در حال بارگذاری ...
صادق خادمی
صادق خادمی

جستجوی زنده در تمام درس‌ها

یافتن درس بر اساس شماره (در این دسته)

فصوص الحکم 315

متن درس





تنزیه و اسائه ادب در مقام الوهیت: تبیین عرفانی فصوص الحکم

تنزیه و اسائه ادب در مقام الوهیت: تبیین عرفانی فصوص الحکم

برگرفته از درس‌گفتارهای استاد فرزانه قدس‌سره (جلسه ۳۱۵)

دیباچه

این نوشتار، تبیینی عمیق و منسجم از بخشی از فصوص الحکم ابن‌عربی است که به کاوش در مفاهیم عرفانی تنزیه، اسائه ادب، و نسبت آنها با مقام الوهیت می‌پردازد. با تکیه بر درس‌گفتارهای استاد فرزانه قدس‌سره، این اثر به تحلیل دقیق و علمی این مفاهیم پرداخته و با بهره‌گیری از آیات قرآن کریم و استدلال‌های عرفانی، محتوایی غنی و ساختارمند ارائه می‌دهد. متن، با زبانی فصیح و متین، به گونه‌ای نگارش یافته که ضمن حفظ تمامی جزئیات متن اصلی، با افزودن توضیحات تکمیلی و تمثیلات ادبی، فهمی ژرف‌تر از حکمت عرفانی ابن‌عربی را برای مخاطبان متخصص فراهم آورد. ساختار این نوشتار، با عناوین و زیرعناوین منظم، به روشنی مفاهیم را دسته‌بندی کرده و با جمع‌بندی‌های تفصیلی، به انسجام علمی و زیبایی ادبی دست یافته است.

بخش نخست: تنزیه و پیامدهای آن در عرفان نظری

تنزیه مطلق و تکذیب حق و رسل

چنانچه قائل به شرایع مؤمن، تنزیه را به صورت مطلق مطرح کرده و در این مرتبه متوقف شود، مرتکب اسائه ادب شده و به تکذیب حق و رسولان الهی روی آورده است. تنزیه مطلق، که نفی هرگونه تشبیه را در بر می‌گیرد، اگر به انکار صفات الهی و تعالیم انبیا منجر شود، در عرفان اسلامی مردود است. این توقف، چون ایستادن در میانه راهی است که به مقصد حقیقت منتهی نمی‌شود و سالک را از درک وحدت وجود بازمی‌دارد.

درنگ: تنزیه مطلق، چون دیواری است که میان سالک و حقیقت الهی فاصله می‌افکند و با توقف در آن، راه به سوی فهم وحدت وجود بسته می‌شود.

تنزیه و تشبیه در نسبت با حق و نفس

تنزیه و تشبیه، دو مفهومی‌اند که می‌توانند هم نسبت به ذات الهی و هم نسبت به نفس انسانی مطرح شوند. قرآن کریم، با آیاتی چون ﴿سَبَّحَ اللَّهُ﴾ (حشر: ۲۴؛ به معنای «خدا را تسبیح گفت») و ﴿سَبُّوحٌ قَدُّوسٌ﴾ (جمعه: ۱؛ به معنای «تسبیح‌گو و منزه») بر امکان تنزیه حق تأکید دارد. این آیات، چون مشعل‌هایی‌اند که راه را برای فهم تنزیه الهی روشن می‌کنند، در حالی که تنزیه نفس انسانی، به تطهیر ذهن از نقص‌های بشری اشاره دارد.

اهمیت فص سبوحی در فصوص الحکم

فص سبوحی در فصوص الحکم، یکی از عمیق‌ترین و پیچیده‌ترین بخش‌های این اثر است که به دلیل تمرکز بر تنزیه و مقام الوهیت، نیازمند دقتی عرفانی و فلسفی است. این فص، چون قله‌ای است که صعود به آن، تنها با تأمل عمیق و اجتناب از خطاهای تفسیری ممکن می‌گردد.

درنگ: فص سبوحی، چون دریچه‌ای است به سوی مقام الوهیت که تنها با کلید دقت عرفانی گشوده می‌شود.

جمع‌بندی بخش نخست

این بخش، با تبیین تنزیه مطلق و پیامدهای آن، به خطای توقف در این مرتبه و تکذیب حق و رسل اشاره کرد. آیات قرآنی، چون نوری‌اند که تنزیه الهی را روشن می‌سازند، در حالی که فص سبوحی، چون نقشه‌ای است که راه را به سوی فهم عمیق‌تر مقامات الهی نشان می‌دهد. این تحلیل، زمینه‌ساز کاوش در تقسیم‌بندی‌های منطقی و نقد شروح در بخش بعدی است.

بخش دوم: تقسیم‌بندی منزه و نقد شروح

تقسیم منزه مطلق در کلام ابن‌عربی

ابن‌عربی، منزه مطلق را به دو دسته تقسیم می‌کند: جاهل یا صاحب سوء ادب. این تقسیم‌بندی، چون خط‌کشی منطقی است که مرز میان نادانی و بی‌ادبی را مشخص می‌سازد. جاهل، به دلیل فقدان ادراک، نمی‌تواند مرتکب اسائه ادب شود، اما عالم، با آگاهی از حرمت الهی، در صورت تنزیه مطلق، به بی‌ادبی روی می‌آورد.

نقد شرح قیصری

شارح (قیصری)، با تقسیم منزه به جاهل و عالم، معتقد است که جاهل هم جاهل است و هم مرتکب اسائه ادب شده، در حالی که عالم تنها اسائه ادب کرده است. این تقسیم، از منظر منطقی و عرفانی نادرست است، زیرا اسائه ادب، نیازمند قصد فاعلی و آگاهی است که در جاهل منتفی است. این نقد، چون آیینه‌ای است که خطای شارح را آشکار می‌سازد.

درنگ: اسائه ادب، چون گناهی است که تنها از عالم سر می‌زند، زیرا جاهل، در تاریکی نادانی، از حرمت الهی بی‌خبر است.

اسائه ادب و قصد فاعلی

اسائه ادب، مستلزم قصد فاعلی و آگاهی است. جاهل، به دلیل فقدان این قصد، نمی‌تواند مرتکب بی‌ادبی شود، لذا تقسیم‌بندی ابن‌عربی، که جاهل را از صاحب سوء ادب جدا می‌کند، منطقی‌تر است. این تمایز، چون ترازویی است که وزن عدالت را در قضاوت عرفانی نشان می‌دهد.

مقایسه جاهل و عالم در اسائه ادب

اسائه ادب از عالم، به دلیل آگاهی، قبیح‌تر است. عالم، با علم به حرمت الهی، مرتکب تقصیر می‌شود، در حالی که جاهل، قاصر است و تقصیر ندارد. این تفاوت، چون تمایز میان گناه آگاهانه و نادانی بی‌گناه است که در اخلاق اسلامی اهمیت بسزایی دارد.

نقد شدت حرمان در جاهل و عالم

قیصری، با نسبت دادن اسائه ادب به هر دو (جاهل و عالم)، به خطا رفته است، زیرا جاهل قاصر است و عالم مقصر. این امر، حرمان عالم را شدیدتر می‌کند، چون عالم با آگاهی، به تقصیر روی آورده است. این نقد، چون چراغی است که مسیر صحیح تحلیل عرفانی را روشن می‌سازد.

جمع‌بندی بخش دوم

این بخش، با تحلیل تقسیم‌بندی ابن‌عربی و نقد شرح قیصری، بر انسجام منطقی و عرفانی تأکید کرد. اسائه ادب، چون گناهی است که تنها از عالم سر می‌زند، و جاهل، در سایه نادانی، از این تقصیر مبراست. این تحلیل، بر اهمیت دقت در شروح عرفانی و اجتناب از خلط مفاهیم تأکید دارد.

بخش سوم: تنزیه در مقام احدیت و نقد استنادات

نفی تنزیه در مقام احدیت

در مقام احدیت، نه تشبیه و نه تنزیه ممکن است، زیرا این مقام، فراتر از هرگونه تعدد و توصیف است. ابن‌عربی در عنقاء المغربیه می‌فرماید: «مَتَى لَبِسَ الْحَقُّ صِفَاتِ النَّقْصِ حَتَّى تَسْلُبَهَا عَنْهُ؟» (ترجمه: خدا چه زمانی لباس نقص پوشیده که تو آن را از او سلب کنی؟). تنزیه، به تطهیر ذهن انسان از نقص‌های بشری مربوط است، نه به ذات الهی. این دیدگاه، چون دریچه‌ای است که محدودیت معرفت بشری را در برابر ذات بی‌کران الهی آشکار می‌سازد.

درنگ: تنزیه در مقام احدیت، چون تلاش برای نقاشی بی‌کرانگی در قاب محدود ذهن بشر است که تنها به تطهیر خود انسان می‌انجامد.

نقد استناد قیصری به عنقاء المغربیه

قیصری، به‌اشتباه، عبارتی از عنقاء المغربیه را در شرح این فراز آورده که ارتباطی با بحث تنزیه و اسائه ادب ندارد. این استناد، چون گزینش شاخه‌ای بی‌ربط از درختی دیگر است که به خلط مباحث منجر شده است.

مفهوم تنزیه در عنقاء المغربیه

ابن‌عربی در عنقاء المغربیه، تنزیه حق را محال می‌داند، زیرا این عمل، به خود انسان بازمی‌گردد و نه به ذات الهی. تنزیه، چون تلاشی است برای پاک کردن آیینه ذهن از غبار نقص‌های بشری، نه تغییر در ذات بی‌نقص الهی.

نقد خلط قیصری

قیصری، با استناد به عنقاء المغربیه، میان دو بحث خلط کرده است: تنزیه به معنای جهل یا اسائه ادب (در فصوص) و نفی امکان تنزیه حق (در عنقاء). این خلط، چون درهم‌آمیختن دو رود با سرچشمه‌های متفاوت است که به گمراهی در فهم عرفانی می‌انجامد.

سؤال از صحت قول ابن‌عربی

آیا قول ابن‌عربی در عنقاء المغربیه مبنی بر محال بودن تنزیه حق درست است؟ این سؤال، چون دعوتی است به تأمل در مقامات الوهیت، که در آن، احدیت ورای هر توصیف و تنزیه قرار دارد.

جمع‌بندی بخش سوم

این بخش، با کاوش در نفی تنزیه در مقام احدیت و نقد استنادات نادرست قیصری، بر محدودیت معرفت بشری و اهمیت انسجام در شروح عرفانی تأکید کرد. تنزیه، چون تلاشی است برای تطهیر ذهن انسان، نه تغییر در ذات الهی، و خلط میان مقامات، به گمراهی در فهم عرفانی می‌انجامد.

بخش چهارم: ضرورت انسجام در مطالعه متون عرفانی

اهمیت دقت در متون عرفانی

متون عرفانی، مانند فصوص الحکم، نیازمند دقتی ژرف و اصلاح خطاهای تفسیری‌اند تا از انحراف در فهم جلوگیری شود. این دقت، چون صیقل دادن آیینه‌ای است که حقیقت عرفانی را به روشنی منعکس می‌کند.

ضرورت انسجام در شروح عرفانی

شروح عرفانی باید منسجم و مرتبط با متن اصلی باشند تا از خلط مباحث جلوگیری شود. استناد نادرست قیصری به عنقاء المغربیه، چون نمونه‌ای است از گمراهی در مسیر فهم عرفانی که باید اصلاح گردد.

درنگ: انسجام در شروح عرفانی، چون نقشه‌ای است که سالک را از گمراهی در مسیر حقیقت الهی بازمی‌دارد.

جمع‌بندی بخش چهارم

این بخش، با تأکید بر ضرورت دقت و انسجام در مطالعه متون عرفانی، نشان داد که خطاهای تفسیری، چون غباری‌اند که آیینه حقیقت را تیره می‌کنند. اصلاح این خطاها، راه را برای فهمی صحیح و عمیق از حکمت عرفانی هموار می‌سازد.

نتیجه‌گیری کلی

این نوشتار، با تکیه بر درس‌گفتارهای استاد فرزانه قدس‌سره، به تبیین مفاهیم عرفانی تنزیه، اسائه ادب، و مقام الوهیت در فصوص الحکم پرداخت. تنزیه مطلق، چون دیواری است که سالک را از حقیقت وحدت وجود محروم می‌کند، و اسائه ادب، گناهی است که تنها از عالم سر می‌زند. نقد شروح قیصری، بر ضرورت انسجام منطقی و عرفانی تأکید کرد، و نفی تنزیه در مقام احدیت، محدودیت معرفت بشری را آشکار ساخت. آیات قرآن کریم، چون مشعل‌هایی‌اند که راه تنزیه الهی را روشن می‌کنند، و فص سبوحی، چون قله‌ای است که تنها با دقت عرفانی فتح می‌شود. این اثر، با حفظ تمامی جزئیات متن اصلی، به فهمی ژرف‌تر از حکمت عرفانی ابن‌عربی دعوت می‌کند.

با نظارت صادق خادمی