در حال بارگذاری ...
صادق خادمی
صادق خادمی

جستجوی زنده در تمام درس‌ها

یافتن درس بر اساس شماره (در این دسته)

فصوص الحکم 223

متن درس





سريان حق در موجودات و مقام خلافت انسانی در فصوص الحکم

سريان حق در موجودات و مقام خلافت انسانی در فصوص الحکم

برگرفته از درس‌گفتارهای استاد فرزانه قدس‌سره (جلسه ۲۲۳)

مقدمه: جایگاه سريان حق و خلافت در عرفان نظری

کتاب فصوص الحکم ابن‌عربی، به‌عنوان یکی از قله‌های عرفان نظری اسلامی، نظام هستی‌شناختی را از منظری باطنی و عمیق تبیین می‌کند. در جلسه ۲۲۳ از درس‌گفتارهای استاد فرزانه قدس‌سره، با تمرکز بر صفحه ۹۲، سطرهای ۲ تا ۲۶، مفهوم سريان حق در موجودات و جایگاه انسان به‌عنوان مظهر جمع و خلیفه الهی مورد بررسی قرار گرفته است. این مباحث، که ریشه در وحدت وجود دارند، عالم را ظهور حق می‌دانند و هرگونه استقلال وجودی را از خلق نفی می‌کنند. انسان، به دلیل مقام جمع، به‌عنوان مظهر تام اسماء و صفات الهی، محور خلافت الهی معرفی می‌شود. این نوشتار، با بازنویسی محتوای درس‌گفتار و تحلیل‌های ارائه‌شده، در قالبی علمی و دانشگاهی، به تبیین این مفاهیم می‌پردازد. ساختار متن، با افزودن عناوین و زیرعناوین تخصصی، توضیحات تکمیلی و استعارات فاخر، تمامی جزئیات را با شرح و تفصیل منتقل می‌کند، در حالی که روح و پیام اصلی درس‌گفتار را به‌صورت اصیل و مؤثر حفظ می‌کند.

بخش نخست: سريان حق در موجودات و نفی استقلال خلق

سريان حق: ريزش وجودی و ظهور عالم

وجود عالم، به سريان حق در موجودات وابسته است. این سريان، نه به معنای حلول، بلکه ريزش وجودی حق است که ظهورات را پدید می‌آورد. بدون این تجلی، عالم هیچ وجودی نخواهد داشت، زیرا خلق، فاقد ذات مستقل است و صرفاً مظهر حق به شمار می‌رود. استاد فرزانه قدس‌سره تأکید دارند که این سريان، ذاتی و ضروری است و عالم، چون آیینه‌ای است که نور وجود الهی را در خود منعکس می‌کند.

درنگ: سريان حق، چون جویباری زلال، وجود عالم را از سرچشمه ذات الهی سیراب می‌سازد و بدون آن، عالم چون سرابی بی‌جان خواهد بود.

نفی ظروف قابل پیش از تجلی

پیش از تجلی حق، هیچ ظرف قابیلی وجود ندارد. ظهورات، نتیجه ريزش و تنزيل حق‌اند و نه محصول ظروفی مستقل که حق در آن‌ها ساری شود. استاد فرزانه قدس‌سره می‌فرمایند که خلق، پیش از تجلی، هیچ وجود ذاتی ندارد و ظهور حق، خود ظروف را پدید می‌آورد. این دیدگاه، عالم را چون نقشی بر بوم ذات الهی می‌داند که بدون قلم وجودی حق، هیچ طرحی بر آن نقش نبسته است.

نفی تعدد در رابطه حق و خلق

رابطه حق و خلق، تعددی ایجاد نمی‌کند. حق، با ريزش وجودی خود، ظهورات را پدید می‌آورد، بدون اینکه رابطه‌ای از نوع حامل و محمول یا ظرف و مظروف شکل گیرد. استاد فرزانه قدس‌سره تأکید دارند که این رابطه، نه حلول است و نه جدایی، بلکه ظهور حق در خلق، چون نور خورشید است که در آیینه‌های بی‌شمار تجلی می‌یابد، بی‌آنکه ذات خورشید متأثر شود.

درنگ: رابطه حق و خلق، چون تجلی نور در آیینه است که نه تعدد می‌آفریند و نه جدایی می‌پذیرد، بلکه وحدت وجود را در ظهورات متجلی می‌سازد.

بخش دوم: انسان به‌عنوان مظهر جمع و خلیفه الهی

انسان: مظهر تام اسماء و صفات

انسان، به دلیل مقام جمع، جامع‌ترین مظهر حق است. سريان حق در او، به دلیل استعداد بی‌مانندش، به‌صورت کامل‌تر از سایر موجودات رخ می‌دهد. استاد فرزانه قدس‌سره می‌فرمایند که انسان، چون گوهری است که تمامی رنگ‌های اسماء الهی را در خود جای داده و به همین سبب، شایسته مقام خلافت است.

خلافت: معلول مقام جمع

استاد فرزانه قدس‌سره، با استناد به عبارت «فَمَا فَاضَ آدَمُ بِمَقَامِ الْخِلَافَةِ إِلَّا بِالْمَجْمُوعِ»، تأکید دارند که خلافت آدم، نتیجه مقام جمع اوست. این مقام، که انسان را به دلیل جامعیت در ظهور اسماء و صفات متمایز می‌سازد، او را به خلیفه‌الله تبدیل می‌کند. خلافت، چون تاجی است که بر سر انسان نهاده شده، زیرا او آیینه تمام‌نمای صفات الهی است.

درنگ: انسان، چون گوهری درخشان، تمامی اسماء و صفات الهی را در خود متجلی می‌سازد و خلافت، ثمره این جامعیت است.

نقد تفسیر نادرست شارح

استاد فرزانه قدس‌سره به تفسیر نادرست شارح از عبارت «فَمَا فَاضَ آدَمُ بِمَقَامِ الْخِلَافَةِ إِلَّا بِالْمَجْمُوعِ» نقد وارد کرده و می‌فرمایند که شارح، مستثنی و مستثنی‌منه را جابه‌جا کرده و معنای صحیح را تحریف کرده است. معنای درست این است که مقام جمع، علت خلافت آدم است، نه آنکه خلافت، مقدم بر جامعیت باشد. این نقد، چون مشعلی است که مسیر صحیح فهم عرفانی را روشن می‌سازد.

بخش سوم: ظهور ذاتی حق و نفی استقلال خلق

ظهور حق: ذاتی، ضروری و کلی

ظهور حق، ذاتی، ضروری و کلی است. استاد فرزانه قدس‌سره، با استناد به عبارت «لَوْلَا ظُهُورُ الْحَقِّ»، تأکید دارند که این لولا، امتناعیه است، زیرا ظهور، لازمه ذات حق است و قابل فرض نبودن نیست. این ظهور، چون خورشیدی است که بی‌وقفه نور خود را بر عالم می‌تاباند و خلق، چون سایه‌هایی‌اند که از این نور پدید آمده‌اند.

درنگ: ظهور حق، چون نوری بی‌انقطاع، ذاتی و ضروری است و عالم، بدون این تجلی، چون شبحی بی‌وجود خواهد بود.

نفی ذات مستقل برای خلق

خلق، ذات مستقلی ندارد و حتی در حالت وجود، فاقد ذات است. استاد فرزانه قدس‌سره می‌فرمایند: «مِنْ ذَاتِهِ لَيْسَ»، یعنی خلق، وجود ذاتی ندارد و صرفاً ظهور حق است. این دیدگاه، خلق را چون سایه‌ای می‌داند که بدون نور حق، هیچ واقعیتی ندارد.

رابطه مظهر و مظهر

رابطه حق و خلق، نه رابطه وجود و ظهور، بلکه رابطه مظهر و مظهر است. حق، در ظهور به خلق وابسته نیست، زیرا خلق، خود ظهور حق است. خلق نیز، در وجود به حق وابسته نیست، زیرا اساساً وجود ذاتی ندارد. استاد فرزانه قدس‌سره تأکید دارند که این رابطه، چون رقص نور و آیینه است که هیچ‌یک به دیگری محتاج نیست، بلکه هر دو در وحدت وجودی متحدند.

بخش چهارم: نفی احتیاج و تقابل در رابطه حق و خلق

نفی احتیاج در رابطه حق و خلق

احتیاج در رابطه حق و خلق، معنا ندارد. ظهور حق، لازمه ذاتی اوست و خلق، به‌عنوان مظهر، ضرورتی ذاتی دارد. استاد فرزانه قدس‌سره می‌فرمایند که نه حق به خلق محتاج است و نه خلق به حق، زیرا خلق، وجود ذاتی ندارد. این دیدگاه، هرگونه دوگانگی را نفی می‌کند و عالم را چون جلوه‌گاه وحدت الهی می‌داند.

درنگ: رابطه حق و خلق، چون تجلی نور در آیینه است که نه محتاج است و نه جدایی‌پذیر، بلکه وحدتی ذاتی را متجلی می‌سازد.

نقد شعر حافظ و احتیاج متقابل

استاد فرزانه قدس‌سره به شعر حافظ («ما به او محتاج بودیم، او به ما مشتاق بود») نقد وارد کرده و می‌فرمایند که این بیان، به دلیل القاء احتیاج متقابل میان حق و خلق، نادرست است. رابطه حق و خلق، فراتر از احتیاج است و در وحدت وجود، هیچ حاجتی معنا ندارد. این نقد، چون هشداری است که شاعرانگی را از معیارهای دقیق عرفانی جدا می‌سازد.

تفاوت شوق و عشق

استاد فرزانه قدس‌سره، با تمایز میان شوق و عشق، می‌فرمایند که شوق، طلب چیزی است که موجود نیست (کسب المفقود)، و عشق، حفظ چیزی است که موجود است (حفظ الموجود). حق، به خلق عاشق است، زیرا خلق، ظهور اوست، و خلق، به حق شوق دارد، زیرا به مرتبه وجودی او طالب است. این رابطه، چون گفت‌وگوی عاشقانه میان نور و آیینه است که یکی در پی حفظ است و دیگری در طلب وصول.

درنگ: شوق خلق به حق، چون طلب گمشده‌ای است در دل، و عشق حق به خلق، چون حفظ گوهری است که در آیینه ظهور یافته است.

بخش پنجم: نفی فقر ذاتی و تقابل وجود و عدم

فقر خلق در ظرف کثرت

استاد فرزانه قدس‌سره، با استناد به آیه ﴿يَا أَيُّهَا النَّاسُ أَنْتُمُ الْفُقَرَاءُ إِلَى اللَّهِ﴾ (سوره فاطر، آیه ۱۵: ای مردم، شما به خدا نیازمندید)، تأکید دارند که فقر خلق، در ظرف تدريج و کثرت معنا دارد. در مرتبه وحدت، فقری وجود ندارد، زیرا خلق، ظهور حق است و فاقد ذات مستقل. این فقر، چون سایه‌ای است که در عالم کثرت پدیدار می‌شود، اما در نور وحدت محو می‌گردد.

نفی وجود و عدم در خلق

خلق، نه وجود مستقل دارد و نه عدم است، بلکه ظهور است. استاد فرزانه قدس‌سره می‌فرمایند که خلق، در مرتبه ظهور، تبعی است و فاقد استقلال وجودی. این دیدگاه، خلق را چون موجی می‌داند که بر سطح دریای وجود الهی پدیدار می‌شود، بی‌آنکه ذاتی مستقل داشته باشد.

نفی تقابل وجود و عدم

وجود و عدم، متقابلان نیستند، زیرا خلق، نه وجود مستقل دارد و نه عدم است. ظهور، مرتبه‌ای سوم است که از تقابل وجود و عدم خارج است. استاد فرزانه قدس‌سره، با مثال ذکر و انثی، توضیح می‌دهند که وجود خنثی، تقابل ذکر و انثی را نفی می‌کند، همان‌گونه که ظهور، تقابل وجود و عدم را نفی می‌کند. این تبیین، چون کلیدی است که قفل دوگانه‌های منطقی را می‌گشاید.

درنگ: ظهور، چون مرتبه‌ای سوم، از دوگانه وجود و عدم فراتر می‌رود و عالم را چون جلوه‌گاه حق متجلی می‌سازد.

بخش ششم: فاعلیت الهی و نفی جبر و اختیار

فاعلیت عشقی و تجلی‌گونه

فاعلیت حق، نه جبری است و نه اختیاری، بلکه عشقی، تجلی‌گونه و رضایی است. استاد فرزانه قدس‌سره تأکید دارند که این فاعلیت، از تقابل جبر و اختیار خارج است و چون نسیمی است که از باغستان الهی می‌وزد و عالم را به تجلی می‌آراید.

نفی تعین در وجود حق

وجود حق، فاقد تعین است. ظهورات، متعین‌اند، اما ذات حق، بلاتعین است. استاد فرزانه قدس‌سره می‌فرمایند که حتی لفظ «وجود» برای حق، نارساست، زیرا تعین را القا می‌کند. ذات حق، چون اقیانوسی بی‌کران است که هیچ حد و مرزی نمی‌پذیرد.

درنگ: ذات حق، چون اقیانوسی بی‌کران، از هر تعینی مبراست و ظهورات، چون موج‌هایی‌اند که از این دریا برمی‌خیزند.

ظهور به‌مثابه ريزش ذات

ظهور، ريزش ذات حق است که صفات را پدید می‌آورد. استاد فرزانه قدس‌سره تأکید دارند که صفات، مقابل ذات نیستند، بلکه خود، ظهور ذات‌اند. این دیدگاه، صفات را چون شعاع‌های نور می‌داند که از خورشید ذات الهی ساطع می‌شوند.

بخش هفتم: نفی زخمی شدن حق و عبودیت اولیاء

نفی زخمی شدن حق

حق، به دلیل بلاتعین بودن، زخمی نمی‌شود. خلق، به دلیل تعین، زخمی می‌شود. استاد فرزان قدس‌سره می‌فرمایند که هر مظهر، خدایی مستقل برای خود دارد، زیرا حق، در همه ظهورات حاضر است بدون اینکه متأثر شود. این حضور، چون نوری است که در همه آیینه‌ها می‌درخشد، بی‌آنکه ذات نور تغییر یابد.

درنگ: حق، چون نوری بلاتعین، در همه ظهورات حاضر است، اما از زخم تعینات مبراست.

زخمی شدن خلق در مراتب تعین

خلق، در مراتب تعین، زخمی می‌شود. اولیاء، مانند امیرالمؤمنین و امام سجاد (ع)، به دلیل تعینات خلقی، درد و ناله می‌کشند، اما در صعود به مقام اعلی، از زخم رها می‌شوند. استاد فرزانه قدس‌سره تأکید دارند که این صعود، چون پروازی است که سالک را از قفس تعینات به سوی آسمان بی‌کران وحدت می‌برد.

عبودیت: کنه ربوبیت

عبودیت، کنه ربوبیت است. اولیاء خدا، با درک حق در ظهورات خود، به مقام عبودیت کامل می‌رسند که ربوبیت را در خود متجلی می‌سازد. استاد فرزانه قدس‌سره می‌فرمایند که این عبودیت، چون گوهری است که در دل اولیاء می‌درخشد و آن‌ها را به مقام قرب الهی می‌رساند.

درنگ: عبودیت، چون کلیدی است که درهای ربوبیت را می‌گشاید و اولیاء را به مقام قرب الهی رهنمون می‌سازد.

بخش هشتم: نقد تشبیه و عرفان عملی

نقد تشبیه حق و خلق

تشبیه حق و خلق، شرک است. استاد فرزانه قدس‌سره تأکید دارند که حق، بلاتعین است و خلق، متعین. هرگونه قیاس میان این دو، به شرک منجر می‌شود. این دیدگاه، چون صخره‌ای است که هرگونه شباهت وجودی میان حق و خلق را درهم می‌شکند.

حق: حاضر در اشیاء، مبرا از تعین

حق، داخل در اشیاء است بدون ممازجت و خارج از اشیاء است بدون مفارقت. استاد فرزانه قدس‌سره، با استناد به بیان صدرایی، می‌فرمایند که این حضور، بلاتعین است و حق را از هرگونه محدودیت مبرا می‌داند. این حضور، چون نسیمی است که در همه جا می‌وزد، بی‌آنکه در جایی محصور شود.

درنگ: حق، چون نسیمی بی‌کران، در همه اشیاء حاضر است، بی‌آنکه در تعینات محصور شود.

عرفان: تجربه‌ای وجودی

عرفان، مدرسه نیست، بلکه تجربه‌ای وجودی است که در خلوت و تاریکی رخ می‌دهد. استاد فرزانه قدس‌سره تأکید دارند که سالک، با درک زخمی شدن خود و نفی زخمی شدن حق، به حقیقت می‌رسد. این تجربه، چون سفری است که در سکوت دل و در خلوت شبانه به سوی حقیقت الهی رهنمون می‌شود.

بخش نهم: نقد علم دینی و اهمیت وحدت وجود

نقد بداهت‌های منطقی در عرفان

استاد فرزانه قدس‌سره، با نقد بداهت‌های منطقی مانند قانون ارتفاع نقیضین، تأکید دارند که ظهور، مرتبه‌ای سوم است که از دوگانه‌های وجود و عدم فراتر می‌رود. این نقد، بر محدودیت‌های منطق ارسطویی در فهم حقایق عرفانی تأکید دارد و عرفان را چون دریچه‌ای می‌داند که به سوی حقیقت وحدت وجود گشوده می‌شود.

اهمیت وحدت وجود در عرفان نظری

وحدت وجود، محور عرفان نظری است که هرگونه استقلال وجودی را از خلق نفی می‌کند. استاد فرزانه قدس‌سره تأکید دارند که علم دینی، باید این حقیقت را در نظر گیرد و از قیاس‌های نادرست پرهیز کند. این دیدگاه، چون مشعلی است که مسیر معرفت عرفانی را روشن می‌سازد.

درنگ: وحدت وجود، چون خورشیدی است که با نور خود، هرگونه دوگانگی میان حق و خلق را محو می‌سازد.

جمع‌بندی

این نوشتار، با تبیین سريان حق در موجودات و جایگاه انسان به‌عنوان مظهر جمع و خلیفه الهی، نظام هستی‌شناختی فصوص الحکم را روشن ساخت. سريان حق، ريزش وجودی ذات الهی است که عالم را به ظهور می‌آورد، بی‌آنکه خلق ذاتی مستقل داشته باشد. انسان، به دلیل مقام جمع، شایسته خلافت است و این خلافت، معلول جامعیت او در ظهور اسماء و صفات است. ظهور حق، ذاتی و ضروری است و رابطه حق و خلق، رابطه مظهر و مظهر است که هرگونه احتیاج یا تقابل را نفی می‌کند. فقر خلق، در ظرف کثرت معنا دارد، اما در مرتبه وحدت، محو می‌شود. فاعلیت حق، عشقی و تجلی‌گونه است و ذات او، از هر تعینی مبراست. اولیاء، با عبودیت کامل، به ربوبیت می‌رسند و از زخم تعینات رها می‌شوند. نقدهای استاد فرزانه قدس‌سره به تفسیرهای نادرست و بداهت‌های منطقی، بر لزوم دقت در تبیین عرفانی تأکید دارد. عرفان، تجربه‌ای وجودی است که سالک را به سوی حقیقت وحدت وجود رهنمون می‌سازد.

با نظارت صادق خادمی