در حال بارگذاری ...
صادق خادمی
صادق خادمی

جستجوی زنده در تمام درس‌ها

یافتن درس بر اساس شماره (در این دسته)

فصوص الحکم 367

متن درس





شرح فصوص الحکم: حکمت قدسیه در کلام ادریسی

شرح فصوص الحکم: حکمت قدسیه در کلام ادریسی

برگرفته از درس‌گفتارهای استاد فرزانه قدس‌سره (جلسه ۳۶۷)

دیباچه

در این نوشتار، شرحی ژرف بر فص ادریسیه از کتاب شریف «فصوص الحکم» اثر شیخ اکبر محی‌الدین ابن‌عربی ارائه می‌گردد. این شرح، که ریشه در درس‌گفتارهای استاد فرزانه قدس‌سره در تاریخ هفدهم محرم‌الحرام سال ۱۳۷۹ هجری قمری دارد، به تبیین مفاهیم عمیق عرفانی، به‌ویژه اسماء سبوح و قدوس، و مقام والای حضرت ادریس علیه‌السلام می‌پردازد. محوریت این گفتار بر استناد به قرآن کریم به‌عنوان مرجع اصلی معرفت دینی استوار است، و نقدهای دقیق و عالمانه‌ای بر تفاسیر نارسا و غیرقرآنی مطرح شده در متن ابن‌عربی ارائه می‌شود. این نوشتار، با بهره‌گیری از زبانی وزین و علمی، می‌کوشد تا معارف عرفانی را با نگاهی نو و قرآنی در قالب ساختاری منسجم و آکادمیک به مخاطبان عرضه دارد. همان‌گونه که نسیم معرفت در باغستان حکمت الهی می‌وزد، این نوشتار نیز درصدد است تا رایحه حقیقت را از آیات نورانی قرآن کریم به مشام جان خوانندگان برساند.

بخش نخست: تبیین اسماء سبوح و قدوس

ماهیت اسماء حسنی و جایگاه سبوح و قدوس

در فص ادریسیه، ابن‌عربی قدوس را از جمله اسماء حسنی دانسته و آن را اخص از سبوح معرفی می‌کند، با این ادعا که قدوس از حیث کیفیت و کمیت در تنزیه شدیدتر و افزون‌تر است. این بیان، هرچند ریشه در نیت تبیین برتری قدوس دارد، اما به دلیل بهره‌گیری از مفاهیم مادی مانند کیفیت و کمیت، از دقت علمی برخوردار نیست. اسماء الهی، چون ستارگان آسمان حقیقت، اطلاقی‌اند و از بند اوصاف عرضی خلقی رها هستند. کیفیت و کمیت، چونان ظلمت ماده، در ساحت قدسی اسماء الهی راه ندارد. قدوس، به مثابه نوری که ذات حق را از هر گونه نقص و تشبیه مبرا می‌سازد، تنزیه ذاتی را متجلی می‌کند، در حالی که سبوح، چونان نسیمی که فعل حق را در عالم خلق هویدا می‌سازد، تنزیه فعلی را نمایانگر است.

درنگ: سبوح، تجلی تنزیه فعلی حق است که در فعل الهی ظهور می‌یابد، و قدوس، مظهر تنزیه ذاتی است که ذات باری‌تعالی را از هر گونه تشبیه و نقصان مبرا می‌دارد.

نقد تفاسیر ابن‌عربی در فصوص الحکم

ابن‌عربی در فص ادریسیه، با استناد به ترتیب روایی «سبوح قدوس»، مدعی است که تأخیر قدوس بر سبوح، نشانه برتری آن است. اما این ترتیب در قرآن کریم یافت نمی‌شود و صرفاً در روایات، مانند «سبوح قدوس ربنا و رب الملائکة و الروح»، ذکر شده است. قرآن کریم، چونان دریای بی‌کران حکمت، مرجع اصلی فهم اسماء الهی است و هر تفسیری که از این منبع نورانی فاصله گیرد، چونان قایقی بی‌لنگر در امواج گمراهی سرگردان می‌ماند. در قرآن کریم، سبوح به‌صورت اسمی غایب است، اما مشتقات فعلی آن، مانند «یسبّح» و «تسبّحون»، بیش از نود بار ذکر شده‌اند، که نشان‌دهنده جایگاه آن در تنزیه فعلی است. در مقابل، قدوس دو بار به‌صورت اسمی در آیات نورانی آمده است:

هُوَ اللَّهُ الَّذِي لَا إِلَٰهَ إِلَّا هُوَ الْمَلِكُ الْقُدُّوسُ السَّلَامُ الْمُؤْمِنُ الْمُهَيْمِنُ الْعَزِيزُ الْجَبَّارُ ۖ

اوست خداوندى كه جز او معبودى نيست، فرمانرواى قدوس، سلامت‌بخش، مؤمن، نگهبان، تواناى مقتدر است.

يُسَبِّحُ لِلَّهِ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَمَا فِي الْأَرْضِ الْمَلِكِ الْقُدُّوسِ الْعَزِيزِ الْحَكِيمِ ۚ

آنچه در آسمان‌ها و آنچه در زمين است براى خداوند تسبيح می‌گويند، فرمانرواى قدوس، تواناى حكيم.

این آیات، چونان گوهرهایی در صدف قرآن کریم، جایگاه رفیع قدوس را در میان اسماء ذاتی حق آشکار می‌سازند. اما مشتقات تقدیس، مانند «أَرْضٍ مُقَدَّسَةٍ» و «نُقَدِّسُ لَكَ»، تنها حدود ده بار در قرآن کریم ذکر شده‌اند، که این قلت، بر اخص بودن قدوس به‌عنوان اسم ذاتی دلالت دارد.

تمایز اسماء ذاتی و فعلی

اسماء الهی، چونان آینه‌هایی که نور ذات حق را بازمی‌تابانند، به دو گونه ذاتی و فعلی تقسیم می‌شوند. قدوس، چونان قله‌ای رفیع در ساحت ذات الهی، تنزیه ذاتی را متجلی می‌سازد، در حالی که سبوح، چونان رودی جاری در عالم فعل، تنزیه فعلی را نمایانگر است. این تمایز، از بررسی آیات قرآن کریم استنباط می‌شود. فراوانی مشتقات فعلی تسبح، مانند «یسبّح» و «نسبّح»، که بیش از نود بار در قرآن کریم آمده‌اند، بر جایگاه سبوح در تنزیه فعلی تأکید دارد. در مقابل، قلت مشتقات تقدیس و حضور دوگانه قدوس به‌صورت اسمی، نشان‌دهنده اخصیت و افضلیت آن در ساحت ذات است.

درنگ: قدوس، به مثابه نوری که ذات الهی را از هر نقص و تشبیه مبرا می‌سازد، در ساحت ذات قرار دارد، و سبوح، چونان آینه‌ای که فعل حق را متجلی می‌کند، در حوزه فعل الهی ظهور می‌یابد.

نقد خلط مفاهیم در فصوص الحکم

فصوص الحکم، در تبیین تفاوت سبوح و قدوس، گاه به خلط میان این دو مفهوم گرفتار آمده است. ابن‌عربی، با به‌کارگیری اصطلاحاتی چون «اشد تنزیهاً» و «اکثر»، به سوی مفاهیم مادی گرایش یافته و از زبان علمی و عرفانی فاصله گرفته است. این خلط، چونان غباری بر آیینه حقیقت، از وضوح معرفتی می‌کاهد. اسماء الهی، چونان ستارگان بی‌غروب، از اوصاف مادی مانند کیفیت و کمیت مبرا هستند. نقد استاد فرزانه قدس‌سره بر این تفاسیر، بر ضرورت رجوع به قرآن کریم تأکید دارد، که چونان مشعلی فروزان، راه را از بیراهه بازمی‌شناساند.

جمع‌بندی بخش نخست

بخش نخست این نوشتار، به تبیین جایگاه سبوح و قدوس در نظام اسماء الهی پرداخت. سبوح، به‌عنوان مظهر تنزیه فعلی، در فراوانی مشتقاتش در قرآن کریم متجلی است، در حالی که قدوس، چونان گوهر ذات الهی، در قلت و اخصیت خود می‌درخشد. نقدهای عالمانه بر تفاسیر ابن‌عربی، بر نارسایی مفاهیم مادی و ضرورت استناد به قرآن کریم تأکید دارند. این بخش، چونان دریچه‌ای به سوی معرفت الهی، خواننده را به تأمل در آیات نورانی و تمییز میان تنزیه ذاتی و فعلی دعوت می‌کند.

بخش دوم: اهمیت رجوع به قرآن کریم

قرآن کریم: سرچشمه حکمت الهی

قرآن کریم، چونان اقیانوسی بی‌کران، تمامی علوم و معارف را در خود جای داده است. آیه شریفه «وَمَا يَعْلَمُ جُنُودَ رَبِّكَ إِلَّا هُوَ ۚ وَمَا هِيَ إِلَّا ذِكْرَىٰ لِلْبَشَرِ ۚ» (انعام: ۵۹) گواهی است بر این جامعیت. هیچ علمی، از معماری تا مهندسی، و حتی اموری چون قرعه که در نگاه نخست جنبی به نظر می‌آیند، نیست مگر آنکه ردپایی در قرآن کریم دارد. قرعه انبیا، که در قرآن کریم به‌عنوان نوعی قمار مشروع ذکر شده، نمونه‌ای است از این جامعیت. این آیه، چونان کلیدی طلایی، درهای حکمت را به روی جویندگان معرفت می‌گشاید.

وَمَا يَعْلَمُ جُنُودَ رَبِّكَ إِلَّا هُوَ ۚ وَمَا هِيَ إِلَّا ذِكْرَىٰ لِلْبَشَرِ ۚ

و كسى جز او لشكريان پروردگارت را نمى‌شناسد، و آن جز تذكارى براى بشر نيست.

غربت قرآن کریم و ضرورت ورود علمی

قرآن کریم، به‌رغم جامعیت بی‌مانندش، گاه در غربت به سر می‌برد. این غربت، نه از ذات نورانی قرآن، بلکه از کم‌توجهی طالبان علم به این گنجینه بی‌پایان ناشی می‌شود. ورود به قرآن کریم، چونان سفری به سوی قله‌های معرفت، نیازمند ابزارهایی چون متر و کدگذاری است. هر واژه در قرآن، چونان گوهری در تاج الهی، دارای شماره و کد است که نظم مهندسی‌شده آن را آشکار می‌سازد. این نظم، چونان نقشه‌ای آسمانی، راهنمای سالکان در مسیر حقیقت است.

درنگ: قرآن کریم، چونان کتابی مهندسی‌شده، تمامی علوم را در خود جای داده و ورود به آن نیازمند دقتی علمی و قلبی آماده برای پذیرش حقیقت است.

نقد تفاسیر غیرقرآنی

تفاسیر غیرقرآنی، چونان شاخه‌هایی که از تنه درخت حقیقت جدا شده‌اند، گاه به گمراهی می‌انجامند. استاد فرزانه قدس‌سره، با نقدی عالمانه، بر نارسایی تفاسیر فصوص الحکم تأکید می‌ورزد. استفاده از اصطلاحاتی چون کیفیت و کمیت، که در حوزه امور مادی معنا دارند، در ساحت اسماء الهی چونان تلاش برای وزن کردن نور با ترازوی ماده است. این نقد، چونان آیینه‌ای، کاستی‌های تفاسیر غیرعلمی را نمایان می‌سازد و بر ضرورت رجوع به قرآن کریم تأکید می‌کند.

جمع‌بندی بخش دوم

این بخش، بر جایگاه بی‌بدیل قرآن کریم به‌عنوان سرچشمه تمامی علوم و معارف تأکید ورزید. غربت قرآن، ناشی از کم‌توجهی طالبان علم است، و ورود به این گنجینه الهی نیازمند دقتی علمی و ابزاری مناسب است. نقد تفاسیر غیرقرآنی، چونان مشعلی، راه را از بیراهه بازمی‌شناساند و خواننده را به تأمل در آیات نورانی دعوت می‌کند.

بخش سوم: مقام حضرت ادریس علیه‌السلام

حکمت قدسیه و مقام ادریس

فص ادریسیه، به حکمت قدسیه اختصاص دارد که با مقام والای حضرت ادریس علیه‌السلام پیوند خورده است. قدوس، به‌عنوان اسم ذاتی حق، محور این فص است و مقام ادریس، چونان آیینه‌ای که این اسم را بازمی‌تاباند، درخشان است. ابن‌عربی، با نسبت دادن حکمت قدسیه به ادریس، بر ارتباط این پیامبر الهی با تنزیه ذاتی تأکید می‌ورزد. اما تفاسیر او، گاه به دلیل عدم استناد کافی به قرآن کریم، از دقت لازم برخوردار نیست.

نقد نسبت ریاضت شاقه به ادریس

ابن‌عربی مدعی است که حضرت ادریس علیه‌السلام به‌واسطه ریاضت‌های شاقه به مقامات عالیه دست یافته است. این ادعا، چونان نسیمی که از مسیر حقیقت منحرف شده، مورد نقد استاد فرزانه قدس‌سره قرار گرفته است. اولیای الهی، چونان پرندگان آسمان معرفت، از باب عشق و نه ریاضت به قله‌های کمال می‌رسند. ریاضت، چونان تلاشی برای کسب مفقود است، اما عشق، حفظ موجود است. محبین، با ریاضت به سوی مقصود گام برمی‌دارند، اما محبوبین، چونان حضرت ادریس، در آغوش عشق الهی سیر می‌کنند و نیازی به ریاضت ندارند.

درنگ: اولیای الهی، از جمله حضرت ادریس علیه‌السلام، از باب عشق و نه ریاضت به مقامات عالیه نائل می‌شوند، چرا که عشق، حفظ موجود است و ریاضت، کسب مفقود.

غلبه روحانی بر حیوانی

غلبه روحانی حضرت ادریس علیه‌السلام بر حیوانیت، چونان نوری که ظلمت را می‌زداید، نشانه کمال معنوی اوست. این غلبه، نه از رهگذر ریاضت، بلکه از سر عشق الهی به دست آمده است. توانایی خلع نفس از بدن و معراج معنوی، از ویژگی‌های عرفانی این پیامبر الهی است که با ارواح و ملائکه ارتباط داشته و در ساحت قدس الهی سیر کرده است.

نقد نقل‌های تاریخی

برخی نقل‌ها، چونان داستان‌هایی که در گذر زمان غبار گرفته‌اند، مدعی‌اند که حضرت ادریس علیه‌السلام شانزده سال نخوابیده یا غذا نخورده است. این ادعاها، چونان سایه‌ای بر حقیقت، با مقام نبوی ناسازگارند. پیامبران الهی، چونان انسان‌هایی از جنس مردم، با خلق و خوی آدمی در میان امت خویش حضور دارند. خواب اندک و سبک اولیا، چونان پرتوهای نورانی، نشانه کمال آنهاست، اما عدم خواب یا غذا به مدت طولانی، نقص عضو تلقی شده و با شأن نبوی همخوانی ندارد.

جمع‌بندی بخش سوم

این بخش، به بررسی مقام والای حضرت ادریس علیه‌السلام و ارتباط او با حکمت قدسیه پرداخت. نقد نسبت ریاضت شاقه به این پیامبر الهی، بر تفاوت میان عشق و ریاضت تأکید داشت. غلبه روحانی ادریس بر حیوانیت و توانایی‌های عرفانی او، چونان گوهرهایی در تاج نبوت، درخشان‌اند. نقد نقل‌های تاریخی، بر ضرورت دقت در روایات و استناد به قرآن کریم تأکید می‌ورزد.

نتیجه‌گیری و جمع‌بندی

این نوشتار، با تکیه بر درس‌گفتارهای استاد فرزانه قدس‌سره، شرحی جامع بر فص ادریسیه از فصوص الحکم ارائه داد. تبیین اسماء سبوح و قدوس، با استناد به آیات قرآن کریم، نشان داد که سبوح تنزیه فعلی و قدوس تنزیه ذاتی را متجلی می‌سازد. نقدهای عالمانه بر تفاسیر نارسای ابن‌عربی، بر ضرورت رجوع به قرآن کریم و دوری از مفاهیم مادی تأکید داشت. مقام حضرت ادریس علیه‌السلام، به‌عنوان مظهر حکمت قدسیه، از رهگذر عشق و نه ریاضت، تبیین شد. این نوشتار، چونان آیینه‌ای که حقیقت را بازمی‌تاباند، خواننده را به تأمل در معارف الهی و رجوع به قرآن کریم دعوت می‌کند. باشد که این تلاش، چونان گامی در مسیر معرفت، مقبول درگاه الهی افتد.

با نظارت صادق خادمی