در حال بارگذاری ...
صادق خادمی
صادق خادمی

جستجوی زنده در تمام درس‌ها

یافتن درس بر اساس شماره (در این دسته)

فصوص الحکم 483

متن درس





شرح فصوص الحکم: فص اسحاقیه

شرح فصوص الحکم: فص اسحاقیه

برگرفته از درس‌گفتارهای استاد فرزانه قدس‌سره (جلسه ۴۸۳)

مقدمه

فصوص الحکم، اثر گران‌سنگ ابن‌عربی در عرفان نظری، چون گوهری تابناک، معارف الهی را در قالب فصوص مرتبط با انبیا به تصویر می‌کشد. فص اسحاقیه، با تمرکز بر تمایز میان مقامات ربوبیت و عبودیت، دریچه‌ای است به سوی فهم عمیق تفاوت‌های عارف محقق و صاحب شطح. این نوشتار، با بهره‌گیری از درس‌گفتارهای استاد فرزانه قدس‌سره در جلسه ۴۸۳، به تبیین این فص می‌پردازد و با ساختاری علمی و دانشگاهی، تمامی نکات کلیدی و تحلیل‌های تکمیلی را در بر می‌گیرد. متن پیش‌رو، با زبانی متین و ادبی، مفاهیم عرفانی را با دقتی روشمند روشن می‌سازد و با استعاراتی دل‌انگیز، مخاطب را به تأمل در حقیقت وجود دعوت می‌کند.

بخش اول: تمایز عارف محقق و صاحب شطح

تمییز مقامات در سلوک عرفانی

ابن‌عربی در فص اسحاقیه، میان دو گروه از عارفان تمایز قائل می‌شود: عارف محقق، که با معرفت دقیق به مقامات و مراحل سلوک، ربوبیت و عبودیت را از یکدیگر تفکیک می‌کند، و صاحب شطح، که به دلیل فقدان این تمییز، میان این دو مقام خلط می‌نماید. عارف محقق، چون کاوشگری که با چراغ معرفت در تاریکی سلوک گام برمی‌دارد، از خطای خلط مقامات مصون است، در حالی که صاحب شطح، چون مسافری گمراه در بیابان، به دلیل نقص در معرفت نظری، گاه به ادعای ربوبیت می‌افتد.

درنگ: عارف محقق، با تکیه بر معرفت نظری، میان ربوبیت و عبودیت تمایز قائل می‌شود، در حالی که صاحب شطح، به دلیل خلط این مقامات، دچار انحراف می‌گردد.

خلط مقامات و ادعای ربوبیت

صاحب شطح، به دلیل ناتوانی در تمییز مقامات، میان ربوبیت و عبودیت خلط می‌کند و گاه به ادعای ربوبیت می‌رسد، که نشانه‌ای از انحراف در سلوک است. این خلط، چون آمیختن آب زلال با گل، حقیقت عرفانی را مکدر می‌سازد و سالک را از مسیر حق بازمی‌دارد.

درنگ: خلط مقامات ربوبیت و عبودیت، ناشی از نقص در معرفت نظری، سالک را به شطحیات و ادعاهای نادرست سوق می‌دهد.

یادگیری از نقصان اهل شطح

عارف محقق، با مشاهده نقصان اهل شطح در تمییز مقامات، ادب سلوک را می‌آموزد و از خطای آنان پرهیز می‌کند. این یادگیری، چون درس گرفتن از خرابه‌های بنایی ویران، سالک را به سوی بنای استوار معرفت هدایت می‌کند. استاد فرزانه قدس‌سره می‌فرمایند: «ادب از که آموختی؟ از بی‌ادبان؛ کاری که آن‌ها کردند، ما نکردیم.»

درنگ: نقصان اهل شطح، چون آینه‌ای است که عارف محقق را به رعایت ادب و تمییز مقامات رهنمون می‌سازد.

ادب در سلوک عرفانی

ادب در سلوک، چون کلیدی است که درهای معرفت را می‌گشاید. عارف محقق، با مشاهده بی‌ادبی اهل شطح در خلط مقامات، به رعایت حدود الهی و خلقی پایبند می‌ماند. این ادب، چون سپری است که سالک را از انحرافات عرفانی حفظ می‌کند.

بخش دوم: نقد نسبت جهل به اعیان ثابته

نسبت جهل به اعیان ثابته

ابن‌عربی در فص اسحاقیه، جهل به مقام تمییز را به اعیان ثابته نسبت می‌دهد و می‌فرماید: «جهل بعض اعیان الموجودات». این نسبت، به معنای جهل برخی اعیان در علم الهی به تفکیک مقامات است. استاد فرزانه قدس‌سره این دیدگاه را به دو دلیل نقد می‌کنند: نخست، اعیان ثابته وجودات علمی حق‌اند و جهل در آن‌ها راه ندارد؛ دوم، این نسبت برای توجیه جبرگرایی مطرح شده است.

درنگ: نسبت جهل به اعیان ثابته، به دلیل وجود علمی آن‌ها در ذات حق و تناقض با معرفت الهی، نادرست است.

نقد جبرگرایی در بیان ابن‌عربی

ابن‌عربی با نسبت دادن جهل به اعیان ثابته، قصد دارد رفتار اهل شطح را به تقدیر الهی در اعیانشان ربط دهد و جبر را توجیه کند. این رویکرد، چون تلاش برای پوشاندن خطا با جامه تقدیر، از منظر منطقی و عرفانی مورد نقد است. استاد فرزانه قدس‌سره تأکید می‌کنند که ابن‌عربی به جای نسبت جهل به اهل شطح، عمداً آن را به اعیان ثابته نسبت داده تا جبر را تقویت کند.

درنگ: نسبت جهل به اعیان ثابته، تلاشی برای توجیه جبرگرایی است که با نقد عقلانی و شرعی مواجه می‌شود.

عمد در عبارات ابن‌عربی

عبارات ابن‌عربی، چون نگینی تراش‌خورده، با دقت و عمد انتخاب شده‌اند. استاد فرزانه قدس‌سره می‌فرمایند که ابن‌عربی، با نبوغ بیانی خود، از سر عجز سخن نگفته، بلکه عباراتش را با قصد خاصی برای توجیه جبر برگزیده است. این عمد، چون نقشه‌ای دقیق در تار و پود کلام او، نشان‌دهنده مهارت او در تدوین فصوص الحکم است.

بخش سوم: اسمای الهی و مراتب وجودی

تمایز رب و عبد

عارف محقق، میان رب و عبد تمایز قائل است و این تمییز، چون خطی روشن میان آسمان و زمین، از خلط مقامات جلوگیری می‌کند. این تمایز، به رعایت حدود الهی و خلقی در سلوک عرفانی منجر می‌شود و سالک را از انحراف مصون می‌دارد.

درنگ: تمایز میان رب و عبد، اساس سلوک عارف محقق است که او را از خلط مقامات و شطحیات حفظ می‌کند.

تفاوت مظاهر و ارباب

تفاوت در مظاهر و حالات توجهات، به تفاوت در ارباب (اسمای الهی) منجر می‌شود. برای مثال، رب المضل و رب الهادی، هر یک ظهور خاصی دارند که از تنوع در مظاهر نشأت می‌گیرد. این تفاوت، چون رنگ‌های گوناگون در یک تابلوی نقاشی، جلوه‌های متنوع حق را در عالم نشان می‌دهد.

احدیت و واحدیت در اسمای الهی

اسمای الهی در مرتبه احدیت، یک حقیقت واحدند، اما در مرتبه واحدیت، به لحاظ ظهور، متمایز می‌شوند. برای نمونه، مضل از هادی در ظرف واحدیت متفاوت است، هرچند در احدیت، هر دو یک حقیقت‌اند. این تمایز، چون شاخه‌های درختی است که از یک ریشه واحد سرچشمه می‌گیرند.

درنگ: اسمای الهی در احدیت یک حقیقت واحدند، اما در واحدیت، به لحاظ ظهور و دولت، متمایز می‌گردند.

نقد رویکرد سنتی به علم اسما

رویکرد سنتی به علم اسما، به دلیل فقدان قانونمندی و دقت، دچار آشفتگی است. استاد فرزانه قدس‌سره با تدوین قوانین دقیق، این علم را به نظامی علمی و منظم تبدیل کرده‌اند. این بازنگری، چون بازسازی بنایی کهن، علم اسما را از پراکندگی نجات داده است.

قانونمندی علم اسما

علم اسما، با تدوین اصول علمی، از آشوب سنتی رها شده و به نظامی منسجم بدل گشته است. این قانونمندی، چون نقشه‌ای دقیق، مسیر فهم اسمای الهی را هموار می‌سازد و از ابهامات پیشین می‌کاهد.

درنگ: قانونمندی علم اسما، با تدوین اصول علمی، فهم دقیق و نظام‌مند اسمای الهی را ممکن می‌سازد.

مراتب احدیت و واحدیت

مراتب وجودی اسما شامل لحاظ ذات (بی‌تعین)، لحاظ لاتعین، و لحاظ احدیت (تعین ذاتی) است که به واحدیت (ظهور اسما و صفات) منتهی می‌شود. این مراتب، چون پله‌های نردبانی به سوی فهم حقیقت الهی، سالک را به سوی معرفت رهنمون می‌کنند.

تفاوت مفهومی اسما

اسمای الهی، مانند جبار و لطیف، از نظر مفهومی متمایزند و یکسان دانستن آن‌ها، خطایی زبانی و منطقی است. این تمایز، چون تفاوت میان نور و سایه، از منظر ادبی و عرفانی ضروری است.

درنگ: مفاهیم اسمای الهی، مانند جبار و لطیف، متباین‌اند و یکسان دانستن آن‌ها به نقص در فهم زبانی منجر می‌شود.

نقش ادبیات در فهم اسما

علم ادبیات، چون آینه‌ای که حقیقت را بازمی‌تاباند، در تحلیل دقیق اسمای الهی نقش کلیدی دارد. مفاهیم اسما، از منظر ادبی، متباین‌اند و فهم صحیح آن‌ها نیازمند دقت زبانی است.

تفاوت مصداقی اسما

تفاوت مصداقی اسما، مانند مضل و هادی، به تفاوت در ظهور و دولت آن‌ها بازمی‌گردد، نه به تباین ذاتی. این تفاوت، چون جلوه‌های گوناگون نور در آیینه‌های مختلف، از تنوع در مظاهر نشأت می‌گیرد.

وصف و اسم

هر وصف، مانند لطف، با لحاظ ذات به اسم، مانند لطیف، تبدیل می‌شود. این قانون، چون کلیدی به سوی فهم مکانیزم اسما، تفاوت وصف صفتی و اسم اسمایی را روشن می‌سازد.

درنگ: وصف با لحاظ ذات به اسم تبدیل می‌شود، که تمایز وصف صفتی و اسم اسمایی را نشان می‌دهد.

نقد تبعیض اسما

تفاوت مصداقی اسما، اگر به تحیث یا تبعیض در ذات منجر شود، با اصل عينیت اسما با ذات منافات دارد. این نقد، چون چراغی در تاریکی، تناقضات منطقی در فهم اسما را روشن می‌کند.

عينیت اسما با ذات

اسما و صفات الهی، عین ذات حق‌اند و هر اسم، به تمام اسما و صفات متصف است. این اصل، چون دریایی که همه رودها به آن می‌پیوندند، وحدت اسما با ذات را نشان می‌دهد.

درنگ: اسما و صفات الهی، عین ذات حق‌اند و هر اسم، به تمام اسما و صفات متصف است، بدون تحیث یا تبعیض.

اطلاقی بودن اسما

هر اسم الهی، مصداقاً شامل تمام اسما است و هیچ کثرت یا تبعیضی در آن‌ها وجود ندارد. این اطلاق، چون خورشیدی که همه جا را روشن می‌کند، جامعیت اسمای الهی را نشان می‌دهد.

تمثیل چهل‌تکه و چهل‌تخته

اسمای الهی، برخلاف پارچه چهل‌تکه که از تکه‌های گوناگون تشکیل شده، مانند تخته‌های هم‌اندازه‌اند که هر یک عین ذات و جامع تمام اسما است. این تمثیل، چون نقشه‌ای روشن، وحدت و اطلاق اسما را به تصویر می‌کشد.

درنگ: اسمای الهی، مانند تخته‌های هم‌اندازه، عین ذات و جامع تمام اسما هستند، نه مانند پارچه چهل‌تکه که ترکیبی است.

تفاوت در دولت اسما

تفاوت اسمای الهی، نه در ذات یا مصداق، بلکه در دولت، ظهور، و غلبه در مظاهر است. این تفاوت، چون جلوه‌های گوناگون نور در آیینه‌های مختلف، تنوع ظهورات الهی را نشان می‌دهد.

درنگ: تفاوت اسمای الهی در دولت و ظهور است، نه در ذات یا مصداق، که همگی عین ذات و جامع یکدیگرند.

نقد تصورات عامیانه از اسما

تصورات عامیانه، مانند نسبت دادن خشونت به مضل و مهربانی به هادی، به سوءفهم از اسمای الهی منجر می‌شود. این تصورات، چون غباری بر آیینه حقیقت، فهم عرفانی را مکدر می‌سازند.

تفاوت عزرائیل و جبرائیل

عزرائیل و جبرائیل، هر دو ظهورات لطف الهی‌اند و تفاوت آن‌ها در دولت و ظهور است، نه در ذات یا ماهیت. این تفاوت، چون دو شاخه از یک درخت، جلوه‌های گوناگون حق را نشان می‌دهد.

درنگ: عزرائیل و جبرائیل، هر دو ظهورات لطف الهی‌اند و تفاوتشان در دولت و ظهور است، نه در ذات.

محدودیت ظرف انسانی

انسان، برخلاف حق، در ظرف تقیید و محدودیت قرار دارد و ظهورات اسما در او مقید است. این محدودیت، چون سایه‌ای بر نور، تفاوت میان انسان و حق را نشان می‌دهد.

علم لدنی و اکتسابی

علم لدنی، که از ذات شخص نشأت می‌گیرد، اصیل است، برخلاف علم اکتسابی که امانتی و محدود است. این علم، چون چشمه‌ای زلال از دل سنگ، معرفت الهی را به سالک ارزانی می‌دارد.

درنگ: علم لدنی، به دلیل اصالت و نشأت از ذات، بر علم اکتسابی که امانتی است، برتری دارد.

اقتضائات وجودی

تفاوت انسان‌ها در ظهورات، به اقتضائات وجودی آن‌ها بازمی‌گردد، که ممکن است به فعلیت برسد یا نرسد. این اقتضائات، چون بذرهایی در خاک وجود، به شرایط مناسب برای شکوفایی نیاز دارند.

جبر و اقتضاء

قرآن کریم می‌فرماید:

إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ

«خدا فقط می‌خواهد پلیدی را از شما [اهل بیت] بزداید» (احزاب: ۳۳). اراده الهی در رفع رجس، به اقتضائات وجودی اشاره دارد، نه به جبر، و انسان در فعلیت‌بخشی به این اقتضاء مختار است.

درنگ: اراده الهی در رفع رجس، به اقتضائات وجودی وابسته است و جبرگرایی را نفی می‌کند، زیرا انسان در سلوک مختار است.

بخش چهارم: ادب و هدایت در سلوک

ادب عارف محقق

عارف محقق، با رعایت ادب، خود را مظهر حق می‌داند، اما بر وجود حق مستقل و متعالی تأکید می‌کند. این ادب، چون سپری است که سالک را از ادعای ربوبیت مصون می‌دارد.

درنگ: ادب عارف محقق، در حفظ حدود الهی و پرهیز از ادعای ربوبیت، نقش کلیدی در سلوک دارد.

نقش مربی در سلوک

نقص مربی، یکی از علل افتادن سالکان به شطحیات است. مربی قوی، چون چراغی در مسیر، سالک را از خلط مقامات مصون می‌دارد و او را به سوی معرفت هدایت می‌کند.

اهمیت حکمت نظری

حکمت نظری، چون ستونی استوار، عارف را از شطحیات حفظ می‌کند و اراده او را در کنترل حالات عرفانی تقویت می‌نماید. این حکمت، با تقویت قوه تمییز، سالک را از انحراف مصون می‌دارد.

درنگ: حکمت نظری، با تقویت قوه تمییز، عارف را از شطحیات و خلط مقامات حفظ می‌کند.

خطرات حکمت عملی بدون نظری

تمرکز صرف بر حکمت عملی، بدون پشتوانه حکمت نظری، به شطحیات و انحرافاتی مانند آشوب ذهنی منجر می‌شود. این عدم تعادل، چون قایقی بی‌سکان در طوفان، سالک را به ورطه خطر می‌افکند.

کنترل حالات عرفانی

عارف باید حالات خود را، چون نانوایی که خمیر را با ترازو وزن می‌کند، با دقت کنترل کند. این اعتدال، سالک را از افراط و تفریط در سلوک مصون می‌دارد.

درنگ: کنترل دقیق حالات عرفانی، با اعتدال و دقت، سالک را از آسیب‌های سلوک حفظ می‌کند.

نقد شطحیات تاریخی

شطحیات تاریخی، مانند رفتارهای افراطی برخی عرفا، نتیجه فقدان حکمت نظری و کنترل حالات است. این رفتارها، چون طوفانی که آرامش را برهم می‌زند، از نقص در هدایت عرفانی نشأت می‌گیرند.

عرفان معصومان

ائمه معصومین، با عرفان کامل و مسطوره الهی، از شطحیات و رفتارهای افراطی به دور بودند. عرفان ایشان، چون چشمه‌ای زلال، الگویی بی‌نقص برای سالکان است.

درنگ: عرفان معصومان، با مسطوره الهی، الگویی کامل و بی‌نقص برای سلوک عرفانی ارائه می‌دهد.

حکمت نظری و معرفت

حکمت نظری، اساس معرفت الهی است و کمبود آن، مشکل اصلی در فهم عرفانی جامعه اسلامی است. این حکمت، چون کلیدی به سوی گنجینه معرفت، مسیر سلوک را هموار می‌سازد.

تمایز فکر و نشخوار

فکر اصیل، برخلاف نشخوار ذهنی که پراکنده و غیرخلاق است، بکر و نظام‌مند است. این فکر، چون گوهری ناب، نیازمند تمرکز و خلوص است تا به معرفت الهی منتهی شود.

درنگ: فکر اصیل، برخلاف نشخوار ذهنی، خلاق و بکر است و در حکمت نظری نقش کلیدی دارد.

بخش پنجم: شعر عرفانی و تمییز مقامات

شعر عرفانی ابن‌عربی

ابن‌عربی در شعری ژرف می‌فرماید:

فلا تنظر إلى الحق فتعريه عن الخلق * ولا تنظر إلى الخلق فسوى الحق تنزه وشبهه * فقم في مقعد صدق

ترجمه: به حق ننگر که او را از خلق عاری کنی، و به خلق ننگر که او را از حق جدا سازی و تشبیه کنی؛ پس در مقام صدق بایست.

این شعر، چون نوری که از روزنه‌ای به تاریکی می‌تابد، به وحدت حق و خلق و ضرورت استقرار در مقام صدقین اشاره دارد.

درنگ: شعر عرفانی ابن‌عربی، به وحدت حق و خلق و دعوت به استقرار در مقام صدقین اشاره دارد.

تمییز میان ارباب و عبید

تمایز میان ارباب (اسما) و عبید (مظاهر)، نتیجه تمییز عارفین محقق است که ربوبیت و عبودیت را خلط نمی‌کنند. این تمایز، چون خطی روشن میان آسمان و زمین، حقیقت عرفانی را روشن می‌سازد.

علل و معلولات

علل (اسما) و معلولات (مظاهر) مغایرند، و وجود معلولات، به وجود علل دلالت دارد. این رابطه، چون رودی که از چشمه سرچشمه می‌گیرد، پیوند میان اسما و مظاهر را نشان می‌دهد.

نقد خلط اسما

خلط اسما، مانند تفسیر یک اسم به جای دیگری (معز به مظل)، به سوءفهم از اسمای الهی منجر می‌شود. این خلط، چون آمیختن آب و روغن، حقیقت را مکدر می‌سازد.

درنگ: خلط اسما، مانند معز و مظل، به سوءفهم از اسمای الهی منجر می‌شود و نیازمند تمییز دقیق است.

وحدت ذاتی اسما

از منظر احدیة الذات، معز و مظل یکین، اما از منظر ظهور و دولت، متمایزند. این وحدت، چون دریایی که همه رودها به آن می‌پیوندند، اطلاق اسما را نشان می‌دهد.

نتیجه‌گیری

فص اسحاقیه، چون گوهری در صدف فصوص الحکم، تمایز میان مقامات ربوبیت و عبودیت را به تصویر می‌کشد. عارف محقق، با تکیه بر حکمت نظری، از خلط مقامات و شطحیات مصون می‌ماند، در حالی که صاحب شطح، به دلیل نقص در معرفت، دچار انحراف می‌گردد. اسمای الهی، عین ذات حق و جامع یکدیگرند، اما در ظهور و دولت متمایز می‌شوند. نقد جبرگرایی ابن‌عربی، تأکید بر حکمت نظری، و الگوبرداری از عرفان معصومان، از ویژگی‌های برجسته این شرح است. این نوشتار، با تبیین تمامی جزئیات درس‌گفتار و تحلیل‌های تکمیلی، تلاشی است برای ارائه متنی جامع و عمیق که هم پاسخگوی نیازهای علمی است و هم دعوتی به تأمل در حقیقت وجود.

با نظارت صادق خادمی