متن درس
تبیین حکمت رَوحیه و علم تعبیر در فص یعقوبیه فصوص الحکم
برگرفته از درسگفتارهای استاد فرزانه قدسسره (جلسه پانصد و پانزدهم و پانصد و بیست و ششم)
مقدمه
کتاب فصوص الحکم، اثر جاودانه محیالدین ابنعربی، از برجستهترین آثار عرفان نظری است که با نگاهی عمیق به مقامات انبیا و اولیا، حکمتهای الهی را در قالب فصول گوناگون تبیین میکند. فص یعقوبیه، که به مقام حضرت یعقوب علیهالسلام اختصاص دارد، به کاوش در حکمت رَوحیه و مفاهیمی چون علم تعبیر خواب، ماهیت وحی، امر الهی و اراده حق میپردازد. این نوشتار، برگرفته از درسگفتارهای استاد فرزانه قدسسره در جلسات پانصد و پانزدهم (مورخ دوم بهمن ۱۳۸۱) و پانصد و بیست و ششم (مورخ پنجم خرداد ۱۳۸۱)، به تحلیل جامع و نقد مفاهیم عرفانی این فص میپردازد. متن حاضر، با بهرهگیری از نصوص قرآنی و روایی، و با استفاده از تمثیلات و استعارات فاخر، تلاش دارد تا عمق معانی عرفانی را در قالبی علمی ارائه دهد..
بخش نخست: تبیین مقام حضرت یعقوب و حکمت رَوحیه
مفهوم حکمت رَوحیه و تمایز آن با رُوحیه
در فصوص الحکم، حضرت یعقوب علیهالسلام بهعنوان صاحب مقام رَوحیه (با فتح راء) معرفی شده است، مقامی که در مرتبهای نازلتر از حکمت رُوحیه (با ضم راء) قرار دارد، که به حضرت عیسی علیهالسلام نسبت داده میشود. حکمت رَوحیه به ظهورات روح در ظرف وجودی انسان اشاره دارد، در حالی که رُوحیه به حقیقت متعالی روح الهی مرتبط است. این تمایز، که در متون عرفانی کمتر مورد توجه قرار گرفته، نشاندهنده مراتب مختلف سلوک عرفانی و مقامات انبیاست. طی قرنها، شارحان فصوص الحکم، از جمله قونوی، در تبیین این تمایز دچار خلط شدهاند و گاه رَوح و رُوح را یکسان پنداشتهاند، که این امر به ابهام در فهم مقام حضرت یعقوب علیهالسلام منجر شده است.
«لَا تَيْأَسُوا مِنْ رَوْحِ اللَّهِ»
ترجمه: از رحمت خدا مأیوس نشوید (سوره یوسف، آیه ۸۷).
این آیه، با تأکید بر واژه «رَوح» (با فتح راء)، مقام رَوحیه حضرت یعقوب را تأیید میکند و نشاندهنده دقت قرآن کریم در حفظ این تمایز است. برای رفع ابهام در تبیین این مقام، استناد به نصوص قرآنی ضروری است، زیرا برخی شارحان، به دلیل عدم دقت در قرائت رَوح یا رُوح، به خطا رفتهاند.
درنگ: تمایز رَوح (با فتح راء) و رُوح (با ضم راء) نشاندهنده مراتب وجودی متفاوت در سلوک عرفانی است. رَوحیه به ظهور روح در ظرف نفس و بدن اشاره دارد، در حالی که رُوحیه به حقیقت متعالی روح الهی مرتبط است.
نقد خلط رَوح و رُوح در شرحهای سنتی
برخی شارحان، از جمله قونوی، در خوانش واژه رَوح یا رُوح تردید کردهاند، که این تردید به عدم وضوح در تبیین مقام حضرت یعقوب علیهالسلام انجامیده است. قرآن کریم در سوره یوسف، صراحتاً از «رَوح» (با فتح راء) سخن گفته و این امر، مقام رَوحیه را برای حضرت یعقوب تأیید میکند. خلط این دو مفهوم، نهتنها به فهم نادرست مقام یعقوب منجر شده، بلکه بر تبیین مفهوم دین نیز تأثیر منفی گذاشته است. این خطا، از عدم دقت در قرائات قرآنی و بیتوجهی به مراتب وجودی انبیا ناشی شده است.
جمعبندی بخش نخست
مقام حضرت یعقوب علیهالسلام در فصوص الحکم، بهعنوان مقام رَوحیه تبیین شده که مرتبهای نازلتر از رُوحیه است. این تمایز، با استناد به آیه ۸۷ سوره یوسف، تأیید میشود. نقد خلط رَوح و رُوح در شرحهای سنتی، بر ضرورت بازنگری در تبیینهای عرفانی تأکید دارد. این بخش، با تکیه بر نصوص قرآنی، نشان داد که مقام رَوحیه یعقوب، ظهوری از روح در ظرف وجودی انسان است و از مرتبه متعالی رُوحیه متمایز است.
بخش دوم: علم تعبیر خواب و تقسیمبندی رویاها
مفهوم تعبیر در رویا
تعبیر خواب، به معنای عبور از صورت ظاهری رویا به حقیقت معنای آن است، مانند انتقال از صورت شیر به معنای علم. این تعریف، ریشه در علم تعبیر اسلامی دارد که رویا را مظهری از حقایق باطنی میداند. معبر، با عبور از ظاهر به باطن، حقیقت را آشکار میکند، مانند پلی که مسافر را از یک سو به سوی دیگر هدایت میکند. این فرآیند، نیازمند فهمی عمیق از نمادها و نشانههای عرفانی است که در رویا تجلی مییابند.
درنگ: تعبیر خواب، عبور از صورت ظاهری به حقیقت باطنی است که نیازمند فهمی عمیق از نمادهای عرفانی و روانشناختی است.
تقسیمبندی خوابها
خوابها به سه دسته تقسیم میشوند: خوابهای دارای تعبیر، خوابهای بدون نیاز به تعبیر، و خوابهای پراکنده (اضغاث احلام). این تقسیمبندی، ساختاری جامع برای تحلیل رویاها ارائه میدهد و نشاندهنده تنوع در ماهیت خوابها از منظر عرفانی و روانشناختی است. هر دسته، ویژگیها و کارکردهای خاص خود را دارد که در ادامه بررسی میشود.
خوابهای دارای تعبیر
این دسته از خوابها نیازمند معبری هستند که از صورت ظاهری به حقیقت باطنی عبور کند. این خوابها، که نمادین و رمزآلودند، مانند رویای حضرت یوسف علیهالسلام در قرآن کریم، نیاز به تفسیر عرفانی یا روانشناختی دارند. معبر، چون کاوشگری که به ژرفای معدن حقیقت نفوذ میکند، معنای نهفته در این خوابها را آشکار میسازد.
خوابهای بدون نیاز به تعبیر
برخی خوابها، حقیقت واقعهای هستند که پیش از وقوع، بهصورت آگاهانه یا ناخودآگاه دیده میشوند. این خوابها، پیشآگاهیهای نفس از وقایع آیندهاند که در عرفان به شهود باطنی نسبت داده میشوند. برای مثال، اگر کسی در خواب مرگ فرزندش را ببیند، ممکن است همان واقعه رخ دهد، بدون نیاز به تعبیر. معبر در این موارد، تنها هشدار میدهد و نقشش به افزایش آگاهی فرد محدود میشود.
درنگ: خوابهای بدون نیاز به تعبیر، پیشآگاهیهای نفس از وقایع آیندهاند که به شهود باطنی مرتبطاند و معبر تنها نقش هشداردهنده دارد.
خوابهای پراکنده (اضغاث احلام)
خوابهای پراکنده، که بهترین ابزار برای تشخیص امراض روحی، جسمی و روانی بهشمار میروند، دریچهای به ناخودآگاه انساناند. معبر روانشناس، با تحلیل این خوابها، میتواند بیماریهای پنهان را استخراج کند. این خوابها، چون آینهای که عیوب را بازمیتاباند، امکان شناسایی و درمان مشکلات عمیق را فراهم میکنند. نشانههایی مانند ترس، تعریق یا ناپاکی در خواب، به بیماریهای روانی یا جسمی اشاره دارند.
درنگ: خوابهای پراکنده، ابزاری برای روانشناسی عرفانیاند که بیماریهای وراثتی و روانی را آشکار میکنند.
نقد معبران ناآگاه
معبرانی که خوابهای پراکنده را بیارزش میدانند، فاقد صلاحیت لازماند. این نگرش، از عدم شناخت روانشناختی و عرفانی ناشی میشود. معبر روانشناس، با تحلیل دقیق این خوابها، میتواند به تشخیص امراض روحی و جسمی دست یابد، مانند پزشکی که از نشانههای بیماری به درمان میرسد.
تأثیر اعمال بر خوابها
اعمال خیر، مانند صدقه، یا شر، مانند بیحرمتی، میتوانند بر تحقق خوابها اثر بگذارند. این دیدگاه، با اعتقاد اسلامی به تأثیر اعمال بر سرنوشت همخوانی دارد و خواب را مظهری از این تأثیر میداند، مانند رودی که مسیرش با سنگهای اعمال تغییر میکند.
نقد روایت شیر خوردن پیامبر
روایتی که ادعا میکند پیامبر صلیاللهعلیهوآله در خواب شیر خورده و از ناخنهایش بیرون زده، جعلی و بیاساس است. این توصیف، با مقام نبوی ناسازگار است و از منظر روانشناختی، نشانهای از پرخوری و حرص تلقی میشود. همچنین، نسبت دادن باقیمانده شیر به عمر، فاقد سند معتبر است و با حرمت نبوی مغایرت دارد. این نقد، بر ضرورت بررسی دقیق اسناد روایات تأکید دارد.
درنگ: روایات جعلی، مانند داستان شیر خوردن پیامبر، به دلیل ناسازگاری با مقام نبوی و فقدان سند معتبر، مردودند.
جمعبندی بخش دوم
این بخش، با تقسیمبندی خوابها به سه دسته و تبیین علم تعبیر، به نقش رویاها در عرفان و روانشناسی پرداخت. خوابهای دارای تعبیر، بدون نیاز به تعبیر، و پراکنده، هر یک کارکرد خاص خود را دارند. نقد معبران ناآگاه و روایات جعلی، بر ضرورت رویکرد علمی و انتقادی در تعبیر خواب تأکید دارد. این تحلیل، خواب را دریچهای به حقایق باطنی و ناخودآگاه معرفی میکند.
بخش سوم: تمایز امر الهی و اراده حق در هدایت انبیا
امر الهی و اراده حق
در عرفان ابنعربی، تمایز میان امر الهی و اراده حق از مفاهیم بنیادین است. امر الهی بر دو قسم است: امری که متعلق اراده حق بوده و وقوع مییابد، و امری که اراده حق به آن تعلق نگرفته و تحقق نمییابد. انبیا، بهعنوان خادمان امر الهی، نه به دنبال تحقق اراده حق بهصورت مطلق، بلکه به دنبال اجرای اوامر و نواهی الهی هستند. این تمایز، چون جدایی دو شاخه از یک درخت، نقش انبیا را در هدایت خلق به سوی خیر و بازداری از شر برجسته میکند.
درنگ: انبیا به دنبال تحقق امر الهیاند، نه اراده حق که ممکن است شامل معاصی نیز باشد. این تمایز، مأموریت هدایتی انبیا را از اراده الهی که همه افعال را در بر میگیرد، متمایز میسازد.
انبیا و عدم ترویج معصیت
انبیا، برخلاف اراده حق که به همه افعال عباد، اعم از خیر و شر، تعلق میگیرد، تنها مروج خیر و مانع شر هستند. این مسئولیت، چون نوری که تاریکی را میزداید، نشاندهنده نقش هدایتی انبیا در برابر معاصی است که هرچند متعلق اراده حق باشند، با مأموریت الهی انبیا در تضادند.
علم الهی و فعل عباد
در عرفان ابنعربی، علم حق تابع معلوم (اعیان ثابته) است، و فعل عباد تابع اراده حق. از آنجا که انسان به اراده حق علم ندارد، نمیتواند به دنبال آن باشد و لذا به امر الهی عمل میکند. این دیدگاه، چون آینهای که حقیقت را بازمیتاباند، نشاندهنده محدودیت انسان در فهم اراده الهی و التزام او به امر الهی است.
درنگ: علم الهی تابع معلوم است و اراده حق تابع علم حق. انبیا، به دلیل ناآگاهی از اراده حق، تنها به امر الهی پایبندند.
اطاعت مولا و هدایت عباد
انبیا در خدمت اطاعت مولا (خدا) هستند، و این اطاعت به معنای ارشاد و هدایت بندگان است. اطاعت حق، از اراده حق که ممکن است معاصی را نیز در بر گیرد، متمایز است. این اطاعت، چون جریانی زلال، بندگان را به سوی فطرت الهی هدایت میکند.
جمعبندی بخش سوم
این بخش، به تبیین تمایز امر الهی و اراده حق پرداخت و نقش انبیا را در اجرای اوامر و نواهی الهی، به جای دنبالهروی از اراده حق، روشن ساخت. انبیا، بهعنوان خادمان امر الهی، در پی هدایت خلق به سوی خیرند و از ترویج معصیت، حتی اگر متعلق اراده حق باشد، پرهیز میکنند.
بخش چهارم: نقد مفاهیم جبرگرایانه و تبیین اختیار انسان
نقد جبر در عرفان ابنعربی
متن فص یعقوبیه، دیدگاههایی که بوی جبر میدهند را نقد میکند و تأکید دارد که علم حق تابع معلوم نیست و انسان دارای اختیار است. این نقد، چون تیغی برنده، دیدگاههای جبرگرایانه را که همه افعال را به اراده الهی نسبت میدهند، رد میکند.
درنگ: علم الهی تابع معلوم نیست و انسان دارای اختیار است. انبیا به دنبال اوامر و نواهی الهیاند، نه صرف اراده حق.
اختیار انسان و اراده الهی
حتی معصیت، با حول و قوه الهی رخ میدهد، اما خدا انسان را آزاد آفریده تا اختیار داشته باشد. انبیا به دنبال اوامر و نواهیاند، نه صرف اراده حق. این دیدگاه، چون دریایی ژرف، توازن میان اراده الهی و اختیار انسانی را نشان میدهد.
«وَأَنْ لَيْسَ لِلْإِنْسَانِ إِلَّا مَا سَعَىٰ»
ترجمه: و برای انسان جز آنچه کوشیده نیست (سوره نجم، آیه ۳۹).
«كُلُّ نَفْسٍ بِمَا كَسَبَتْ رَهِينَةٌ»
ترجمه: هر کس در گرو دستاورد خویش است (سوره مدثر، آیه ۳۸).
نقد شعر جبری
شعر «خدا کشتی آنجا که خواهد برد» به دلیل ترویج جبر مطلق و نادیده گرفتن نقش عقل و اراده انسان نقد میشود. این نقد، چون نوری که تاریکی را میزداید، بر اهمیت اختیار انسان تأکید دارد.
ظهور معلوم به صورته
معلوم (اعیان ثابته) به همان صورتی که در علم الهی است، ظاهر میشود. انبیا به دنبال تغییر این صورت نیستند، بلکه به امر الهی عمل میکنند. این مفهوم، چون آینهای که حقیقت را بازمیتاباند، رابطه میان علم الهی و ظهور اعیان را نشان میدهد.
جمعبندی بخش چهارم
این بخش، با نقد دیدگاههای جبرگرایانه، بر اختیار انسان و نقش انبیا در اجرای اوامر الهی تأکید کرد. انبیا، بهعنوان خادمان امر الهی، در پی هدایت خلق به سوی خیرند و از دنبالهروی صرف اراده حق که ممکن است معصیت را در بر گیرد، پرهیز میکنند.
بخش پنجم: ماهیت وحی و نقد دیدگاههای خیالی
نقد دیدگاه ابنعربی درباره وحی
ادعای ابنعربی مبنی بر اینکه پیامبر صلیاللهعلیهوآله در عالم مثال وحی دریافت میکرد، نادرست است. این دیدگاه، با دریافت وحی در عالم ناسوت توسط انبیا مغایرت دارد. انبیا، وحی را در عالم ناسوت، حتی در حضور مردم، دریافت میکردند، مانند نوری که در میان جمع میدرخشد.
«إِنْ هُوَ إِلَّا وَحْيٌ يُوحَىٰ»
ترجمه: آن جز وحیای که به او وحی میشود، نیست (سوره نجم، آیه ۴).
درنگ: وحی، واقعیتی عینی و متعالی است که در عالم ناسوت تحقق مییابد، نه در عالم مثال.
نقد انتقال پیامبر به عالم مثال
ایده انتقال پیامبر به عالم مثال برای دریافت وحی، غیرمنطقی و غیرضروری است. پیامبر صلیاللهعلیهوآله، با ظرفیت والای خود، قادر به دریافت وحی در عالم ناسوت بود، مانند درختی تنومند که ریشه در خاک ناسوت دارد و شاخسار در آسمان معنا.
نقد تشبیهات نامناسب
تشبیه وحی به حالاتی مانند خلسه، چرت یا زایمان در خیابان، نادرست و غیرشایسته است. این تشبیهات، با مقام متعالی انبیا ناسازگارند و از ضعف در فهم عرفانی ناشی میشوند. وحی، چون جریانی زلال از مبدأ الهی، در عالم ناسوت جاری میشود.
تبیین رویت الهی توسط انبیا
انبیا، رویت الهی را با چشم باز و در عالم ناسوت تجربه میکردند، نه در حالت خلسه یا خیال. این دیدگاه، با آیه قرآن کریم همخوانی دارد:
«لَقَدْ رَآهُ بِالْأُفُقِ الْمُبِينِ»
ترجمه: و بهراستی او را در افق روشن دید (سوره تکویر، آیه ۲۳).
نقد ادعاهای غیرانبیا
ادعاهای غیرانبیا، مانند دراویش، درباره علم غیب یا شهود، بیاساس و کمتر از مقام انبیاست. علم غیب و شهود، مختص انبیا و اولیاست، مانند گوهری که تنها در خزانه انبیا یافت میشود.
جمعبندی بخش پنجم
این بخش، با نقد دیدگاههای خیالی ابنعربی درباره وحی، بر عینیت و متعالی بودن وحی در عالم ناسوت تأکید کرد. انبیا، با ظرفیت والای خود، وحی را در عالم ناسوت دریافت میکردند، و تشبیهات نامناسب مانند خلسه یا چرت، با مقام نبوی ناسازگارند.
بخش ششم: تمثیل طبیب و طبیعت در تبیین نقش انبیا
نقش طبیب و انبیا
ابنعربی، با تمثیلی بدیع، نقش انبیا را به طبیب تشبیه میکند. طبیب به دنبال شفا و خدمت به طبیعت در جهت صحت است، نه خدمت به مرض. انبیا نیز به دنبال اطاعت حقاند، نه خدمت به هر آنچه عباد انجام میدهند. این تمثیل، چون گوهری درخشان، رابطه میان انبیا و امر الهی را روشن میسازد.
درنگ: همانگونه که طبیب طبیعت را در جهت صحت یاری میدهد، انبیا نیز خلق را در مسیر اطاعت الهی هدایت میکنند، نه در خدمت هر فعل عباد.
طبیعت و عوارض زائد
مرض، عارضهای زائد بر طبیعت انسان است، مانند کرم یا ویروس که موجوداتی جدا از طبیعت اصلی انساناند. این عوارض، چون همسایگانی ناخوانده، در طبیعت انسان رخنه میکنند و باید دفع شوند.
نقش انسان در ایجاد بیماریها
قرآن کریم در آیهای فرموده است:
«وَمَا أَصَابَكُمْ مِنْ مُصِيبَةٍ فَبِمَا كَسَبَتْ أَيْدِيكُمْ»
ترجمه: و هر مصیبتی به شما رسد، به سبب دستاوردهای خود شماست (سوره شوری، آیه ۳۰).
این آیه، چون آینهای که حقیقت را بازمیتاباند، نشان میدهد که بیماریها و نقایص نتیجه اعمال انساناند و به دخالت الهی نسبت داده نمیشوند.
نقد سبک زندگی ناسالم
بیماریها و نقایص جسمی و روانی، نتیجه بیتوجهی به نظافت، تغذیه نامناسب، و سبک زندگی ناسالم است. این دیدگاه، چون نسیمی که شاخسار را به حرکت درمیآورد، بر اهمیت رعایت اصول بهداشتی و اخلاقی در زندگی تأکید دارد.
جمعبندی بخش ششم
تمثیل طبیب و طبیعت، نقش انبیا را در هدایت خلق به سوی فطرت الهی روشن میسازد. بیماریها و نقایص، نتیجه اعمال انساناند و انبیا، چون طبیبان معنوی، در پی بازگرداندن خلق به صحت فطریاند.
بخش هفتم: ضرورت تحول در علوم دینی و پیوند با روانشناسی
اهمیت روانشناسی در علوم دینی
عدم توجه به روانشناسی در علوم دینی، مانعی برای ارتباط با جهان مدرن است. علوم دینی، با تلفیق با علوم انسانی، میتوانند خلأهای موجود در علوم عرفانی و روانشناختی را پر کنند، مانند درختی که شاخسار آن به آسمان دانش مدرن میرسد.
درنگ: تلفیق علوم دینی با روانشناسی، راهی برای پاسخگویی به نیازهای معاصر و پر کردن خلأهای علمی جهان است.
نقد رویکرد سنتی در علوم دینی
تکرار مباحث کهن و عدم نوآوری در علوم دینی، مانع از شکوفایی این علوم در جهان معاصر شده است. تحول در این حوزه، چون نسیمی که خاک را از گنجینههای نهان میزداید، میتواند معارف اسلامی را به جهانیان عرضه کند.
نقد رسانههای دینی
ارائه محتوای غیرعلمی در رسانههای دینی، آنها را بیاثر کرده است. این رسانهها، برای جلب توجه جهانی، باید محتوای علمی و جذاب ارائه دهند، مانند نوری که در تاریکی هدایتگر است.
جمعبندی بخش هفتم
این بخش، بر ضرورت تحول در علوم دینی و پیوند با علوم مدرن، بهویژه روانشناسی، تأکید کرد. تلفیق این علوم، میتواند معارف اسلامی را به منبعی برای پاسخگویی به نیازهای معاصر تبدیل کند.
بخش هشتم: تولید و تصحیح نسل در جامعه اسلامی
تولید نسل و تصحیح نسل
تولید نسل باید با تصحیح نسل همراه باشد. پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآله فرمودهاند که به کثرت امت مباهات میکنند، اما این کثرت باید کارآمد باشد، نه سیاهلشکر. این دیدگاه، چون درختی تنومند، بر اهمیت کیفیت در کنار کمیت در جامعه اسلامی تأکید دارد.
درنگ: تولید نسل، زمانی ارزشمند است که با تصحیح نسل همراه باشد. کثرت امت، تنها در صورتی مباهاتآمیز است که کارآمد و مؤثر باشد.
نقد بیغیریتی و عدم کارآمدی
روایتی از امام صادق علیهالسلام نقل شده است: «مَنْ أَصْلَحَ وَلَمْ يُحْسِنْ بِأُمُورِ الْمُسْلِمِينَ فَلَيْسَ بِمُسْلِمٍ» (ترجمه: کسی که اصلاح کند ولی به امور مسلمین نیکی نکند، مسلمان نیست). این روایت، چون آینهای که حقیقت را بازمیتاباند، بر ضرورت غیرت دینی و مسئولیت اجتماعی تأکید دارد.
جمعبندی بخش هشتم
تولید نسل، زمانی ارزشمند است که با تصحیح نسل و پرورش انسانهای کارآمد همراه باشد. نقد بیغیریتی و عدم کارآمدی، بر اهمیت مسئولیت اجتماعی و غیرت دینی در جامعه اسلامی تأکید دارد.
نتیجهگیری کلی
این نوشتار، با تبیین فص یعقوبیه فصوص الحکم، به بررسی مقام حضرت یعقوب علیهالسلام در چارچوب حکمت رَوحیه، علم تعبیر خواب، ماهیت وحی، تمایز امر الهی و اراده حق، و نقش انبیا در هدایت خلق پرداخت. انبیا، بهعنوان خادمان امر الهی، در پی هدایت خلق به سوی خیرند و از ترویج معصیت، حتی اگر متعلق اراده حق باشد، پرهیز میکنند. نقد دیدگاههای جبرگرایانه و خیالی، بر اختیار انسان و عینیت وحی در عالم ناسوت تأکید دارد. تمثیل طبیب و طبیعت، رابطه انبیا با امر الهی را بهخوبی نشان میدهد، و تأکید بر تولید و تصحیح نسل، پیوند میان عرفان و عمل اجتماعی را برجسته میسازد. ضرورت تحول در علوم دینی و پیوند با روانشناسی، راهی برای پاسخگویی به نیازهای معاصر است. این تحلیل، با تکیه بر نصوص قرآنی و روایی، راه را برای گفتوگوی فلسفی و عرفانی عمیقتر هموار میکند.
با نظارت صادق خادمی