متن درس
شرح فصوص الحکم: تأملاتی عمیق در وجوب ذاتی و ظهور خلقی
برگرفته از درسگفتارهای استاد فرزانه قدسسره (جلسه ۲۱۶)
مقدمه: درآمدی بر تمایز وجودی میان حق و خلق
کتاب شریف فصوص الحکم، اثر عارف نامدار ابنعربی، چونان گوهری درخشان در آسمان عرفان نظری میدرخشد و تأملاتی عمیق در باب حقیقت وجود، ذات الهی و رابطه میان حق و خلق ارائه میدهد. شرح حاضر، برگرفته از درسگفتارهای استاد فرزانه قدسسره در جلسه دویست و شانزدهم، به بررسی دقیق و عمیق مبانی فلسفی و عرفانی این اثر در صفحه ۹۰، سطرهای ۱ تا ۱۶ میپردازد. این نوشتار، با رویکردی علمی و دانشگاهی، مفاهیمی چون وجوب ذاتی، ظهور خلقی، مقام جمع انسان کامل و تفاوت علم حضوری و حصولی را کاوش میکند. هدف این شرح، تبیین مفاهیم پیچیده عرفانی با زبانی روشن و فاخر است، گویی نوری که از مشکات حقیقت ساطع میشود و تاریکیهای ابهام را میزداید. این نوشتار، با بهرهگیری از تمثیلات ادبی و تحلیلهای عقلی، تلاش دارد تا معانی عمیق را به خوانندگان منتقل نماید، بهگونهای که چونان جویباری زلال، ذهن را به سوی حقیقت رهنمون سازد.
بخش یکم: تمایز وجودی میان حق و خلق
الف. وجوب ذاتی حق و نفی ادراک آن توسط خلق
اصل بنیادین در تمایز میان حق و خلق، وجوب ذاتی وجود خداوند است که هیچ مخلوقی، حتی انسان کامل، به آن دست نمییابد. عالم، به دلیل ماهیت ممکن یا حادث بودن، نمیتواند حق را از حیث وجوب ذاتی ادراک کند، زیرا ادراک واجبالوجود بالذات، مستلزم وجوب ذاتی در مدرِک است که برای خلق ممکن نیست. این تمایز، چونان خطی روشن میان آسمان وجود الهی و زمین ظهور خلقی ترسیم میشود. استاد فرزانه قدسسره تأکید دارند که وجوب ذاتی، صفتی است مختص ذات الهی، و خلق، حتی در بالاترین مراتب، تنها مظهر صفات الهی است، نه شریک در وجوب ذاتی.
| درنگ: وجوب ذاتی حق، چونان خورشیدی بیغروب است که هیچ سایهای از امکان یا حدوث بر آن نمیافتد. |
ب. ظهور خلق و فقدان استقلال وجودی
خلق، به دلیل ماهیت ممکنالوجود یا حادث بودن، فاقد استقلال وجودی است و تنها در مرتبه ظهور، مظهر صفات الهی است. حتی انسان کامل، که مظهر تمام اسماء و صفات الهی است، این ظهور را در مرتبه ظهوری دارد، نه وجودی. خداوند، واجبالوجود بالذات است، در حالی که خلق، واجب بالغیر است. استاد فرزانه قدسسره این تمایز را با تمثیلی زیبا تبیین میکنند: خلق، چونان سایهای است که جز در پرتو نور وجود الهی معنا نمییابد، و حق، چونان خورشیدی است که نورش بینیاز از هر غیر است.
ج. فنا و بقای ظهوری در سلوک عرفانی
عارف، در مقام فنا، به فنای ظهوری میرسد، نه فنای وجودی. این فنا، خلقی است و نمیتواند به مرتبه وجوب ذاتی حق نفوذ کند. بقای عارف نیز در مرتبه ظهور است، نه در مقام وجود ذاتی. استاد فرزانه قدسسره این مفهوم را چونان سفری در اقیانوس معرفت توصیف میکنند که سالک در آن، هرچند به اوج قلههای ظهور صعود کند، باز هم از ساحت وجوب ذاتی دور است.
| درنگ: فنا و بقای عارف، چونان موجی است که در دریای ظهور به ساحل میرسد، اما هرگز به ژرفای اقیانوس وجود ذاتی راه نمییابد. |
د. تفاوت علم حضوری و حصولی
علم هر موجود به خودش حضوری است، در حالی که علم دیگران به او حصولی است. علم خداوند به خودش حضوری و وجوبی است، اما علم خلق به خداوند، حتی در بالاترین مراتب معرفت، حصولی و ظهوری است و نمیتواند به مرتبه علم وجوبی الهی برسد. استاد فرزانه قدسسره این تمایز را با تمثیلی روشن میتبیین میکنند: علم حضوری، چونان آینهای است که ذات را بیواسطه بازتاب میدهد، اما علم حصولی، چونان سایهای است که تنها بخشی از حقیقت را نمایان میسازد.
ه. نقد اصطلاحات ذوق و شهود
استفاده از اصطلاحات «ذوق» و «شهود» برای علم الهی نادرست است، زیرا علم خداوند حضوری و وجوبی است و فراتر از این مفاهیم است. علم خلق، حتی در بالاترین مراتب، ظهوری و حصولی است. استاد فرزانه قدسسره این نقد را چونان تیغی تیز میدانند که پردههای ابهام را میدرد و بر لزوم دقت در کاربرد اصطلاحات عرفانی تأکید دارند. علم الهی، چونان جویباری زلال است که عين ذات اوست، نه صرف ادراک ذوقی.
| درنگ: علم الهی، چونان نوری است که عين ذات حق است و از اصطلاحات ذوق و شهود فراتر میرود. |
و. نفی علم حصولی در سلوک عرفانی
علم سالک به خداوند، صرف اطلاع حصولی نیست، بلکه تلبس به حقیقت ظهوری است. این علم، نتیجه سلوک و فناست، نه آگاهی نظری. استاد فرزانه قدسسره این دیدگاه را چونان کلیدی میدانند که درهای معرفت عرفانی را میگشاید، در حالی که علم حصولی، چونان اطلاعی صوری، تنها در سطح ظاهر میماند.
جمعبندی بخش یکم
این بخش، با تبیین تمایز وجودی میان حق و خلق، بر وجوب ذاتی خداوند و ظهور خلقی تأکید دارد. مفاهیمی چون فنا و بقای ظهوری، تفاوت علم حضوری و حصولی، و نقد اصطلاحات ذوق و شهود، چونان ستارگانی در آسمان معرفت میدرخشند و راه را برای فهم حقیقت وجود روشن میسازند.
بخش دوم: مقام جمع انسان کامل
الف. انسان کامل و مقام جمع
در میان مخلوقات، تنها انسان دارای مقام جمع است که در آن، صفات جلال و جمال الهی بهصورت کامل ظهور مییابد. این مقام، انسان را از سایر مخلوقات متمایز میکند. استاد فرزانه قدسسره این مقام را چونان آیینهای تمامنما توصیف میکنند که همه صفات الهی را در خود بازتاب میدهد.
| درنگ: مقام جمع انسان کامل، چونان تاجی است که خداوند بر سر انسان نهاده تا خلیفه او در زمین باشد. |
ب. انحطاط شیطان و فقدان مقام جمع
شیطان، به دلیل فقدان مقام جمع، در برابر آدم به مقابله برخاست و به انحطاط افتاد. این نکته در آیه کریمه وَإِذْ قُلْنَا لِلْمَلَائِكَةِ اسْجُدُوا لِآدَمَ (بقره: ۳۴) متجلی است: «و چون به فرشتگان گفتیم برای آدم سجده کنید». امتناع شیطان، ناشی از ناتوانی او در درک مقام جمع انسان است. استاد فرزانه قدسسره این انحطاط را چونان سقوط از قله معرفت به دره جهل توصیف میکنند.
ج. تمایز صفات فاعلی و قابیلی
صفات الهی از منظر فاعلی، واجب و وجودیاند، اما از منظر قابیلی، در خلق ظهوری و مظهریاند. انسان در مقام جمع، مظهر کامل صفات جلال و جمال است، اما این ظهور فاقد استقلال وجودی است. استاد فرزانه قدسسره این تمایز را با تمثیلی زیبا تبیین میکنند: صفات خلق، چونان شعاعهای نوری است که از خورشید حق ساطع میشود، اما هرگز با خورشید همرتبه نیست.
د. رفع شبهه اشتراک صفات
شبههای که برخی مطرح میکنند مبنی بر اینکه اگر انسان تمام صفات الهی را داشته باشد، چه تفاوتی با خداوند دارد، با این پاسخ رفع میشود که صفات انسان ظهوری و ممکن است، در حالی که صفات خداوند وجوبی و وجودی است. استاد فرزانه قدسسره این پاسخ را چونان کلیدی میدانند که از غلو و تخریب جلوگیری میکند و حقیقت را آشکار میسازد.
| درنگ: صفات انسان، چونان سایهای است که در پرتو نور حق معنا مییابد، اما هرگز با ذات الهی همرتبه نیست. |
ه. انسان کامل و نفی انسان ناقص
در عرفان نظری، انسان به معنای انسان کامل است و مفهوم انسان ناقص جایگاهی ندارد. انسان، بهعنوان مظهر تام اسماء و صفات الهی، ذاتاً کامل است. استاد فرزانه قدسسره این دیدگاه را چونان گواهی بر شرافت الهی انسان میدانند که او را خلیفهالله معرفی میکند.
و. مثال زوجیت و اربعه
برای تبیین رابطه وجود و ظهور، از مثال زوجیت و اربعه استفاده شده است. زوجیت، لازم ذاتی اربعه است، اما اربعه ملزوم است. به همین ترتیب، خلق (ظهور) لازم ذاتی حق (وجود) است، اما حق ملزوم است. استاد فرزانه قدسسره این مثال را تقریبی میدانند، اما تأکید دارند که ظهور انسان، مختص حق است و هیچ مظهر دیگری جز انسان کامل وجود ندارد.
ز. نفی استقلال ظهور
ظهور، به معنای عدم استقلال است. انسان کامل، با داشتن تمام اسماء و صفات الهی، همچنان در مرتبه ظهور است و فاقد استقلال وجودی است. استاد فرزانه قدسسره این اصل را چونان سپری میدانند که از غلو یا کفر جلوگیری میکند و عبودیت انسان را حفظ مینماید.
| درنگ: ظهور انسان کامل، چونان آیینهای است که نور حق را بازتاب میدهد، اما هرگز خود نور نمیشود. |
جمعبندی بخش دوم
این بخش، با تبیین مقام جمع انسان کامل، بر برتری او در ظهور صفات جلال و جمال تأکید دارد. نقد شبهات، تمایز صفات فاعلی و قابیلی، و مثال زوجیت و اربعه، چونان ستونهایی استوار، بنای فهم حقیقت انسان کامل را تشکیل میدهند.
بخش سوم: تشريف الهی و مقام انسان
الف. تشريف الهی به انسان
خداوند انسان را با اعطای مقام جمع متشرف کرده است، چنانکه در آیه کریمه وَلَقَدْ كَرَّمْنَا بَنِي آدَمَ وَحَمَلْنَاهُمْ فِي الْبَرِّ وَالْبَحْرِ (اسراء: ۷۰) آمده است: «و بهراستی فرزندان آدم را گرامی داشتیم و آنها را در خشکی و دریا حمل کردیم». استاد فرزانه قدسسره این آیه را بهصورت باطنی تفسیر میکنند و «بر و بحر» را به صفات جلال و جمال نسبت میدهند که نشاندهنده شمول مقام انسان در تمام مراتب وجودی است.
| درنگ: تشريف الهی به انسان، چونان تاجی است که خداوند بر سر او نهاده تا مظهر تام صفاتش باشد. |
ب. ید معطیه و آخذه در انسان کامل
انسان کامل، دارای «ید معطیه و آخذه» است، یعنی هم میدهد و هم میگیرد. این ویژگی، در ولایت و فقاهت نیز شرط است. کسی که قدرت اعطا ندارد، حق اخذ ندارد. استاد فرزانه قدسسره این اصل را چونان معیاری برای عدالت در تعاملات انسانی و الهی توصیف میکنند که تعادل میان دادن و گرفتن را برقرار میسازد.
ج. نقد نظام مالی در علم دینی
در نظام مالی علم دینی، منابع مالی مانند خمس و زکات باید بهصورت عادلانه توزیع شود. اگر فقیهی قدرت اعطا ندارد، حق اخذ ندارد، زیرا انباشت ثروت بدون توزیع، با اصول عدالت اسلامی ناسازگار است. استاد فرزانه قدسسره این نقد را با تمثیلی زیبا بیان میکنند: انباشت ثروت بدون توزیع، چونان جویباری است که در برکهای راکد محبوس شود و طراوت خود را از دست بدهد.
| درنگ: عدالت در توزیع منابع مالی، چونان جویباری زلال است که حیات را به جامعه دینی میبخشد. |
د. نفی محتاج شدن دست دهنده
دست دهنده (معطیه) محتاج نمیشود، برخلاف دست گیرنده (آخذه). استاد فرزانه قدسسره این اصل را با بیانی شاعرانه تبیین میکنند: «ریش تهی از دانش و دست تهی از جود، نه ریش است و نه دست». سخاوت، نشانه غنای وجودی و وابستگی به حق است و از نیاز جلوگیری میکند.
جمعبندی بخش سوم
این بخش، با تبیین تشريف الهی به انسان و مقام جمع او، بر نقش انسان بهعنوان مظهر صفات الهی تأکید دارد. اصل «ید معطیه و آخذه» و نقد نظام مالی در علم دینی، چونان مشعلهایی هستند که راه عدالت و تعادل را در زندگی دینی روشن میسازند.
نتیجهگیری کلی
شرح حاضر، با تکیه بر درسگفتارهای استاد فرزانه قدسسره، به کاوش عمیق در مفاهیم وجوب ذاتی، ظهور خلقی، مقام جمع انسان کامل و اصول عدالت در علم دینی پرداخته است. این نوشتار، با تأکید بر تمایز وجودی میان حق و خلق، نقد اصطلاحات عرفانی و تبیین مقام انسان، راه را برای فهم حقیقت وجود هموار ساخته است. آیات کریمه قرآن، چونان ستارگانی در آسمان معرفت، حقیقت را روشن میکنند و مفاهیم عقلانی و عرفانی را به هم پیوند میزنند.
| با نظارت صادق خادمی |