متن درس
تحلیل و نقد ختم ولایت در فصوص الحکم: بررسی نسبت آن به حضرت عیسی (ع)
برگرفته از درسگفتارهای استاد فرزانه قدسسره (جلسه ۲۷۵)
مقدمه: تأملی در ختم ولایت و جایگاه امامت در عرفان شیعی
کتاب شریف «فصوص الحکم» اثر محیالدین ابنعربی، از برجستهترین آثار عرفان نظری است که در آن، مفاهیم عمیق عرفانی و فلسفی با زبانی رمزی و پرمغز تبیین شده است. این اثر، با نگاهی به تجلیات ذات الهی و رابطه میان حق و خلق، همواره مورد توجه عالمان، عارفان و سالکان طریق معرفت بوده است. در جلسه دویست و هفتاد و پنجم از درسگفتارهای استاد فرزانه قدسسره، به بررسی بخشی از این کتاب در صفحه ۱۱۰، سطر ۱۸ پرداخته شده که به ادعای ختم ولایت مطلقه توسط حضرت عیسی (ع) و نزول ایشان در آخرالزمان اختصاص دارد. این بخش، با رویکردی نقادانه و در چارچوب اعتقادات شیعی، به تحلیل این ادعا پرداخته و با استناد به آیات قرآن کریم، روایات شریف و اصول عقلی، اشکالات آن را بررسی میکند. نوشتار حاضر، با ساختاری علمی و دانشگاهی، تمامی نکات و تحلیلهای ارائهشده در درسگفتار را بهصورت کامل و تفصیلی بازنویسی کرده و با بهرهگیری از تمثیلات و تلویحات فاخر، به تبیین مفاهیم عرفانی و اعتقادی میپردازد. هدف این نوشتار، ارائه متنی منسجم و تخصصی برای مخاطبان آکادمیک است که ضمن حفظ روح و پیام اصلی، غنای معنایی و علمی آن را افزون سازد.
بخش نخست: تحلیل ادعای ختم ولایت در فصوص الحکم
نقل و بررسی عبارت ابنعربی
ابنعربی در «فصوص الحکم» مدعی است که ختم ولایت مطلقه از آنِ حضرت عیسی (ع) است و ایشان بهعنوان ولی با نبوت مطلقه در زمان این امت ظاهر میشود، اما میان او و نبوت تشریعی و رسالتش فاصلهای افتاده و در آخرالزمان بهعنوان وارث و خاتم نازل خواهد شد. وی همچنین آدم (ع) را آغازگر این امر و عیسی (ع) را پایانبخش آن میداند. این ادعا، که حضرت عیسی (ع) را خاتم ولایت مطلقه معرفی میکند، از منظر اعتقادات شیعی محل تأمل و نقد است، زیرا با نظام امامت و ولایت در تشیع سازگاری ندارد. این دیدگاه، گویی آینهای است که تصویری ناقص از حقیقت ولایت را بازمیتاباند و نیازمند بازنگری در پرتو معارف شیعی است.
درنگ: ادعای ابنعربی درباره ختم ولایت مطلقه توسط حضرت عیسی (ع) با نظام امامت و ولایت در تشیع ناسازگار است و نیازمند نقد و بررسی دقیق در چارچوب اعتقادات شیعی است.
محورهای اصلی بحث در خاتمیت
بحث خاتمیت در باب ولایت و نبوت، چهار محور اساسی دارد: نبوت، رسالت، ولایت و امامت. این محورها، که در «فصوص الحکم» بهصورت ناقص و غیرمنسجم مطرح شدهاند، نیازمند استدلال منطقی و رفع اشکالات است. هر یک از این مفاهیم، چونان رودی است که از سرچشمه معرفت الهی سرچشمه گرفته و در مسیر خویش، با موانعی چون سوءتفاهمات و برداشتهای نادرست مواجه میشود. تبیین دقیق این مفاهیم، گامی اساسی در فهم حقیقت ولایت و جایگاه آن در نظام اعتقادی شیعه است.
اشکالات دیدگاه ابنعربی
استاد فرزانه قدسسره، با نگاهی نقادانه، اشکالاتی اساسی به دیدگاه ابنعربی وارد میکنند. نخست، نسبت دادن خاتمیت ولایت به حضرت عیسی (ع) با نظام امامت در تشیع ناسازگار است، زیرا ولایت در این نظام، بهصورت طولی و با نص خاص به معصومین (ع) اختصاص دارد. دوم، جدایی میان حضرت عیسی (ع) و رسالتش، که ابنعربی مطرح میکند، غیرطبیعی و بیمعناست، زیرا مقامات نبوت، رسالت و ولایت در وجود انبیا بهصورت یکپارچه متجلی است. این اشکالات، چونان چراغی است که تاریکیهای سوءتفاهمات را روشن میسازد و راه را برای فهم صحیح معارف دینی هموار میکند.
بخش دوم: جایگاه حضرت عیسی (ع) در نظام ولایت و امامت
تأیید نبوت و رسالت حضرت عیسی (ع)
هیچ شکی در نبوت و رسالت حضرت عیسی (ع) بهعنوان یکی از انبیای اولوالعزم وجود ندارد. قرآن کریم، با آیات متعدد، جایگاه رفیع ایشان را تأیید میکند. بهعنوان نمونه، در سوره آلعمران آمده است:
إِذْ قَالَتِ الْمَلَائِكَةُ يَا مَرْيَمُ إِنَّ اللَّهَ يُبَشِّرُكِ بِكَلِمَةٍ مِنْهُ اسْمُهُ الْمَسِيحُ عِيسَى ابْنُ مَرْيَمَ وَجِيهًا فِي الدُّنْيَا وَالْآخِرَةِ وَمِنَ الْمُقَرَّبِينَ
هنگامی که فرشتگان گفتند: ای مریم، خداوند تو را به کلمهای از خود که نامش مسیح، عیسی بن مریم است، مژده میدهد که در دنیا و آخرت آبرومند و از مقربان است. (سوره آلعمران، آیه ۴۵)
این آیه، جایگاه والای حضرت عیسی (ع) را بهعنوان نبی و رسول الهی تأیید میکند. بااینحال، نسبت دادن خاتمیت ولایت به ایشان، با نظام امامت شیعی همخوانی ندارد.
ولایت بهعنوان باطن نبوت و رسالت
ولایت، جوهره معنوی و باطن نبوت و رسالت است. بدون ولایت، این مقامات ناقص میمانند، گویی جسم بیروحی که حیات معنوی ندارد. استاد فرزانه قدسسره تأکید دارند که نبوت و رسالت، بدون پشتوانه ولایت، نمیتوانند به کمال خویش برسند. این دیدگاه، مانند نوری است که حقیقت باطنی مقامات انبیا را آشکار میسازد.
درنگ: ولایت، باطن و جوهره نبوت و رسالت است و بدون آن، این مقامات ناقص میمانند.
نزول حضرت عیسی (ع) و اقتدا به امام زمان (عج)
حضرت عیسی (ع) در زمان ظهور حضرت مهدی (عج) نازل شده و به ایشان اقتدا میکند، گویی رودی زلال که به دریای بیکران امامت میپیوندد. این اقتدا، نشانه اطاعت مطلق ایشان از امام زمان (عج) است و هرگونه استقلال در برابر امام را نفی میکند. این امر، نهتنها جایگاه والای امام زمان (عج) را نشان میدهد، بلکه زمینهساز هدایت امت مسیحی در آخرالزمان است.
چرایی انتخاب حضرت عیسی (ع) برای نزول
زنده بودن حضرت عیسی (ع)، برخلاف دیگر انبیا مانند یوسف، ادریس، موسی و ابراهیم (ع)، دلیل اصلی نزول ایشان در آخرالزمان است. این ویژگی، مشابه زنده بودن حضرت مهدی (عج)، ایشان را بهعنوان یکی از همراهان امام در ظرف ظهور برجسته میسازد. این انتخاب، چونان گزینشی حکیمانه است که حکمت الهی را در هدایت امتها آشکار میکند.
کثرت مسیحیان و هدایت در آخرالزمان
یکی از دلایل احتمالی نزول حضرت عیسی (ع)، کثرت امت مسیحی در آخرالزمان است. اقتدای ایشان به امام زمان (عج)، استصحاب اهل کتاب را باطل کرده و زمینه هدایت آنها را فراهم میسازد. این امر، مانند کلیدی است که قفل گمراهی را گشوده و راه حقیقت را به روی امت مسیحی میگشاید.
درنگ: نزول حضرت عیسی (ع) و اقتدای ایشان به امام زمان (عج)، استصحاب اهل کتاب را باطل کرده و زمینه هدایت مسیحیان را در آخرالزمان فراهم میسازد.
نقد استصحاب اهل کتاب
اهل کتاب، بهویژه مسیحیان، با استصحاب نبوت حضرت عیسی (ع)، معتقدند که ایشان همچنان نبی آنهاست. این استصحاب، با نزول حضرت عیسی (ع) و اقتدای ایشان به امام زمان (عج)، باطل میشود. این اقتدا، چونان آینهای است که حقیقت را بازتاب داده و گمراهی استصحاب را آشکار میسازد.
بقای امت عیسی (ع) و تمایز با یهود
امت عیسی (ع)، به دلیل اخلاق، آرامش و عدم شرارت، از بقای فرهنگی و اجتماعی برخوردار است، برخلاف امت یهود که به دلیل شرارت و استثمار، کثرت ندارد. صهیونیسم، بهعنوان نطفه شرارت یهود، مانع از گسترش این امت شده است. این تمایز، مانند تفاوت میان باغی سرسبز و بیابانی خشکیده است که یکی حیاتبخش و دیگری عاری از زندگی است.
درنگ: بقای امت عیسی (ع) به دلیل اخلاق و عدم شرارت آنهاست، درحالیکه امت یهود به دلیل شرارت و استثمار، از کثرت و تأثیر محروم است.
تمایز شرارت سیاسی و امتی
شرارت برخی دولتهای مسیحی نباید به امت عیسی (ع) نسبت داده شود، همانگونه که اقدامات گروههایی مانند طالبان به اسلام نسبت داده نمیشود. این تمایز، چونان خطی است که حقیقت دینی را از سیاستزدگی جدا میسازد.
بخش سوم: نظام امامت و اطاعت مطلق در ظرف ظهور
عدم نیاز به نبی جدید
با خاتمیت نبوت توسط پیامبر اکرم (ص)، نیازی به نبی جدید نیست. حدیث شریف «لا نبی بعدی» (هیچ پیامبری پس از من نیست) بر این اصل تأکید دارد. رسالت پیامبر (ص)، چونان خورشیدی است که همه ادیان پیشین را نسخ کرده و راه هدایت را برای همیشه روشن ساخته است.
نسخ ادیان پیشین
با ظهور پیامبر جدید، دین پیشین نسخ میشود، مگر آنچه تأیید شده و به امت جدید تعلق میگیرد. سنن حسنهای که از ادیان پیشین به اسلام منتقل شدهاند، مانند گوهری هستند که در ظرف جدید اسلام میدرخشند.
امامت به جای نبوت
استمرار نبوت در قالب امامت است، نه ولایت بهمعنای عام. امام زمان (عج)، بهعنوان خاتم امامت، هدایت امت را بر عهده دارند. این اصل، مانند پلی است که هدایت نبوی را به امامت متصل میسازد.
درنگ: امامت، ادامهدهنده هدایت نبوی است و در ظرف ظهور، اطاعت مطلق از امام زمان (عج) بر همه، حتی معصومین، واجب است.
اطاعت مطلق از امام زمان (عج)
در ظرف ظهور، امام زمان (عج) تنها مرجع اطاعت است و هیچکس، حتی معصومین، استقلال در برابر ایشان ندارند. این اصل، مانند ستونی است که نظام اطاعت در تشیع را استوار میسازد. مثال کربلا، که در آن حضرت زینب (س)، امام سجاد (ع) و امام باقر (ع) همگی رعیت امام حسین (ع) بودند، این اطاعت مطلق را بهزیبایی نشان میدهد.
تخلف معصوم و نظام اطاعت
هرگونه تخلف، حتی از سوی معصوم، معصیت تلقی میشود و مجوز استقلال نمیگردد. این اصل، مانند قانونی است که نظام اطاعت را از هرگونه خلل حفظ میکند.
توسل در شب قدر
در شب قدر، توسل به امام زمان (عج) توصیه شده است، هرچند توسل به دیگر معصومین نیز ممکن است. اما دولت زمان با امام زمان (عج) است، گویی ایشان چونان خورشیدی هستند که نور عنایات الهی را مستقیماً بر امت میتابانند.
قرب طبیعی به امام زمان (عج)
قرب به امام زمان (عج) طبیعی و مستقیم است، زیرا ایشان غمخوار امتاند. این قرب، مانند جویباری است که از سرچشمه لطف الهی جاری شده و دلهای مؤمنان را سیراب میکند.
بخش چهارم: نقد خاتمیت ولایت و تبیین نظام ولایت در تشیع
نقد خاتمیت حضرت عیسی (ع)
استاد فرزانه قدسسره تأکید دارند که حضرت عیسی (ع) نه آغازگر و نه خاتم ولایت است. خاتمیت ولایت، به امیرالمؤمنین (ع) بهعنوان ختم ولایت عامه و به امام زمان (عج) بهعنوان ختم ولایت خاصه تعلق دارد. این دیدگاه، مانند نقشهای است که مسیر صحیح ولایت را در نظام شیعی ترسیم میکند.
درنگ: خاتمیت ولایت عامه با امیرالمؤمنین (ع) و خاتمیت ولایت خاصه با امام زمان (عج) است، و نسبت دادن خاتمیت به حضرت عیسی (ع) بیمعناست.
ولایت همگانی و نقد اختصاص خاتمیت
ولایت، مفهومی همگانی است که حتی به موجودات غیرانسانی مانند سنگ تعلق میگیرد. بنابراین، اختصاص خاتمیت ولایت به فردی خاص، مانند حضرت عیسی (ع)، بیمعنا و غیرضروری است. این دیدگاه، مانند دریایی است که همه موجودات را در بر میگیرد و هیچیک را بهعنوان خاتم متمایز نمیسازد.
مثال عالمان دینی و تواضع در برابر حق
عالمان دینی، با وجود اقتدار معنوی، خود را رعیت و مطیع حق میدانند و از ادعای استقلال پرهیز میکنند. این تواضع، مانند گوهری است که ارزش واقعی عالم را نشان میدهد.
نقد لفظبازی در ولایت
ساختن عناوین متعدد برای ولایت، مانند ولایت عامه، خاصه یا تقلیدی، بیفایده است و به اصل موضوع نمیپردازد. این نقد، مانند نسیمی است که غبار اصطلاحات زائد را از حقیقت ولایت میزداید.
تفاوت نصب طولی و عرضی
نصب معصومین طولی و خاص است، درحالیکه نصب فقها عرضی و عام است. این تمایز، مانند تفاوت میان ستونهای عمودی یک بنا و دیوارهای افقی آن است که هر یک نقش متفاوتی در استواری نظام ولایت دارند.
نقد تعدد معصومین در یک زمان
در یک زمان، تنها یک معصوم مورد اطاعت است و تعدد معصومین مطاع ممکن نیست. این اصل، مانند قانونی است که وحدت اطاعت را در نظام امامت تضمین میکند.
مثال حضرت عباس (ع) و اطاعت
حضرت عباس (ع)، با وجود جایگاه والا و رابطه برادری با امام حسین (ع)، حرمت ایشان را نگاه داشته و رعیت بودند. این مثال، مانند آینهای است که ادب و اطاعت در برابر امام را بازتاب میدهد.
نقد ادعاهای غیرعقلانی
ادعاهای غیرعقلانی، مانند امامت سیزدهم یا نبوت جدید، نشانه انحراف است و با اسناد محکم شیعی رد میشود. این نقد، مانند سپری است که حقیقت دین را از گزند انحرافات حفظ میکند.
بخش پنجم: رجعت و شکوفایی ولایت
رجعت و نظام اطاعت طولی
در رجعت، ائمه (ع) به ترتیب ظهور کرده و اطاعت طولی است، نه عرضی. این نظام، مانند رودی است که بهصورت منظم و پیوسته از سرچشمه الهی جاری میشود.
شکوفایی ولایت و عصمت
در ظرف رجعت، ولایت، عصمت و چهره حضرت زهرا (س) شکوفا میشود. این شکوفایی، مانند گلی است که در بهار رجعت به اوج زیبایی خویش میرسد.
درنگ: در رجعت، ولایت و عصمت بهصورت کامل شکوفا شده و نظام اطاعت طولی معصومین آشکار میگردد.
نقد ادعای آدم (ع) بهعنوان اولین نبی
استاد فرزانه قدسسره، با استناد به حدیث شریف «أنا نبی آدم بین السماء و الطین» (من پیامبر بودم هنگامی که آدم میان آسمان و خاک بود)، ادعای ابنعربی مبنی بر اینکه آدم (ع) اولین نبی است را رد میکنند. این حدیث، مانند نوری است که اولویت نبوت پیامبر اکرم (ص) را بر آدم (ع) روشن میسازد.
اذن دخول در اصحاب کساء
حتی معصومین در اصحاب کساء، برای ورود به زیر کساء اذن میستاندند، که نشانگر مرجعیت حضرت زهرا (س) است. این اذن، مانند کلیدی است که جایگاه والای حضرت زهرا (س) را در نظام ولایت آشکار میسازد.
نقد جدایی ولایت و رسالت
جدایی ولایت حضرت عیسی (ع) از رسالتش، بیمعنا و غیرطبیعی است، زیرا ایشان در ظرف ظهور باید از امام زمان (عج) اطاعت کنند. این نقد، مانند خطکشی است که مرزهای صحیح میان مقامات را ترسیم میکند.
مثال راننده و شاطر
رانندهای ماهر یا شاطری زبردست، در جایگاه دیگران نمینشیند. به همین ترتیب، حضرت عیسی (ع) در ظرف ظهور باید رعیت امام زمان (عج) باشد. این تمثیل، مانند آینهای است که ضرورت رعایت نظام اطاعت را نشان میدهد.
اقتدا بهعنوان جمع عقل عباد
اقتدای حضرت عیسی (ع) به امام زمان (عج)، مصداق «جمع الله عقول العباد» (خداوند عقلهای بندگان را جمع میکند) است که اختلافات را رفع کرده و هدایت جهانی را محقق میسازد. این اقتدا، مانند پلی است که امتها را به سوی حقیقت متصل میکند.
بخش ششم: نقش علم دینی در حفظ ولایت
وظیفه علم دینی در تبیین ولایت
علم دینی باید با رویکردی علمی و عرفانی، چهره عبدی، علمی و عرفانی ولایت را تبیین کند. این وظیفه، مانند مشعلی است که راه سالکان را در تاریکیهای جهل روشن میسازد.
درنگ: علم دینی باید با تبیین علمی و عرفانی ولایت، از حریم عصمت و هدایت دفاع کرده و از انحرافات جلوگیری کند.
مشروعیت عزاداری و نقش خواص
عزاداری، حتی بهصورت مالیدن گل به پیشانی، اگر غیرمستهجن باشد، مشروع و بیانگر مظلومیت اهل بیت (ع) است. خواص نیز باید در این شعائر مشارکت کنند، گویی چونان ستارگانی هستند که در آسمان عزای حسینی میدرخشند.
نقد اختلاط دین و عرفان
اختلاط مباحث عرفانی با دین، به دوری از هر دو منجر میشود. این نقد، مانند هشداری است که سالکان را از افتادن در ورطه تحریف حفظ میکند.
نقد ادعاهای غیرعقلانی
ادعاهای غیرعقلانی، مانند کشف و کرامت بدون تأیید الهی، معتبر نیست و باید از بالا تعیین شود. این اصل، مانند فیلتری است که ادعاهای باطل را از حقیقت جدا میسازد.
جمعبندی
این نوشتار، با تحلیل و نقد ادعای ختم ولایت توسط حضرت عیسی (ع) در «فصوص الحکم»، به بررسی اشکالات این دیدگاه از منظر اعتقادات شیعی پرداخت. تأیید نبوت و رسالت حضرت عیسی (ع)، نزول ایشان در آخرالزمان و اقتدای ایشان به امام زمان (عج)، با ادعای خاتمیت ولایت ایشان در تعارض است. ولایت، بهعنوان باطن نبوت و رسالت، در نظام شیعی به امامت منتقل شده و در ظرف ظهور، تنها مرجع اطاعت، امام زمان (عج) است. زنده بودن حضرت عیسی (ع) و کثرت امت مسیحی، زمینهساز نزول ایشان برای هدایت اهل کتاب است. نقدهای اساسی به دیدگاه ابنعربی، شامل خلط مفاهیم، نادیده گرفتن امامت و ادعای غیرمنطقی خاتمیت است. اطاعت مطلق از امام زمان (عج)، حتی از سوی معصومین، اصل حاکم در نظام شیعی است. رجعت، ظرف شکوفایی ولایت و عصمت است و علم دینی باید با تبیین دقیق این مفاهیم، از حریم عصمت دفاع کند. این تحلیل، منبعی ارزشمند برای پژوهشگران و مخاطبان متخصص در حوزه عرفان و فلسفه اسلامی فراهم میآورد.
با نظارت صادق خادمی