متن درس
تبیین فص ادریسی در فصوص الحکم: وحدت و کثرت در ظهورات الهی
برگرفته از درسگفتارهای استاد فرزانه قدسسره (جلسه ۳۸۸)
مقدمه: درآمدی بر فص ادریسی و وحدت وجود
فص ادریسی در کتاب شریف فصوص الحکم، اثر جاودان محیالدین ابنعربی، دریچهای است به سوی فهم عمیق مقامات معنوی حضرت ادریس علیهالسلام و تبیین مفاهیم عمیق عرفانی، بهویژه وحدت وجود و ظهور حق در مراتب کثرت خلقی. این بخش، با تمرکز بر عبارت کلیدی «فَمَا تَنْفَكْ تَثْبِتُ عَيْنَ هُوَ مَنْفِيٌّ عِنْدَكَ لِذَاتِهِ»، به تحلیل رابطه میان وحدت و کثرت، نقد دیدگاههایی که خلق را موهوم میانگارند، و بررسی تمثیل عدد و واحد برای فهم حق و خلق میپردازد. استاد فرزانه قدسسره، با رویکردی انتقادی و علمی، این مفاهیم را با استناد به مبانی شرعی، عقلی، و شهودی تبیین کرده و بر ضرورت پرهیز از خلط مفاهیم عرفانی با اعتبارات محض تأکید ورزیدهاند. این نوشتار، چونان جویباری زلال از سرچشمه معرفت، میکوشد مفاهیم عرفانی را با ساختاری منظم و علمی برای پژوهشگران الهیات و عرفان نظری روشن سازد، در حالی که با تمثیلات و اشارات ادبی، زیبایی و عمق معانی را به نمایش میگذارد.
بخش نخست: تحلیل عبارت کلیدی و مفهوم وحدت و کثرت
تبیین عبارت «فَمَا تَنْفَكْ تَثْبِتُ عَيْنَ هُوَ مَنْفِيٌّ عِنْدَكَ لِذَاتِهِ»
ابنعربی در فص ادریسی با عبارت «فَمَا تَنْفَكْ تَثْبِتُ عَيْنَ هُوَ مَنْفِيٌّ عِنْدَكَ لِذَاتِهِ» به این حقیقت اشاره دارد که آنچه در یک مرتبه نفی میشود، در مرتبهای دیگر اثبات میگردد، زیرا حقیقت واحد در همه مراتب ظهور دارد. این عبارت، چونان آیینهای است که وحدت وجود را در کثرت مراتب بازمیتاباند. به بیان استاد فرزانه قدسسره، این سخن بر تناقضناپذیری نفی و اثبات در مراتب مختلف دلالت دارد. برای مثال، عدد در برابر واحد نفی میشود، اما در مرتبهای دیگر، به دلیل اشتراک در حقیقت عدد بودن، اثبات میگردد. این تبیین، راهگشای فهم وحدت وجود و کثرت ظهورات است، جایی که حق تعالی در همه مراتب ظهور مییابد، اما مراتب خلقی از نظر تعین و محدودیت متفاوتاند.
| درنگ: عبارت «فَمَا تَنْفَكْ تَثْبِتُ» بر تناقضناپذیری نفی و اثبات در مراتب مختلف دلالت دارد و وحدت وجود را در کثرت ظهورات نشان میدهد. |
وحدت و کثرت در تمثیل عدد و واحد
استاد فرزانه قدسسره تبیین میکنند که اعداد، از جهت جنس (عدد بودن) مشترکاند و از جهت فصل (تفاوت مرتبهای) متمایز. برای نمونه، دو و چهار هر دو عددند (اشتراک)، اما دو غیر از چهار است (اختصاص). این تمثیل، چونان نقشهای است که وحدت حقیقت الهی و کثرت ظهورات خلقی را نشان میدهد. حقیقت وجود، مانند واحد، یکتاست و ظهورات آن، مانند اعداد، مراتب متعدد دارند. همه ظهورات، حقاند، اما به اعتبار مرتبه متفاوتاند. این دیدگاه، بر وحدت ذاتی حق و کثرت مرتبهای خلق تأکید دارد و نشان میدهد که مراتب ظهورات الهی، هرچند ظرف حقاند، به اعتبار مرتبه با یکدیگر تفاوت دارند، اما به اعتبار حقیقت، یکساناند.
نقد تمثیلات اعتباری در عرفان
استاد فرزانه قدسسره به نقد تمثیل عدد و واحد پرداخته و بیان میدارند که این مثال، امری اعتباری و عرضی است. در کم منفصل (مانند دو و سه)، تفاوتها ماهویاند، برخلاف وجود که مراتب آن ذاتی و غیر برأسهاند. این نقد، چونان مشعلی است که محدودیتهای تمثیلات اعتباری را در تبیین حقیقت وجود روشن میسازد. اعداد، به دلیل ماهیت اعتباری، نمیتوانند بهطور کامل حقیقت وجود را که ذاتی و غیرمحدود است، نشان دهند. این دیدگاه، بر ضرورت دقت در بهکارگیری تمثیلات عرفانی تأکید دارد تا از ابهام و خلط معانی جلوگیری شود.
| درنگ: تمثیل عدد و واحد، به دلیل ماهیت اعتباری، در تبیین حقیقت وجود محدودیت دارد و نیازمند دقت در کاربرد است. |
بخش دوم: نقد دیدگاههای موهومانگار در عرفان
نقد تحقیر خلق و موهومانگاری
برخی عرفا، با تأکید بر وحدت حق، خلق را موهوم و خیالی میدانند، اما استاد فرزانه قدسسره این دیدگاه را با عرفان معتبر ناسازگار دانسته و تأکید میکنند که خلق، ظهور حق است و دارای حقیقت است. این نقد، چونان تیغی تیز، پرده از تحریفات عرفانی برمیدارد. خلق، به مثابه آیینهای است که نور حق در آن تجلی مییابد، و نفی حقیقت آن، با توحید و عرفان اصیل سازگار نیست. حق، وجود ذاتی دارد و خلق، ظهور آن است؛ هر دو حقیقت دارند، یکی وجوداً و دیگری ظهوراً. این دیدگاه، بر مسانخت میان حق و خلق تأکید دارد و از پذیرش مفاهیم خیالی و موهوم در عرفان پرهیز میکند.
نقد تبیین ابنعربی از عدد و واحد
استاد فرزانه قدسسره تبیین ابنعربی از عدد و واحد را ابتدایی و فاقد نوآوری میدانند، زیرا در زمان او، مفاهیم اعداد چندان روشن نبود و این بحثها سطحی تلقی میشوند. این نقد، بر محدودیتهای تاریخی فهم ریاضی و عرفانی در دوره ابنعربی تأکید دارد و ضرورت بازنگری انتقادی را گوشزد میکند. این دیدگاه، چونان بادی است که غبار از سطح معرفت میزداید و بر نیاز به تحلیلهای عمیقتر و علمیتر در عرفان تأکید میورزد.
| درنگ: خلق، ظهور حق است و موهومانگاری آن با عرفان معتبر ناسازگار است؛ تبیین ابنعربی از عدد و واحد نیز به دلیل محدودیتهای تاریخی، نیازمند بازنگری است. |
بخش سوم: رابطه حق و خلق در عرفان نظری
وحدت ذاتی و کثرت مرتبهای
استاد فرزانه قدسسره تأکید دارند که حق، منزه از نقایص امکان و حتی کمالات محدود عالم است، اما عین خلق مشبه است. خلق، به دلیل امکان و نقص، از حق متمایز است، اما در حقیقت، ظهور اوست. این تبیین، چونان پلی است که وحدت ذاتی و کثرت مرتبهای را به هم پیوند میدهد. حق، در تنزیل، خلق است و خلق، در ترفیع، حق؛ این دو قضاوت در ظرف نزول و صعود معنا مییابد. این دیدگاه، بر وحدت وجود و تنوع ظهورات تأکید دارد و نشان میدهد که همه ظهورات، از عین واحد صادرند، اما به تعینات مرتبی کثیر ظاهر میشوند.
معیت قیومیه و معیت فعلی
حق تعالی با خلق، معیت قیومیه دارد، چنانکه قرآن کریم میفرماید: هُوَ مَعَكُمْ أَيْنَمَا كُنْتُمْ (او با شماست هر کجا که باشید؛ حدید: ۴). اما خلق با حق، معیت فعلی دارد، نه قیومیه. استاد فرزانه قدسسره این تمایز را با اشاره به جایگاه حضرت علی علیهالسلام تبیین میکنند: حق با علی علیهالسلام معیت قیومیه دارد، اما علی با حق معیت فعلی. این تمایز، چونان دو سوی آیینهای است که رابطه حق و خلق را در ظرف تنزیل و ترفیع نشان میدهد. معیت قیومیه، از جانب حق، بر حضور مطلق او دلالت دارد، در حالی که معیت فعلی، از جانب خلق، به محدودیت مرتبهای اشاره میکند.
| درنگ: حق با خلق معیت قیومیه دارد، اما خلق با حق معیت فعلی؛ این تمایز، رابطه وحدت و کثرت را در ظرف تنزیل و ترفیع نشان میدهد. |
نقد تعبیر «الشيء الذي هو الخالق»
استاد فرزانه قدسسره به نقد تعبیر ابنعربی «الشيء الذي هو الخالق» پرداخته و آن را ناشایست میدانند، زیرا حق فراتر از شیئیت است و این تعبیر، تنزل مقام الهی است. این نقد، چونان نسیمی است که غبار از حقیقت تنزیه حق میزداید. همچنین، گفتن «الخالق هو المخلوق» بدون قید تنزیل نادرست است، زیرا مساوات دوطرفه نیست و خلق در مرتبهای فروتر است. این دیدگاه، بر ضرورت دقت در اصطلاحات عرفانی و حفظ تنزیه حق تأکید دارد.
بخش چهارم: نقش انسان در ظهورات الهی
خالقیت انسان و پیوند با هستی
استاد فرزانه قدسسره تأکید دارند که انسان نیز خالق است، زیرا نفس او با سیر هستی پیوند دارد. این خالقیت، ظهوراً است، نه وجوداً. ناآگاهی انسان از خالقیت خود، ناشی از غفلت و نقص است. این دیدگاه، چونان شعلهای است که تاریکی غفلت را روشن میسازد. انسان، مظهر همه اسمای حسنی است، زیرا حق همه صفات خود را ظهوراً به او اعطا کرده است. این جامعیت، انسان را به جایگاهی والا در نظام خلقت ارتقا میدهد و بر نقش او در تجلی صفات الهی تأکید دارد.
سیر صعودی و نزولی هستی در تنفس سالک
هستی، سیری صعودی و نزولی دارد که در تنفس سالک متجلی میشود. استاد فرزانه قدسسره تبیین میکنند که سالک به مرتبهای میرسد که تنفس او ذکر خفی، اخفی، و سری میشود و همه هستی در نفس او سیر میکند. قلب، ظرف سیر انفسی، حقی، و سری است و با رفع موانع، وصول به حق آسان میشود. این تبیین، چونان رودی است که حیات معنوی را در وجود سالک جاری میسازد. وصول به حق، برخلاف تصور، آسان است اگر موانع (مانند شیطان) رفع شوند و سیر انفسی با هستی هماهنگ گردد.
| درنگ: انسان، مظهر اسمای حسنی و خالق ظهوراً است؛ تنفس سالک، سیر صعودی و نزولی هستی را متجلی میسازد و وصول به حق با رفع موانع آسان است. |
بخش پنجم: ظهور حق در بسائط و مرکبات
ظهور حق در همه مراتب
استاد فرزانه قدسسره بیان میدارند که حق در بسائط و مرکبات ظهور مییابد، اما محجوب، این ظهورات را مغایر میپندارد. این گمان، ناشی از حجاب است و حقیقت ظهورات، وحدت در کثرت است. شعر عرفانی «سُبْحَانَ مَنْ أَظْهَرَ نَاسُوتَهُ سِرُّ سَنَا لاَهُوتِهِ الثَّاقِبُ»، به ظهور حق در ناسوت و لاهوت اشاره دارد. حق، حتی در صورت آکل و شارب، ظهور میکند و این نشانه جامعیت وحدت وجود است. این دیدگاه، چونان خورشیدی است که همه مراتب خلقت را روشن میسازد.
نقد گمان محجوب
محجوب، ظهورات را مغایر میداند، در حالی که همه ظهور یک حقیقتاند. استاد فرزانه قدسسره تأکید دارند که «لاَ مُوجُودَ إِلاَّ هُوَ» در ذات و استقلال صادق است، اما ظهورات خلقی موهوم نیستند، بلکه حقیقت ظهورند. این نقد، بر خطای ادراکی محجوب و ضرورت رفع حجاب تأکید دارد. خلق، چونان امواجی است که از اقیانوس حق برمیخیزد، و تغایر آنها توهمی است ناشی از ناتوانی در شهود وحدت.
| درنگ: حق در بسائط و مرکبات ظهور مییابد و گمان مغایرت، ناشی از حجاب است؛ ظهورات خلقی، حقیقت دارند و موهوم نیستند. |
بخش ششم: نقد نیاز خلق و جامعیت ظهور حق
نقد نیاز ظاهری خلق
استاد فرزانه قدسسره تأکید دارند که خلق، محتاج حق است، اما حق همه را به خلق اعطا کرده و نیازی به قرض ندارد، چنانکه قرآن کریم میفرماید: مَنْ ذَا الَّذِي يُقْرِضُ اللَّهَ قَرْضًا حَسَنًا (کیست که به خدا وامی نیکو دهد؛ بقره: ۲۴۵). این نقد، بر غنای حق و ظهور او در خلق، حتی در نیاز ظاهری، تأکید دارد. حق، چونان اقیانوسی بیکران، همه صفات را به خلق اعطا کرده و نیازی به بازپسگیری ندارد.
جمع وحدت و کثرت برای سالک
سالک باید وحدت و کثرت را جمعاً و فراداً ببیند تا حقیقت وحدت وجود را درک کند. استاد فرزانه قدسسره تأکید دارند که سالک، با شهود وحدت در کثرت، به حقیقت وجود دست مییابد. این دیدگاه، چونان چراغی است که مسیر سلوک را روشن میسازد و سالک را به سوی فهم عمیق وحدت وجود هدایت میکند.
| درنگ: حق، همه صفات را به خلق اعطا کرده و سالک باید وحدت و کثرت را جمعاً و فراداً ببیند تا حقیقت وحدت وجود را درک کند. |
جمعبندی و نتیجهگیری
فص ادریسی در فصوص الحکم، با تبیین وحدت و کثرت در ظهورات الهی، دریچهای به سوی فهم عمیق عرفان نظری گشوده است. این نوشتار، با تحلیل عبارت کلیدی «فَمَا تَنْفَكْ تَثْبِتُ»، بر تناقضناپذیری نفی و اثبات در مراتب مختلف تأکید کرده و نقد دیدگاههای موهومانگار خلق را بهعنوان یکی از محورهای اصلی مطرح ساخته است. استاد فرزانه قدسسره، با رویکردی انتقادی و علمی، بر حقیقت ظهورات خلقی، معیت قیومیه حق، و نقش انسان بهعنوان مظهر اسمای حسنی تأکید ورزیدهاند. همچنین، نقد تمثیلات اعتباری و تعابیر ناشایست، مانند «الشيء الذي هو الخالق»، بر ضرورت دقت در اصطلاحات عرفانی دلالت دارد. سیر صعودی و نزولی هستی در تنفس سالک، جامعیت انسان در ظهور صفات الهی، و رفع موانع برای وصول به حق، از دیگر نکات برجسته این تحلیلاند. این متن، برای پژوهشگران الهیات و عرفان نظری، چارچوبی علمی و انتقادی ارائه میدهد تا مفاهیم عرفانی را با عمق و دقت بیشتری بکاوند.
| با نظارت صادق خادمی |