در حال بارگذاری ...
صادق خادمی
صادق خادمی

جستجوی زنده در تمام درس‌ها

یافتن درس بر اساس شماره (در این دسته)

فصوص الحکم 157

متن درس





تبیین رابطه قلب، عقل و کشف الهی در مقام انسان کامل

تبیین رابطه قلب، عقل و کشف الهی در مقام انسان کامل

برگرفته از درس‌گفتارهای استاد فرزانه قدس‌سره (جلسه ۱۵۷)

دیباچه

در گستره عرفان نظری، تبیین رابطه میان قلب، عقل و کشف الهی از عمیق‌ترین و ژرف‌ترین مباحث به‌شمار می‌رود که در فصوص الحکم ابن‌عربی به شکلی بدیع و بصیرت‌افزا مطرح شده است. این مبحث، با تمرکز بر نورانیت قلب و تأثیر آن بر عقل، به بررسی جایگاه انسان کامل به‌عنوان خلیفه الهی و مظهر جامعیت حقایق هستی می‌پردازد. قلب، چون آیینه‌ای صیقلی که نور الهی را بازمی‌تاباند، عقل را از محاسبات صرف به سوی ادراک حقایق متعالی هدایت می‌کند، و کشف الهی، چون کلیدی آسمانی، دروازه‌های معرفت به حقیقت ذات و صور عالم را می‌گشاید. این نوشتار، با تکیه بر درس‌گفتارهای استاد فرزانه قدس‌سره، به تحلیل دقیق این مفاهیم پرداخته و با بهره‌گیری از تمثیلات ادبی، مانند نوری که از روزنه‌ای بر تاریکی می‌تابد، معارف عمیق عرفانی را برای مخاطبان روشن می‌سازد.

بخش نخست: مبانی قلب، عقل و نورانیت

تمایز عقل نظری و قلب منور

عقل نظری، که به فکر عادی محدود است، در برابر قلب منور به نور الهی، مرتبه‌ای فروتر دارد. قلب، هنگامی که به نور ربوبی منور می‌شود، عقل را نیز در شعاع نورانیت خود قرار داده و آن را از محاسبات صرف به ادراکی متعالی ارتقا می‌دهد. استاد فرزانه قدس‌سره این تمایز را تبیین می‌کنند که عقل نظری، چون ابزاری است که در خدمت محاسبات روزمره قرار دارد، اما قلب منور، مانند چشمه‌ای نورانی، عقل را به سوی ادراک حقایق هستی هدایت می‌کند.

درنگ: عقل نظری به فکر عادی محدود است، اما قلب منور به نور الهی، عقل را نیز نورانی کرده و به مرتبه‌ای متعالی ارتقا می‌دهد.

رابطه نفس، عقل و قلب

رابطه میان نفس، عقل و قلب، سلسله‌مراتبی عمیق را در وجود انسان ترسیم می‌کند. اگر عقل قوت یابد، نفس مطیع آن شده و از ایادی عقل می‌گردد، اما اگر نفس بر عقل چیره شود، عقل مغلوب گشته و در خدمت امیال نفسانی قرار می‌گیرد. به همین ترتیب، قلب منور به نور الهی، عقل را تابع خود ساخته و آن را از محاسبات صرف به سوی ادراک حقایق ربوبی هدایت می‌کند. استاد فرزانه قدس‌سره تأکید دارند که قلب، چون فرمانروایی حکیم، عقل را در سیطره خود قرار داده و نورانیتش را به آن منتقل می‌سازد، مانند خورشیدی که شعاعش تاریکی را می‌شکافد.

درنگ: قلب منور، عقل را تابع خود ساخته و نورانیتش را به آن منتقل می‌کند، مانند نفس که در صورت قوت عقل، مطیع آن می‌شود.

تأثیر نورانیت قلب بر عقل

قلب منور به نور الهی، نه‌تنها عقل را تحت تأثیر قرار می‌دهد، بلکه فکر نظری را نیز از حالت عادی به مرتبه‌ای نورانی ارتقا می‌بخشد. این نورانیت، عقل را از محاسبات صرف به سوی درک حقایق متعالی سوق می‌دهد، چنان‌که استاد فرزانه قدس‌سره فرموده‌اند، نور قلب، مانند شعاعی است که بر عقل می‌تابد و آن را از تاریکی‌های محاسبات مادی رها می‌سازد. این فرآیند، عقل را به ابزاری برای ادراک حقایق مجرد تبدیل می‌کند.

درنگ: نورانیت قلب، عقل و فکر نظری را منور کرده و آن‌ها را از محاسبات صرف به درک حقایق متعالی هدایت می‌کند.

جمع‌بندی بخش نخست

بخش نخست، به تبیین مبانی رابطه میان قلب، عقل و نورانیت پرداخت. عقل نظری، در برابر قلب منور، مرتبه‌ای فروتر دارد و تحت تأثیر نورانیت قلب، از محاسبات عادی به ادراک حقایق متعالی ارتقا می‌یابد. قلب، چون فرمانروای نورانی، عقل را تابع خود ساخته و آن را به سوی معرفت ربوبی هدایت می‌کند. این سلسله‌مراتب، مانند نردبانی است که انسان را از مراتب فروتر به سوی قله‌های معرفت رهنمون می‌سازد.

بخش دوم: انواع کشف و مراتب آن

اقسام کشف در عرفان

کشف، در عرفان نظری، به اقسام مختلفی تقسیم می‌شود: کشف مثالی که به مشاهده صور ظاهری محدود است، کشف جزئی که به امور خاص و محدود اختصاص دارد، کشف جنی که با عالم جن مرتبط است، و کشف الهی که شامل تجلیات اسمایی، صفاتی و ربوبی است. استاد فرزانه قدس‌سره این اقسام را تبیین می‌کنند که کشف الهی، چون قله‌ای رفیع، از دیگر کشوف متمایز بوده و سالک را به درک حقایق متعالی رهنمون می‌سازد.

درنگ: کشف به اقسام مثالی، جزئی، جنی و الهی تقسیم می‌شود که کشف الهی، به دلیل ارتباط با اسماء و صفات الهی، برترین مرتبه است.

ویژگی‌های کشف الهی

کشف الهی، که شامل تجلیات اسمایی، صفاتی و ربوبی است، از کشف‌های مادون (صورتی، ملکی و جنی) متمایز است. این کشف، قلب را برای دریافت تجلیات ذاتی آماده می‌سازد و از محدودیت‌های صور ظاهری و مادی مبراست. استاد فرزانه قدس‌سره تأکید دارند که کشف الهی، مانند دریچه‌ای است که به سوی حقیقت بی‌کران الهی گشوده می‌شود و سالک را به فناء فی‌الله و بقای ابدی رهنمون می‌سازد.

درنگ: کشف الهی، با ارتباط به اسماء و صفات الهی، قلب را برای تجلیات ذاتی آماده کرده و از محدودیت‌های صور ظاهری مبراست.

تمایز کشف الهی از دیگر کشوف

کشف الهی، به دلیل تمرکز بر تجلیات اسمایی و صفاتی، از کشف‌های صورتی، ملکی، جنی و خواطر متمایز است. این کشف، قلب را برای دریافت تجلیات ذاتی آماده می‌کند که به فناء ماسوی و بقای ابدی منجر می‌شود. استاد فرزانه قدس‌سره این تمایز را تبیین می‌کنند که کشف الهی، مانند نوری است که تاریکی‌های صور ظاهری را می‌شکافد و حقیقت ذات الهی را آشکار می‌سازد.

درنگ: کشف الهی، با تمرکز بر تجلیات اسمایی و صفاتی، از دیگر کشوف متمایز بوده و به فناء و بقای ابدی منجر می‌شود.

جمع‌بندی بخش دوم

بخش دوم، به بررسی انواع کشف و مراتب آن پرداخت. کشف الهی، به‌عنوان برترین مرتبه، با تجلیات اسمایی و صفاتی، قلب را برای دریافت حقایق ذاتی آماده می‌سازد. این کشف، از دیگر اقسام (مثالی، جزئی، جنی) متمایز است و سالک را به سوی فناء فی‌الله و بقای ابدی هدایت می‌کند. این مراتب، مانند سلسله‌مراتبی از نور، سالک را از ظلمات صور ظاهری به سوی روشنایی حقیقت رهنمون می‌سازد.

بخش سوم: مقام انسان کامل و اشتقاق انسان

مقام جمعی انسان و اشتقاق واژه

مقام جمعی انسان، به دلیل اشتقاق او از «انس» (الفت و همدلی) است، نه «نسیان» (فراموشی). انسان، به دلیل انس با همه هستی و انس هستی با او، دارای مقامی جامع است که همه حقایق را در خود گردآورده است. استاد فرزانه قدس‌سره تأکید دارند که اشتقاق انسان از «انس»، با ساختار لغوی و معنایی آن هم‌خوانی دارد، درحالی‌که اشتقاق از «نسیان» نیازمند قلب لفظی است و با جامعیت انسان ناسازگار است.

درنگ: انسان، به دلیل اشتقاق از «انس»، دارای مقام جمعی است که با انس او با هستی و انس هستی با او هم‌خوانی دارد.

اهمیت اشتقاق واژه انسان

اشتقاق انسان از «انس»، نه‌تنها با هویت جمعی او سازگار است، بلکه کلیدی برای فهم حقیقت وجودی اوست. استاد فرزانه قدس‌سره تبیین می‌کنند که «انس» (یأنس انساً) با ساختار لغوی انسان هم‌خوانی دارد، درحالی‌که «نسیان» (نسو یا نسى) نیازمند قلب لفظی است و دلیل محکمی برای آن وجود ندارد. این اشتقاق، مانند کلیدی است که راز جامعیت انسان را می‌گشاید.

درنگ: اشتقاق انسان از «انس» با هویت جمعی او سازگار است، برخلاف «نسیان» که معنای وصفی و ترکیبی دارد.

نقد بی‌توجهی به اشتقاق

بی‌توجهی به اشتقاق انسان از «انس» یا «نسیان»، به تحریف معنای حقیقت انسان منجر می‌شود. استاد فرزانه قدس‌سره این نکته را مطرح می‌کنند که اگر انسان از «انس» مشتق شده باشد، حقیقت او در جامعیت و انس با هستی نهفته است، اما اگر از «نسیان» باشد، معنای متفاوتی پیدا می‌کند که با مقام انسان کامل ناسازگار است. این بی‌توجهی، مانند گم کردن کلیدی است که درِ معرفت به حقیقت انسان را می‌گشاید.

درنگ: بی‌توجهی به اشتقاق انسان از «انس» یا «نسیان»، به تحریف معنای حقیقت وجودی او منجر می‌شود.

جمع‌بندی بخش سوم

بخش سوم، به مقام جمعی انسان و اهمیت اشتقاق واژه او پرداخت. انسان، به دلیل اشتقاق از «انس»، دارای مقامی جامع است که همه حقایق هستی را در بر می‌گیرد. اشتقاق از «نسیان» با این جامعیت ناسازگار است و بی‌توجهی به این اشتقاق، به تحریف حقیقت انسان منجر می‌شود. این تحلیل، مانند نوری است که حقیقت وجودی انسان را در نظام عرفانی روشن می‌سازد.

بخش چهارم: نقش قلب منور در هدایت عقل و ادراک مجرد

هدایت عقل توسط قلب منور

قلب منور به نور الهی، عقل را تابع خود ساخته و آن را به قوه‌ای از قوای خود تبدیل می‌کند. استاد فرزانه قدس‌سره تأکید دارند که عقل، در این حالت، از محاسبات صرف رها شده و تحت هدایت قلب، حقایق را به‌صورت مجرد و بدون تصرفات شیطانی درک می‌کند. این فرآیند، مانند رودی است که از چشمه قلب جاری شده و عقل را در مسیر حقیقت سیراب می‌سازد.

درنگ: قلب منور، عقل را تابع خود کرده و آن را به قوه‌ای برای درک حقایق مجرد تبدیل می‌کند.

ادراک مجرد عقل منور

عقل منور به نور قلب، حقایق را به‌صورت مجرد و خالص درک می‌کند و از تصرفات وهم و خیال مبراست. استاد فرزانه قدس‌سره این ادراک را تبیین می‌کنند که عقل، در این مرتبه، از تأثیرات شیطانی رها شده و مانند آیینه‌ای صاف، حقایق را بدون تحریف بازمی‌تاباند.

درنگ: عقل منور، تحت هدایت قلب، حقایق را به‌صورت مجرد و بدون تصرفات وهم و خیال درک می‌کند.

تسلیم عقل به خداوند

عقل منور، با دریافت نورانیت قلب، امر خود را به خداوند، که متصرف حقیقی در همه‌چیز است، تسلیم می‌کند. استاد فرزانه قدس‌سره این تسلیم را با آیه سُبْحَانَكَ لَا عِلْمَ لَنَا إِلَّا مَا عَلَّمْتَنَا إِنَّكَ أَنْتَ الْعَلِيمُ الْحَكِيمُ (بقره: ۳۲، «منزهی تو، ما را جز آنچه به ما آموخته‌ای دانشی نیست، تویی دانا و حکیم») تبیین می‌کنند که عقل، مانند ملائکه، به فقدان علم مستقل خود اعتراف می‌کند.

درنگ: عقل منور، امر خود را به خداوند تسلیم کرده و به فقدان علم مستقل خود اعتراف می‌کند.

اعتراف ملائکه و عقل

اعتراف ملائکه در آیه سُبْحَانَكَ لَا عِلْمَ لَنَا إِلَّا مَا عَلَّمْتَنَا إِنَّكَ أَنْتَ الْعَلِيمُ الْحَكِيمُ (بقره: ۳۲، «منزهی تو، ما را جز آنچه به ما آموخته‌ای دانشی نیست، تویی دانا و حکیم») از عقل آن‌هاست، اما حکمت الهی، که در این آیه به علم و تدبیر اشاره دارد، از عقل و علم ملائکه متعالی‌تر است. استاد فرزانه قدس‌سره تأکید دارند که حکمت الهی، مانند اقیانوسی بی‌کران، از علم محدود مخلوقات فراتر است.

درنگ: اعتراف ملائکه به فقدان علم مستقل، از عقل آن‌هاست، اما حکمت الهی از عقل و علم آن‌ها متعالی‌تر است.

جمع‌بندی بخش چهارم

بخش چهارم، به نقش قلب منور در هدایت عقل و ادراک مجرد پرداخت. قلب منور، عقل را تابع خود ساخته و آن را به سوی درک حقایق مجرد هدایت می‌کند. عقل منور، با تسلیم به خداوند، مانند ملائکه به فقدان علم مستقل خود اعتراف می‌کند. حکمت الهی، که برتر از عقل و علم است، حقیقت را در برابر عقل منور آشکار می‌سازد، مانند نوری که ظلمات را می‌شکافد.

بخش پنجم: کشف الهی و شناخت صور عالم

شناخت صور عالم از طریق کشف الهی

کشف الهی، امکان شناخت اصل صور عالم را که پذیرای ارواح‌اند، فراهم می‌سازد. استاد فرزانه قدس‌سره تأکید دارند که صور عالم، به معنای حقایق و ظهورات عالم‌اند، نه صرف اعراض. این صور، مانند آیینه‌هایی هستند که حقیقت ذات الهی را در خود بازمی‌تابانند.

درنگ: کشف الهی، اصل صور عالم را که حقایق و ظهورات عالم‌اند، آشکار می‌سازد.

صور عالم و فیض رحمانی

صور عالم، ظهورات فیض رحمانی‌اند و نیازی به مفهوم قبول ندارند. استاد فرزانه قدس‌سره این نکته را تبیین می‌کنند که صور، همان حقایق عالم‌اند که از فیض مستفیض الهی سرچشمه می‌گیرند، مانند جویبارهایی که از چشمه فیض رحمانی جاری می‌شوند.

درنگ: صور عالم، ظهورات فیض رحمانی‌اند و نیازی به مفهوم قبول ندارند.

صور به‌مثابه اجسام و هیاکل نوریه

صور عالم ممکن است اجسام پذیرای ارواح، اجساد مثالی، یا هیاکل نوریه باشند که شامل عقول، نفوس و جن‌اند. استاد فرزانه قدس‌سره این تنوع را تبیین می‌کنند که صور، می‌توانند مراتب مادی، مثالی یا مجرد باشند، هر یک متناسب با کمالات خود در عالم ارواح، مانند ستارگانی که در آسمان هستی به اشکال گوناگون می‌درخشند.

درنگ: صور عالم می‌توانند اجسام مادی، اجساد مثالی یا هیاکل نوریه باشند که هر یک متناسب با کمالات خود هستند.

شناخت حقیقت به‌واسطه کشف الهی

کشف الهی، حقیقت خود و غیر را به‌واسطه حق آشکار می‌کند و ذات الهی را مظهر صور عالم می‌داند. استاد فرزانه قدس‌سره این نکته را تبیین می‌کنند که سالک، از طریق کشف الهی، درمی‌یابد که ذات الهی، اصل همه صور و حقایق عالم است، مانند خورشیدی که همه ستارگان از نور آن بهره‌مندند.

درنگ: کشف الهی، حقیقت خود و غیر را به‌واسطه حق آشکار کرده و ذات الهی را مظهر صور عالم می‌داند.

فناء و بقاء در تجلیات ذاتی

تجلیات ذاتی، انیات (خودبینی‌ها) را فانی کرده و به بقای ابدی منجر می‌شوند. استاد فرزانه قدس‌سره این فرآیند را تبیین می‌کنند که تجلیات ذاتی، مانند طوفانی عظیم، کوه انیات را درهم می‌شکند و سالک را به فناء فی‌الله و بقای ابدی رهنمون می‌سازد، جایی که جز حق چیزی باقی نمی‌ماند.

درنگ: تجلیات ذاتی، انیات را فانی کرده و به بقای ابدی منجر می‌شوند که جز حق چیزی باقی نمی‌ماند.

جمع‌بندی بخش پنجم

بخش پنجم، به نقش کشف الهی در شناخت صور عالم و حقیقت ذات الهی پرداخت. صور عالم، ظهورات فیض رحمانی‌اند که نیازی به مفهوم قبول ندارند. کشف الهی، حقیقت خود و غیر را آشکار کرده و ذات الهی را مظهر صور عالم می‌داند. تجلیات ذاتی، با فانی ساختن انیات، سالک را به بقای ابدی می‌رساند، مانند نوری که ظلمات خودبینی را محو می‌سازد.

بخش ششم: انسان کامل و مقام خلیفه

انسان به‌عنوان خلیفه الهی

انسان، به دلیل عموم نشأت و جامعیت حقایق، خلیفه الهی نامیده شده و مانند مردمک چشم برای حق است. استاد فرزانه قدس‌سره این مقام را تبیین می‌کنند که انسان، به دلیل جامعیت وجودی‌اش، همه حقایق را در بر گرفته و نقش خلیفه را ایفا می‌کند، مانند آیینه‌ای که رؤیت الهی از طریق آن تحقق می‌یابد.

درنگ: انسان، به دلیل جامعیت وجودی، خلیفه الهی و مانند مردمک چشم برای حق است.

نقد تشبیه انسان به مردمک چشم

تشبیه انسان به مردمک چشم برای حق، اگرچه از جهت جامعیت مقرب است، اما از این‌رو که حق را به بدنی بی‌روح فرو می‌کاهد، نادرست است. استاد فرزانه قدس‌سره این نقد را مطرح می‌کنند که حق، خود مظهر و متجلی است و این تشبیه، مانند آیینه‌ای شکسته، حقیقت ذات الهی را تحریف می‌کند.

درنگ: تشبیه انسان به مردمک چشم، به دلیل تحریف جایگاه حق، ناسازگار است.

جمع‌بندی بخش ششم

بخش ششم، به مقام انسان کامل به‌عنوان خلیفه الهی پرداخت. انسان، به دلیل جامعیت وجودی، مانند مردمک چشم برای حق است، اما تشبیه او به مردمک چشم، به دلیل تحریف جایگاه حق، نادرست است. این تحلیل، مانند کلیدی است که راز مقام خلیفه را در نظام عرفانی می‌گشاید.

جمع‌بندی

این نوشتار، با تکیه بر درس‌گفتارهای استاد فرزانه قدس‌سره، به تبیین رابطه قلب، عقل و کشف الهی در مقام انسان کامل پرداخت. قلب منور، عقل را تابع خود ساخته و آن را به سوی ادراک حقایق مجرد هدایت می‌کند. کشف الهی، به‌عنوان برترین مرتبه کشف، قلب را برای تجلیات ذاتی آماده ساخته و به فناء و بقای ابدی منجر می‌شود. انسان، به دلیل اشتقاق از «انس» و جامعیت وجودی، خلیفه الهی و مظهر همه حقایق است. صور عالم، ظهورات فیض رحمانی‌اند و نیازی به مفهوم قبول ندارند. تشبیه انسان به مردمک چشم، اگرچه از جهت جامعیت مقرب است، اما به دلیل تحریف جایگاه حق، ناسازگار است. این تبیین، مانند نوری است که تاریکی‌های معرفت را روشن ساخته و جایگاه انسان کامل را در نظام عرفانی آشکار می‌کند.

با نظارت صادق خادمی