در حال بارگذاری ...
صادق خادمی
صادق خادمی

جستجوی زنده در تمام درس‌ها

یافتن درس بر اساس شماره (در این دسته)

فصوص الحکم 550

متن درس





تحلیل و تبیین فصوص الحکم: فص یوسفیه

تحلیل و تبیین فصوص الحکم: فص یوسفیه

برگرفته از درس‌گفتارهای استاد فرزانه قدس‌سره (جلسه ۵۵۰)

دیباچه

این نوشتار به شرح و تحلیل فص یوسفیه از فصوص الحکم ابن‌عربی، برگرفته از درس‌گفتار جلسه ۵۵۰ استاد فرزانه قدس‌سره در تاریخ ۲۷ مهرماه ۱۳۸۱، اختصاص دارد. محور این بحث، تبیین رابطه اسماء الهی با ذات حق، نقد دیدگاه‌های شیخ اکبر و شارحان او، و تحلیل سوره توحید به‌عنوان شناسنامه ذات الهی است. متن با رویکردی علمی و ساختارمند، تمامی نکات کلیدی درس‌گفتار را با شرح تفصیلی و پیوندهای معنایی عمیق ارائه می‌دهد. هدف، انتقال روح و پیام اصلی محتوا به زبانی روشن، وزین و متناسب با فضای دانشگاهی است.

بخش نخست: وحدت اسماء و ذات الهی

آغاز با نام حق

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ
این نوشتار با نام حق آغاز می‌شود، نشانه‌ای از اتصال مباحث به مبدأ الهی و عزم بر تبیین معارف در سایه رحمت بی‌کران او. فص یوسفیه، که در جلسه ۵۵۰ درس‌گفتارهای عرفانی استاد فرزانه قدس‌سره ارائه شده، به کاوش در وحدت اسماء الهی با ذات حق و نقد دیدگاه‌های دوجهتی شیخ اکبر می‌پردازد. این فص، چونان آیینه‌ای صیقل‌یافته، جلوه‌های ذات الهی را در اسماء و ظهورات آن بازمی‌تاباند.

غنای ذاتی حق

وَاللَّهُ غَنِيٌّ عَنِ الْعَالَمِينَ (خدا از جهانیان بی‌نیاز است، قرآن کریم، سوره آل‌عمران، آیه ۹۷). غنای حق، عین ذات اوست و به هیچ موجودی وابسته نیست. این غنا، چونان نوری بی‌پایان، ذات الهی را از هرگونه نیاز به عالمین مبرا می‌سازد. اما نسبت دادن اسماء به ذات، به معنای غیریت نیست، بلکه اسماء، تعینات ذاتی حق‌اند که در ذات او یکی و بی‌تمایزند.

درنگ: غنای حق، ذاتی است و به عالمین وابسته نیست. اسماء الهی، عین ذات‌اند و هیچ غیریتی با آن ندارند.

وحدت اسماء و ذات

اسماء الهی، عین ذات حق‌اند و تعینات ذاتی او محسوب می‌شوند. این دیدگاه، هرگونه غیریت میان اسماء و ذات را نفی می‌کند. اسماء، چونان شعاع‌های نور از خورشید ذات، در ظرف ذات یکی و در ظرف ظهور متمایزند. تفاوت در ابراز، مانند رنگ‌های گوناگون در آیینه تجلی، به معنای کثرت ذاتی نیست، بلکه جلوه‌های متفاوتی از یک حقیقت واحد است.

نقد دیدگاه دوجهتی شیخ اکبر

شیخ اکبر، اسماء را دوجهتی می‌داند: از حیث ذات، عین ذات‌اند و از حیث مسمیات، غیر ذات. این دوجهتی‌سازی، به فرض غیریت میان اسماء و ذات منجر می‌شود که با وحدت کامل ذات و اسماء ناسازگار است. اسماء، به هیچ حیثی غیر ذات نیستند؛ تفاوت تنها در ظرف ابراز است، نه در ذات. این نقد، چونان کلیدی گشاینده، بر وحدت مطلق اسماء و ذات تأکید دارد.

درنگ: اسماء الهی، به هیچ حیثی غیر ذات نیستند. تفاوت در ظرف ابراز است، نه در ذات که عین یکدیگرند.

نقد خطای شارح

شارح فصوص الحکم، به دلیل خلط میان مفهوم و مصداق، عبارت شیخ را نادرست معنا کرده است. مفهوم، که صرفاً دلالت لفظی است، در تحقق عالم نقشی ندارد. مصداق اسماء، مانند رحمان و رحیم، فاعل خلقت‌اند و اثر خود را در عالم خارج محقق می‌سازند. این خلط، چونان پرده‌ای بر حقیقت، مانع از درک صحیح وحدت اسماء و ذات شده است.

دلالت اسماء

اسماء الهی، در ذات بر حق دلالت دارند و در ظرف ظهور، بر مسمیات خارجی که همان مخلوقات‌اند، اشاره می‌کنند. این دلالت، مانند نوری که از منشور می‌گذرد و رنگ‌های گوناگون می‌سازد، به معنای غیریت ذاتی نیست، بلکه ظهور تعینات ذاتی است. مسمیات اسماء، چونان جلوه‌های نورانی حق، عالم را خلق می‌کنند.

درنگ: اسماء، در ذات بر حق و در ظهور بر مسمیات خارجی دلالت دارند، اما این دلالت، غیریت ذاتی ایجاد نمی‌کند.

فاعلیت مسمیات

مسمیات اسماء، مانند رحمان و رحیم، فاعل خلقت عالم‌اند، نه ذات احدیت به تنهایی. این فاعلیت، مانند رودی است که از سرچشمه ذات سرچشمه می‌گیرد و عالم را سیراب می‌سازد. مفهوم، که صرفاً لفظی است، در خلقت نقشی ندارد، و این مصداق اسماء است که عالم را محقق می‌سازد.

تفاوت در ظهورات

اسماء الهی، مانند لطیف و منتقم، در مصداق و ظهور متفاوت‌اند، نه در ذات. این تفاوت، مانند سایه‌های گوناگون یک نور در آیینه‌های مختلف، تنها در ظرف ابراز است. لطیف، لطف می‌کند و منتقم، قهر می‌آورد، اما در ذات، هر دو عین حق‌اند.

درنگ: تفاوت میان اسماء، مانند لطیف و منتقم، در مصداق و ظهور است، نه در ذات که عین یکدیگرند.

جمع‌بندی بخش نخست

این بخش، با تأکید بر وحدت اسماء و ذات الهی، هرگونه غیریت یا دوجهتی بودن اسماء را نفی می‌کند. غنای حق، ذاتی است و اسماء، تعینات ذاتی او هستند که در ظرف ظهور، جلوه‌های متفاوتی می‌یابند. نقد دیدگاه شیخ اکبر و خطای شارح، بر اهمیت تمایز میان مفهوم و مصداق تأکید دارد. عالم، ظهورات این تعینات است و فاعلیت آن به مسمیات اسماء بازمی‌گردد، نه مفاهیم ذهنی.

بخش دوم: سوره توحید، شناسنامه حق

جایگاه سوره توحید

قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ * اللَّهُ الصَّمَدُ * لَمْ يَلِدْ وَلَمْ يُولَدْ * وَلَمْ يَكُنْ لَهُ كُفُوًا أَحَدٌ
بگو اوست خدای یگانه، خدای صمد، نه زاده و نه زاییده شده، و هیچ‌کس برای او همتا نیست (قرآن کریم، سوره توحید). سوره توحید، چونان شناسنامه‌ای نورانی، وصف ذات حق است و هیچ غیریتی در آن راه ندارد. برخلاف دیگر سوره‌ها، مانند سوره کوثر که به دشمن اشاره دارد، سوره توحید تنها به حق اختصاص دارد و خلق در آن جایگاهی ندارد.

درنگ: سوره توحید، شناسنامه ذات حق است که تنها به او اختصاص دارد و هیچ غیریتی در آن راه ندارد.

جمال و جلال در سوره توحید

سوره توحید، در ساختار خود، جمال و جلال الهی را متجلی می‌سازد. آیات قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ * اللَّهُ الصَّمَدُ جمال حق را در اثبات یگانگی و صمدیت او نشان می‌دهند، و آیات لَمْ يَلِدْ وَلَمْ يُولَدْ * وَلَمْ يَكُنْ لَهُ كُفُوًا أَحَدٌ جلال او را در نفی هرگونه زایش و همتایی آشکار می‌سازند. این ساختار، مانند دو بال پرنده‌ای الهی، توحید را در اثبات و نفی به پرواز درمی‌آورد.

تفاوت سوره توحید و لا إله إلا الله

در عبارت لاَ إِلَهَ إِلاَّ اللَّهُ (هیچ معبودی جز الله نیست)، نفی مقدم است و اثبات مؤخر؛ اما در سوره توحید، اثبات مقدم و نفی مؤخر است. این تفاوت، سوره توحید را در مرتبه‌ای برتر قرار می‌دهد، زیرا ابتدا حق را اثبات می‌کند و سپس هرگونه شائبه غیریت را نفی می‌سازد. این ترتیب، مانند ساختمانی است که ابتدا بنیان استوار حق را بنا می‌کند و سپس هرچه غیر اوست را فرومی‌ریزد.

درنگ: سوره توحید، با تقدم اثبات بر نفی، در مرتبه‌ای برتر از لا إله إلا الله قرار دارد.

صفات در سوره توحید

سوره توحید، تمامی صفات حق، از جمله هویت، احدیت، واحدیت، و صمدیت را دربرمی‌گیرد. هُوَ به کمون هویت، اللَّهُ به جمع احدیت و هویت، و أَحَدٌ به توحید واحدی اشاره دارد. این جامعیت، مانند گوهری درخشان، سوره توحید را به وصف کامل ذات حق تبدیل می‌کند.

صمدیت ذاتی

صمدیت، وصف ذاتی حق است و به استناد مخلوقات وابسته نیست. در روایات آمده است: «صمد، آن است که خلأ در او نیست» (پر و بی‌نیاز است). این صمدیت، مانند کوهی استوار، از هرگونه نیاز به غیر مبراست و به ذات حق تعلق دارد، نه به رابطه او با مخلوقات.

درنگ: صمدیت، وصف ذاتی حق است و به استناد مخلوقات وابسته نیست.

نقد دیدگاه شیخ در سوره توحید

تبیین شیخ اکبر از سوره توحید، به قدر و منزلت این سوره نمی‌رسد، زیرا جامعیت احدیت و صمدیت را به‌طور کامل درنیافته است. این نقد، مانند مشعلی است که کاستی‌های تحلیل شیخ را روشن می‌سازد و بر ضرورت فهم عمیق‌تر سوره توحید تأکید دارد.

جمع‌بندی بخش دوم

سوره توحید، به‌عنوان شناسنامه ذات حق، وصفی بی‌نظیر از یگانگی و صمدیت الهی ارائه می‌دهد. این سوره، با ساختار ایجابی-نفی، جمال و جلال حق را متجلی می‌سازد و در مرتبه‌ای برتر از لا إله إلا الله قرار دارد. صمدیت، وصف ذاتی حق است و نقد دیدگاه شیخ، بر ضرورت فهم عمیق‌تر این سوره تأکید دارد.

بخش سوم: نقد علم دینی و محدودیت‌های تبیین اسماء

نقد علم دینی در تبیین اسماء

علم دینی، در تبیین اسماء الهی و عبارت لاَ إِلَهَ إِلاَّ اللَّهُ، به عمق لازم نرسیده است. برخی از عالمان، حتی در قرائت صحیح آیات، مانند وَلَمْ يَكُنْ لَهُ كُفُوًا أَحَدٌ، دچار تردید شده‌اند. این ضعف، مانند سایه‌ای بر گنجینه معارف قرآنی، مانع از استخراج دقیق معانی الهی شده است.

درنگ: علم دینی، در تبیین اسماء الهی و معانی قرآنی، از عمق لازم برخوردار نبوده و نیازمند بازنگری است.

نقد غنای حق از اسماء

غنای حق از عالمین، به معنای غنای او از اسماء نیست، زیرا اسماء عین ذات‌اند. آیه وَاللَّهُ غَنِيٌّ عَنِ الْعَالَمِينَ شامل اسماء نمی‌شود، چرا که اسماء، تعینات ذاتی حق‌اند و جزو عالمین محسوب نمی‌شوند. این نقد، مانند تیغی برنده، هرگونه فرض غیریت میان اسماء و ذات را رد می‌کند.

نفی نسبت مفهومی

نسبت دادن اسماء به حق، مفهومی نیست؛ اسماء، تعینات ذاتی‌اند. مفهوم، مانند سایه‌ای گذرا، تنها دلالت لفظی دارد و در تحقق عالم نقشی ندارد. این نفی، مانند کلیدی است که قفل‌های کثرت مفهومی را می‌گشاید و وحدت ذاتی اسماء را آشکار می‌سازد.

درنگ: اسماء، تعینات ذاتی حق‌اند و نسبت دادن آن‌ها به حق، مفهومی نیست، بلکه ذاتی است.

جمع‌بندی بخش سوم

این بخش، با نقد علم دینی در تبیین اسماء الهی، بر ضعف‌های موجود در فهم معانی قرآنی تأکید دارد. غنای حق از عالمین، شامل اسماء نمی‌شود، و نسبت دادن اسماء به حق، ذاتی است، نه مفهومی. این نقدها، راه را برای فهمی عمیق‌تر از معارف الهی هموار می‌سازد.

بخش چهارم: اسماء مستور و عشق الهی

اسماء مستور

برخی اسماء الهی، مستور و مخفی‌اند و تنها حق آن‌ها را می‌داند. در دعای سمات آمده است: «به اسمائی که تأویل و تفصیل آن‌ها را جز تو کسی نمی‌داند» (ترجمه: خدایا، تو را به نام‌هایی می‌خوانم که نه لفظشان را می‌دانم و نه تأویل و تفصیلشان را). این اسماء، مانند گنج‌های پنهان در اعماق اقیانوس الهی، تنها در دسترس ذات حق‌اند.

درنگ: برخی اسماء الهی، مستورند و تنها حق از آن‌ها آگاه است، چنان‌که در دعای سمات به آن اشاره شده است.

عشق الهی

حق، خود را با اسماء مستور صدا می‌کند و عاشق خویش است. این عشق، مانند آتشی سوزان، در دل ذات الهی شعله‌ور است و عالم را با تجلیات خود روشن می‌سازد. انسان، در سایه این عشق، می‌تواند به رشحه‌ای از جمال الهی دست یابد و در برابر عظمت او سر تعظیم فرود آورد.

تمثیل سوراخ کلید

انسان، مانند کودکی که از سوراخ کلید به عظمتی بی‌کران می‌نگرد، تنها رشحه‌ای از جمال حق را می‌بیند. این تمثیل، مانند آیینه‌ای، محدودیت معرفت بشری را در برابر عظمت الهی نشان می‌دهد. یک لحظه شهود این جمال، عالم وجود را در برابر دیده انسان چون خاکی ناچیز می‌سازد.

درنگ: معرفت بشری، مانند نگریستن از سوراخ کلید، تنها رشحه‌ای از جمال الهی را می‌بیند.

غفلت انسانی

انسان، در غفلت، حق را با غیر حق معامله می‌کند، مانند کسی که در اسطبل، گاو و خر را با قصرهای فیروزه‌ای برابر می‌داند. این غفلت، مانند پرده‌ای ضخیم، مانع از شنیدن ندای حقیقت می‌شود و انسان را در کثرت ناسوت محبوس می‌سازد.

ظهورات اسماء

عالم، ظهورات اسماء حق است و اسماء، اساکل و مستأصلات حق‌اند. این ظهورات، مانند رودی جاری از سرچشمه ذات، عالم را سیراب می‌کنند و آفرینش را محقق می‌سازند. اثر اسماء، زمین، آسمان، ملک، جن، بشر، آب، خاک و باد است که همگی جلوه‌های این تعینات‌اند.

درنگ: عالم، ظهورات اسماء حق است و اسماء، اساکل و مستأصلات حق‌اند که آفرینش را محقق می‌سازند.

جمع‌بندی بخش چهارم

این بخش، بر اسماء مستور و عشق الهی تأکید دارد. حق، خود را با اسمائی که تنها او می‌داند، صدا می‌کند و انسان، در غفلت، از شهود این جمال محروم می‌ماند. عالم، ظهورات اسماء است و تمثیل سوراخ کلید، محدودیت معرفت بشری را در برابر عظمت الهی نشان می‌دهد.

بخش پنجم: دعوت به توحید و سنگینی سوره توحید

دعوت همگانی به توحید

قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ، دعوتی همگانی است که نه تنها به پیامبر، بلکه به همه انسان‌ها خطاب دارد. این «قل»، مانند بانگی بلند، همه را به گفتن توحید و تبلیغ آن فرامی‌خواند. توحید، چونان گوهری گران‌بها، متعلق به همه است و باید در عالم طنین‌انداز شود.

درنگ: «قل» در سوره توحید، دعوتی همگانی به گفتن و تبلیغ توحید است، نه مختص پیامبر.

نقد شارح در سوره توحید

شارح، با افزودن وصف مخلوقات به سوره توحید، معنای ذاتی آن را ضایع کرده است. این خطا، مانند افزودن پیازداغ به گوهری ناب، جامعیت و قداست سوره را مخدوش می‌سازد. سوره توحید، تنها وصف ذات حق است و نباید با صفات مخلوقات آمیخته شود.

سنگینی سوره توحید

سوره توحید، به دلیل عمق توحیدی، در نماز سنگین است و قصد انشاء آن دشوار. این سنگینی، مانند باری الهی بر جان سالک، ستون فقرات وجود را تکان می‌دهد. اما همین سنگینی، خیرات بی‌کرانی دارد و سالک را به سوی حقیقت متعالی هدایت می‌کند.

درنگ: سوره توحید، به دلیل عمق توحیدی، در نماز سنگین است و قصد انشاء آن دشوار، اما خیرات عظیمی دارد.

جمع‌بندی بخش پنجم

سوره توحید، با دعوت همگانی به گفتن توحید، عالم را به سوی یگانگی حق فرا می‌خواند. نقد شارح، بر لزوم حفظ قداست ذاتی این سوره تأکید دارد و سنگینی آن، نشانه عمق توحیدی و اثر عظیم آن بر جان سالک است.

نتیجه‌گیری

فص یوسفیه فصوص الحکم، با تبیین وحدت اسماء و ذات الهی، هرگونه غیریت یا دوجهتی بودن اسماء را نفی می‌کند. عالم، ظهورات تعینات ذاتی اسماء است و فاعلیت خلقت به مسمیات اسماء بازمی‌گردد، نه مفاهیم ذهنی. سوره توحید، به‌عنوان شناسنامه حق، وصفی بی‌نظیر از یگانگی، صمدیت، و جمال و جلال الهی ارائه می‌دهد. نقد علم دینی، بر ضرورت فهم عمیق‌تر معارف قرآنی تأکید دارد، و اسماء مستور، عشق الهی، و تمثیل سوراخ کلید، محدودیت معرفت بشری را در برابر عظمت حق آشکار می‌سازند. این نوشتار، سالک را به خروج از غفلت و شهود رشحه‌ای از جمال الهی دعوت می‌کند، تا در سایه توحید، به سوی حقیقت بی‌کران گام بردارد.

با نظارت صادق خادمی