف عرفی، برای فهم حقیقت عرفانی آنها ناکافی است.

این ابهام، مانند مهی است که بر کوهستان حقیقت سایه افکنده و نیازمند نوری معرفتی برای رفع آن است.

ابهام جایگاه عرش و کرسی

عرش، در معنای عرفی، جایگاه خداوندگار، و کرسی، جایگاه مردمان در مقابل اوست. اما حقیقت عرش و کرسی الهی، آیا مجرد، نوری، یا خلقی‌اند؟ بدون شناخت دقیق این حقایق، تعیین جایگاه آنها در مراتب وجود ممکن نیست.

درنگ: عرش و کرسی، به‌عنوان مظاهر ربوبی، نیازمند تبیین دقیق‌اند و بدون شناخت ماهیت آنها، ترتیب‌دهی مراتب بی‌اساس است.

این پرسش‌ها، مانند دروازه‌هایی به سوی حقیقت‌اند که تنها با کلید معرفت گشوده می‌شوند.

پیچیدگی سماوات سبع

بدون شناخت سماوات سبع، فهم لوح، قلم، عرش، و کرسی ناممکن است. سماوات سبع، به‌عنوان مراتب وجودی، خود نیازمند تبیین دقیق‌اند، و عدم شناخت آنها، فهم سایر مراتب را مختل می‌کند.

این پیچیدگی، مانند هزارتویی است که هر راه آن، به معرفتی ژرف نیاز دارد.

ربوبی بودن مسائل نزول

مسائل نزول، ربوبی‌اند و تنها کسانی که از امداد ربوبی برخوردارند و دست در ورای ماده می‌برند، قادر به درک آنها هستند.

درنگ: مسائل نزول، به دلیل ماهیت ربوبی، فراتر از دانش ظاهری‌اند و نیازمند معرفت باطنی‌اند.

این حقیقت، مانند گوهری است که در اعماق اقیانوس معرفت نهفته و تنها با غواصی در ساحت ربوبی قابل دسترسی است.

جمع‌بندی بخش نخست

سیر نزول امر الهی، از احدیت به واحدیت و سپس به مراتب متکثر، چارچوبی برای فهم تجلی حق در عالم ارائه می‌دهد. نقد تراتب مراتب نزول، بر ضرورت شناخت دقیق حقایق وجودی تأکید دارد. لوح، قلم، عرش، کرسی، و سماوات سبع، به‌عنوان مظاهر ربوبی، نیازمند معرفتی عمیق‌اند که بدون آن، هرگونه ترتیب‌دهی بی‌اعتبار است.

بخش دوم: نزول و صعود وجودی

دور کامل و نقد دور ناقص

شارح مدعی است که کاملین دور کامل (نزول و صعود تا الی الله) دارند، اما اسفل‌السافلین دور ناقص دارند و قادر به صعود کامل نیستند. این ادعا نادرست است، زیرا همه موجودات، از خاتم انبیا تا ابولهب، دور کامل دارند. نزول هر موجود بالحق است و صعودش من جانب نفسه، به سوی رب خاص خود (رحمان، جبار، یا مُضل).

درنگ: همه موجودات، اعم از کاملین یا اسفل‌السافلین، دور کامل دارند و به رب خاص خود بازمی‌گردند.

این جامعیت، مانند دایره‌ای است که هر موجود، از مبدأ تا مقصد، مسیر کامل خود را طی می‌کند.

هدایت الهی و جامعیت سیر

قرآن کریم می‌فرماید: ﴿إِنَّا هَدَيْنَاهُ السَّبِيلَ إِمَّا شَاكِرًا وَإِمَّا كَفُورًا﴾ (ما راه را به او نمایاندیم، یا سپاسگزار است یا ناسپاس). این آیه، بر هدایت همگانی و کامل بودن دور هر موجود، چه شاکر و چه کافر، تأکید دارد.

این هدایت، مانند نوری است که مسیر هر موجود را، به سوی مقصد مقدرش، روشن می‌سازد.

رجوع به الله

قرآن کریم می‌فرماید: ﴿إِنَّا لِلَّهِ وَإِنَّا إِلَيْهِ رَاجِعُونَ﴾ (ما از آن خداییم و به سوی او بازمی‌گردیم). این آیه، مبدأ و مقصد همه موجودات را حق می‌داند، اما بازگشت هر موجود به ظهور اسمی خاص (رحمان، جبار، یا مُضل) است.

این رجوع، مانند بازگشت قطره به اقیانوس است، هرچند هر قطره رنگ خاص خود را دارد.

محشور شدن با رب

هر فرد با رب خود محشور می‌شود، چه رب‌الارباب باشد، چه جبار، قهار، یا مُضل. این اصل، به تفاوت مقاصد وجودی بر اساس هویت عملی و اسمی افراد اشاره دارد.

این محشوریت، مانند طواف هر زائر به دور کعبه خاص خود است، که مقصدش را رب او تعیین می‌کند.

نفی دور ناقص

ادعای شارح مبنی بر دور ناقص برخی بندگان، ناشی از عدم اطلاع از سفرنامه وجودی آنهاست. هیچ موجودی در عالم ناقص‌الخلقة نیست، و همه دور کامل خود را طی می‌کنند.

درنگ: در عالم، ناقص‌الخلقة وجود ندارد؛ همه موجودات دور کامل خود را به سوی رب خاص خود طی می‌کنند.

این نفی، مانند پاک کردن غباری از آینه حقیقت است که جامعیت سیر وجودی را آشکار می‌سازد.

جمع‌بندی بخش دوم

سیر نزول و صعود وجودی، برای همه موجودات کامل است. نقد ادعای دور ناقص، بر عدالت الهی و جامعیت سیر هر موجود تأکید دارد. هدایت الهی، همه را به سوی رب خاص خود رهنمون می‌سازد، و رجوع به الله، مقصد نهایی هر موجود است، هرچند در ظهور اسمی خاص.

بخش سوم: امانت الهی و جایگاه انسان

پذیرش امانت توسط انسان

قرآن کریم می‌فرماید: ﴿إِنَّا عَرَضْنَا الْأَمَانَةَ عَلَى السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ فَأَبَيْنَ أَنْ يَحْمِلْنَهَا وَأَشْفَقْنَ مِنْهَا وَحَمَلَهَا الْإِنْسَانُ إِنَّهُ كَانَ ظَلُومًا جَهُولًا﴾ (ما امانت را بر آسمان‌ها و زمین عرضه کردیم، از برداشتنش سر باز زدند و از آن ترسیدند، و انسان آن را برداشت، که او ستمگر و نادان بود). این آیه، بر پذیرش امانت الهی توسط انسان و ویژگی ظلوم و جهول او تأکید دارد.

این امانت، مانند گوهری است که تنها انسان جرأت حمل آن را یافت، هرچند با نقصان و نادانی.

نقد تفسیر ظلوماً جهولاً

شارح، ظلوماً جهولاً را به فناء فی الله تفسیر کرده که نادرست است. ظلوم و جهول، به نقصان و نادانی انسان در برابر عظمت امانت الهی اشاره دارند، نه فنای عرفانی.

این نقد، مانند اصلاح خطایی در نقشه‌ای است که مسیر حقیقت را روشن‌تر می‌کند.

انسان، کون جامع

انسان، به‌عنوان مظهر جامع، همه احکام عوالم را بالفعل و دفعاً، بدون تخلل زمان، در خود دارد. او چهره همه عوالم را در وجود خود رنگ‌آمیزی کرده است.

درنگ: انسان، به‌عنوان کون جامع، همه احکام عوالم را بالفعل و دفعاً در خود دارد.

این جامعیت، مانند آیینه‌ای است که همه مراتب هستی را در خود بازمی‌تاباند.

انسلاخ معنوی در صعود

انسان در سیر صعودی، انسلاخ معنوی می‌یابد و با خلع تعلقات، به حضرة الهیة بازمی‌گردد. سالک در مقام ﴿فَتَدَلَّى﴾، جز خدا همراه ندارد و فانی در حق می‌شود.

این انسلاخ، مانند خلع جامه‌های خاکی است که روح را برای پرواز به سوی لاهوت آماده می‌سازد.

جمع‌بندی بخش سوم

انسان، با پذیرش امانت الهی، به‌عنوان کون جامع، همه مراتب وجودی را در خود جمع کرده است. نقد تفسیر نادرست ظلوماً جهولاً، بر حقیقت نقصان انسانی تأکید دارد. انسلاخ معنوی، راه سالک را به سوی فنای فی الله هموار می‌کند.

بخش چهارم: قیامت و بازگشت به حق

قیامت کبری و انواع آن

قیامت کبری دو نوع است: قیامت کلی (عند العوام) که قیامت همگانی است، و قیامت خاص (عند الخواص) که عارف هر روز در شأنی است و قیامت فردی را تجربه می‌کند.

این تقسیم‌بندی، مانند دو روی یک سکه است: یکی ظاهری و همگانی، و دیگری باطنی و عرفانی.

قیامت فردی و جمعی

قیامت فردی، خاص اهل سلوک است که در مسیر عرفانی خود، هر لحظه قیامتی را تجربه می‌کنند. قیامت جمعی، برای عارف و غیرعارف است و همه را در بر می‌گیرد.

این تمایز، مانند تفاوت میان نسیمی که در باغ سلوک می‌وزد و طوفانی است که همه عالم را درمی‌نوردد.

رجوع امر به الله

قرآن کریم می‌فرماید: ﴿وَإِلَيْهِ يُرْجَعُ الْأَمْرُ كُلُّهُ﴾ (و همه کارها به سوی او بازمی‌گردد). این آیه، به بازگشت تجلی الهی به عالم انسانی در هر لحظه اشاره دارد.

درنگ: رجوع امر به الله، سیر نزولی و صعودی تجلیات الهی را در انسان به‌عنوان مظهر جامع نشان می‌دهد.

این رجوع، مانند موجی است که از اقیانوس الهی برمی‌خیزد و به سوی او بازمی‌گردد.

طواف رب و هوى

هر فرد، طواف رب خود را می‌زند، حتی اگر هوایش رب او باشد، چنان‌که قرآن کریم می‌فرماید: ﴿مَنِ اتَّخَذَ إِلَهَهُ هَوَاهُ﴾ (کسی که هوای نفس خود را خدای خود گرفت). این سیر، برای هر فرد کامل است، هرچند مقصدش متفاوت باشد.

این طواف، مانند چرخش ستارگان به دور مرکز خاص خود است، که هر یک به سوی مقصدی مقدر می‌چرخد.

جمع‌بندی بخش چهارم

قیامت، در دو سطح کلی و خاص، تجلی بازگشت انسان به حق را نشان می‌دهد. رجوع امر به الله، جامعیت سیر وجودی را تأیید می‌کند، و طواف هر فرد به دور رب خاص خود، نشان‌دهنده عدالت الهی در هدایت همه موجودات است.

نتیجه‌گیری

شرح فص آدمی از فصوص الحکم، با تبیین سیر نزول امر الهی، نقد تراتب مراتب وجودی، و نقش انسان به‌عنوان کون جامع، چارچوبی عمیق برای فهم عرفان نظری ارائه می‌دهد. نقد تراتب نادرست و تأکید بر ربوبی بودن مسائل نزول، بر ضرورت معرفت باطنی تأکید دارد. جامعیت سیر وجودی همه موجودات، از کاملین تا اسفل‌السافلین، و نقش انسان به‌عنوان مظهر جامع، جایگاه والای او را در نظام خلقت آشکار می‌سازد. این نوشتار، با ارائه محتوایی علمی و متین، برای پژوهشگران و طالبان معرفت، دریچه‌ای به سوی فهم حکمت الهی و سیر وجودی انسان می‌گشاید.

با نظارت صادق خادمی