در حال بارگذاری ...
صادق خادمی
صادق خادمی

جستجوی زنده در تمام درس‌ها

یافتن درس بر اساس شماره (در این دسته)

فصوص الحکم 418

متن درس





شرح فصوص الحکم: فص ابراهیمی

شرح فصوص الحکم: فص ابراهیمی

برگرفته از درس‌گفتارهای استاد فرزانه قدس‌سره (جلسه ۴۱۸)

مقدمه

فص ابراهیمی از فصوص الحکم ابن‌عربی، به مثابه آیینه‌ای است که مقام خلت حضرت ابراهیم علیه‌السلام و پیوند عمیق او با حق تعالی را در خود بازمی‌تاباند. این فص، با تمرکز بر رؤیت عرفانی و اقسام کشفیات سالک، سفری معرفتی را در مراتب سلوک و شهود عرفان اسلامی پیش روی مخاطب می‌گشاید. شرح حاضر، که برآمده از درس‌گفتار جلسه ۴۱۸ استاد فرزانه قدس‌سره است، با زبانی روشن و متین، به تبیین مفاهیم عمیق عرفانی می‌پردازد و با ساختاری علمی و دانشگاهی، نکات کلیدی را استخراج و تحلیل می‌کند. این نوشتار، با بهره‌گیری از آیات قرآن کریم و روایات، و با افزودن توضیحات تکمیلی، تلاش دارد تا مفاهیم پیچیده عرفان نظری را به گونه‌ای منسجم و فاخر برای مخاطبان متخصص ارائه دهد.

بخش نخست: مبانی رؤیت عرفانی در فص ابراهیمی

آغاز با نام حق

متن فص ابراهیمی با ذکر شریف بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ آغاز می‌شود، که چونان کلیدی است که درهای معرفت الهی را می‌گشاید. این ذکر، نشانه‌ای از توکل بر حق و رویکرد عرفانی در تبیین حکمت ابراهیمی است. عنوان «فص ابراهیمی» و اشاره به تاریخ «۲۶ / ۱۲ / ۱۳۷۹» و نام استاد فرزانه قدس‌سره، اصالت و زمینه تاریخی درس‌گفتار را روشن می‌سازد. این درس‌گفتار، به کاوش در رؤیت عرفانی و مراتب کشفیات سالک در مسیر سلوک می‌پردازد و با پیوند به سنت اسلامی، اهمیت شهود را در عرفان ابن‌عربی برجسته می‌کند.

درنگ: ذکر بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ، چونان نوری است که مسیر سلوک عرفانی را روشن می‌سازد و سالک را به سوی شهود حق هدایت می‌کند.

نقل قول ابن‌عربی و مفهوم تنوع و تصور حق

ابن‌عربی در فصوص الحکم می‌فرماید: «وَأَنَّهُ يَتَنَوَّعُ وَيَتَصَوَّرُ بِفَتْحِ الْيَاءِ وَعَلَى الْبِنَاءِ الْفَاعِلِ بِحَسَبِ حَقَائِقِ هَذِهِ الْأَعْيَانِ وَأَحْوَالِهَا». این سخن به این معناست که حق تعالی خود تنوع می‌یابد و به صورت‌های گوناگون متصور می‌شود، بر اساس حقایق اعیان ثابته و احوال آن‌ها. این مفهوم، با دیدگاه وحدت وجود ابن‌عربی هم‌خوانی دارد و به تجلیات حق در مظاهر خلقی اشاره می‌کند. قرآن کریم نیز در این باره می‌فرماید: كُلُّ شَيْءٍ هَالِكٌ إِلَّا وَجْهَهُ (قصص: ۸۸)؛ «هر چیز نابودشدنی است مگر وجه او». این آیه، به روشنی بیانگر آن است که تنها وجه حق است که باقی می‌ماند و خلق، آیینه‌ای برای تجلی اوست.

درنگ: تنوع و تصور حق در اعیان ثابته، چونان رودی است که از سرچشمه ذات الهی جاری شده و در کرانه‌های خلق به اشکال گوناگون متجلی می‌گردد.

تمایز رؤیت خلقی و رؤیت حقی

رؤیت خلقی، نگاهی است که جهان مادی (زمین، آسمان، انسان، حیوان) را بدون توجه به خالق می‌نگرد، در حالی که رؤیت حقی، شهود خالق در کنار خلق است. رؤیت خلقی، سطحی و متداول است، اما رؤیت حقی، مختص سالکانی است که خلق را چون آیینه‌ای برای شهود حق می‌بینند. این تمایز، به مراتب ادراک در عرفان اشاره دارد و با آیه سَنُرِيهِمْ آيَاتِنَا فِي الْآفَاقِ وَفِي أَنْفُسِهِمْ (فصلت: ۵۳) هم‌راستاست؛ «به زودی آیات خود را در آفاق و در نفوسشان نشان خواهیم داد». این آیه، سالک را به سوی شهود آیات الهی در خلق و خالق هدایت می‌کند.

بخش دوم: اقسام رؤیت عرفانی و مراتب سلوک

اقسام رؤیت عرفانی

رؤیت عرفانی بر سه قسم است: رؤیت انی، رؤیت جمعی، و رؤیت فرقی بعد الجمع. رؤیت انی، دیدن حق به واسطه خلق است؛ رؤیت جمعی، شهود حق در خلق؛ و رؤیت فرقی بعد الجمع، دیدن خلق پس از شهود حق. این اقسام، مراتب مختلف سلوک و شهود سالک را نشان می‌دهند و از شهود آیات به شهود ذات و سپس بازگشت به خلق می‌رسند. این تقسیم‌بندی، چونان نردبانی است که سالک را از مرتبه ادراک ظاهری به قله شهود باطنی رهنمون می‌سازد.

درنگ: اقسام رؤیت عرفانی، چونان مراتب نوری‌اند که سالک را از ظلمت خلق به نور حق و سپس به جامعیت شهود خلق در حق می‌رسانند.

تبیین رؤیت انی

در رؤیت انی، سالک عالم را نشانه حق می‌بیند و از خلق به خالق منتقل می‌شود. برخلاف افراد عادی که خلق را می‌بینند اما به حق منتقل نمی‌شوند، سالک در خلق، خالق را شهود می‌کند. این انتقال، با آیه فَأَيْنَمَا تُوَلُّوا فَثَمَّ وَجْهُ اللَّهِ (بقره: ۱۱۵) هم‌خوانی دارد؛ «هر کجا رو کنید، آنجا وجه خداست». این آیه، به روشنی بیانگر آن است که وجه حق در همه مظاهر خلقی متجلی است.

تمایز رؤیت انی مؤمن عادی و سالک

مؤمن عادی با دیدن خلق به یاد خدا می‌افتد، اما سالک با دیدن خلق، خدا را می‌بیند. رؤیت سالک، فعلی، عینی و حقیقی است، نه صرف اعتقاد یا یادآوری. این تمایز، به عمق شهود عرفانی در برابر ادراک عادی اشاره دارد. سالک، چونان شناگری است که در دریای خلق غوطه‌ور است، اما به جای غرق شدن در امواج، به گوهر حق دست می‌یابد.

اقسام رؤیت انی در سلوک

رؤیت انی در سلوک گاه مقطعی و با کدر است و گاه دائمی و صافی. تنوع رؤیت انی به تعداد انفاس سالکان است و به حالات و مراتب آن‌ها بستگی دارد. این تنوع، چونان رنگ‌های گوناگون در یک تابلوی نقاشی است که هر یک، جلوه‌ای از زیبایی حق را به نمایش می‌گذارد.

کثرت حالات سلوک

حالات و رؤیت‌های سالکان در سلوک بی‌شمار است و نمی‌توان آن را به چند قسم محدود کرد. فصوص الحکم تنها کلیات را بیان می‌کند، اما سلوک، تجربه‌ای شخصی و متنوع است که چونان رودی است که در هر پیچ و خم، جلوه‌ای نو می‌یابد. این دیدگاه، به اهمیت تجربه زیسته در عرفان و محدودیت کتب در بیان جزئیات اشاره دارد.

درنگ: سلوک عرفانی، چونان سفری است که هر سالک در آن، مسیری یگانه می‌پیماید و رؤیت‌هایش، چونان ستارگان آسمان، بی‌شمار و بی‌تکرارند.

بخش سوم: کشف ثانی و تجلیات حق

رؤیت ظهوری یا لازمی در کشف ثانی

کشف ثانی، رؤیت حق به ذات حق است که ظهوری یا لازمی است، نه لمی (برهانی). در برهان لمی، کثرت و تعدد لازم است، اما در کشف ثانی، حق خود به لباس خود ظاهر می‌شود. این تمایز، چونان تفاوت میان استدلال فلسفی و شهود عرفانی است که یکی با منطق می‌جوید و دیگری با دل می‌یابد.

نزول حق در خلق

در کشف ثانی، سالک می‌بیند که همه چیز نزول الهی است: آیات، وحی، انبیا، و موجودات. آسمان حق به آسمان خلق و ظهورات الهی به خلق تبدیل شده است. این مفهوم، با آیه تَنَزَّلُ الْمَلَائِكَةُ وَالرُّوحُ (قدر: ۴) هم‌راستاست؛ «فرشتگان و روح در آن [شب قدر] نازل می‌شوند». این نزول، چونان بارانی است که از آسمان حق بر زمین خلق فرو می‌ریزد.

درنگ: کشف ثانی، چونان دریچه‌ای است که سالک از آن، نزول حق را در لباس خلق می‌نگرد و عالم را آیینه تجلیات الهی می‌یابد.

تنوع حالات کشف ثانی

کشف ثانی گاه دفعی، گاه تدریجی، گاه استمراری و گاه غیراستمراری است. سالک گاه خود نزول است و گاه نزول را می‌بیند، و این حالات به مراتب او بستگی دارد. این تنوع، چونان امواج دریایی است که هر یک، جلوه‌ای از عمق اقیانوس حق را به ساحل می‌آورد.

بخش چهارم: کشف ثالث و مقام ولایت

کشف ثالث و فرق بعد الجمع

کشف ثالث، رؤیت خلقی پس از جمع است که سالک خلق را در حق می‌بیند و می‌گوید: «أنت وأنا هو». این کشف، مختص اولیای الهی در منزل چهارم است که دستگیر خلق می‌شوند. این مقام، با آیه إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ (مائده: ۵۵) مرتبط است؛ «ولی شما تنها خدا و پیامبر اوست». این آیه، به مقام ولایت و هدایت خلق اشاره دارد.

درنگ: کشف ثالث، چونان قله‌ای است که سالک از آن، خلق را در آیینه حق می‌نگرد و به دستگیری خلق مأمور می‌شود.

رؤیت خلقی اولیای الهی

اولیای الهی در کشف ثالث، خلق را با همه خصوصیات (حقی، خلقی، عنادی) می‌بینند. سالک در این مقام، مراتب وجودی و عملی خلق را در حق شهود می‌کند. این رؤیت، چونان نگاهی است که از فراز آسمان، همه جزئیات زمین را در بر می‌گیرد.

رازداری اولیای الهی

اولیای الهی در کشف ثالث، محرم اسرار الهی‌اند و آنچه می‌بینند را بازگو نمی‌کنند. رازداری، شرط مأمن الهی بودن است و اولیا از افشای کشفیات پرهیز می‌کنند. این ویژگی، چونان گنجی است که در صندوق دل اولیا محفوظ می‌ماند.

بخش پنجم: تبیین مفاهیم کلیدی فصوص الحکم

اشاره به متن فصوص الحکم

بحث رؤیت در صفحات ۱۷۳ تا ۱۷۴ فصوص الحکم آمده و کشف ثانی به تجلی حق در اعیان خلقی اشاره دارد. عالم، تجلی حق در صور اعیان ثابته است که بدون تجلی حق، وجودی ندارند. این مفهوم، چونان آیینه‌ای است که نور حق را در خود بازمی‌تاباند.

تبیین تنوع و تصور حق

حق خود تنوع می‌یابد (به انواع خلقی) و متصور می‌شود (به افراد خلقی) بر اساس حقایق و احوال اعیان. تنوع، به کلیات (انواع) و تصور، به جزئیات (افراد) اشاره دارد. این تمایز، چونان شاخه‌های درختی است که از ریشه واحد حق سر بر می‌آورند.

فرق متکلم و عارف در تبیین خلقت

متکلم می‌گوید خدا خلق را می‌آفریند، اما عارف می‌گوید خدا خود به صورت خلق نازل می‌شود. عارف، خلقت را نزول و تجلی حق می‌داند، نه ایجاد متمایز. این دیدگاه، با آیه وَهُوَ مَعَكُمْ أَيْنَ مَا كُنْتُمْ (حدید: ۴) سازگار است؛ «و او با شماست هر کجا باشید».

درنگ: عارف، خلق را چونان سایه‌ای از نور حق می‌بیند که در آیینه وجود متجلی شده است.

تبیین احوال اعیان

احوال اعیان، خصوصیات آن‌هاست (مانند بیاض، سواد، طول، قصر، محمود، مضموم). حق در هر فرد خلقی با خصوصیات خاص خود متصور می‌شود. این مفهوم، چونان نقش‌های گوناگون بر تار و پود یک پارچه است که هر یک، جلوه‌ای از زیبایی حق را به نمایش می‌گذارد.

اعطای کشف به سالک

کشف، اعطایی الهی است و به هر سالک بر اساس مرتبه‌اش متفاوت اعطا می‌شود. حق خود در صور عالم متجلی می‌شود و سالک این تجلی را بر اساس ظرفیت خود درک می‌کند. این اعطا، چونان بارانی است که بر زمین‌های مختلف، به فراخور ظرفیتشان فرو می‌ریزد.

عدم خارجی اعیان ثابته

اعیان ثابته در ظرف علمی باقی می‌مانند و هرگز وجود خارجی نمی‌یابند. اعیان ثابته، ظروف علمی‌اند و ظهور خارجی، تنها تجلی حق است. این مفهوم، چونان سایه‌ای است که در ذهن الهی نقش بسته و تنها با نور حق به ظهور می‌رسد.

مشهود بودن وجود حق

تنها وجود حق مشهود و شاهد است و خلق، جز تجلی حق نیست. در کشف عرفانی، سالک تنها حق را می‌بیند که در صور خلقی ظهور یافته است. این دیدگاه، با آیه كُلُّ شَيْءٍ هَالِكٌ إِلَّا وَجْهَهُ (قصص: ۸۸) هم‌خوانی دارد.

کشف پس از علم به حق

کشف عرفانی، متفرع بر علم به الوهیت حق و اسما و صفات اوست. بدون علم به حق، کشفی حاصل نمی‌شود و سالک نمی‌تواند تجلیات حق را درک کند. این شرط، چونان کلیدی است که قفل شهود را می‌گشاید.

نقش اعیان ثابته در تجلی

اعیان ثابته، محل سلطان و مجلای ظهور اسما و صفات الهی‌اند. اسما و صفات حق، در اعیان ثابته تجلی می‌یابند و عالم، آیینه این تجلیات است. این مفهوم، چونان باغی است که گل‌های آن، تجلیات اسمای الهی‌اند.

نقد عدم تأثیر علم بر تجلیات حق

تجلیات حق مستقل از علم ماست، اما کشف ما به علم وابسته است. حق همواره متجلی است، اما بدون علم، سالک نمی‌تواند این تجلی را ببیند. این نقد، چونان تفکیک میان نور خورشید و توانایی چشم در دیدن آن است.

بخش ششم: کشف ثالث و دستگیری خلق

کشف ثالث و دستگیری خلق

کشف ثالث، مختص اولیای الهی در سفر چهارم است که خلق را در حق می‌بینند تا دستگیر آن‌ها شوند. سالک در این مقام، خلق را در حق می‌بیند و برای هدایت آن‌ها اقدام می‌کند. این مقام، چونان پلی است که سالک را از شهود حق به خدمت خلق می‌رساند.

مردمی بودن اولیای الهی

اولیای الهی در کشف ثالث، مردمی‌اند و با خلق هم‌دردی می‌کنند. چنان‌که یکی از عالمان دینی، با رنج خلق آزرده می‌شد و این نشانه مقام والای او بود. این ویژگی، با آیه لَقَدْ جَاءَكُمْ رَسُولٌ مِنْ أَنْفُسِكُمْ (توبه: ۱۲۸) مرتبط است؛ «پیامبری از خودتان به سوی شما آمد».

درنگ: اولیای الهی، چونان چشمه‌هایی‌اند که از سرچشمه حق سرریز شده و با خلق در رنج و شادی شریک می‌شوند.

نقد عرفان غیرمردمی

سالک غیرمردمی، عارف حقیقی نیست و کشفیاتش خیالی است. عارف حقیقی، با خلق هم‌درد و دستگیر آن‌هاست. این نقد، به اهمیت اخلاق و مسئولیت اجتماعی در عرفان اشاره دارد و عارف را چونان درختی می‌داند که میوه‌هایش به خلق می‌رسد.

تمایز اولیا و رجال سیاسی

اولیای الهی به حقیقت مردمی‌اند، اما رجال سیاسی گاه به دروغ ادعای مردمی بودن می‌کنند. اولیا از حق سرریز شده و با خلق به صدق رفتار می‌کنند. این تمایز، چونان تفاوت میان نور حقیقی و سایه‌های فریبنده است.

کشف اعطایی و خودآیی آن

کشف ثالث، اعطایی الهی است و خود به خود می‌آید، نه با تلاش یا اجازه دیگران. سالک در سفر چهارم، به طور خودجوش به این کشف می‌رسد. این دیدگاه، با آیه وَاعْبُدْ رَبَّكَ حَتَّى يَأْتِيَكَ الْيَقِينُ (حجر: ۹۹) هم‌خوانی دارد؛ «و پروردگارت را بپرست تا یقین به تو آید».

نقد اجازه‌های صوری

اجازه‌های صوری در علم دینی برای سلوک، ارزش معرفتی ندارند. کشف و مقام سلوک، خودجوش است و به تأیید دیگران وابسته نیست. این نقد، چونان تمییز میان گوهر اصیل و بدل‌های بی‌ارزش است.

بخش هفتم: تعارف و تناکر در کشف ثالث

ظهور خلق در حق

در کشف ثالث، سالک خلق را در حق می‌بیند و صور خلقی در آیینه حق برایش ظاهر می‌شود. سالک، افراد خلق را با خصوصیاتشان در حق شهود می‌کند. این مفهوم، چونان تماشای عالم در آیینه‌ای است که نور حق در آن می‌درخشد.

تعارف و تناکر در کشف ثالث

در کشف ثالث، سالک برخی خلق را می‌شناسد (تعارف) و برخی را ناشناس می‌بیند (تناکر). این تعارف و تناکر، بر اساس مناسبات و عدم مناسبات میان اعیان است. این مفهوم، چونان تمییز میان دوستان و بیگانگان در محفل الهی است.

جمع الجمع در کشف ثالث

کشف ثالث، جمع الجمع نامیده می‌شود، زیرا خلق را در حق جمع می‌کند با حفظ فرق. این کشف، هم جمع (شهود حق) و هم فرق (رؤیت خلق) را دربرمی‌گیرد. این اصطلاح، چونان گوهری است که جامعیت عرفان ابن‌عربی را در خود متبلور ساخته است.

درنگ: جمع الجمع، چونان قله‌ای است که سالک در آن، هم نور حق را می‌بیند و هم سایه‌های خلق را در آیینه حق نظاره می‌کند.

ظهور خلق و غیبت حق

در کشف ثالث، خلق ظاهر و حق در عزت احمی غایب است. حق در این مقام، به صورت مرآتی ظهور می‌یابد، اما ذاتش در غیبت است. این مفهوم، با آیه لَا تُدْرِكُهُ الْأَبْصَارُ (انعام: ۱۰۳) مرتبط است؛ «دیده‌ها او را درنمی‌یابند».

تعارف در حضرت علمی

تعارف و تناکر میان اعیان، در حضرت علم حق رخ می‌دهد. سالک در این مقام، مناسبات اعیان را در ظرف علمی حق می‌بیند. این مفهوم، چونان نظاره بر نقش‌های ازلی در لوح محفوظ است.

نقد تمرکز بر علم الهی

تعارف و تناکر در علم الهی به تنهایی کافی نیست و باید در عالم شهود ظاهر شود. ظهور سالک یا امام، تعارف و تناکر را در عالم خلق آشکار می‌کند. این نقد، چونان دعوتی است به تجلی عرفان در خدمت خلق.

تعارف و تناکر در عالم ارواح

تعارف و تناکر در عالم ارواح، بر اساس حدیث «ارواح چونان لشکرهای گردآمده‌اند» رخ می‌دهد. ارواحی که در عالم ارواح تعارف دارند، در عالم خلق ائتلاف می‌کنند و بالعکس. این حدیث، چونان کلیدی است که ریشه‌های متافیزیکی روابط خلقی را می‌گشاید.

ظهور تعارف و تناکر در عالم خلق

ظهور امام یا سالک، تعارف و تناکر را در عالم خلق آشکار می‌کند و قیامت صغری پدید می‌آورد. با حضور سالک، موافق و مخالف مشخص می‌شود و ائتلاف و اختلاف ظاهر می‌گردد. این مفهوم، چونان آفتابی است که سایه‌ها را از حقیقت جدا می‌سازد.

درنگ: ظهور سالک، چونان قیامت صغری است که در آن، موافق و مخالف در آیینه حق آشکار می‌شوند.

نتیجه‌گیری

شرح فص ابراهیمی، چونان سفری است در ژرفای عرفان اسلامی که مراتب رؤیت عرفانی و کشفیات سالک را در مسیر سلوک به تصویر می‌کشد. این شرح، با تمرکز بر اقسام رؤیت (انی، جمعی، فرقی بعد الجمع) و نقش اولیای الهی در دستگیری خلق، رویکردی عمیقاً عرفانی ارائه می‌دهد. کشف ثالث، به عنوان جمع الجمع، خلق را در آیینه حق نشان می‌دهد و اولیا را به هدایت خلق مأمور می‌کند. نقد عرفان غیرمردمی، تأکید بر خودجوشی کشف، و اهمیت تعارف و تناکر در عالم خلق، از نکات برجسته این درس‌گفتار است. این متن، با حفظ امانت به محتوای اصلی و ارائه آن با زبانی روشن و متین، تلاش دارد تا مفاهیم عرفان ابن‌عربی را برای مخاطبان متخصص روشن سازد و گامی در فهم عمیق‌تر این حکمت متعالی بردارد.

با نظارت صادق خادمی