متن درس
شرح فصوص الحکم: حجب ظلمانی و نورانی در وحدت ذات و اسما
برگرفته از درسگفتارهای استاد فرزانه قدسسره (جلسه دویست و سیزدهم)
مقدمه: تأملاتی در حجب ظلمانی و نورانی و ظهورات الهی
کتاب شریف فصوص الحکم، اثر جاودانه محییالدین ابنعربی، چون گوهری درخشان در عرفان نظری، حقایق وجودی را با بیانی رمزآلود و عمیق تبیین میکند. درسگفتار شماره 213 استاد فرزانه قدسسره، با محوریت حجب ظلمانی و نورانی، اسما و صفات الهی، و رابطه آنها با ذات حق، دریچهای نو به سوی فهم این حقایق میگشاید. این گفتار، با تکیه بر حدیث شریف «إِنَّ لِلَّهِ سَبْعِينَ أَلْفَ حِجَابٍ مِنْ نُورٍ وَظُلْمَةٍ» (خداوند را هفتاد هزار حجاب از نور و ظلمت است)، به تبیین رابطه میان ذات و اسما، و نقش حجب در ظهور و خفای الهی میپردازد. متن حاضر، با ساختاری علمی و منسجم، تمامی محتوای درسگفتار و تحلیلهای مرتبط را با زبانی متین و فصیح ارائه میدهد تا چون آیینهای صیقلیافته، انوار حکمت الهی را بازتاب دهد.
بخش اول: وصف حق به حجب ظلمانی و نورانی
تبیین حجب ظلمانی و نورانی
حق تعالی، چون نوری بیکران، خود را به حجب ظلمانی و نورانی وصف کرده است، چنانکه در حدیث شریف از لسان نبی اکرم (ص) آمده: إِنَّ لِلَّهِ سَبْعِينَ أَلْفَ حِجَابٍ مِنْ نُورٍ وَظُلْمَةٍ (خداوند را هفتاد هزار حجاب از نور و ظلمت است). این حجب، پردههاییاند که ذات الهی را از روئت مخلوقات محجوب میسازند. حجب نورانی، به اسما و صفات وجوبی، و حجب ظلمانی، به مظاهر خلقی اشاره دارند. سبعین الف، نشانه کثرت بینهایت اسما و صفات الهی است، نه عددی محدود، و این حجب، نه محدودیت ذات، بلکه محدودیت روئت خلق را نشان میدهند.
| درنگ: حجب ظلمانی و نورانی، پردههای روئت خلقاند، نه محدودیت ذات الهی؛ نورانی به اسما وجوبی و ظلمانی به مظاهر خلقی اشاره دارند. |
این حدیث، چون مشعلی فروزان، بر کثرت بینهایت اسما و صفات الهی دلالت دارد و نشان میدهد که حجب، واسطهای برای ظهور ذات در مراتب خلقی و وجوبیاند، چنانکه خورشید با شعاع خود، هم دیده میشود و هم از دیدهها پنهان میماند.
نقد اطلاق ظلمت بر صفات جلالی
اطلاق حجب ظلمانی بر صفات جلالی حق، نادرست است، زیرا حق تعالی فاقد صفات ظلمانی است. ظلمت، وصفی است که به موصوف (حق) نسبت داده نمیشود، بلکه به ضعف روئت خلق بازمیگردد. صفات جلالی، مانند جمالی، نورانیاند و نمیتوان آنها را ظلمانی دانست. این نقد، چون آیینهای صاف، بر دقت در کاربرد الفاظ تأکید دارد و هرگونه نسبت ظلمت به ذات یا صفات حق را نفی میکند.
| درنگ: ظلمت، وصف خلق است، نه حق؛ صفات جلالی و جمالی، هر دو نورانیاند و اطلاق ظلمت بر آنها نادرست است. |
حجب ظلمانی به لحاظ رائی
حجب ظلمانی، نه وصف مرئی (حق)، بلکه وصف رائی (خلق) است. ظلمت، از ناتوانی خلق در تحمل نور شدید ذات یا صفات الهی ناشی میشود، نه از وجود ظلمت در حق. چنانکه در حدیث آمده: لَوْ كَشَفَهَا لَأَحْرَقَتْ سُبُحَاتُ وَجْهِهِ مَا انْتَهَى إِلَيْهِ بَصَرُهُ مِنْ خَلْقِهِ (اگر این حجب برداشته شود، سبحات وجه الهی هر آنچه را که نگاه خلق به آن برسد، میسوزاند). این احراق، چون شعلهای که چشم ناتوان را کور میکند، نتیجه شدت نور است، نه ظلمت ذاتی.
| درنگ: ظلمت، وصف رائی خلق است، نه مرئی حق؛ شدت نور الهی، برای خلق ناتوان، ظلمت به نظر میآید. |
مثال خورشید و چشم خلق، این مفهوم را روشن میسازد: خورشید نورانی است، اما چشم ناتوان آن را تاریک میبیند. این ظلمت، وصف خلق است، نه حق.
جمعبندی بخش اول
این بخش، با تبیین حجب ظلمانی و نورانی، بر نقش آنها بهعنوان واسطههای روئت خلق تأکید کرد. حجب نورانی، اسما و صفات وجوبیاند که ذات را ظاهر و پنهان میکنند، و حجب ظلمانی، مظاهر خلقیاند که به دلیل ناتوانی رائی خلق، ظلمانی تلقی میشوند. این دیدگاه، چون پلی میان ذات و خلق، وحدت وجودی را در پرتو ظهورات الهی روشن میسازد.
بخش دوم: جامعیت انسان و رابطه حجب با اسما و صفات
جامعیت انسان بهعنوان مظهر جمع الهی
انسان، چون آیینهای تمامنما، مظهر جمع الهی است و صفات اولیت، آخریت، ظاهر، باطن، رحمت و غضب را در خود جمع میکند. حجب ظلمانی و نورانی، جلوههای اسما و صفات الهی در مراتب وجودی انساناند. این جامعیت، انسان را به مقامی رفیع میرساند که در آن، حجب، هم مظهر ذاتاند و هم مانع روئت عربان آن.
| درنگ: انسان، مظهر جمع الهی است و حجب ظلمانی و نورانی، جلوههای اسما و صفات الهی در مراتب وجودی او هستند. |
حجب ذاتی و اسمائی
ذات حق، عربانی ندارد و اسما و صفات الهی، خود حجب ذاتیاند. هر آنچه ظاهر میشود، اسم یا صفت است و ذات، بدون تعینات اسمائی، قابل روئت نیست. این حجب، چون پردههایی از نور، ذات را از خلق میپوشانند، اما خود مظهر ذاتاند. اسما، چه جلالی و چه جمالی، حجب نورانی ذاتاند و مجال عربانی ذات را نمیدهند.
| درنگ: اسما و صفات الهی، حجب نورانی ذاتاند و ذات، بدون تعینات اسمائی، عربان نیست. |
نقد تخصیص حجب ظلمانی به اجسام طبیعی
تخصیص حجب ظلمانی به اجسام طبیعی، فاقد سند معتبر است. حدیث سبعین الف حجاب، به مراتب وجوبی و خلقی اشاره دارد، نه صرفاً عالم ناسوت. اجسام طبیعی، حجب مَظهریاند، اما حدیث، به مراتب متعالیتر از اجسام اشاره میکند. این نقد، چون مشعلی روشنگر، بر لزوم انطباق نقل با قواعد اسمائی تأکید دارد.
| درنگ: حجب ظلمانی، به مراتب وجوبی و خلقی اشاره دارند، نه صرفاً اجسام طبیعی؛ تخصیص به اجسام، نادرست است. |
جمعبندی بخش دوم
این بخش، با تبیین جامعیت انسان بهعنوان مظهر جمع الهی، نقش حجب ظلمانی و نورانی را در رابطه با اسما و صفات روشن ساخت. انسان، چون آیینهای که نور الهی را بازتاب میدهد، مظهر اسما و صفات است و حجب، واسطه ظهور و خفای ذات در مراتب وجودی او هستند. نقد تخصیص حجب ظلمانی به اجسام، بر لزوم دقت در تطبیق نقل و قواعد اسمائی تأکید دارد.
بخش سوم: تمایز حجب مُظهری و مَظهری
تمایز حجب مُظهری و مَظهری
حجب مُظهری، اسما و صفات وجوبیاند که نورانیاند و ذات را ظاهر و پنهان میکنند. حجب مَظهری، مظاهر خلقی، مانند عالم ناسوت، هستند که به دلیل کثافت وجودی، ظلمانی تلقی میشوند. عالم مجردات، حجب نورانی و عالم ماده، حجب ظلمانیاند، اما این ظلمت، به لحاظ مَظهری است، نه مُظهری.
| درنگ: حجب مُظهری، نورانی و اسما وجوبیاند؛ حجب مَظهری، به دلیل کثافت وجودی، ظلمانی تلقی میشوند. |
نفی ظلمت در لسان وصولی
در بیان دقیق عرفانی (لسان وصولی)، ظلمت در عالم وجود ندارد، زیرا همه چیز ظهور نور الهی است. حتی عالم ناسوت، که به ظاهر ظلمانی است، مظهر نور الهی است. ظلمت، تنها در لسان عامه و به اعتبار محدودیت خلق مطرح میشود. این دیدگاه، چون دریایی بیکران، همه کثرتها را در وحدت نور الهی حل میکند.
| درنگ: در لسان وصولی، ظلمت وجود ندارد؛ همه عالم، ظهور نور الهی است. |
صفات خلقی و حجب ظلمانی
صفات خلقی، مانند استقراض در آیه کریمه مَنْ يُقْرِضُ اللَّهَ قَرْضًا حَسَنًا (چه کسی به خدا وامی نیکو دهد، بقره: 245)، حجب ظلمانیاند، زیرا ذات را در قالب خلقی پنهان میکنند. این صفات، حجب مَظهریاند که به دلیل ظرف فقدان، ظلمانی تلقی میشوند، نه حجب مُظهری که نورانیاند.
| درنگ: صفات خلقی، حجب مَظهریاند که به دلیل ظرف فقدان، ظلمانی تلقی میشوند. |
جمعبندی بخش سوم
این بخش، با تمایز میان حجب مُظهری و مَظهری، بر نورانیت اسما و ظلمانی بودن مظاهر خلقی به لحاظ رائی تأکید کرد. در لسان وصولی، ظلمت وجود ندارد و همه عالم، ظهور نور الهی است. صفات خلقی، چون آیینههایی که نور را در قالبهای محدود بازتاب میدهند، حجب ظلمانی مَظهریاند.
بخش چهارم: نقد تطبیقها و تبیین مراتب ظهور
نقد تطبیق حجب ظلمانی بر اجسام طبیعی
شارح، حجب ظلمانی را اجسام طبیعی و حجب نورانی را ارواح لطیفه دانسته، اما این تطبیق فاقد سند معتبر است. حدیث سبعین الف حجاب، به مراتب وجوبی و خلقی اشاره دارد، نه صرفاً عالم ناسوت. این نقد، بر لزوم انطباق نقل با قواعد اسمائی تأکید دارد و تخصیص حجب ظلمانی به اجسام را نادرست میداند.
| درنگ: تطبیق حجب ظلمانی بر اجسام طبیعی، فاقد سند معتبر است؛ حدیث به مراتب وجوبی و خلقی اشاره دارد. |
تجربه موسی (ع) و شدت تجلی
در تجربه موسی (ع)، که در قرآن کریم آمده: فَلَمَّا تَجَلَّى رَبُّهُ لِلْجَبَلِ جَعَلَهُ دَكًّا وَخَرَّ مُوسَى صَعِقًا (چون پروردگارش بر کوه تجلی کرد، آن را هموار ساخت و موسی بیهوش بر زمین افتاد، اعراف: 143)، ناتوانی خلق در تحمل تجلی الهی نشان داده شده است. این صعقه، نتیجه شدت نور تجلی است، نه ظلمت. ظلمت، وصف رائی موسی (ع) است که نتوانست تجلی را تحمل کند.
| درنگ: صعقه موسی (ع)، نتیجه شدت نور تجلی است، نه ظلمت؛ ظلمت، وصف رائی خلق است. |
نقد پیچیدگی عبارت شارح
شارح، با تأکید بر اجسام طبیعی بهعنوان حجب ظلمانی، عبارت را پیچیده کرده است. همه اسما، ذات را میپوشانند و نیازی به تخصیص اجسام طبیعی نیست. این پیچیدگی، چون غباری بر آیینه حقیقت، از وضوح مطلب میکاهد. همه اسما، چه مُظهر اجسام باشند یا نه، حجب ذاتاند.
| درنگ: همه اسما، ذات را میپوشانند؛ تخصیص حجب ظلمانی به اجسام طبیعی، غیرضروری و پیچیدهساز است. |
جمعبندی بخش چهارم
این بخش، با نقد تطبیقهای نادرست و تبیین مراتب ظهور، بر لزوم انطباق نقل با قواعد اسمائی تأکید کرد. تجربه موسی (ع)، شدت نور تجلی را نشان میدهد و ظلمت، وصف رائی خلق است. نقد پیچیدگیهای شارح، بر سادهسازی بدون تحریف تأکید دارد و حجب را بهعنوان واسطههای ظهور و خفای ذات تبیین میکند.
بخش پنجم: اسما و صفات در ظهور و خفای ذات
نقد تمایز میان اسما در مُظهری و حاجبی
تمایز میان اسما بهعنوان مُظهر یا حاجب، نادرست است، زیرا همه اسما، هم مُظهر ذاتاند و هم حاجب آن. هر اسم، تعین ذات است و به وجهی ذات را ظاهر و به وجهی میپوشاند. این خاصیت، عام است و به نوع اسم بستگی ندارد. این دیدگاه، چون جویباری صاف، وحدت کارکرد اسما را روشن میسازد.
| درنگ: همه اسما، هم مُظهر ذاتاند و هم حاجب؛ تمایز میان اسما در مُظهری و حاجبی نادرست است. |
مثال شعاع و خورشید
شعاع، چون آیینهای که خورشید را بازتاب میدهد، هم آن را میپوشاند، هم بر آن دلالت میکند و هم آن را ظاهر میسازد. اسما، مانند شعاع، ذات را به وجهی ظاهر و به وجهی پنهان میکنند. اگر شعاع نباشد، خورشید دیده نمیشود، اما شعاع خود مانع روئت مستقیم خورشید است. این تمثیل، چون چراغی در شب، رابطه اسما و ذات را روشن میکند.
| درنگ: اسما، مانند شعاع خورشید، هم مُظهر ذاتاند، هم دال بر آن، و هم حاجب آن. |
تمایز لطافت و کثافت در عالم
عالم، میان لطافت (مجردات) و کثافت (اجسام) تقسیم میشود، اما این تمایز، به حق نسبت داده نمیشود. عالم، بهعنوان مَظهر، دارای مراتب لطافت و کثافت است، اما حق، فراتر از این اوصاف است. این تمایز، چون امواج بر سطح دریا، به مراتب ظهور بازمیگردد، نه به ذات حق.
| درنگ: لطافت و کثافت، اوصاف مَظهر عالماند، نه حق؛ حق، فراتر از این اوصاف است. |
جمعبندی بخش پنجم
این بخش، با تبیین نقش اسما در ظهور و خفای ذات، بر وحدت کارکرد اسما تأکید کرد. همه اسما، هم مُظهرند و هم حاجب، و تمایز میان آنها در این کارکرد، نادرست است. مثال شعاع و خورشید، رابطه اسما و ذات را روشن میسازد و تمایز لطافت و کثافت، به مراتب ظهور عالم بازمیگردد، نه به ذات حق.
نتیجهگیری: حجب در پرتو وحدت وجود
درسگفتار شماره 213 فصوص الحکم، چون نوری در ظلمت، به تبیین حجب ظلمانی و نورانی در رابطه با ذات و اسمای الهی پرداخته است. حجب نورانی، اسما و صفات وجوبیاند که ذات را از عربانی محجوب میکنند، و حجب ظلمانی، مظاهر خلقیاند که به دلیل ناتوانی رائی خلق، ظلمانی تلقی میشوند. ظلمت، وصف خلق است، نه حق، و همه عالم، ظهور نور الهی است. نقدهای ارائهشده، بر لزوم انطباق نقل با قواعد اسمائی و پرهیز از پیچیدگیهای غیرضروری تأکید دارند. این تأملات، چون گوهری در صدف عرفان نظری، دعوتی است به کاوش در عمق حقیقت وجود که در آیینه اسما و صفات متجلی میشود.
| با نظارت صادق خادمی |