متن درس
بررسی و نقد عرفانی-کلامی نزاع ملائکه در موضوع خلافت آدم
برگرفته از درسگفتارهای استاد فرزانه قدسسره (جلسه ۱۷۸)
مقدمه
در گستره عرفان نظری و کلام اسلامی، موضوع خلافت آدم و گفتوگوی ملائکه با حق، از مباحث بنیادین و پرچالش است که در متون عرفانی، بهویژه فصوص الحکم ابنعربی، با تفاسیر عمیق و گاه مناقشهبرانگیز بررسی شده است. این نوشتار، برآمده از درسگفتارهای استاد فرزانه قدسسره، به تحلیل و نقد دیدگاههای مطرحشده در شرح فصوص الحکم درباره نزاع ملائکه در موضوع خلافت آدم میپردازد. محور اصلی این بررسی، نقد عقلانی و قرآنیِ نسبت دادن فساد و سفک دماء به ملائکه و تمایز میان ملائکه ارضی و ملائکه جبروتی و ملکوتی است. با رویکردی علمی و دانشگاهی، این متن میکوشد تا با زبانی متین و فاخر، معانی عمیق عرفانی و کلامی را با حفظ تمامی جزئیات و تحلیلها منتقل نماید. همانگونه که خورشید در آسمان معرفت، نور حقیقت را بر زمین میافکند، این نوشتار نیز در پی آن است که با روشنی و دقت، زوایای پنهان این موضوع را برای طالبان علم و حکمت آشکار سازد.
بخش نخست: تحلیل نزاع ملائکه و خلافت آدم
ریشههای نزاع در نشأت ملائکه
در فصوص الحکم، ابنعربی و شارحانش نزاع ملائکه با حق را به نقص در نشأت وجودی آنها نسبت دادهاند. این دیدگاه بر آن است که ملائکه، به دلیل محدودیتهای وجودیشان، عیوب درونی خود را به آدم فرافکنی کرده و او را به فساد و سفک دماء متهم نمودند. عبارت قرآنی فَلَوْلَا أَنَّ نَشْأَتَهُمْ تُعْطِي ذَلِكَ مَا قَالُوا فِي حَقِّ آدَمَ مَا قَالُوهُ وَهُمْ لَا يَشْعُرُونَ (اگر نشأت ملائکه چنین اقتضایی نداشت، آنچه درباره آدم گفتند نمیگفتند و خود از این امر آگاه نبودند) بهعنوان محور این تحلیل مطرح شده است. این عبارت، چون آینهای که عیوب را بیپرده بازمیتاباند، نشاندهنده آن است که ملائکه، در ناآگاهی از حقیقت مرتبه آدم، نقصان خود را به او نسبت دادهاند.
این دیدگاه، آدم را از اتهام فساد و سفک دماء مبرا میداند و مسئولیت را به ملائکه ارجاع میدهد. ماتن و شارح، با تأکید بر این نکته، معتقدند که حتی فساد و سفک دماء در زمین، که ظاهراً به آدم نسبت داده شده، در حقیقت از ملائکه سرچشمه گرفته است. این ادعا، مانند نسیمی که گرد و غبار را از چهره حقیقت میزداید، آدم را از هرگونه نقصان وجودی تبرئه میکند و عیب را به ذات ملائکه بازمیگرداند.
| درنگ: نزاع ملائکه با حق، ناشی از نقص در نشأت وجودی آنها بوده و عیوبشان را به آدم نسبت دادهاند، در حالی که آدم از هر نقصانی مبراست. |
نقد نسبت دادن فساد به ملائکه
یکی از چالشهای اساسی این دیدگاه، تعارض آن با عصمت ملائکه است. ملائکه، در نص قرآن کریم، موجوداتی مطیع و معصوم معرفی شدهاند. چگونه ممکن است گناهانی چون شهوت و غضب، که از صفات ناپسند انسانی شمرده میشوند، به این موجودات نورانی نسبت داده شود؟ این پرسش، چون خاری در پای حقیقتجویی، ذهن را به تأمل وا میدارد. استاد فرزانه قدسسره، با استناد به عقل و قرآن کریم، این نسبت را غیرقابلقبول میدانند و آن را با یکپارچگی ملائکه در قرآن ناسازگار میشمارند. قرآن کریم، در آیهای روشن، همه ملائکه را مورد خطاب الهی قرار داده و هیچ تقسیمبندی میان آنها قائل نشده است: فَسَجَدَ الْمَلَائِكَةُ كُلُّهُمْ أَجْمَعُونَ (سوره حجر، آیه ۳۰: پس فرشتگان همه با هم سجده کردند).
این آیه، چون نوری که تاریکیهای تردید را میزداید، یکپارچگی ملائکه در اطاعت از امر الهی را نشان میدهد. بنابراین، نسبت دادن فساد به ملائکه، نهتنها با عصمت آنها در تعارض است، بلکه با نص صریح قرآن کریم نیز همخوانی ندارد.
شهوت و غضب: ملائکه یا قوای انسانی؟
شارح فصوص الحکم، در تفسیری شگفتانگیز، شهوت و غضب را بهعنوان دو ملک از ملائکه ارضی معرفی کرده و آنها را عامل فساد و انحراف انسان میداند. این دیدگاه، انسان را از مسئولیت اعمالش مبرا کرده و او را چون عروسکی در دستان این قوای ملکی تصویر میکند. اما استاد فرزانه قدسسره، با قلم نقادی خویش، این ادعا را سخنی بیمعنا و ناسازگار با عقل و قرآن میدانند. انسان، خود سلطان قوای شهوت و غضب است و این قوا، نه موجوداتی مستقل، بلکه بخشی از ذات او هستند که عالم از او وام میگیرد. این دیدگاه، مانند چشمهای زلال، حقیقت انسان را بهعنوان موجودی مختار و مسئول آشکار میسازد.
قرآن کریم، تنها ابلیس را بهعنوان عامل تخلف معرفی کرده و هیچ اشارهای به ملائکهای به نام شهوت و غضب ندارد. این نکته، چون ستارهای در آسمان معرفت، مسیر درست را به طالبان حقیقت نشان میدهد. اگر شهوت و غضب ملائکه باشند، چرا انسان باید به سبب اعمالش مؤاخذه شود؟ این پرسش، بنیان دیدگاه شارح را متزلزل میکند و بر مسئولیت انسان در برابر قوای درونیاش تأکید میورزد.
| درنگ: شهوت و غضب، قوای ذاتی انسان هستند، نه ملائکه مستقل. انسان، سلطان این قواست و مسئولیت اعمالش بر عهده اوست، نه موجوداتی دیگر. |
جمعبندی بخش نخست
بخش نخست این نوشتار، با بررسی نزاع ملائکه در موضوع خلافت آدم، نشان داد که دیدگاه ماتن و شارح فصوص الحکم، با چالشهای عقلانی و قرآنی متعددی مواجه است. نسبت دادن فساد و سفک دماء به ملائکه، به دلیل تعارض با عصمت آنها و یکپارچگیشان در قرآن کریم، پذیرفتنی نیست. همچنین، معرفی شهوت و غضب بهعنوان ملائکه ارضی، با نص قرآن و عقل معرفتی ناسازگار است. انسان، بهعنوان خلیفه الهی، خود منشأ قوای شهوی و غضبی است و مسئولیت اعمالش را بر عهده دارد. این تحلیل، چون چراغی در مسیر حقیقت، راه را برای فهم صحیح جایگاه ملائکه و انسان روشن میسازد.
بخش دوم: تمایز ملائکه و نقد تقسیمبندی
ملائکه ارضی در برابر ملائکه جبروتی و ملکوتی
شارح فصوص الحکم، ملائکه نزاعکننده با حق را از ملائکه ارضی دانسته و آنها را از ملائکه جبروتی و ملکوتی متمایز میکند. به باور او، ملائکه جبروتی و ملکوتی، به دلیل غلبه نورانیت و احاطه بر مراتب وجودی، شرف و مرتبه انسان کامل را میشناسند، هرچند حقیقت او را بهطور کامل درک نکرده باشند. اما ملائکه ارضی، که تحت تأثیر ظلمت و نشأت محجوبکننده قرار دارند، از این معرفت محروماند و به همین سبب، در موضوع خلافت آدم طعن کردهاند. این تمایز، مانند خطی که میان نور و ظلمت کشیده میشود، ملائکه را به دو ساحت متضاد تقسیم میکند.
استاد فرزانه قدسسره، این تقسیمبندی را با استناد به قرآن کریم نادرست میدانند. قرآن کریم، ملائکه را بهصورت یکپارچه مورد خطاب قرار داده و هیچ تفکیکی میان ملائکه ارضی و غیرارضی قائل نشده است. آیه فَسَجَدَ الْمَلَائِكَةُ كُلُّهُمْ أَجْمَعُونَ (سوره حجر، آیه ۳۰: پس فرشتگان همه با هم سجده کردند) این یکپارچگی را بهوضوح نشان میدهد. این آیه، چون آیینهای صاف، حقیقت اطاعت بیچونوچرای ملائکه را بازمیتاباند.
نقد نسبت نزاع به جن و شیاطین
شارح، در تفسیری دیگر، ملائکه نزاعکننده را با جن و شیاطین یکی دانسته و آنها را تحت تأثیر ظلمت وجودی معرفی کرده است. اما این دیدگاه نیز با نص قرآن کریم ناسازگار است. امر سجود به آدم، تنها به ملائکه خطاب شده و جن و شیاطین از این فرمان مستثنی بودهاند. تنها ابلیس، که در میان ملائکه حضور داشت، از سجود سر باز زد. این نکته، چون کلیدی که قفل حقیقت را میگشاید، نشان میدهد که تخلف تنها از ابلیس سر زده و نمیتوان آن را به جن و شیاطین یا ملائکه ارضی تعمیم داد.
| درنگ: امر سجود به آدم، تنها به ملائکه خطاب شده و جن و شیاطین از آن مستثنی بودهاند. تخلف تنها از ابلیس سر زده و تعمیم آن به ملائکه ارضی یا جن نادرست است. |
اشاره به زمین در آیه خلافت
شارح، ذکر زمین در آیه إِنِّي جَاعِلٌ فِي الْأَرْضِ خَلِيفَةً (سوره بقره، آیه ۳۰: من در زمین خلیفهای قرار خواهم داد) را نشانهای از اعتراض ملائکه ارضی میداند. به باور او، طعن تنها از کسانی سر میزند که خود در معرض منصب خلافت باشند. اما استاد فرزانه قدسسره، این پیشنیاز را رد میکنند. یک انسان صالح میتواند به انسان فاسد اشکال کند، بدون آنکه خود در معرض مقام او باشد. بهعنوان مثال، عالمان دینی، در نقد رفتار ناپسند، فرمودهاند: «ای شبیه مردان و نه مردان». این سخن، چون تیری که به هدف مینشیند، نشان میدهد که اعتراض میتواند از سر خیرخواهی و بدون حسادت باشد.
جمعبندی بخش دوم
این بخش، با بررسی تمایز ملائکه ارضی از ملائکه جبروتی و ملکوتی، نشان داد که تقسیمبندی شارح با نص قرآن کریم سازگار نیست. ملائکه، در قرآن کریم، موجوداتی یکپارچه و مطیعاند و هیچ تفکیکی میان آنها وجود ندارد. همچنین، نسبت دادن نزاع به جن و شیاطین یا ملائکه ارضی، با توجه به امر صریح سجود به ملائکه، نادرست است. این تحلیل، مانند پلی که از تاریکی به سوی نور میرسد، حقیقت جایگاه ملائکه و خلافت آدم را روشن میسازد.
بخش سوم: نقد جبرگرایی و مسئولیت انسان
نقد تأویل آیات قرآنی
شارح، آیه أَلَا إِنَّهُمْ هُمُ الْمُفْسِدُونَ وَلَكِنْ لَا يَشْعُرُونَ (سوره بقره، آیه ۱۲: آگاه باشید که آنان خود مفسدانند، لیکن نمیفهمند) را به ملائکه ارضی تأویل کرده و آنها را عامل فساد دانسته است. اما این تأویل، با شأن نزول آیه که درباره منافقان مکه و مدینه نازل شده، ناسازگار است. استاد فرزانه قدسسره، این تأویل را نادرست میدانند و تأکید میکنند که قرآن کریم، فساد را به انسانها نسبت داده، نه ملائکه. این نقد، چون نسیمی که غبار از چهره حقیقت میزداید، مسیر درست فهم آیات را نشان میدهد.
مسئولیت انسان در برابر قوای جسمانی
شارح، سفک دماء و فساد را به قوای جسمانی (شهوت و غضب) نسبت داده و آنها را از قوای روحانی و قلبی مبرا میداند. اما این دیدگاه، انسان را از مسئولیت اعمالش سلب کرده و او را به موجودی منفعل بدل میکند. استاد فرزانه قدسسره، با تأکید بر اینکه انسان خود منشأ قوای شهوی و غضبی است، این دیدگاه را رد میکنند. اگر فساد از ملائکه شهوت و غضب سرچشمه گرفته باشد، چرا انسان باید مؤاخذه شود؟ این پرسش، مانند زنگ بیداری، انسان را به مسئولیتپذیری در برابر اعمالش فرا میخواند.
| درنگ: فساد و سفک دماء از قوای جسمانی انسان سرچشمه میگیرد، نه ملائکه. انسان، بهعنوان خلیفه الهی، مسئول اعمال خویش است. |
نقد جبرگرایی در دیدگاه شارح
اگر شهوت و غضب، بهعنوان ملائکه ارضی، عامل فساد باشند و این قوا از سوی خدا به انسان عطا شده باشند، نتیجه آن جبرگرایی است. در این صورت، انسان مجبور به گناه بوده و ملائکه نیز بهواسطه امر الهی به اعتراض واداشته شدهاند. استاد فرزانه قدسسره، این دیدگاه را به دلیل تعارض با اختیار انسان و عدالت الهی نادرست میدانند. انسان، چون ستارهای در آسمان اختیار، خود مسیر خویش را انتخاب میکند و نمیتوان مسئولیت او را به موجودات دیگر نسبت داد.
جمعبندی بخش سوم
این بخش، با نقد جبرگرایی و تأویل نادرست آیات قرآنی، نشان داد که دیدگاه شارح در نسبت دادن فساد به ملائکه ارضی و سلب مسئولیت از انسان، با عقل و قرآن کریم ناسازگار است. انسان، بهعنوان خلیفه الهی، خود مسئول قوای شهوی و غضبی خویش است و نمیتوان این مسئولیت را به ملائکه یا موجودات دیگر نسبت داد. این تحلیل، مانند آینهای که حقیقت را بیغبار نشان میدهد، جایگاه انسان را در نظام آفرینش روشن میسازد.
نتیجهگیری کلی
این نوشتار، با بررسی عرفانی و کلامی نزاع ملائکه در موضوع خلافت آدم، نشان داد که دیدگاه ماتن و شارح فصوص الحکم، با چالشهای متعددی مواجه است. نسبت دادن فساد و سفک دماء به ملائکه، به دلیل تعارض با عصمت آنها و یکپارچگیشان در قرآن کریم، پذیرفتنی نیست. همچنین، معرفی شهوت و غضب بهعنوان ملائکه ارضی، نهتنها با نص قرآن، بلکه با عقل معرفتی نیز ناسازگار است. انسان، بهعنوان خلیفه الهی، خود سلطان قوای شهوت و غضب است و مسئولیت اعمالش بر عهده اوست. اعتراض ملائکه، نه نزاع با حق، بلکه پرسوجویی معرفتی بود که از ناآگاهی آنها از مرتبه آدم نشأت گرفته است. این نوشتار، چون چراغی در مسیر حقیقت، راه را برای فهم صحیح جایگاه ملائکه، انسان و خلافت در نظام آفرینش روشن میسازد.
| با نظارت صادق خادمی |