متن درس
تأملات عرفانی و فلسفی در فص ادريسي از فصوص الحکم
برگرفته از درسگفتارهای استاد فرزانه قدسسره (جلسه ۳۷۱)
دیباچه
فص ادريسي از کتاب فصوص الحکم، اثر عمیق و ژرف عارف نامدار، ابنعربی، چونان گوهری درخشان در آسمان معرفت عرفانی، به تبیین مفاهیم بنیادین علم، عمل، و معیت قیومیه حق تعالی میپردازد. این فص، با محوریت تأمل در آیات قرآن کریم و تفاسیر عرفانی، رابطه میان علم و عمل، جایگاه مکان و مکانت، و ماهیت معیت الهی را کاوش میکند. درسگفتار استاد فرزانه قدسسره در جلسه سیصد و هفتاد و یکم، با نگاهی نقادانه و روشمند، ضمن تحلیل محتوای این فص، به بررسی چالشهای تفسیری ابنعربی پرداخته و بر ضرورت پایبندی به مبانی قرآنی، فلسفی، و حکمی در فهم عرفان تأکید میورزد. این نوشتار، با ساختاری علمی و زبانی متین، تمامی نکات و تحلیلهای درسگفتار را با شرح و تفصیل کامل، در قالبی دانشگاهی و برای مخاطبان فرهیخته ارائه میدهد. با بهرهگیری از تمثیلات و استعارات فاخر، تلاش شده است تا مفاهیم پیچیده عرفانی و فلسفی، چونان جویباری زلال، به ذهن خواننده راه یابد، در حالی که روح علمی و آکادمیک متن حفظ شده است.
بخش نخست: تبیین رابطه علم و عمل در فص ادريسي
پیوند ناگسستنی علم و عمل
علم و عمل، دو رکن بنیادین معرفتاند که چونان دو بال، روح انسانی را به سوی کمال رهنمون میسازند. عمل، تجلی بیرونی علم و اعتقاد است و ارزش آن به میزان معرفت و ایمانی وابسته است که در پس آن نهفته است.
«عمل، ظهور علم و اعتقاد است و ارزش عمل به میزان علم و اعتقاد وابسته است.»
این اصل، نشاندهنده پیوند ناگسستنی میان علم و عمل است، گویی که علم، بذری است که در خاک اعتقاد کاشته شده و عمل، میوهای است که از آن میروید. به عنوان مثال، روایت «نَوْمُ الْعَالِمِ عِبَادَةٌ» بیانگر آن است که حتی خواب عالم، به دلیل ریشه داشتن در معرفت و ایمان، ارزش عبادی مییابد، زیرا علم او در تمامی حالاتش جاری است.
عدم امکان علم بدون عمل
علم بدون عمل، نشانهای از فقدان معرفت حقیقی است، زیرا علم اصیل، به طور طبیعی به عمل منجر میشود.
«علم بدون عمل، نشانه فقدان علم و اعتقاد است، زیرا علم و اعتقاد لزوماً ظهور عملی دارند.»
این دیدگاه، علم را چونان آتشی میداند که گرمای عمل را پدید میآورد. اگر عملی در پی علم نیاید، گویی نوری در دل عالم نیست، زیرا علم حقیقی، چونان چشمهای جوشان، به عمل سرریز میشود. این اصل، بر پیوستگی عمیق میان علم و عمل تأکید دارد و هرگونه جدایی میان این دو را نفی میکند.
وحدت نفسانی علم و عمل
علم و عمل، هرچند ممکن است در ظرف خارجی با ابزار مادی ظهور یابند، حقیقتاً در نفس انسانی تعین مییابند و از حیث ماهیت نفسانی، یکیاند.
«علم و عمل در نفس، عينيت دارند و تفاوت آنها تنها در رتبه است، نه در ماهیت.»
برای نمونه، نماز، هرچند در ظاهر حرکاتی مادی چون رکوع و سجود دارد، حقیقت آن در نفس، عبودیت است که ماهیتی غیرمادی دارد. علم، به دلیل اشراف و علو رتبهای، بر عمل تقدم دارد، اما هر دو در ظرف نفس، چونان دو روی یک سکه، متحدند. این دیدگاه، علم و عمل را از قید ماده آزاد کرده و آنها را در ساحت نفس، یکی میداند.
نقد تقسیمبندی مکان و مکانت
ابنعربی در فص ادريسي، عمل را به مکان و علم را به مکانت نسبت داده است. این تقسیمبندی، که ریشه در نگاه کلامی دارد، از منظر فلسفی و عرفانی نادرست است، زیرا علم و عمل هر دو در نفس تعین مییابند و تفاوت آنها در ابزار خارجی است، نه در ماهیت.
«تقسیمبندی عمل به مکان و علم به مکانت، به دلیل وحدت نفسانی علم و عمل، نادرست است.»
مکان و مکانت، مفاهیمی انتزاعی و معقولات ثانویهاند که وجود خارجی ندارند. این نقد، بر ضرورت رویکرد حکمی در عرفان تأکید دارد و نشان میدهد که علم و عمل، در ساحت نفس، از وحدتی ناگسستنی برخوردارند.
جمعبندی بخش نخست
بخش نخست، با تبیین رابطه علم و عمل، بر وحدت نفسانی این دو رکن معرفتی تأکید کرد. علم، چونان نوری است که عمل را روشن میسازد، و عمل، چونان آینهای است که علم را بازمیتاباند. نقد تقسیمبندی مکان و مکانت، نشاندهنده ضرورت پایبندی به مبانی فلسفی و عرفانی در تحلیل مفاهیم است. این بخش، با استناد به روایات و اصول عرفانی، راه را برای فهم عمیقتر فص ادريسي هموار ساخت.
بخش دوم: معیت قیومیه و نقد تأویلات ابنعربی
معیت قیومیه حق تعالی
معیت قیومیه حق، برخلاف معیت عرفی که عرضی و متقابل است، ماهیتی طولی و یکطرفه دارد. خداوند با خلق است، اما خلق در عرض خداوند نیست.
«وَهُوَ مَعَكُمْ أَيْنَ مَا كُنْتُمْ ۚ»
(قرآن کریم، حدید: ۴) او با شماست هر کجا که باشید.
این معیت، چونان اشراقی الهی است که از حق به سوی عبد ساری است، نه بالعکس. این دیدگاه، بر تنزیه حق از هرگونه اشتراک با مخلوق تأکید دارد و معیت را جلوهای از قیومیت الهی میداند.
نقد معیت عرضی در فص ادريسي
ابنعربی در فص ادريسي، معیت را بهصورت عرضی تفسیر کرده و آن را با تقسیمبندی مکان و مکانت پیوند داده است. این دیدگاه، که ریشه در افکار کلامی دارد، با مبانی九
نقد تأویل آیه معیت و اعمال
ابنعربی آیه زیر را به ترس اهل عمل از فقدان علم و اطمینان الهی به حفظ اعمالشان تأویل کرده است:
«وَأَنْتُمُ الْأَعْلَوْنَ وَاللَّهُ مَعَكُمْ وَلَنْ يَتِرَكُمْ أَعْمَالَكُمْ»
(قرآن کریم، محمد: ۳۵) و شما برترید و خدا با شماست و هرگز از [پاداش] اعمالتان نکاهد.
این تأویل، که معیت را به علما و حفظ اعمال را به اهل عمل نسبت میدهد، با سیاق آیه که به حمایت الهی از مؤمنین در جنگ اشاره دارد، ناسازگار است. استاد فرزانه قدسسره این تأویل را به دلیل فقدان مبنای حکمی و انحراف از سیاق قرآنی، نادرست میدانند.
نقد تأثیر کلام بر عرفان ابنعربی
تفاسیر ابنعربی در فص ادريسي، به دلیل تأثیرپذیری از کلام، از عمق فلسفی و حکمی لازم برخوردار نیست. اگر او به جای کلام، از حکمت و منطق بهره میبرد، از تأویلات عرضی و تقسیمبندیهای نادرست مکان و مکانت پرهیز میکرد.
«تأویلات کلامی، به دلیل فقدان مبنای حکمی، به انحراف در فهم عرفانی منجر میشود.»
این نقد، بر ضرورت رویکرد حکمی در عرفان تأکید دارد و نشان میدهد که کلام، بدون پشتوانه فلسفی، به خطا در تفسیر میانجامد.
اطاعت و تحقق عمل
اطاعت از خداوند و رسول، شرط تحقق عمل است، چنانکه قرآن کریم میفرماید:
«يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَلَا تُبْطِلُوا أَعْمَالَكُمْ»
(قرآن کریم، محمد: ۳۳) ای کسانی که ایمان آوردهاید، خدا و پیامبر را اطاعت کنید و اعمالتان را باطل نکنید.
بدون اطاعت، عمل باطل میشود، زیرا عمل، ظهور علم و ایمان است. این اصل، با استناد به آیه «إِنْ كُنْتُمْ تُحِبُّونَ اللَّهَ فَاتَّبِعُونِي» (قرآن کریم، آلعمران: ۳۱) که به تبعیت از پیامبر بهعنوان نشانه محبت به خدا اشاره دارد، بر ضرورت اطاعت تأکید میکند.
مغفرت مؤمنین و کفار
قرآن کریم درباره کفار میفرماید:
«إِنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا وَصَدُّوا عَنْ سَبِيلِ اللَّهِ ثُمَّ مَاتُوا وَهُمْ كُفَّارٌ فَلَنْ يَغْفِرَ اللَّهُ لَهُمْ»
(قرآن کریم، محمد: ۳۴) کسانی که کفر ورزیدند و از راه خدا بازداشتند، سپس در حال کفر مردند، خدا هرگز آنان را نخواهد آمرزید.
کفار، در صورت عدم توبه در دنیا، مشمول مغفرت نمیشوند، برخلاف مؤمنین که ممکن است در برزخ آمرزیده شوند. این تفاوت، بر اهمیت توبه و ایمان در دنیا تأکید دارد.
نقد صلح از سر ضعف
قرآن کریم مؤمنین را از صلح از سر ضعف نهی میکند:
«فَلَا تَهِنُوا وَتَدْعُوا إِلَى السَّلْمِ وَأَنْتُمُ الْأَعْلَوْنَ وَاللَّهُ مَعَكُمْ وَلَنْ يَتِرَكُمْ أَعْمَالَكُمْ»
(قرآن کریم، محمد: ۳۵) پس سست نشوید و به صلح دعوت نکنید، در حالی که شما برترید و خدا با شماست و هرگز از [پاداش] اعمالتان نکاهد.
صلح از سر ضعف، مقدمه جنگ گستردهتر است. این آیه، بر ضرورت حفظ عزت و قوت در مواجهه با دشمنان تأکید دارد.
عمل جوانحی و جوارحی
عمل به دو نوع جوانحی (قلبی، مانند ایمان و اندیشه) و جوارحی (ظاهری، مانند عبادت و جهاد) تقسیم میشود. هر دو، ظهور علماند و در نفس، از وحدتی نفسانی برخوردارند.
«عمل جوانحی و جوارحی، هر دو ظهور علماند و در نفس، متحدند.»
این دیدگاه، عمل را چونان میوهای میداند که از درخت علم میروید، و تفاوت این دو را در ظرف ظهور، نه در ماهیت، میبیند.
نقد تأویل معیت به علما
تأویل «وَاللَّهُ مَعَكُمْ» به معنای همراهی خدا با علما و «وَلَنْ يَتِرَكُمْ أَعْمَالَكُمْ» به اهل عمل، با سیاق آیه که به مؤمنین در جنگ اشاره دارد، ناسازگار است.
«معیت الهی، شامل همه مؤمنین است، نه فقط علما.»
این نقد، بر حفظ سیاق قرآنی و پرهیز از تأویلات بیمبنا تأکید دارد.
نقد نسبت دادن ادريس به اهل عمل بدون علم
نسبت دادن ادريس به اهل عمل بدون علم، با مقام نبوی او منافات دارد. انبیاء، جامع علم و عملاند و چنین نسبتی، با مبانی شیعی ناسازگار است.
«انبیاء، جامع علم و عملاند و نسبت دادن ادريس به اهل عمل بدون علم، نادرست است.»
این نقد، بر احترام به انبیاء در فرهنگ شیعی تأکید دارد و هرگونه تحقیر آنها را رد میکند.
احترام به انبیاء در فرهنگ شیعی
در فرهنگ شیعی، انبیاء با عظمت و احترام یاد میشوند. هرگونه تحقیر یا نسبت نادرست به آنها، با ادبیات شیعی ناسازگار است.
«انبیاء در فرهنگ شیعی، با حرمت و عظمت یاد میشوند.»
این اصل، بر ضرورت حفظ جایگاه رفیع انبیاء در تحلیلهای عرفانی تأکید دارد.
نقد تحقیر زهاد و عباد
تحقیر زهاد و عباد بهعنوان افراد بیمعرفت، نادرست است، زیرا آنها نیز دارای علم و معرفتاند، هرچند عملشان بر معرفت غالب است.
«وَمَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَالْإِنْسَ إِلَّا لِيَعْبُدُونِ»
(قرآن کریم، ذاریات: ۵۱) و جن و انس را نیافریدم جز برای آنکه مرا بپرستند.
این آیه، بر ارزش عبادت و معرفت زهاد و عباد تأکید دارد و تحقیر آنها را نفی میکند.
تفاوت زاهد، عابد، و عارف
زاهد و عابد، غلبه عمل بر معرفت دارند، در حالی که عارف، غلبه معرفت بر عمل دارد. هیچیک فاقد علم یا عمل نیستند.
«تفاوت زاهد، عابد، و عارف در غلبه عمل یا معرفت است، نه در فقدان یکی از آنها.»
این دیدگاه، با تمثیلی چون فقیه و اصولی، بر تفاوت در غلبه صفات تأکید دارد، نه فقدان آنها.
نقد تأویل مکانت به روح و مکان به جسم
تأویل مکانت به روح و مکان به جسم، و علم به روح عمل و عمل به جسم آن، نادرست است، زیرا هر دو در نفس عينيت دارند.
«علم و عمل، هر دو نفسانیاند و تأویل آنها به روح و جسم، نادرست است.»
این نقد، بر وحدت نفسانی علم و عمل تأکید دارد و هرگونه تمایز مادی را رد میکند.
نقد معقولات ثانویه
مکان و مکانت، معقولات ثانویه فلسفیاند و وجود خارجی ندارند. علو و دنو، اتصافات ذهنیاند، نه موجودات واقعی.
«مکان و مکانت، معقولات ثانویهاند و علو واقعی، از حق است.»
این دیدگاه، مکان و مکانت را وصفهای ذهنی میداند و علو حقیقی را به ذات الهی نسبت میدهد.
نقد تعجب از علو تبعی انسان
تعجب از اینکه انسان کامل، علو ذاتی ندارد و علوش تبعی است، بیمورد است، زیرا علو ذاتی مختص حق است.
«علو ذاتی مختص حق است و علو انسان، تبعی و رتبی است.»
این نقد، علو تبعی انسان را طبیعی و غیرقابل تعجب میداند.
علو انسان به مرتبه جامع
علو انسان، به دلیل مرتبه جامع اوست که همه مراتب وجود را دربرمیگیرد.
«علو انسان، به دلیل جامعیت وجودی اوست، نه به مکان یا مکانت.»
انسان، چونان گلی سرسبد در باغ هستی، به دلیل جامعیتش، اعلیالموجودات است.
نقد تحریف معنوی
تأویلات غیرمنطبق با قرآن کریم، مانند تقسیمبندی مکان و مکانت، تحریف معنوی است و باید قانونمند باشد.
«تفسیر و تأویل، نیازمند قانونمندی است تا از تحریف معنوی جلوگیری شود.»
این نقد، بر ضرورت قانونمندی در تفسیر قرآن کریم تأکید دارد.
نقد معیت عرضی و اشتراک
فرض معیت عرضی و اشتراک با حق، نادرست است، زیرا معیت قیومیه، طولی و یکطرفه است.
«سَبِّحِ اسْمَ رَبِّكَ الْأَعْلَى»
(قرآن کریم، اعلی: ۱) نام پروردگارت را که والاتر است تسبیح گوی.
این آیه، بر تنزیه حق از اشتراک تأکید دارد و معیت را طولی میداند.
نقد تقييد اعلی
تقييد «الأعلى» به «عن هذا الاشتراك»، نادرست است، زیرا اعلی، صفتی اطلاقی است و تقييد آن، حق را محدود میکند.
«صفت اعلی، اطلاقی است و تقييد آن، با عظمت الهی منافات دارد.»
این نقد، هرگونه تقييد صفت اعلی را رد میکند و آن را ذاتی حق میداند.
جمعبندی بخش دوم
این بخش، با تبیین معیت قیومیه و نقد تأویلات عرضی ابنعربی، بر ضرورت پایبندی به مبانی قرآنی و حکمی تأکید کرد. معیت الهی، چونان نوری یکطرفه از حق به خلق است و تأویلات کلامی، به دلیل فقدان عمق فلسفی، به انحراف میانجامند. این تحلیل، راه را برای فهم عمیقتر مفاهیم عرفانی فص ادريسي هموار ساخت.
نتیجهگیری
تأملات عرفانی و فلسفی در فص ادريسي، چونان سفری در ژرفای اقیانوس معرفت، به تبیین وحدت نفسانی علم و عمل، ماهیت طولی معیت قیومیه، و نقد تأویلات غیرمنطبق با قرآن کریم پرداخت. استاد فرزانه قدسسره، با استناد به آیات قرآن کریم و مبانی حکمی، نشان دادند که علم و عمل، در نفس متحدند و معیت الهی، جلوهای از قیومیت حق است، نه اشتراک عرضی. نقد تقسیمبندی مکان و مکانت، تحقیر زهاد و عباد، و نسبتهای نادرست به انبیاء، بر ضرورت قانونمندی در تفسیر و پایبندی به شرع و حکمت تأکید دارد. این نوشتار، با زبانی متین و ساختاری علمی، راه عرفان ناب را برای طالبان حقیقت روشن میسازد.
با نظارت صادق خادمی