در حال بارگذاری ...
صادق خادمی
صادق خادمی

جستجوی زنده در تمام درس‌ها

یافتن درس بر اساس شماره (در این دسته)

فصوص الحکم 290

متن درس





تحلیل و تبیین فصوص الحکم: عدل الهی، اسماء الهی و نقد جبرگرایی در عرفان نظری

تحلیل و تبیین فصوص الحکم: عدل الهی، اسماء الهی و نقد جبرگرایی در عرفان نظری

برگرفته از درس‌گفتارهای استاد فرزانه قدس‌سره (جلسه ۲۹۰)

دیباچه

این نوشتار، شرحی عمیق و جامع بر بخشی از کتاب شریف فصوص الحکم تألیف محی‌الدین ابن‌عربی، صفحه ۱۱۵، سطرهای ۲ تا ۲۱، است که در درس‌گفتارهای استاد فرزانه قدس‌سره مورد تحلیل قرار گرفته است. متن با رویکردی علمی و استدلالی، به تبیین مفاهیم عدل الهی، نقش اسماء الهی در ظهورات خلقی، و نقد دیدگاه‌های جبرگرایانه شارح می‌پردازد. تمامی نکات استخراج‌شده از درس‌گفتار، با شرح و تفصیل کامل، در ساختاری منسجم و دانشگاهی ارائه شده و با استناد به آیات قرآن کریم و روایات معتبر، به تحلیل این مفاهیم پرداخته است. هدف، ارائه منبعی معتبر و دقیق برای پژوهشگران حوزه عرفان اسلامی و کلام شیعی است که با بهره‌گیری از تمثیلات و استعارات فاخر، ضمن حفظ روح علمی، جذابیت ادبی را نیز حفظ می‌کند. متن، عدل الهی را به‌عنوان محور نظم خلقت و اسماء الهی را به‌عنوان واسطه ظهورات الهی بررسی کرده و با نقد دیدگاه‌های جبرگرایانه، بر اختیار انسان و پویایی عرفان شیعی تأکید دارد.

بخش نخست: عدل الهی و نظم خلقت

عدل الهی در اعطای خلق به هر موجود

ابن‌عربی در فصوص الحکم می‌فرماید: فَلَا يُقَالُ لِمَكَانَ هَذَا فَقِيرًا وَذَاكَ غَنِيًّا وَهَذَا عَاصِيًا وَذَاكَ مُطِيعًا. این عبارت به اصل عدل الهی اشاره دارد که هر موجودی را مطابق با اقتضای ذات و عین ثابتش خلق می‌کند. همان‌گونه که نمی‌توان پرسید چرا یکی انسان است و دیگری سگ، نمی‌توان پرسید چرا یکی فقیر یا عاصی و دیگری غنی یا مطیع است، زیرا همه چیز بر اساس عدل الهی و اقتضای ذاتی موجودات اعطا شده است. عدل الهی، چونان ترازویی دقیق، هر موجود را در جایگاه شایسته‌اش قرار می‌دهد و هیچ خلقی بدون نظم و قسط تحقق نمی‌یابد.

درنگ: عدل الهی، هر موجود را مطابق با اقتضای ذاتی و عین ثابتش خلق می‌کند، چونان ترازویی که هیچ خلقی را از جایگاه شایسته‌اش دور نمی‌سازد.

استناد به آیه قرآن کریم در تبیین عدل الهی

ابن‌عربی در ادامه می‌فرماید: لِأَنَّ الْحُكْمَ الْعَدْلَ لَا يُعْطِي كُلَّ شَيْءٍ إِلَّا مَا تُعْطِيهِ عَيْنُهُ وَاللَّهُ الْحُجَّةُ الْبَالِغَةُ. این عبارت با استناد به آیه وَلِلَّهِ ٱلْحُجَّةُ ٱلْبَٰلِغَةُ (انعام: ۱۴۹؛ ترجمه: و خدا را حجت رسا و تمام است)، به کمال حکمت و عدل الهی اشاره دارد. حجت بالغه الهی، چونان آیینه‌ای که حقیقت نظم خلقت را بازمی‌تاباند، نشان‌دهنده آن است که هر موجود، آنچه را که شایسته عین ثابت اوست، دریافت می‌کند.

درنگ: حجت بالغه الهی، گواه کمال عدل و حکمت در اعطای وجود به هر موجود مطابق با اقتضای ذاتی اوست.

نقش اسماء الهی در اعطای فیض

ابن‌عربی تأکید می‌کند: فَأَعْطَىٰ كُلَّ شَيْءٍ خَلْقَهُ عَلَىٰ يَدَيْهِ اسْمِ الْعَدْلِ وَأَخَوَاتِهِ. خداوند، فیض و ظهورات خود را از طریق اسماء الهی، به‌ویژه اسم عدل و اسماء مرتبط با آن مانند مقسط و حکیم، با نظم و عدالت کامل به موجودات اعطا می‌کند. این اسماء، چونان واسطه‌هایی نورانی، نقش مجرای تحقق خارجی مظاهر الهی را ایفا می‌کنند. اسم عدل، به مثابه محور نظم خلقت، تضمین‌کننده تناسب و قسط در اعطای وجود است.

درنگ: اسماء الهی، به‌ویژه اسم عدل و اخوات آن، واسطه اعطای فیض الهی با نظم و عدالت کامل به موجودات‌اند.

تبیین اقتضای عین ثابت

در ادامه، ابن‌عربی می‌فرماید: أَعْطَىٰ كُلَّ شَيْءٍ مِنَ الْأَشْيَاءِ مُقْتَضَىٰ عَيْنِهِ. هر موجود، آنچه را که اقتضای عین ثابت اوست، دریافت می‌کند. این اقتضا، چونان جویباری که از سرچشمه ذات الهی جاری می‌شود، به نظم و عدالت الهی وابسته است. اسماء مقسط و حکیم، به‌عنوان اخوات اسم عدل، این نظم را در خلقت تضمین می‌کنند.

درنگ: اقتضای عین ثابت هر موجود، در پرتو اسماء عدل، مقسط و حکیم، با نظم و عدالت به او اعطا می‌شود.

بخش دوم: اسماء الهی و غیرمتناهی بودن مظاهر

غیرمتناهی بودن اسماء الهی

ابن‌عربی می‌فرماید: اسْمَاءُ الْإِلٰهِيَّةِ غَيْرُ مُتَنَاهِيَةٍ وَلٰكِنْ أُمَّهَاتُ الْأَسْمَاءِ مُتَنَاهِيَةٍ. اسماء الهی از نظر تعداد و تنوع غیرمتناهی‌اند، اما اصول و امهات آنها، مانند علم، قدرت، حیات، اراده، سمع، بصر و کلام، متناهی و قابل شمارش‌اند. این غیرمتناهی بودن، چونان دریایی بی‌کران که امواج بی‌شمارش مظاهر الهی‌اند، از گستردگی مظاهر آنها استنباط می‌شود.

درنگ: اسماء الهی غیرمتناهی‌اند، اما امهات آنها، مانند علم، قدرت و حیات، متناهی و محدود به اصول کلی‌اند.

استدلال از مظاهر به غیرمتناهی بودن asmاء

ابن‌عربی استدلال می‌کند: دَلِيلُ غَيْرِ مُتَنَاهِيَةِ الْأَسْمَاءِ غَيْرُ مُتَنَاهِيَةِ الْمَظَاهِرِ. غیرمتناهی بودن مظاهر الهی، نشانه غیرمتناهی بودن اسماء است، زیرا مظاهر از اسماء ناشی می‌شوند. این استدلال، چونان پلی که از اثر به مؤثر می‌رسد، از مظاهر بی‌شمار به بی‌نهایتی اسماء راه می‌برد.

درنگ: غیرمتناهی بودن مظاهر الهی، دلیلی بر غیرمتناهی بودن اسماء است، زیرا مظاهر جلوه‌های اسماء‌اند.

متناهی بودن امهات مظاهر و اسماء

ابن‌عربی می‌افزاید: وَإِنْ كَانَتْ تَرْجِعُ إِلَىٰ أُصُولٍ مُتَنَاهِيَةٍ. امهات مظاهر و اسماء، مانند اجناس و انواع حقیقی، متناهی‌اند، اما افراد و اشخاص زیرمجموعه آنها غیرمتناهی‌اند. این تمایز، چونان درختی که ریشه‌هایش محدود اما شاخه‌هایش بی‌شمارند، در منطق و فلسفه نیز قابل تبیین است.

درنگ: امهات مظاهر و اسماء متناهی‌اند، اما افراد و اشخاص زیرمجموعه آنها، به دلیل تنوع و گستردگی، غیرمتناهی‌اند.

حضرات اسماء و نقش آنها

ابن‌عربی حضرات اسماء را به امهات اسماء مانند حیات، علم، قدرت، اراده و کلام نسبت می‌دهد و می‌فرماید: حَضَرَاتُ الْأَسْمَاءِ هِيَ أُمَّهَاتُ الْأَسْمَاءِ. این حضرات، که به حضرات خمس یا سبعه معروف‌اند، اصول متناهی اسماء هستند که مظاهر غیرمتناهی تولید می‌کنند. حضرات، چونان ستون‌های بنای خلقت، پایه‌های ظهور اسماء الهی‌اند.

درنگ: حضرات اسماء، به‌عنوان امهات اسماء، اصول متناهی‌اند که مظاهر غیرمتناهی خلقت را تولید می‌کنند.

ترکیب اسماء و تولید مظاهر غیرمتناهی

ابن‌عربی می‌فرماید: حَاصِلَةٌ مِنَ اجْتِمَاعِ الرَّقَائِقِ الْأَسْمَاءِ الْكُلِّيَّةِ بَعْضُهَا مَعَ بَعْضٍ. ترکیب اسماء کلی، مانند حیات، علم و قدرت، با یکدیگر، مظاهر غیرمتناهی تولید می‌کند. این ترکیب، چونان آمیزه‌ای از رنگ‌های نورانی که تصاویر بی‌شماری خلق می‌کنند، منشأ تنوع و بی‌نهایتی مظاهر است.

درنگ: ترکیب اسماء کلی با یکدیگر، مظاهر غیرمتناهی خلقت را پدید می‌آورد، چونان آمیزه‌ای که تصاویر بی‌شماری تولید می‌کند.

وحدت حقیقی اسماء

ابن‌عربی تأکید می‌کند: فَمَا سُمِّيَ إِلَّا حَقِيقَةٌ وَاحِدَةٌ. اسماء الهی، با وجود کثرت ظاهری، به یک حقیقت واحد، یعنی ذات احدی، بازمی‌گردند. هر اسم، تعینی از ذات با صفت خاص است که به اسماء الهی نامیده می‌شود. این وحدت، چونان خورشیدی است که نورش در آیینه‌های متعدد به رنگ‌های گوناگون متجلی می‌شود.

درنگ: اسماء الهی، با وجود کثرت ظاهری، به حقیقت واحدی بازمی‌گردند که در تعینات و اضافات مختلف ظهور می‌یابد.

استدلال کاشف و شهود عرفانی

ابن‌عربی می‌فرماید: هَذَا الْاِسْتِدْلَالُ تَنْبِيهٌ لِطَالِبٍ. استدلال بر غیرمتناهی بودن اسماء، برای تنبیه طالبان است، اما مبنای اصلی او کشف عرفانی و شهود مستقیم است، نه صرف استدلال عقلی. این شهود، چونان نوری که مستقیماً از حق بر قلب عارف تابیده، حقیقت غیرمتناهی اسماء را آشکار می‌سازد.

درنگ: استدلال شیخ بر غیرمتناهی بودن اسماء، برای تنبیه طالبان است، اما مبنای اصلی او کشف عرفانی و شهود مستقیم است.

محدودیت علم انسانی به اسماء

ابن‌عربی خاطرنشان می‌کند: عِلْمُنَا بِمَفَاهِيمِ الْأَسْمَاءِ الْإِلٰهِيَّةِ مُتَنَاهٍ. علم انسان به مفاهیم اسماء الهی محدود است، اما خود اسماء، چه به‌صورت فردی و چه جمعی، غیرمتناهی‌اند. این محدودیت، چونان ظرفی کوچک در برابر اقیانوسی بی‌کران، به قوه ادراکی انسان بازمی‌گردد.

درنگ: علم انسان به مفاهیم اسماء الهی محدود است، اما خود اسماء، در ذات و مظاهرشان، غیرمتناهی‌اند.

بخش سوم: نقد دیدگاه جبرگرایانه شارح

نقد جبرگرایی و ناسازگاری با فرهنگ شیعی

شارح فصوص الحکم، با استناد به عبارت ابن‌عربی، دیدگاه جبرگرایانه‌ای را مطرح می‌کند که پرسش درباره تفاوت میان فقیر و غنی، عاصی و مطیع را بی‌معنا می‌داند، مشابه پرسش درباره تفاوت انسان و سگ. این دیدگاه، چونان بنایی بدون بنیاد، با فرهنگ شیعی که بر اختیار انسان تأکید دارد، ناسازگار است. جبرگرایی، به‌ویژه در برخی جریان‌های اهل سنت، برای توجیه اعمال رجال سیاسی و تسلی خاطر مردم رواج یافت، اما در عرفان شیعی، اختیار انسان محور مسئولیت اوست.

درنگ: جبرگرایی شارح، با فرهنگ شیعی که بر اختیار انسان تأکید دارد، ناسازگار است و ریشه در توجیهات سیاسی دارد.

نقد استناد نادرست به آیه قرآن کریم

شارح، آیه وَلِلَّهِ ٱلْحُجَّةُ ٱلْبَٰلِغَةُ (انعام: ۱۴۹؛ ترجمه: و خدا را حجت رسا و تمام است) را به نفع جبر تفسیر می‌کند، در حالی که معنای آیه، بر اختیار انسان و حجت کامل الهی دلالت دارد. این تفسیر، چونان تحریفی که حقیقت را وارونه جلوه می‌دهد، با دیدگاه شیعی و روایات معصومین (ع) مغایر است.

درنگ: تفسیر جبرگرایانه آیه وَلِلَّهِ ٱلْحُجَّةُ ٱلْبَٰلِغَةُ، تحریف معنای قرآنی است که بر اختیار انسان دلالت دارد.

تبیین معنای آیه از منظر امام صادق (ع)

بر اساس روایت نقل‌شده در امالی شیخ مفید از امام صادق (ع)، حجت بالغه الهی در روز قیامت، پرسش از علم و عمل بنده است: إِنَّ اللَّهَ يَقُولُ لِلْعَبْدِ يَوْمَ الْقِيَامَةِ (ترجمه: خداوند در روز قیامت به بنده می‌فرماید: آیا عالم بودی؟ اگر بگوید آری، می‌فرماید: پس چرا به آنچه می‌دانستی عمل نکردی؟ و اگر بگوید جاهل بودم، می‌فرماید: چرا علم نیاموختی تا عمل کنی؟). این پرسش‌ها، چونان مشعلی که تاریکی عذرتراشی را می‌زداید، اختیار انسان را تأیید می‌کنند.

درنگ: حجت بالغه الهی، پرسش از علم و عمل بنده در روز قیامت است که اختیار انسان را تأیید می‌کند.

نقد تاریخی جبرگرایی

جبرگرایی، به‌عنوان ابزاری سیاسی در دست رجال سیاسی، برای کاهش مسئولیت حاکمان و توجیه ظلم آنها ترویج شد. این دیدگاه، چونان غباری بر آیینه حقیقت، با ساده‌انگاری برخی علمای دینی در فرهنگ برخی جوامع اسلامی رسوخ کرد. در مقابل، عرفان شیعی بر اختیار انسان و مسئولیت او در برابر اعمالش تأکید دارد.

درنگ: جبرگرایی، ابزاری سیاسی برای توجیه ظلم رجال سیاسی بود که با تعالیم اصیل اسلامی و شیعی ناسازگار است.

نقد مثال انسان و سگ

شارح، تفاوت میان مؤمن و عاصی را با تفاوت میان انسان و سگ مقایسه می‌کند و می‌فرماید: كَمَا لَا يُقَالُ لِمَنْ كَانَ هَذَا إِنْسَانًا وَذَاكَ كَلْبًا. این قیاس، چونان خطایی که حقیقت را وارونه می‌سازد، نادرست است، زیرا انسان به دلیل برخورداری از عقل و اختیار، با حیوانات که فاقد این ویژگی‌ها هستند، قابل مقایسه نیست. این مثال، برای توجیه جبر و تبرئه گناهکاران استفاده شده است.

درنگ: مقایسه تفاوت مؤمن و عاصی با تفاوت انسان و سگ، قیاسی مع‌الفارق است که اختیار انسان را نفی می‌کند.

تبیین آیه مشرکان و رد جبر

قرآن کریم در آیه سَيَقُولُ ٱلَّذِينَ أَشْرَكُواْ لَوْ شَاءَ ٱللَّهُ مَآ أَشْرَكْنَا وَلَآ ءَابَآؤُنَا (انعام: ۱۴۸؛ ترجمه: كسانى كه شرك ورزيدند خواهند گفت: اگر خدا می‌خواست، نه ما شرك می‌ورزيديم و نه پدرانمان) نقل می‌کند که مشرکان ادعا می‌کنند اگر خدا می‌خواست، آنها کافر نمی‌شدند. خداوند این ادعا را رد کرده و می‌فرماید: إِن تَتَّبِعُونَ إِلَّا ٱلظَّنَّ وَإِنْ أَنتُمْ إِلَّا تَخْرُصُونَ (ترجمه: جز گمان را پيروى نمى‌كنيد و جز به گزافه سخن نمى‌گوييد). این آیه، چونان صاعقه‌ای که تاریکی جبر را می‌شکافد، اختیار انسان را تأیید می‌کند.

درنگ: آیه سَيَقُولُ ٱلَّذِينَ أَشْرَكُواْ ادعای جبرگرایانه مشرکان را رد کرده و بر اختیار انسان تأکید دارد.

بخش چهارم: اقتضاء، علّیت و اختیار انسان

تمایز اقتضاء و علّیت

ابن‌عربی و استاد فرزانه قدس‌سره تأکید دارند که اقتضاء غیر از علّیت است: الْاِقْتِضَاءُ غَيْرُ الْعِلِّيَّةِ. اقتضاء به معنای تمایل ذاتی یک موجود است، اما علّیت، عامل تعیین‌کننده سرنوشت است. انسان، برخلاف موجودات مادی مانند آب و آتش، دارای اختیار است که علّیت رفتار او را شکل می‌دهد. این تمایز، چونان خطی که مرز حقیقت را از توهم جدا می‌کند، مبنای رد جبر و تأکید بر اختیار است.

درنگ: اقتضاء، تمایل ذاتی است، اما علّیت، به اراده و اختیار انسان وابسته است که سرنوشت او را تعیین می‌کند.

اختیار انسان از منظر الهی

استاد فرزانه قدس‌سره می‌فرمایند: اللَّهُ مُخْتَارًا بِاخْتِيَارِهِ نَفْسِهِ اخْتِيَارَ الْإِنْسَانِ قَرَّرَ (ترجمه: خداوند با اراده خود، اختیار را به انسان اعطا کرده است). این اختیار، چونان گوهری که در صدف وجود انسان نهفته است، امکان حرکت به سوی خیر یا شر را فراهم می‌کند. آیه إِنَّا هَدَيْنَٰهُ ٱلسَّبِيلَ إِمَّا شَاكِرًا وَإِمَّا كَفُورًا (انسان: ۳؛ ترجمه: ما راه را به او نشان داديم، يا سپاسگزار است يا ناسپاس) بر این اختیار دلالت دارد.

درنگ: خداوند با اراده خود، اختیار را به انسان اعطا کرده است که او را مسئول اعمالش می‌سازد.

نقد جبرگرایی در فرهنگ و اجتماع

جبرگرایی، به‌عنوان ابزاری برای کنترل اذهان و کاهش مسئولیت حاکمان، در فرهنگ برخی جوامع اسلامی ترویج شد. این دیدگاه، چونان سایه‌ای که نور حقیقت را می‌پوشاند، با ساده‌سازی مفاهیم دینی، انگیزه مردم برای اصلاح و مبارزه با ظلم را کاهش داد. در مقابل، فرهنگ شیعی، با تأکید بر اختیار، انسان را به اصلاح و مقاومت دعوت می‌کند.

درنگ: جبرگرایی، با کاهش انگیزه اصلاح و مقاومت، با فرهنگ شیعی که بر اختیار و مسئولیت تأکید دارد، ناسازگار است.

بخش پنجم: ماده، تبدیل‌پذیری و غیرمتناهی بودن

نقد تناهی ماده در فلسفه

استاد فرزانه قدس‌سره می‌فرمایند که ادعای تناهی ماده، از نظر فلسفی و علمی قابل اثبات نیست. ماده، به دلیل قابلیت تجزیه و تبدیل، غیرمتناهی است و مفهوم جزء لایتجزی منسوخ شده است. این دیدگاه، چونان کلیدی که قفل‌های کهنه را می‌گشاید، با علم مدرن که تبدیل ماده و انرژی را تأیید می‌کند، همخوانی دارد.

درنگ: ماده، به دلیل قابلیت تجزیه و تبدیل، غیرمتناهی است و مفهوم جزء لایتجزی در فلسفه و علم مدرن منسوخ است.

تبدیل‌پذیری ماده و وحدت آن

استاد فرزانه قدس‌سره تأکید دارند: كُلُّ شَيْءٍ يَتَحَوَّلُ إِلَىٰ كُلِّ شَيْءٍ. ماده، فاقد تفاوت ذاتی در موجودات مختلف است و قابلیت تبدیل به اشکال گوناگون را دارد، مانند تبدیل بدن حیوان به نمک در نمکزار. این تبدیل‌پذیری، چونان جریانی که همه چیز را به هم پیوند می‌دهد، نشانه غیرمتناهی بودن ماده و وحدت آن در عالم خلق است.

درنگ: ماده، با قابلیت تبدیل به اشکال گوناگون، غیرمتناهی است و وحدت آن در عالم خلق را نشان می‌دهد.

بخش ششم: جمع‌بندی و نتیجه‌گیری

این نوشتار، با تکیه بر درس‌گفتارهای استاد فرزانه قدس‌سره، به تبیین بخشی از فصوص الحکم ابن‌عربی پرداخته و مفاهیم عدل الهی، اسماء الهی و نقد جبرگرایی را با رویکردی شیعی تحلیل کرده است. عدل الهی، محور نظم خلقت است که هر موجود را مطابق با اقتضای ذاتی‌اش خلق می‌کند. اسماء الهی، به‌عنوان واسطه ظهورات، غیرمتناهی‌اند، گرچه امهات آنها متناهی است. نقد جبرگرایی شارح، با استناد به آیات قرآن کریم و روایات، نشان‌دهنده ناسازگاری این دیدگاه با فرهنگ شیعی و تأکید بر اختیار انسان است. تبدیل‌پذیری ماده و غیرمتناهی بودن آن، با دیدگاه وحدت وجود همخوانی دارد. این شرح، با استناد به منابع معتبر، به‌عنوان منبعی جامع برای پژوهشگران عرفان نظری و کلام شیعی ارائه شده و ظرفیت گفت‌وگوی آکادمیک و بین‌الادیانی را داراست.

با نظارت صادق خادمی