در حال بارگذاری ...
صادق خادمی
صادق خادمی

جستجوی زنده در تمام درس‌ها

یافتن درس بر اساس شماره (در این دسته)

فصوص الحکم 190

متن درس





شرح فصوص الحکم: تأملات عرفانی در وحدت وجود و ظهورات الهی

شرح فصوص الحکم: تأملات عرفانی در وحدت وجود و ظهورات الهی

برگرفته از درس‌گفتارهای استاد فرزانه قدس‌سره (جلسه ۱۹۰)

مقدمه: درآمدی بر عرفان نظری فصوص الحکم

کتاب شریف فصوص الحکم اثر جاودان محیی‌الدین ابن‌عربی، چونان گوهری درخشان در آسمان عرفان نظری می‌درخشد که با زبانی رمزآلود و ژرف، حقایق وجودی و الهی را در قالب حکمت متعالیه تبیین می‌کند. این اثر، که عصاره تأملات عرفانی و فلسفی ابن‌عربی است، در درس‌گفتار شماره ۱۹۰ استاد فرزانه قدس‌سره، با رویکردی عمیق و دقیق مورد شرح و تفسیر قرار گرفته است. محور این گفتار، بررسی رابطه متقابل امور کلی و اعیان خارجی، وحدت ذاتی صفات الهی، و ظهورات وجودی در مراتب گوناگون است که با بیانی متین و علمی، دریچه‌ای به سوی فهم عمیق‌تر حقایق عرفانی می‌گشاید. متن حاضر، با نگاهی جامع و تخصصی، تمامی محتوای درس‌گفتار و تحلیل‌های مرتبط را در ساختاری منسجم و دانشگاهی ارائه می‌دهد، تا چونان آیینه‌ای صیقل‌یافته، انوار حکمت الهی را بازتاب دهد.

بخش اول: وحدت و کثرت در صفات الهی و موجودات عینی

تأثیر امور کلی بر اعیان خارجی

امور کلی، چون علم و حیات، به مثابه حقایقی معقول، بر موجودات عینی تأثیر می‌گذارند و احکام و آثار خویش را بر حسب اقتضائات ذاتی این موجودات اعمال می‌کنند. این رابطه، چون نسیمی که بر شاخسار درختان می‌وزد، در موجودات عینی جلوه‌گر می‌شود. برای مثال، نسبت علم به عالم و حیات به حی، حکمی وجودی است که از حقیقت معقول این صفات نشأت می‌گیرد. این تأثیر، نه تنها در مراتب وجودی مختلف، بلکه در تمامی ساحات هستی، از حق تعالی تا ملائکه و انسان، قابل ردیابی است.

درنگ: امور کلی، گرچه در حوزه معقولات تعریف می‌شوند، در موجودات عینی اثر می‌گذارند و احکام وجودی را بر آنها جاری می‌سازند.

این اصل، به مثابه چشمه‌ای زلال، رابطه میان معقولات و موجودات خارجی را روشن می‌سازد و نشان می‌دهد که اوصاف کلی، هرچند در خارج به صورت مستقل موجود نیستند، در قالب احکام وجودی، بر اعیان خارجی تأثیر می‌گذارند.

تمایز مفهومی علم و حیات

علم و حیات، دو حقیقت معقوله متمایزند که هر یک در حوزه معقولات، هویتی مستقل دارند. علم از حیات جدا است و حیات از علم متمایز، مانند دو رودخانه که هر یک مسیر خویش را می‌پیمایند، اما در دریای وجود الهی به وحدت می‌رسند. این تمایز مفهومی، در عین وحدت مصداقی در ذات حق، از ظرایف عرفان نظری است که در فصوص الحکم به زیبایی تبیین شده است.

درنگ: علم و حیات در حوزه معقولات متمایزند، اما در ذات حق، به وحدت مصداقی دست می‌یابند.

وحدت حقیقت علم و حیات

حقیقت علم و حیات، چون دو شعاع نور از یک سرچشمه، در ذات الهی واحد است. نسبت این دو حقیقت به حی و عالم، نسبتی یکسان است که در مراتب مختلف وجودی، جلوه‌ای یکتا می‌یابد. این وحدت، چون گوهری در صدف ذات حق، از کثرت ظاهری صفات در مراتب مخلوقات متمایز است.

درنگ: حقیقت علم و حیات در ذات حق واحد است، گرچه در ظهورات مخلوقات، کثرت ظاهری می‌یابد.

قدم و حدوث در علم و حیات

علم حق، چون نوری ازلی و ابدی، قدیم است و علم انسان، چون سایه‌ای حادث، به مرتبه وجودی او وابسته است. حیات حق نیز ازلی است، اما حیات انسان، به سبب حادث بودن مرتبه ناسوتی او، حادث خوانده می‌شود. این تمایز، چون تفاوت میان خورشید و سایه، به مراتب وجودی موجودات بازمی‌گردد، نه به ذات علم و حیات.

درنگ: قدم علم و حیات حق و حدوث آنها در انسان، از تفاوت مراتب وجودی نشأت می‌گیرد، نه از ذات این حقایق.

جمع‌بندی بخش اول

این بخش، با کاوش در رابطه امور کلی و اعیان خارجی، وحدت و کثرت صفات الهی را در پرتو عرفان نظری تبیین کرد. امور کلی، چون علم و حیات، در موجودات عینی اثر می‌گذارند و در عین حال، از اعیان خارجی متأثر می‌شوند. این تعامل دوسویه، چون رقص نور و سایه، نظام هستی را شکل می‌دهد. وحدت ذاتی صفات در حق تعالی، در مقابل کثرت ظاهری آنها در مراتب مخلوقات، از اصول بنیادین عرفان ابن‌عربی است که در این گفتار به زیبایی تشریح شده است.

بخش دوم: تأثیر متقابل اعیان خارجی و امور کلی

تأثیر اعیان خارجی بر اوصاف کلی

اعیان خارجی، چون حق، ملائکه، و انسان، بر اوصاف کلی اثر می‌گذارند، چنان‌که گفته می‌شود: اللَّهُ عَالِمٌ وَحَيٌّ (خداوند دانا و زنده است)، یا ملائکه و انسان نیز به همین اوصاف متصف می‌شوند. این تأثیر، چون بازتاب نور در آیینه‌های گوناگون، از مرتبه وجودی هر عین ناشی می‌شود. برای مثال، حدوث حیات در انسان، نه از ذات حیات، بلکه از حادث بودن مرتبه ناسوتی او سرچشمه می‌گیرد.

درنگ: اعیان خارجی، با توجه به مرتبه وجودی خویش، بر نحوه ظهور اوصاف کلی اثر می‌گذارند.

نقد معقوله بودن اوصاف کلی

اوصاف کلی، چون علم و حیات، صرفاً معقوله نیستند، بلکه در خارج نیز موجودند. حیات، حی، علم، و عالم، هم در ذهن مفهوم‌اند و هم در خارج وجود دارند، مانند جویباری که هم در ذهن متصور است و هم در عالم واقع جاری. این دیدگاه، اوصاف کلی را از محدودیت ذهنی رها ساخته و وجود عینی آنها را تأیید می‌کند.

درنگ: اوصاف کلی، مانند علم و حیات، نه تنها در ذهن معقول‌اند، بلکه در عالم خارج نیز وجود عینی دارند.

اصول رفع تناقضات وجودی

دو اصل بنیادین، چون دو ستون استوار، بسیاری از مشکلات وجودی را رفع می‌کنند: نخست، هیچ شیء حادثی وجود ندارد؛ دوم، هیچ موجودی زوال نمی‌پذیرد. این اصول، چون کلیدی طلایی، قفل تناقضات ظاهری را می‌گشایند و نشان می‌دهند که هستی، مجموعه‌ای از ظهورات و تعینات الهی است که در مراتب گوناگون متجلی می‌شود.

درنگ: نه معدوم موجود می‌شود و نه موجود معدوم؛ هستی، ظهورات و تعینات الهی است.

ظهورات و تعینات در مراتب وجود

همه عالم، چون پرده‌ای از نور الهی، ظهورات و تعینات حق است. تفاوت‌ها، از خصوصیات مراتب وجودی ناشی می‌شوند، مانند زید که در علم، عقل، ناسوت، و قیامت، یک حقیقت است با مقاطع مختلف، چون مسافری که در خانه، بازار، دنیا، و آخرت، یک هویت دارد، اما در هر مرتبه، جلوه‌ای متفاوت می‌یابد.

درنگ: زید در مراتب گوناگون، یک حقیقت واحد است که در تعینات مختلف ظهور می‌یابد.

جمع‌بندی بخش دوم

این بخش، با تأمل در تأثیر متقابل اعیان خارجی و امور کلی، به تبیین نظام ظهورات الهی پرداخت. اعیان خارجی، با توجه به مرتبه وجودی خویش، بر اوصاف کلی اثر می‌گذارند، اما این اثر، در ذات حق تغییری ایجاد نمی‌کند. اوصاف کلی، گرچه در ذهن معقول‌اند، در عالم خارج نیز موجودند و نظام هستی، چون آیینه‌ای، ظهورات الهی را در مراتب گوناگون بازتاب می‌دهد.

بخش سوم: وحدت ذاتی صفات و نفی اثرپذیری حق

وحدت ذاتی صفات حق

صفات حق، چون علم، حیات، و قدرت، در ذات او واحدند و هیچ تقدم و تأخری در آنها نیست. این وحدت، چون دریایی بی‌کران، همه صفات را در بر می‌گیرد و حق، تماماً علم، تماماً حیات، و تماماً قدرت است. این اطلاق، صفات را از انضمامی بودن مبرا می‌داند، چنان‌که نمی‌توان گفت بخشی از حق علم است و بخشی قدرت.

درنگ: صفات حق، عین ذات اوست و هیچ تقدم و تأخری در آنها وجود ندارد.

نفی اثرپذیری حق

حق تعالی، چون خورشیدی بی‌نیاز، از هرگونه اثرپذیری مبراست. هیچ موجودی، حتی در مراتب ناسوتی، بر ذات او اثر نمی‌گذارد. اثر، نتیجه احاطه حق بر همه چیز است، مانند نوری که از خورشید بر زمین می‌تابد، اما خورشید را متأثر نمی‌سازد.

درنگ: حق، غنی از اثرپذیری است و همه آثار، نتیجه احاطه او بر هستی است.

علم و فعل در ذات حق

علم حق، چون نوری سرمدی، عین فعل اوست و فعل مخلوقات، جلوه‌ای از علم او. این وحدت، چون دو روی یک سکه، علم و فعل را در ذات حق یکی می‌سازد. علم حق، انفعالی نیست که از فعل مخلوقات ناشی شود، مانند علم انسانی که پس از شکستن کاسه، به شکستن آن آگاه می‌شود.

درنگ: علم حق عین فعل اوست و از هیچ فعل مخلوقی متأثر نمی‌شود.

جمع‌بندی بخش سوم

این بخش، با تأکید بر وحدت ذاتی صفات حق و نفی هرگونه اثرپذیری از او، جایگاه حق تعالی را به‌عنوان مبدأ همه ظهورات تبیین کرد. صفات حق، چون نوری واحد، در ذات او متحدند و هیچ کثرت یا انضمامی در آنها راه ندارد. علم و فعل در ذات حق، چون دو بال یک پرنده، در وحدتی مطلق قرار دارند.

بخش چهارم: نقد مفاهیم کلامی و تبیین ظهورات الهی

نقد اصطلاحات کلامی

مفاهیم قدیم و حادث، چون قفس‌هایی تنگ، از اصطلاحات متکلمان‌اند که با حقیقت حیات و علم سازگار نیستند. حیات، چون جریانی ازلی و ابدی، فراتر از این دسته‌بندی‌هاست و در ذات خود، نه قدیم است و نه حادث، بلکه سرمدی است.

درنگ: حیات، فراتر از اصطلاحات کلامی قدیم و حادث، ازلی و ابدی است.

ظهورات و تعینات ربوبی

همه اوصاف، چون علم و حیات، تعینات ربوبی‌اند و هستی، چون پرده‌ای نقاشی‌شده، مجموعه ظهورات حق است. تفاوت‌ها، نه در ذات حق، بلکه در مراتب ظهور و مظاهر است، مانند زید که در بازار، خانه، دنیا، و آخرت، یک حقیقت است با تعینات گوناگون.

درنگ: همه اوصاف، تعینات ربوبی‌اند و تفاوت‌ها در مراتب ظهور است، نه در ذات حق.

نفی حدوث و زوال

هیچ موجودی، چون زید، نه قابل حدوث است و نه زوال، مانند گوهری که در همه زمان‌ها می‌درخشد. عبارت كُنْتُ كَنْزًا مَخْفِيًّا (من گنجی نهان بودم)، نه به معنای فعل ماضی، بلکه به ازلیت و ابدیت حق اشاره دارد که در همه مراتب، ثابت و پابرجاست.

درنگ: هیچ موجودی قابل حدوث یا زوال نیست؛ همه ظهورات حق‌اند که در مراتب گوناگون متجلی می‌شوند.

جمع‌بندی بخش چهارم

این بخش، با نقد اصطلاحات کلامی و تبیین ظهورات ربوبی، به روشن‌سازی نظام هستی در پرتو عرفان نظری پرداخت. حیات و علم، فراتر از دسته‌بندی‌های کلامی، در ذات حق سرمدی‌اند و همه موجودات، چون زید، جلوه‌های این حقیقت واحدند که در مراتب گوناگون ظهور می‌یابند.

نتیجه‌گیری: تأملاتی در وحدت وجود

شرح درس‌گفتار شماره ۱۹۰ فصوص الحکم، چون چراغی در شب تار، راه به سوی فهم عمیق‌تر وحدت وجود و ظهورات الهی گشوده است. این گفتار، با تبیین رابطه متقابل امور کلی و اعیان خارجی، وحدت ذاتی صفات حق، و نفی اثرپذیری او از مخلوقات، نظامی منسجم از عرفان نظری ارائه می‌دهد. حق تعالی، چون خورشیدی بی‌نیاز، مبدأ همه ظهورات است و موجودات، چون آیینه‌هایی، جلوه‌های نور او را بازتاب می‌دهند. حیات و علم، در ذات حق واحدند و در مراتب مخلوقات، به کثرت ظاهری متجلی می‌شوند. این تأملات، نه تنها به فهم عرفان ابن‌عربی یاری می‌رساند، بلکه دعوتی است به تأمل در عمق حقیقت وجود که چون دریایی بی‌کران، همه هستی را در بر گرفته است.

با نظارت صادق خادمی