در حال بارگذاری ...
صادق خادمی
صادق خادمی

جستجوی زنده در تمام درس‌ها

یافتن درس بر اساس شماره (در این دسته)

فصوص الحکم 327

متن درس






شرح فصوص الحکم: تبیین حکمت سبوحیه در کلمه نوحیه

شرح فصوص الحکم: تبیین حکمت سبوحیه در کلمه نوحیه

برگرفته از درس‌گفتارهای استاد فرزانه قدس‌سره (جلسه ۳۲۷)

مقدمه

کتاب فصوص الحکم اثر جاودانه محی‌الدین ابن‌عربی، گوهری درخشان در آسمان عرفان اسلامی است که در هر فص آن، رازهایی از حکمت الهی و معارف قرآنی در قالب کلمات انبیا رخ می‌نماید. شرح حاضر، که از درس‌گفتارهای استاد فرزانه قدس‌سره در جلسه سیصد و بیست و هفتم استخراج شده، به تبیین فص حکمت سبوحیه در کلمه نوحیه می‌پردازد. این شرح با تمرکز بر آیه شریفه «لَيْسَ كَمِثْلِهِ شَيْءٌ ۖ وَهُوَ السَّمِيعُ الْبَصِيرُ» (شوری: ۱۱) و مفاهیم تنزیه و تشبیه، تلاشی است برای گشودن دریچه‌ای به سوی فهم عمیق‌تر حقیقت الهی در پرتو قرآن کریم. متن پیش‌رو با زبانی متین و ساختاری علمی، تمامی جزئیات درس‌گفتار را با افزودن توضیحات تکمیلی و تمثیلات ادبی در قالبی منسجم ارائه می‌دهد تا چونان آیینه‌ای، نور معرفت را در دل مخاطبان منعکس سازد.

بخش اول: تبیین آیه شریفه شوری و جایگاه آن در حکمت سبوحیه

اهمیت آیه شریفه «لَيْسَ كَمِثْلِهِ شَيْءٌ ۖ وَهُوَ السَّمِيعُ الْبَصِيرُ»

آیه شریفه «لَيْسَ كَمِثْلِهِ شَيْءٌ ۖ وَهُوَ السَّمِيعُ الْبَصِيرُ» (شوری: ۱۱)، که به معنای «چیزى مانند او نیست و او شنوا و بیناست»، از آیات محوری سوره شوری است که در فص حکمت سبوحیه در کلمه نوحیه مورد توجه ابن‌عربی و شارحان قرار گرفته است. این آیه، چونان ستاره‌ای درخشان در آسمان معرفت، دو وجه تنزیه و تشبیه را در خود جمع کرده و به جامعیت ذات الهی اشاره دارد.

درنگ: آیه شریفه شوری (۱۱) به دلیل پیوند تنزیه و تشبیه، از جایگاهی بی‌نظیر در عرفان و فلسفه اسلامی برخوردار است و به مثابه پلی میان حقیقت متعالی و تجلیات آن در عالم خلقت عمل می‌کند.

این آیه در سیاق خلقت آسمان‌ها و زمین و نفی شرک و الحاد قرار دارد. آیات پیشین، مانند «وَلَوْ شَاءَ اللَّهُ لَجَعَلَكُمْ أُمَّةً وَاحِدَةً» (شوری: ۸)، به معنای «و اگر خدا می‌خواست، شما را امتی یگانه می‌ساخت»، بر هدایت الهی و نفی شرک تأکید دارند. بدین ترتیب، آیه مورد بحث در بستری استدلالی قرار گرفته که بر ربوبیت و تنزیه حق دلالت می‌کند.

ضرورت استناد مستقیم به قرآن کریم

استناد به آیات قرآن کریم باید مستقیماً از متن مقدس صورت گیرد، نه از منابع غیرقرآنی مانند کتب دیگر. این امر، چونان حفظ گوهر اصیل در برابر تحریف، اصالت معرفتی را تضمین می‌کند. نقل آیات از منابع دیگر، جفایی است به ساحت قرآن کریم که چون چشمه‌ای زلال، خود منبع تمامی معارف است.

درنگ: استناد مستقیم به قرآن کریم، نه تنها دقت معرفتی را حفظ می‌کند، بلکه مرجعیت بی‌بدیل این کتاب آسمانی را در مباحث عرفانی و تفسیری برجسته می‌سازد.

تحلیل سیاق آیه در سوره شوری

آیه شریفه در سوره شوری، در سیاق آیاتی قرار دارد که به خلقت آسمان‌ها و زمین و نفی شرک و الحاد می‌پردازد (شوری: ۸-۱۱). این سیاق، چونان زمینه‌ای حاصلخیز، آیه را در بستر استدلال بر ربوبیت الهی قرار می‌دهد. آیه پیشین، که به وحدت امت و هدایت الهی اشاره دارد، و آیه بعدی، که به مالکیت مقالید آسمان‌ها و زمین و بسط رزق می‌پردازد، همگی بر عظمت و یکتایی حق تأکید دارند.

تنزیه و تشبیه در آیه شریفه

بخش «لَيْسَ كَمِثْلِهِ شَيْءٌ» به تنزیه و بخش «وَهُوَ السَّمِيعُ الْبَصِيرُ» به تشبیه دلالت دارد. تنزیه، با نفی هرگونه مشابهت از ذات حق، بر متعالی بودن او تأکید می‌کند، در حالی که تشبیه، با نسبت دادن صفات سمع و بصر به او، به تجلیات الهی در عالم اشاره دارد. این جمع، چونان آمیختن نور و سایه، جامعیت ذات حق را در مقام تنزیه و تشبیه آشکار می‌سازد.

درنگ: آیه شریفه، با جمع تنزیه و تشبیه در یک عبارت، معجزه‌ای کلامی است که جامعیت ذات الهی را در دو وجه متضاد اما مکمل به تصویر می‌کشد.

بخش دوم: تحلیل معنای کاف در آیه و نقد دیدگاه‌ها

معنای کاف در «کَمِثْلِهِ»

برخی مفسران، کاف در «لَيْسَ كَمِثْلِهِ شَيْءٌ» را زائده و برای تأکید دانسته‌اند. اما این دیدگاه، که گاه به عالمان برجسته‌ای نسبت داده شده، نیازمند اثبات است. اصل در کلام الهی، عدم زائد بودن حروف است، مگر آنکه عدم معنای آن به روشنی اثبات شود. کاف، اگر زائده نباشد، بر نفی مثل از مثل حق (یعنی مخلوقات) دلالت دارد، به گونه‌ای که هر مخلوق، به مثابه گوهری یگانه، فاقد مشابه است.

درنگ: اصل عدم زائد بودن حروف قرآنی، بر حکمت و بلاغت کلام الهی تأکید دارد و هر لفظ را دارای معنایی عمیق می‌داند، مگر آنکه خلاف آن اثبات شود.

نقد زائد بودن کاف

ادعای زائد بودن کاف، بدون اثبات عدم معنای آن، با اصل بلاغت و حکمت قرآنی ناسازگار است. حکیم بلیغ، هر لفظ را با قصد معنا به کار می‌برد، و تصور زائد بودن حروف، چونان نادیده گرفتن گوهری در صدف، به کلام الهی جفا می‌کند. اصل عدم زائد، در تفسیر قرآنی، بر حفظ معنای همه حروف تأکید دارد.

معنای کاف غیرزائده

چنانچه کاف زائده نباشد، عبارت «لَيْسَ كَمِثْلِهِ شَيْءٌ» به نفی مثل از مخلوقات دلالت می‌کند. این معنا، با نظریه «لا تکرار فی التجلی» در عرفان ابن‌عربی همخوانی دارد، که بر تمایز وجودی هر مخلوق و یگانگی تجلیات الهی تأکید می‌کند. مخلوقات، چونان ستارگان آسمان، هر یک در جایگاهی یگانه‌اند و مشابهی ندارند.

درنگ: معنای غیرزائده کاف، بر وحده و یگانگی مخلوقات دلالت دارد و با نظریه عرفانی «لا تکرار فی التجلی» هماهنگ است.

تنزیه و تشبیه در نفی مثل

حتی در بخش تنزیهی آیه («لَيْسَ كَمِثْلِهِ شَيْءٌ»)، به دلیل تفوه به مثل، وجهی از تشبیه نیز وجود دارد. تصور مثل، پیش از نفی آن، ذهن را به سوی تشبیه می‌برد، اما نفی آن، تنزیه را محقق می‌سازد. این آمیختگی، چونان رقص نور و سایه، از معجزات کلام قرآنی است.

بخش سوم: معنای «وَهُوَ السَّمِيعُ الْبَصِيرُ» و نقد خلط حصر و تنزیه

تبیین معنای «وَهُوَ السَّمِيعُ الْبَصِيرُ»

بخش «وَهُوَ السَّمِيعُ الْبَصِيرُ» به دلیل اطلاق سمع و بصر بر غیرحق، در نگاه نخست تشبیه به نظر می‌آید. اما تقدم «هو» حصر را ایجاد می‌کند و اگر سمیع و بصیر به معنای ذاتی (من ذاته) باشند، تنزیه را نیز می‌رساند. سمیع و بصیر در حق، چونان گوهرهایی ذاتی‌اند که از هرگونه نقص و محدودیت مبرا هستند.

درنگ: صفات سمیع و بصیر در حق، به معنای ذاتی و نه عرضی است، و این ذاتیت، تنزیه را در دل تشبیه آشکار می‌سازد.

نقد تشبیه در سمیع و بصیر

موجودات، سمیع و بصیر به معنای ذاتی نیستند، بلکه سامع و باصرند. صفات مبالغه (سمیع و بصیر) در حق، به ذاتیت دلالت دارند، نه به کثرت یا زائد بودن. این تمایز، چونان خطی میان حقیقت و مجاز، نشان می‌دهد که سمع و بصر در غیرحق، عرضی و در حق، ذاتی است.

تمایز حصر و تنزیه

حصر، مانند آنچه در «هُوَ السَّمِيعُ الْبَصِيرُ» دیده می‌شود، با تنزیه متفاوت است. حصر، به تخصیص و تحدید معنا می‌رسد، در حالی که تنزیه، نفی هرگونه نقص و محدودیت است. خلط این دو، به ابهام در تبیین معنای آیه منجر می‌شود.

درنگ: حصر، تخصیص و تقید است، اما تنزیه، نفی نقص و محدودیت؛ و خلط این دو، فهم دقیق آیه را مخدوش می‌سازد.

نقد خلط حصر و تنزیه در شرح

شارح در تبیین «وَهُوَ السَّمِيعُ الْبَصِيرُ»، حصر («هو») را با تنزیه خلط کرده است. حصر، مانند «إِيَّاكَ نَعْبُدُ» (فاتحه: ۵)، به تخصیص دلالت دارد، نه تنزیه. این خلط، چونان آمیختن آب و روغن، به ابهام در تحلیل منجر شده است.

بخش چهارم: نقد اشکال به حضرت نوح علیه‌السلام

اشکال ابن‌عربی و شارح به حضرت نوح

ابن‌عربی و شارح به حضرت نوح علیه‌السلام اشکال وارد کرده‌اند که به دلیل تأکید بر تنزیه، قوم خود را به تشبیه دعوت نکرد. این دیدگاه، گویی نوح را به نادیده گرفتن نیاز قومش به تشبیه متهم می‌کند، در حالی که قوم او در دام شرک و بت‌پرستی گرفتار بودند.

نقد اشکال به حضرت نوح

اشکال به حضرت نوح علیه‌السلام، با عصمت انبیا و اقتضای ظرف زمانی او ناسازگار است. آیه «لَا فَرْقَ بَيْنَ أَحَدٍ مِنْ رُسُلِهِ» (بقره: ۲۸۵)، به معنای «میان هیچ یک از پیامبران او فرق نمی‌گذاریم»، بر عصمت همه انبیا دلالت دارد. نوح، بر اساس حکمت الهی و نیاز امتش، به تنزیه تأکید کرد، چرا که قومش در گرداب شرک غوطه‌ور بودند.

درنگ: تأکید حضرت نوح بر تنزیه، اقتضای ظرف زمانی او بود و با عصمت و حکمت الهی در رسالتش هماهنگ است.

تفاوت کامل و اکمل

تفاوت میان حضرت نوح و پیامبر خاتم صلی‌الله‌علیه‌وآله، نه در نقص و کمال، بلکه در مراتب کامل و اکمل است. همه انبیا معصوم و کامل‌اند، اما مراتب کمال آنها، چونان درجات نور در آسمان، متفاوت است. آیه «فَضَّلْنَا بَعْضَهُمْ عَلَىٰ بَعْضٍ» (بقره: ۲۵۳)، به معنای «برخی از آنها را بر برخی دیگر برتری دادیم»، به این تفاوت اشاره دارد.

اقتضای ظرف زمانی حضرت نوح

تأکید حضرت نوح بر تنزیه، به دلیل غلبه شرک و بت‌پرستی در امتش، اقتضای ظرف زمانی او بود. آیه «لِيَقْرَبُونَا إِلَى اللَّهِ زُلْفَىٰ» (زمر: ۳)، به معنای «تا ما را به خدا نزدیک‌تر کنند»، به گرایش قوم نوح به تشبیه اشاره دارد. نوح، چونان پزشکی حاذق، درمانی متناسب با بیماری قومش تجویز کرد.

نقد فرضیه «لو»

فرضیه «اگر نوح تشبیه را با تنزیه جمع می‌کرد، قومش ایمان می‌آوردند»، چونان داستان خیالی خاله و دایی، غیرواقعی و با حکمت الهی ناسازگار است. تغییر رفتار نوح، به معنای تغییر هویت رسالت اوست که محال است. نوح، بر اساس حکمت الهی عمل کرد و رسالتش را به کمال به انجام رساند.

درنگ: فرضیه «لو» در مورد حضرت نوح، با عصمت و حکمت الهی در رسالت او منافات دارد و چونان خیالی باطل، از حقیقت به دور است.

دعوت حضرت نوح به استغفار

حضرت نوح علیه‌السلام قومش را آشکارا و پنهان به استغفار دعوت کرد: «اسْتَغْفِرُوا رَبَّكُمْ إِنَّهُ كَانَ غَفَّارًا» (نوح: ۱۰)، به معنای «از پروردگارتان آمرزش بخواهید که او آمرزنده است». این دعوت، چونان فریادی از عمق جان، برای هدایت و نجات قوم بود، نه صرف تبرئه خود.

تبرئه نوح یا نجات امت

حضرت نوح، نه برای تبرئه خود، بلکه برای نجات قومش دعوت کرد. آیه «فَلَمْ يَزِدْهُمْ دُعَائِي إِلَّا فِرَارًا» (نوح: ۶)، به معنای «دعوتم جز بر گریز آنها نیفزود»، بر تلاش بی‌وقفه او در هدایت قومش دلالت دارد. این تلاش، چونان کوشش باغبانی است که برای باروری خاک، از هیچ کوششی فروگذار نمی‌کند.

تفاوت لسان نوح و عیسی علیهماالسلام

لسان حضرت نوح، با تأکید بر تنزیه، با لسان حضرت عیسی علیه‌السلام، که بر نجات و رحمت تمرکز داشت، متفاوت است. این تفاوت، چونان دو شاخه از یک درخت، به اقتضای ظرف زمانی و امتی هر پیامبر بستگی دارد.

بخش پنجم: معجزه کلام قرآنی و وحده مخلوقات

ذکر «الله تبارک و تعالی»

ذکر «الله تبارک و تعالی» در نقل آیات، به دلیل جایگاه این اسما در میان اسماء معی و اعظم، ضروری است. این ذکر، چونان کلیدی زرین، عظمت و تقدس حق را در دل‌ها زنده می‌کند.

درنگ: ذکر «تبارک و تعالی» در کنار نام حق، بر عظمت و تقدس الهی تأکید دارد و جایگاه رفیع او را در اسماء و صفات آشکار می‌سازد.

افرد و وحده در آیه

در آیه شریفه، «افرد» به جای «وحده» به کار رفته، زیرا فردانیت در عین کثرت است، برخلاف وحدت که مقابل کثرت قرار می‌گیرد. فردانیت، چونان گوهری یگانه در میان انبوه جواهرات، به تنهایی حق در عین ظهور کثرت اشاره دارد.

وحده مخلوقات

مخلوقات، مانند حق، دارای وحده‌اند و هیچ‌یک مشابه دیگری نیستند. این وحده، با نظریه «لا تکرار فی التجلی» همخوانی دارد و بر تمایز وجودی هر مخلوق تأکید می‌کند. هر مخلوق، چونان ستاره‌ای در آسمان خلقت، جایگاهی یگانه دارد.

درنگ: وحده مخلوقات، که با نظریه «لا تکرار فی التجلی» همخوان است، بر یگانگی هر مخلوق و عدم تکرار در تجلیات الهی دلالت دارد.

جمع‌بندی

شرح فص حکمت سبوحیه در کلمه نوحیه، با تمرکز بر آیه شریفه «لَيْسَ كَمِثْلِهِ شَيْءٌ ۖ وَهُوَ السَّمِيعُ الْبَصِيرُ»، دریچه‌ای به سوی فهم عمیق‌تر تنزیه و تشبیه در ذات الهی می‌گشاید. این شرح، با نقد دیدگاه ابن‌عربی و شارح در اشکال به حضرت نوح علیه‌السلام، بر عصمت انبیا و اقتضای ظرف زمانی ایشان تأکید می‌کند. معجزه کلام قرآنی در جمع تنزیه و تشبیه، تمایز حصر و تنزیه، و وحده مخلوقات، از جمله نکات برجسته این تبیین است. متن حاضر، با حفظ تمامی جزئیات درس‌گفتار و افزودن توضیحات تکمیلی، تلاشی است برای ارائه محتوایی منسجم و علمی که چونان نوری درخشان، راه معرفت را برای جویندگان روشن می‌سازد.

با نظارت صادق خادمی