متن درس
تحلیل و تبیین فصوص الحکم: تأملاتی در تنزیه، تشبیه و مقام جمع
برگرفته از درسگفتارهای استاد فرزانه قدسسره (جلسه ۳۱۸)
دیباچه
کتاب فصوص الحکم، اثر جاودان شیخ اکبر محییالدین ابنعربی، چونان گوهری درخشان در آسمان عرفان نظری میدرخشد و با ژرفای بیمانند خود، اسرار وجود و پیوند میان حق و خلق را آشکار میسازد. این نوشتار، با تمرکز بر فص نوحی، به تبیین و تحلیل مفاهیم عمیق عرفانی چون تنزیه، تشبیه، مقام جمع، و رابطه مقتضی و مقتضا میپردازد. درسگفتارهای استاد فرزانه قدسسره در جلسه سیصد و هجدهم، محور این بررسی است که با نگاهی نقادانه و عمیق، دیدگاههای ابنعربی را با استناد به قرآن کریم، روایات، و اصول عرفان و فلسفه اسلامی کاوش میکند. متن پیشرو، با زبانی متین و علمی، تمامی جزئیات درسگفتار و تحلیلهای مکمل را دربرمیگیرد و با بهرهگیری از تمثیلات و استعارات فاخر، مفاهیم پیچیده عرفانی را چونان آیینهای صیقلی در برابر دیدگان پژوهشگران قرار میدهد. هدف، ارائه اثری جامع و منسجم است که ضمن وفاداری به محتوای اصلی، راه را برای تأملات عمیق در عرفان اسلامی هموار سازد.
بخش نخست: مقتضی و مقتضا در وحدت وجود
تبیین رابطه مقتضی و مقتضا
ابنعربی در فص نوحی، حق را به مثابه مقتضی و خلق را به عنوان مقتضا معرفی میکند. از منظر ربوبیت، این دو از یکدیگر متمایزند، زیرا ربوبیت حق، با مربوبیت خلق تفاوت دارد. اما در مرتبه احدیت، حق و خلق عین یکدیگرند، چنانکه در وحدت وجود، تمایز ظاهری به وحدت باطنی میپیوندد. استاد فرزانه قدسسره این دیدگاه را چنین تبیین میفرمایند: مقتضی (حق) مُظهر است و مقتضا (خلق) مَظهر، و این رابطه، چونان رابطه نور و آیینه است که نور در آیینه تجلی مییابد، اما ذات نور از آیینه متمایز است.
درنگ: حق و خلق، در مرتبه احدیت، عین یکدیگرند، اما در مرتبه ربوبیت، از حیث ظهور و مظهریت متمایز میشوند.
نقد تمایز ربوبیت و مربوبیت
استاد فرزانه قدسسره تأکید دارند که تمایز میان ربوبیت و مربوبیت، تنها در ظرف ظهور است و در حقیقت احدیت، این تمایز محو میشود. این دیدگاه، ریشه در نظریه وحدت وجود دارد که عالم را چونان تجلیات گوناگون حق میبیند. برای نمونه، انسان به عنوان حیوان ناطق تعریف میشود، اما این تعریف، تنها ظاهری است و باطن آن، حقیقت حق است.
بخش دوم: اسم ظاهر و باطن در عالم
عالم به مثابه عین اسم ظاهر
ابنعربی عالم را عین اسم ظاهر حق و روح آن را عین اسم باطن میداند. استاد فرزانه قدسسره این دیدگاه را چنین شرح میدهند: عالم، چونان صورتی است که اسم ظاهر حق در آن تجلی یافته و روح آن، چونان باطنی است که اسم باطن حق را متجلی میسازد. این تشبیه، به وحدت میان ظاهر و باطن در عرفان ابنعربی اشاره دارد، چنانکه ظاهر و باطن، دو روی یک حقیقتاند.
درنگ: عالم، تجلی اسم ظاهر حق و روح آن، تجلی اسم باطن است، که وحدت ظاهر و باطن را در نظام خلقت نشان میدهد.
رابطه روح مدبر و صورت عالم
استاد فرزانه قدسسره عالم را به بدن و حق را به روح مدبر تشبیه میکنند، مانند رابطه نفس ناطقه با بدن در فلسفه اسلامی. این تشبیه، بیانگر آن است که حق، روح مدبر عالم است و عالم، صورت اوست. همانگونه که نفس ناطقه، بدن را تدبیر میکند، حق نیز عالم را از سماء (باطن) به ارض (صورت) تدبیر مینماید.
بخش سوم: مقام جمع تنزیه و تشبیه
تبیین مقام جمع
در عرفان ابنعربی، مقام جمع، مرتبهای است که در آن، تنزیه (تعالی حق از خلق) و تشبیه (تجلی حق در خلق) به هم میپیوندند. استاد فرزانه قدسسره میفرمایند: سالک در این مقام، حق را هم متعالی از اشیاء و هم متجلی در آنها میبیند، بدون آنکه این دو در تضاد باشند. این مقام، چونان قلهای است که سالک پس از پیمودن درههای تنزیه و تشبیه، به آن میرسد.
درنگ: مقام جمع، مرتبهای است که در آن، تنزیه و تشبیه در وحدت وجود به هم میپیوندند و سالک حق را در همه چیز متجلی میبیند.
داخل فی الاشیاء و خارج عن الاشیاء
ابنعربی میفرماید: حق داخل در اشیاء است بدون ممازجت (تنزیه) و خارج از اشیاء است بدون مفارقت (تشبیه). استاد فرزانه قدسسره این عبارت را چنین تبیین میکنند: حق، چونان روحی است که در کالبد عالم جریان دارد، اما از آن متمایز است؛ و چونان نوری است که در همه چیز ساری است، اما از آنها جدا نیست.
بخش چهارم: غایت عارف و وحدت وجود
دیدن حق در همه چیز
غایت عارف، به گفته استاد فرزانه قدسسره، آن است که جز حق نبیند، جز حق نشنود، جز حق نگوید، و جز حق نباشد. این مقام، به تحقق کامل وحدت وجود اشاره دارد که در آن، سالک همه هستی را تجلی حق میبیند. این دیدگاه، چونان دری است که به سوی اقیانوس بیکران حقیقت گشوده میشود.
درنگ: غایت عارف، دیدن حق در همه چیز است، چنانکه هیچ چیز جز تجلی حق در برابر او نیست.
نقد دیدگاههای شاعرانه
استاد فرزانه قدسسره دیدگاههای شاعرانهای چون «اگر بر دیده مجنون نشینی، به غیر از حسن در لیلی نبینی» را ناقص میدانند. ایشان میفرمایند: حق در هر دیدهای حسن است، نه فقط در دیده مجنون. این نقد، بر محدودیت دیدگاههای عاطفی و شاعرانه در برابر عرفان قرآنی تأکید دارد که حق را در همه چیز متجلی میبیند.
بخش پنجم: آیات قرآنی و تبیین عرفانی
تفسیر آیه «إِنَّ صَلَاتِي وَنُسُكِي وَمَحْيَايَ وَمَمَاتِي لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ»
آیه إِنَّ صَلَاتِي وَنُسُكِي وَمَحْيَايَ وَمَمَاتِي لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ (الأنعام: ۱۶۲)؛ «بگو: همانا نماز من و قربانیام و زندگیام و مرگم برای خداوند، پروردگار جهانیان است»، در ظرف تنزیل به اخلاص در عبادت اشاره دارد. اما استاد فرزانه قدسسره میفرمایند: در ظرف ترفیع، همه چیز حق است، و صلاة، نسک، حیات و ممات، همگی تجلیات حقاند.
درنگ: آیه «إِنَّ صَلَاتِي وَنُسُكِي» در ظرف تنزیل به اخلاص اشاره دارد، اما در ظرف ترفیع، همه چیز تجلی حق است.
تفسیر آیه «كُلَّ يَوْمٍ هُوَ فِي شَأْنٍ»
آیه كُلَّ يَوْمٍ هُوَ فِي شَأْنٍ (الرحمن: ۲۹)؛ «هر روز او در کاری است»، به پویایی تجلیات الهی اشاره دارد. استاد فرزانه قدسسره این آیه را نشاندهنده آن میدانند که حق هر لحظه در شأنی جدید ظاهر میشود، چنانکه عالم چونان کتابی است که هر لحظه صفحاتی نو از آن گشوده میشود.
درنگ: آیه «كُلَّ يَوْمٍ هُوَ فِي شَأْنٍ» بر پویایی تجلیات حق در هستی دلالت دارد.
تفسیر آیه «فَارْجِعِ الْبَصَرَ كَرَّتَيْنِ هَلْ تَرَىٰ مِنْ فُطُورٍ»
آیه فَارْجِعِ الْبَصَرَ كَرَّتَيْنِ هَلْ تَرَىٰ مِنْ فُطُورٍ (الملك: ۳)؛ «پس دیده بازگردان دو بار، آیا خللی میبینی؟»، بر کمال خلقت و فقدان هرگونه نقص در تجلیات حق تأکید دارد. استاد فرزانه قدسسره میفرمایند: این آیه، دعوتی است به تأمل در کمال هستی، که چونان آیینهای بیغبار، حقیقت حق را منعکس میسازد.
درنگ: آیه «فَارْجِعِ الْبَصَرَ كَرَّتَيْنِ» بر کمال خلقت و فقدان نقص در تجلیات حق دلالت میکند.
تفسیر آیه «خَلَقْنَاكُمْ أَطْوَارًا»
آیه خَلَقْنَاكُمْ أَطْوَارًا (نوح: ۱۴)؛ «شما را به صورتهای گوناگون آفرید»، به تنوع تجلیات حق در خلقت اشاره دارد. استاد فرزانه قدسسره این آیه را نشاندهنده اطوار گوناگون خلقت میدانند که هر یک، تجلی متفاوتی از حق است.
درنگ: آیه «خَلَقْنَاكُمْ أَطْوَارًا» بر تنوع تجلیات حق در خلقت دلالت دارد.
بخش ششم: نقدهای فلسفی و عرفانی
نقد فلسفه صدرایی
استاد فرزانه قدسسره دیدگاههای فلسفه صدرایی در باب صفات فعلی را ناقص میدانند و میفرمایند: در عرفان ابنعربی، همه هستی ظهور حق است و حق، هم ظاهر و هم باطن عالم است. این نقد، بر برتری معرفت عرفانی بر فلسفه در فهم حقیقت تأکید دارد.
نقد دیدگاه ابنسینا
ابنسینا معتقد است که اشیاء جز از طریق اسبابشان شناخته نمیشوند، اما استاد فرزانه قدسسره میفرمایند: اسباب عالم، خود حقیقت حقاند. این نقد، بر محدودیت معرفت فلسفی در برابر معرفت عرفانی تأکید دارد که مستقیماً به حق میرسد.
درنگ: معرفت فلسفی ابنسینا به اسباب محدود است، اما در عرفان، اسباب عالم خود حقیقت حقاند.
نقد سخنان عرفا و شاعران
استاد فرزانه قدسسره بسیاری از سخنان عرفا و شاعران را به دلیل عدم انطباق با قرآن کریم و سنت ناقص میدانند. ایشان تأکید دارند که معرفت عرفانی باید با معیارهای قرآنی و روایی سنجیده شود تا از انحراف مصون بماند.
بخش هفتم: عرفان حقیقی و التزام به شریعت
عارف حقیقی و التزام به تقوا
استاد فرزانه قدسسره میفرمایند: عارف حقیقی، متقی، متخلق به اخلاق الهی، و متعبد به عبودیت است. عارفی که معصیت را بیاهمیت بداند، نه عارف، بلکه جاهل و زنديق است. این دیدگاه، عرفان را چونان راهی میبیند که با شریعت و تقوا همگام است.
درنگ: عارف حقیقی، متعبد به شریعت و متخلق به اخلاق الهی است و عرفان بیتقوا، زندقه است.
نقد عرفان کاذب
استاد فرزانه قدسسره عرفان کاذب را که شریعت و اخلاق را نادیده میگیرد، مردود میدانند. ایشان میفرمایند: عرفان حقیقی، با التزام به شریعت و تقوا، از هرگونه بیبندوباری مصون است.
بخش هشتم: اختیار و ظهور حق
اختیار، عشق و شوق در عرفان
استاد فرزانه قدسسره تأکید دارند که اختیار، عشق، و شوق، همگی ظهورات حقاند و منافاتی با عرفان ندارند. این دیدگاه، جبر را رد میکند و عرفان را با وجدان و اختیار همگام میسازد. برای نمونه، اگر کسی به دیگری بگوید «لیوان آب بیاور»، این فعل اختیاری، خود ظهوری از حق است.
درنگ: اختیار، عشق، و شوق، ظهورات حقاند و عرفان، وجدان و اختیار را نفی نمیکند.
نقد جبرگرایی
استاد فرزانه قدسسره جبر را دروغ و ساختگی میدانند و میفرمایند: همه چیز، از کفر و شرک تا ظلم، ظهور حق است، اما جبر، چونان غولی خیالی است که با حقیقت عرفان سازگار نیست.
بخش نهم: تعریف محدود و حقیقت حق
هر محدود، حق است
استاد فرزانه قدسسره میفرمایند: هر شیء محدود، مانند انسان که به عنوان حیوان ناطق تعریف میشود، در حقیقت حق است. جنس و فصل در تعریف، ظاهری برای حقیقت الهیاند. این دیدگاه، هر تعریف منطقی را تجلی حق میداند.
درنگ: هر شیء محدود، در حقیقت حق است و جنس و فصل در تعریف، ظاهری برای حقیقت الهیاند.
فصل اخیر و حقیقت حق
در منطق، ناطق فصل اخیر انسان است، اما در عرفان، حق فصل اخیر هر شیء است. استاد فرزانه قدسسره میفرمایند: بدون حق، هیچ تعریفی ممکن نیست، زیرا حق، مبنای همه تعاریف و حدود است.
بخش دهم: محدودیت معرفت بشری
جهل به حد حق
استاد فرزانه قدسسره تأکید دارند که حد حق، به دلیل نامحدود بودن آن، قابل شناخت کامل نیست. انسان تنها به قدر فهم خود از حق معرفت مییابد، چنانکه هر کس به اندازه ظرف وجودیاش از اقیانوس حقیقت بهره میبرد.
درنگ: حد حق، به دلیل نامحدود بودن، قابل شناخت کامل نیست و معرفت انسان به قدر ظرف وجودی اوست.
علم حدی و علم کنهی
استاد فرزانه قدسسره میان علم حدی (معرفت به حدود و صفات حق) و علم کنهی (معرفت به کنه ذات حق) تمایز قائل میشوند. علم حدی ممکن است، اما علم کنهی به ذات حق محال است، زیرا ذات حق، ورای حدود بشری است.
بخش یازدهم: نقش علم دینی در تبیین عصمت
ضرورت تبیین عصمت معصومان
استاد فرزانه قدسسره تأکید دارند که علم دینی باید عصمت معصومان را تبیین کند و از خلط آن با دیگران پرهیز نماید. این دیدگاه، بر جایگاه ویژه معصومان در عرفان اسلامی تأکید دارد و علم دینی را موظف به حفظ این جایگاه میداند.
درنگ: علم دینی موظف است عصمت معصومان را تبیین کرده و از خلط آن با دیگران پرهیز کند.
نقد خلط قال و حال
استاد فرزانه قدسسره رویکردهایی که قال و حال را خلط میکنند، مانند شبهای شعر صوفیانه، ناقص میدانند. ایشان میفرمایند: عرفان حقیقی، هم قال (شریعت) و هم حال (معرفت باطنی) را دربرمیگیرد و خلط این دو، به انحراف میانجامد.
بخش دوازدهم: وصول اولیا به مقام حق
مقام وصول اولیا
استاد فرزانه قدسسره میفرمایند: اولیای الهی به مقامی میرسند که عالم را در گذشته، حال و آینده، ظهور حق میبینند. این مقام، چونان قلهای است که زمان و مکان در آن محو میشوند و سالک، جز حق نمیبیند.
درنگ: اولیای الهی در مقام وصول، عالم را در همه زمانها ظهور حق میبینند.
نقد محدودیت معرفت بشری
استاد فرزانه قدسسره تأکید دارند که علم به کنه حق محال است، اما علم به حدود و صفات حق ممکن است. این دیدگاه، بر محدودیت معرفت بشری و امکان معرفت حدی تأکید دارد.
جمعبندی
این نوشتار، با تکیه بر درسگفتارهای استاد فرزانه قدسسره، به تحلیل فص نوحی از فصوص الحکم پرداخته و مفاهیمی چون تنزیه، تشبیه، مقام جمع، و رابطه مقتضی و مقتضا را با نگاهی عمیق و نقادانه بررسی کرده است. تأکید بر وحدت وجود، التزام به شریعت، و نقد دیدگاههای ناقص فلسفی و شاعرانه، از محورهای اصلی این تحلیل است. آیات قرآنی، چونان چراغهایی فروزان، راه را برای فهم حقیقت روشن میسازند و عرفان حقیقی را با شریعت و تقوا همگام میدانند. این اثر، با نگاهی جامع و علمی، به کاوش در پیوند عرفان، فلسفه، و شریعت پرداخته و راه را برای تأملات عمیق در عرفان اسلامی گشوده است.
با نظارت صادق خادمی