در حال بارگذاری ...
صادق خادمی
صادق خادمی

جستجوی زنده در تمام درس‌ها

یافتن درس بر اساس شماره (در این دسته)

فصوص الحکم 433

متن درس





تبیین فص ابراهیمی در فصوص الحکم

تبیین فص ابراهیمی در فصوص الحکم

برگرفته از درس‌گفتارهای استاد فرزانه قدس‌سره (جلسه ۴۳۳)

مقدمه

فص ابراهیمی در کتاب فصوص الحکم ابن‌عربی، دریچه‌ای است به سوی تأمل در رابطه‌ی عمیق میان حق و خلق، که در آن انسان به مثابه مرآتی برای ظهور کمالات الهی و ظرفی برای تجلی صفات حق معرفی می‌شود. این بخش از کتاب، با تمرکز بر مقام حضرت ابراهیم علیه‌السلام، به عنوان خلیل‌الله و شیخ‌الانبیاء، تلاش دارد تا از منظری عرفانی، نقش انسان را در نظام هستی تبیین کند. با این حال، استاد فرزانه قدس‌سره در درس‌گفتار جلسه‌ی ۴۳۳، با نگاهی نقادانه، به بررسی این فص پرداخته و کاستی‌های آن را در تبیین حقایق خاص حضرت ابراهیم علیه‌السلام برجسته ساخته‌اند. این نوشتار، با تجمیع محتوای درس‌گفتار و تحلیل‌های ارائه‌شده، در صدد است تا با زبانی فصیح و متین، این مباحث را در قالبی علمی و دانشگاهی ارائه دهد. هدف، نه تنها حفظ تمامی جزئیات و مفاهیم اصلی، بلکه غنابخشی به آن‌ها از طریق توضیحات تکمیلی و پیوندهای معنایی است، تا متنی منسجم و عمیق برای مخاطبان فرهیخته فراهم آید.

بخش اول: تبیین شعر و رابطه‌ی حق و خلق

معنای شعر و وضوح آن

استاد فرزانه قدس‌سره در تبیین شعر مورد بحث، که به رابطه‌ی متقابل حق و خلق اشاره دارد، تأکید می‌کنند که برخی اشعار، مانند «نحن لنا و أنا له و هو لى و لى له»، از وضوح معنایی برخوردارند و نیازی به توضیحات مفصل ندارند. این شعر، به مثابه آینه‌ای شفاف، وحدت وجودی میان حق و خلق را بازتاب می‌دهد، جایی که انسان به عنوان مظهر حق و حق به عنوان مبدأ ظهور انسان معرفی می‌شود. این رابطه‌ی دوسویه، چون دو بال پرنده‌ای است که در آسمان معرفت به پرواز درمی‌آید، و انسان را در جایگاه مرآتی برای کمالات الهی قرار می‌دهد.

درنگ: شعر «نحن لنا و أنا له و هو لى و لى له» به وحدت وجودی میان حق و خلق اشاره دارد و نیازی به تفسیرهای پیچیده ندارد، زیرا معنای آن در خود شعر نهفته است.

نقش انسان به عنوان غذاء و مرآت

در ادامه، استاد به تبیین مفهوم «فنحن له غذاء كما نحن له مرايا» می‌پردازند. انسان، در این نگاه، هم غذای حق است، به این معنا که قوام ظهور او را تأمین می‌کند، و هم مرآت اوست، زیرا کمالات و صفات الهی در وجود او متجلی می‌شوند. این استعاره، انسان را چون ظرفی می‌داند که حق در آن تجلی می‌یابد و چون خوراکی که قوت‌بخش ظهور الهی است. استاد تأکید می‌کنند که قوام ظهور کمالات و صفات حق، به وجود انسان و اعیان ثابته‌ی او وابسته است، و حق در انسان مختفی است، زیرا ظهور انسان، حق را در پس پرده قرار می‌دهد. این اختفای حق در انسان، چون گوهری است که در صدف وجود آدمی پنهان شده، اما نور آن از خلال این صدف به جهان می‌تابد.

درنگ: انسان به عنوان «غذاء» و «مرآت» حق، هم قوام‌بخش ظهور الهی است و هم محل تجلی کمالات و صفات او، که این نقش محوری انسان را در نظام خلقت نشان می‌دهد.

نقش اعیان ثابته

اعیان ثابته، به عنوان هویت‌های ازلی در علم الهی، در این تبیین جایگاه ویژه‌ای دارند. استاد فرزانه قدس‌سره می‌فرمایند: «ما مالك خودمان هستيم يعنى اعيان ثابته در ما مؤثر است او مالك ماست يعنى مفيض وجود ماست». اعیان ثابته، چون بذرهایی در خاک وجود انسان، هویت او را تعیین می‌کنند، در حالی که حق، چون باغبانی حکیم، مبدأ افاضه‌ی وجود است. این تمایز، نشان‌دهنده‌ی دوسویگی رابطه‌ی انسان و حق است: انسان به اعتبار اعیان ثابته، مالک خویش است، و به اعتبار افاضه‌ی وجود از جانب حق، مملوک اوست. این رابطه، چون رقصی هماهنگ میان دو طرف است که هر یک در دیگری معنا می‌یابد.

درنگ: اعیان ثابته، هویت انسان را تعیین می‌کنند، در حالی که حق، مبدأ افاضه‌ی وجود است، و این دوسویگی، رابطه‌ی متقابل حق و خلق را نشان می‌دهد.

حالات حیثیاتی و معانی شعر

استاد به حیثیات مختلف وجودی اشاره دارند که معانی شعر را در بر می‌گیرند: ظهور، مالکیت، و نقش اعیان ثابته. این حیثیات، چون لایه‌های رنگین یک گوهر، ابعاد گوناگون رابطه‌ی حق و خلق را نمایان می‌سازند. انسان، به اعتبار اعیان ثابته، غذای خویش است، زیرا وجود خارجی او، این اعیان را به فعلیت می‌رساند. همچنین، انسان به عنوان غذای حق، قوام ظهور او را فراهم می‌کند. این معانی، چون رشته‌هایی در یک تار و پود، به هم تنیده شده و نظام عرفانی را شکل می‌دهند.

جمع‌بندی بخش اول

بخش نخست، به تبیین شعر ابن‌عربی و مفاهیم کلیدی آن، از جمله نقش انسان به عنوان غذاء و مرآت حق، و جایگاه اعیان ثابته در ظهور الهی پرداخت. این مفاهیم، با زبانی فصیح و استعاراتی دلنشین، رابطه‌ی عمیق میان حق و خلق را روشن ساختند. تأکید بر وضوح معنایی شعر و نقش محوری انسان در نظام خلقت، از نکات برجسته‌ی این بخش است.

بخش دوم: نقد فص ابراهیمی و مقام خلیل‌الله

نقد محتوای فص ابراهیمی

استاد فرزانه قدس‌سره با نگاهی نقادانه، به بررسی فص ابراهیمی در فصوص الحکم می‌پردازند و اظهار می‌دارند: «شما از اين پيغمبر بزرگوار كه خلت است و خليل است و شيخ انبياست چه چيزى را بيان كرديد». این نقد، چون نوری بر تاریکی‌های متن می‌تابد و کاستی‌های آن را در تبیین حقایق خاص حضرت ابراهیم علیه‌السلام آشکار می‌سازد. فص ابراهیمی، به جای تمرکز بر ویژگی‌های منحصربه‌فرد این نبی، به مسائل کلی عرفانی پرداخته و از شخصیت خلیل‌الله فاصله گرفته است. این کاستی، چون گوهری گمشده در میان انبوه کلمات، از عمق و غنای متن می‌کاهد.

درنگ: فص ابراهیمی، به جای تبیین جامع حقایق حضرت ابراهیم علیه‌السلام، به مسائل کلی عرفانی پرداخته و از ویژگی‌های خاص این نبی غفلت کرده است.

خلت و مقام شیخ‌الانبیاء

استاد تأکید می‌کنند که جز اشاره به خلت (دوستی با خدا)، محتوای خاصی درباره‌ی ابراهیم در این فص ارائه نشده است. حضرت ابراهیم علیه‌السلام، به عنوان شیخ‌الانبیاء، دارای مقامی برجسته است که شایسته‌ی تبیینی عمیق‌تر است. خلت، چون گوهری درخشان در تاج نبوت اوست، اما فص ابراهیمی، به جای کاوش در این گوهر، به سطحی‌نگری بسنده کرده است. اشاره به ضیافت ابراهیم (ذبح گوسفند) نیز، چون قطره‌ای در برابر اقیانوس مقامات او، ناکافی و سطحی است.

درنگ: اشاره به خلت و ضیافت ابراهیم در فص، سطحی بوده و حقایق عمیق مقام شیخ‌الانبیاء را پوشش نداده است.

نقد رویکرد تاریخی و قرآنی

استاد می‌فرمایند: «اگر بگوييد كه ما به تاريخ كارى نداريم به آيات هم كارى نداريم خب به حقايقش كه كار داريد». فص ابراهیمی، نه به تاریخ زندگی ابراهیم، نه به آیات قرآن کریم مرتبط با او، و نه به حقایق معنوی‌اش توجه کافی نشان داده است. این غفلت، چون پرده‌ای بر آینه‌ی حقیقت ابراهیم کشیده و از درخشش آن کاسته است. استاد تأکید می‌کنند که انتخاب عنوان فص ابراهیمی، مستلزم تحقیق عمیق درباره‌ی حقایق معنوی این نبی است، نه استفاده‌ی تزئینی از نام او، مانند آویختن قرآنی به خودرو برای تبرک.

درنگ: استفاده از نام ابراهیم در فص، بیشتر جنبه‌ی تزئینی دارد تا تحقیقی، و فاقد تبیین عمیق تاریخی، قرآنی، و معنوی است.

ضرورت تحقیق عمیق

استاد با تأکید بر ضرورت تحقیق عمیق، می‌فرمایند: «وقتى عنوان قرار مى‌دهيد يعنى چى يعنى من مى‌خواهم از اين امر تحقيق داشته باشم». انتخاب عنوان فص ابراهیمی، چون عهدی است که نویسنده با خواننده می‌بندد تا حقایق پنهان این نبی را آشکار سازد. اما فص ابراهیمی، در این عهد وفا نکرده و به جای کاوش در تحیر و ضیافت ابراهیم، به کلی‌گویی‌های عرفانی بسنده کرده است. تحیر ابراهیم، چون ستاره‌ای در آسمان معرفت است که شایسته‌ی تأمل و تبیین است، اما در این فص، تنها به اشاره‌ای گذرا اکتفا شده است.

جمع‌بندی بخش دوم

بخش دوم، با نگاهی نقادانه، به بررسی کاستی‌های فص ابراهیمی در تبیین مقامات حضرت ابراهیم علیه‌السلام پرداخت. تأکید بر ضرورت توجه به حقایق خاص هر نبی، نقد سطحی‌نگری و استفاده‌ی تزئینی از نام ابراهیم، و لزوم تحقیق عمیق، از محورهای اصلی این بخش بود. این نقدها، چون مشعلی در تاریکی، راه را برای فهمی عمیق‌تر از مقام خلیل‌الله روشن می‌سازند.

بخش سوم: اعیان ثابته و فیض الهی

نقش اعیان ثابته در ظهور

استاد فرزانه قدس‌سره، نقش اعیان ثابته را در ظهور حق و فعلیت یافتن وجود انسانی تبیین می‌کنند: «اعيان ثابته باعث شد خدا ظهور پيدا كرد». اعیان ثابته، چون ریشه‌های درختی تنومند، مبنای ظهور حق‌اند، و وجود خارجی انسان، چون شاخسار این درخت، اعیان را به فعلیت می‌رساند. این رابطه‌ی متقابل، چون آینه‌ای است که حق و خلق در آن یکدیگر را بازتاب می‌دهند. انسان، به اعتبار اعیان ثابته، غذای خویش است، زیرا وجود خارجی او، این اعیان را به ظهور می‌رساند.

درنگ: اعیان ثابته، مبنای ظهور حق‌اند، و وجود خارجی انسان، مبنای فعلیت اعیان ثابته است، که این رابطه‌ی متقابل، نظام عرفانی را شکل می‌دهد.

فیض مقدس و اقدس

استاد به تمایز میان فیض مقدس و فیض اقدس اشاره دارند: «باعتبار الفيض المقدس… لا باعتبار الفيض الاقدس». فیض مقدس، که به واحدیت مربوط است، مبنای ظهور اعیان ثابته است، در حالی که فیض اقدس، که به احدیت تعلق دارد، فراتر از اعیان است. این تمایز، چون خطی است که دو ساحت وجودی را از هم جدا می‌سازد: واحدیت، چون دری است که اعیان از آن به ظهور می‌رسند، و احدیت، چون اقیانوسی بی‌کران که اعیان در آن محو می‌شوند. استاد تأکید می‌کنند که احدیت و واحدیت، فیض نیستند، بلکه مفيض‌اند، و فیض، ظرف خلقی است.

درنگ: فیض مقدس (واحدیت) مبنای ظهور اعیان ثابته است، اما فیض اقدس (احدیت) فراتر از اعیان بوده و مفيض فیض است.

تجلی و فیض

استاد می‌فرمایند: «تجلى فيض است اما واحديت و احديت فيض نيست». تجلی، به عنوان فعل الهی، فیض است، اما احدیت و واحدیت، مفيض فیض‌اند. این تمایز، چون تفکیک میان نور و منبع نور است: تجلی، نوری است که از حق به خلق می‌تابد، اما احدیت و واحدیت، خود آن منبع نورند. این دیدگاه، به نقش محوری احدیت و واحدیت به عنوان مبدأ تجلیات الهی اشاره دارد.

جمع‌بندی بخش سوم

بخش سوم، به بررسی نقش اعیان ثابته در ظهور حق و تمایز میان فیض مقدس و اقدس پرداخت. تأکید بر نقش متقابل اعیان ثابته و وجود انسانی، و تبیین احدیت و واحدیت به عنوان مفيض فیض، از محورهای اصلی این بخش بود. این مباحث، چون نقشه‌ای دقیق، نظام عرفانی رابطه‌ی حق و خلق را ترسیم می‌کنند.

بخش چهارم: مالکیت و نقد دیدگاه‌های کلامی

مالکیت حق و انسان

استاد فرزانه قدس‌سره می‌فرمایند: «و هو ربنا و مالكنا». حق، پروردگار و مالک انسان است، که این مالکیت به معنای افاضه‌ی وجود است. اما انسان نیز، به اعتبار اعیان ثابته، مالک خویش است: «و نحن ملك لنا ملك خودمان هستيم». این مالکیت دوسویه، چون دو روی یک سکه است: حق، مبدأ وجود است، و انسان، به اعتبار اعیان، حاکم بر هویت خویش. این دیدگاه، رابطه‌ی ربوبی حق و خلق را به زیبایی ترسیم می‌کند.

درنگ: حق، مالک انسان به اعتبار افاضه‌ی وجود است، و انسان، به اعتبار اعیان ثابته، مالک خویش است، که این دوسویگی، رابطه‌ی ربوبی را نشان می‌دهد.

نقد دیدگاه جبر

استاد به نقد دیدگاه برخی از عالمان دینی درباره‌ی جبر می‌پردازند: «اهل سنت وقتى جبر را معنا مى‌كنند همين را مى‌گويند». این دیدگاه، مالکیت حق بر خلق را به جبر تعبیر می‌کند، اما از منظر شیعی، این مالکیت مطلق نیست و با حکمت الهی محدود است. استاد می‌فرمایند: «هيچ كه نمى‌تواند با ملك خودش هر كارى بتواند بكند». مالکیت حق، چون باغبانی است که با حکمت و تدبیر، باغ خلقت را می‌پروراند، نه با جبر و استبداد. این دیدگاه، به تفاوت عرفان شیعی با دیدگاه‌های کلامی اشاره دارد.

درنگ: مالکیت حق بر خلق، با حکمت و تدبیر الهی محدود است، و دیدگاه جبر، از منظر عرفان شیعی مردود است.

آیه مالکیت

لَهُ مُلْكُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ (مائده: ۱۲۰)

فرمانروایی آسمان‌ها و زمین از آن اوست. این آیه از قرآن کریم، مالکیت حق بر آسمان‌ها و زمین را به معنای حکمت و تدبیر الهی تبیین می‌کند، نه جبر. این مالکیت، چون چتری است که خلقت را در برگرفته و با حکمت و رحمت، آن را هدایت می‌کند.

نقد اصطلاحات شعری

استاد به نقد استفاده از اصطلاحات شعری می‌پردازند: «تو شعر هر چى دلت مى‌خواهد بگو اصلا اشكال ندارد». اما این آزادی، باید با پشتوانه‌ی اصطلاحات عام یا خاص باشد، وگرنه به استهجان می‌انجامد. اصطلاحات عام، چون آینه‌ای شفاف، برای همگان قابل فهم‌اند، و اصطلاحات خاص، چون گوهری پنهان، برای اهل معرفت روشن‌اند. اما اصطلاحات مستهجن، مانند «غذا» یا «پیاز»، بدون پشتوانه‌ی معنایی، از ارزش عرفانی می‌کاهند.

درنگ: استفاده از اصطلاحات شعری در عرفان، باید با پشتوانه‌ی اصطلاحات عام یا خاص باشد تا از استهجان جلوگیری شود.

جمع‌بندی بخش چهارم

بخش چهارم، به بررسی مالکیت حق و انسان، نقد دیدگاه جبر، و تحلیل اصطلاحات شعری پرداخت. تأکید بر حکمت الهی در مالکیت حق، رد جبر از منظر شیعی، و لزوم استفاده‌ی درست از اصطلاحات عرفانی، از محورهای اصلی این بخش بود. این مباحث، چون ستون‌هایی استوار، بنای عرفان شیعی را تقویت می‌کنند.

بخش پنجم: دنیا و اسماء الهی

دنیا به عنوان اسم الله

استاد فرزانه قدس‌سره می‌فرمایند: «خود دنيا اسم الله است». دنیا، به عنوان یکی از اسماء حسنی، دارای ارزش و برکت است و نباید به معنای پستی تعبیر شود. دنیا، چون باغی سرسبز است که بذر آخرت در آن کاشته می‌شود، و ارزش معنوی آن، در شفابخشی و رفع غم از انسان آشکار می‌گردد. این دیدگاه، چون نسیمی روح‌بخش، تعابیر منفی از دنیا را کنار می‌زند و آن را در جایگاه والای خود قرار می‌دهد.

درنگ: دنیا، به عنوان یکی از اسماء حسنی، دارای ارزش معنوی و شفابخش است و نباید به معنای پستی تعبیر شود.

نقد تعبیر جیفه

استاد به بررسی دو حدیث می‌پردازند: «الدنيا مزرعة الاخرة» و «الدنيا جيفة». حدیث نخست، دنیا را مزرعه‌ی آخرت می‌داند، که چون زمینی حاصلخیز، بستر تکامل انسان است. اما حدیث دوم، دنیا را جیفه (مردار) می‌نامد، که با ارزش معنوی دنیا ناسازگار است. استاد می‌فرمایند: «الدنيا جيفة درست است يا الدنيا مزرعة درست است». این نقد، چون آینه‌ای است که حقیقت دنیا را بازتاب می‌دهد و از تعابیر منفی که آن را پست می‌شمارند، فاصله می‌گیرد.

درنگ: تعبیر «الدنيا مزرعة الاخرة» با ارزش معنوی دنیا سازگارتر است تا «الدنيا جيفة»، که با نقش دنیا در تکامل انسان ناسازگار است.

آیه فنا

كُلُّ مَنْ عَلَيْهَا فَانٍ (رحمن: ۲۶)

هر که بر آن [زمین] است فانی‌شونده است. این آیه از قرآن کریم، به فنای موجودات زمینی اشاره دارد، اما شامل اسماء الهی نمی‌شود. استاد تأکید می‌کنند که اسماء و صفات الهی، ازلی و ابدی‌اند و مستقل از مستفيض هستند. این دیدگاه، چون ستونی استوار، بقای اسماء الهی را در برابر فنای خلقی تثبیت می‌کند.

ازلیت و ابدیت صفات

استاد می‌فرمایند: «تمام اسما و صفات الهى ازلى و ابدى است». اسماء و صفات الهی، چون ستارگان آسمان معرفت، ازلی و ابدی‌اند و از خلق مستقل‌اند. این دیدگاه، در برابر برخی نظرات عالمان دینی که عالم را فانی می‌دانند، قرار می‌گیرد. استاد با رد این دیدگاه، تأکید می‌کنند که دنیا، به عنوان یکی از اسماء الهی، همواره در نظام خلقت حضور دارد.

درنگ: اسماء و صفات الهی، ازلی و ابدی‌اند و مستقل از مستفيض، و دنیا به عنوان یکی از این اسماء، همواره در نظام خلقت حضور دارد.

جمع‌بندی بخش پنجم

بخش پنجم، به بازتعریف دنیا به عنوان یکی از اسماء حسنی و نقد تعابیر منفی از آن پرداخت. تأکید بر ارزش معنوی دنیا، نقش آن در شفابخشی و تکامل انسان، و ازلیت و ابدیت اسماء الهی، از محورهای اصلی این بخش بود. این مباحث، چون جویباری زلال، حقیقت دنیا را در نظام عرفانی روشن می‌سازند.

جمع‌بندی نهایی

این نوشتار، با تکیه بر درس‌گفتارهای استاد فرزانه قدس‌سره، به تبیین فص ابراهیمی در فصوص الحکم پرداخت و با نگاهی نقادانه، کاستی‌های آن را در تبیین حقایق حضرت ابراهیم علیه‌السلام بررسی کرد. انسان، به عنوان غذاء و مرآت حق، نقش محوری در ظهور کمالات الهی دارد، و اعیان ثابته، مبنای این ظهور هستند. تمایز میان فیض مقدس و اقدس، احدیت و واحدیت، و نقش اسماء الهی در ازلیت و ابدیت، از دیگر محورهای کلیدی این تبیین بود. دنیا، به عنوان یکی از اسماء حسنی، دارای ارزش معنوی و شفابخش معرفی شد، و تعابیر منفی از آن نقد گردید. این متن، با حفظ تمامی جزئیات و مفاهیم اصلی، در قالبی علمی و فصیح، به فهمی عمیق‌تر از رابطه‌ی حق و خلق و جایگاه حضرت ابراهیم علیه‌السلام کمک کرد.

با نظارت صادق خادمی