در حال بارگذاری ...
صادق خادمی
صادق خادمی

جستجوی زنده در تمام درس‌ها

یافتن درس بر اساس شماره (در این دسته)

فصوص الحکم 570

متن درس





تحلیل و تبیین فصوص الحکم: فص هودیه (جلسه ۵۷۰)

تحلیل و تبیین فصوص الحکم: فص هودیه (جلسه ۵۷۰)

برگرفته از درس‌گفتارهای استاد فرزانه قدس‌سره (جلسه ۵۷۰)

دیباچه

این نوشتار، به تحلیل و تبیین فص الحکمه الاحدیه فی کلمه هودیه از فصوص الحکم ابن‌عربی اختصاص دارد، که برگرفته از درس‌گفتار جلسه ۵۷۰ استاد فرزانه قدس‌سره در تاریخ ۸ مهرماه ۱۳۸۱ است. محور این فص، کاوش در وحدت علوم الهی، تجلی ذات حق در افعال و حواس بنده، و مراتب وصول به حقیقت الهی است. این نوشتار، با رویکردی علمی و ساختارمند، تمامی نکات کلیدی درس‌گفتار را با شرح تفصیلی و پیوندهای معنایی عمیق ارائه می‌دهد. هدف، انتقال روح و پیام اصلی محتوا به زبانی روشن، وزین و متناسب با فضای دانشگاهی است. آیات قرآن کریم با فونت «Traditional Arabic» و ترجمه‌ای دقیق ارائه شده‌اند، و روایات با ترجمه‌ای روان و فصیح بازنویسی گردیده‌اند. این اثر، چونان مشعلی فروزان، در پی روشن ساختن مسیر معرفت الهی برای جویندگان حقیقت است.

بخش نخست: وحدت علوم و تجلی ذات الهی

آغاز با نام حق

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ
این نوشتار با نام حق آغاز می‌شود، نشانه‌ای از اتصال مباحث به مبدأ الهی و عزم بر تبیین معارف در سایه رحمت بی‌کران او. فص هودیه، که در جلسه ۵۷۰ درس‌گفتارهای عرفانی استاد فرزانه قدس‌سره ارائه شده، به کاوش در وحدت علوم الهی و تجلی ذات حق در حواس و افعال بنده می‌پردازد. این فص، چونان آیینه‌ای صیقل‌یافته، جلوه‌های وحدت الهی را در کثرت علوم و مظاهر بازمی‌تاباند.

وحدت علوم در ذات الهی

علوم، هرچند در مظاهر و قوابل گوناگون به‌صورت متکثر ظاهر می‌شوند، در حقیقت به ذات واحد الهی بازمی‌گردند. این وحدت، مانند نوری یگانه که از منشور تجلی به رنگ‌های مختلف شکسته می‌شود، ریشه در استفادة علوم از ذات الهی دارد. اختلاف علوم، ناشی از تفاوت در قوابل و محل‌های پذیرش است، نه در حقیقت علم که واحدی است و از ذات حق سرچشمه می‌گیرد.

درنگ: علوم، با وجود تکثر در مظاهر، به ذات واحد الهی بازمی‌گردند و اختلاف آن‌ها ناشی از تفاوت قوابل است.

تجلی ذات الهی در حواس و افعال بنده

كُنْتُ سَمْعَهُ الَّذِي يَسْمَعُ بِهِ وَبَصَرَهُ الَّذِي يَبْصُرُ بِهِ وَيَدَهُ الَّذِي يَبْطِشُ بِهَا
من گوش او هستم که با آن می‌شنود و چشم او که با آن می‌بیند و دست او که با آن کار می‌کند. این حدیث قدسی، مانند شعاعی از نور الهی، بیانگر تجلی ذات حق در حواس و افعال بنده در مراتب عالی عرفانی است. در این مرتبه، سالک از خودیت خویش تهی شده و خداوند در او متجلی می‌گردد، چنان‌که حواس و افعالش به تمامی در ذات الهی مستغرق می‌شود.

درنگ: در مراتب عالی عرفانی، ذات الهی در حواس و افعال بنده متجلی شده و او را به مقام فنا فی‌الله می‌رساند.

وحدت موضوع، غایت و فاعل در عرفان

در عرفان، برخلاف سایر علوم که موضوع، غایت و فاعل از یکدیگر متمایزند، همه‌چیز به حق بازمی‌گردد. موضوع عرفان، حق و اسماء و صفات الهی و مظاهر اوست؛ غایت آن، وصول به حق است؛ و فاعل آن نیز خود حق است. این وحدت، مانند رودی که از سرچشمه‌ای واحد به دریای بی‌کران می‌ریزد، عرفان را به علمی متعالی و یگانه تبدیل می‌کند.

درنگ: در عرفان، موضوع، غایت و فاعل همگی حق‌اند و این وحدت، عرفان را از سایر علوم متمایز می‌سازد.

جمع‌بندی بخش نخست

این بخش، با تبیین وحدت علوم در ذات الهی، تجلی حق در حواس و افعال بنده، و وحدت موضوع، غایت و فاعل در عرفان، بر جایگاه متعالی عرفان به‌عنوان علمی الهی تأکید دارد. علوم، هرچند در مظاهر متکثرند، به ذات واحد الهی بازمی‌گردند، و تجلی حق در بنده، او را به مقام فنا فی‌الله رهنمون می‌سازد. این تبیین، مانند کلیدی گشاینده، راه را برای فهم عمیق‌تر وحدت وجود هموار می‌کند.

بخش دوم: مراتب وصول به حق و نقد نسبیت‌گرایی

وحدت حق و مراتب وصول

حق، واحدی است که تعدد نمی‌پذیرد، و وصول به او هدف نهایی سالک است. اما این وصول، مراتب گوناگونی دارد، از جمله مرتبه مفهوم، مصداق، ظاهر، باطن، عالی و دانی. این مراتب، مانند پله‌های نردبانی به سوی آسمان حقیقت، به ظرفیت سالک و بعد الحقیه او بستگی دارند، نه به تعدد حقیقت حق.

درنگ: حق واحد است و مراتب وصول به او به ظرفیت سالک بستگی دارد، نه به تعدد حقیقت.

نقد نسبیت‌گرایی معرفتی

دیدگاه نسبیت‌گرایانه که هر فهمی را به‌عنوان حقیقت تلقی می‌کند، مانند گمراهی در تاریکی جهل مرکب است. علم حقیقی، انطباق با واقع و حقیقت عینی است، نه تابع ذهنیت فرد. این نقد، مانند مشعلی روشنگر، بر ضرورت انطباق با حقیقت عینی تأکید دارد و ذهن را نفس‌الامر نمی‌داند.

درنگ: علم حقیقی، انطباق با واقع است و نسبیت‌گرایی معرفتی به جهل مرکب می‌انجامد.

تمثیل فیل در مثنوی

مولانا در مثنوی، با تمثیل فیل در تاریکی، به خطای نسبیت‌گرایی اشاره می‌کند. هر کس که بخشی از فیل را لمس کرد، آن را به‌گونه‌ای متفاوت فهمید، اما هیچ‌یک حقیقت فیل را درک نکرد. این تمثیل، مانند آیینه‌ای، نشان می‌دهد که حقیقت واحد است و برداشت‌های متکثر، ناشی از محدودیت ادراک است.

درنگ: تمثیل فیل در مثنوی، خطای نسبیت‌گرایی را نشان می‌دهد که حقیقت واحد را در کثرت برداشت‌ها گم می‌کند.

جمع‌بندی بخش دوم

این بخش، با تأکید بر وحدت حق و مراتب وصول به او، بر خطای نسبیت‌گرایی معرفتی نقد وارد می‌کند. حقیقت، مانند خورشیدی یگانه است که در مراتب گوناگون ادراک می‌شود، اما تعدد مراتب، تعدد حقیقت را به دنبال ندارد. تمثیل فیل، این حقیقت را روشن می‌سازد که محدودیت ادراک، مانع از درک حقیقت واحد نمی‌شود، مشروط بر آنکه سالک به سوی واقع گام بردارد.

بخش سوم: قانون‌مندی عرفان و معیارهای صحت

ضرورت قانون‌مندی در عرفان

هر علمی نیازمند قانون و معیار است، و عرفان نیز از این قاعده مستثنا نیست. برخلاف تصور برخی که عرفان را بی‌قاعده می‌پندارند، معیار صحت رویت‌های عرفانی، عدم تعارض با شریعت و برهان است. این معیارها، مانند ستون‌های استوار، از هرج‌ومرج معرفتی جلوگیری می‌کنند.

درنگ: عرفان، علمی قانون‌مند است و معیار صحت رویت‌های آن، عدم تعارض با شریعت و برهان است.

معیار صحت رویت‌ها

رویت‌های عرفانی، چه در خواب و چه در بیداری، باید با شریعت بی‌پیرایه و برهان قطعی سازگار باشند. رویتی که با این دو در تعارض باشد، مانند سایه‌ای شیطانی، گمراه‌کننده است و ارزش معرفتی ندارد.

درنگ: رویت‌های عرفانی، اگر با شریعت و برهان در تعارض باشند، شیطانی و فاقد ارزش‌اند.

نقد رویت‌های غیرمعتبر

برخی رویت‌ها، مانند دیدن شیعیان به‌صورت بوزینه، ناشی از توهمات یا سوءتفاهم است و نمی‌تواند معیار حقیقت باشد. این رویت‌ها، مانند سرابی فریبنده، باید با معیارهای شریعت و برهان سنجیده شوند تا حقیقت از توهم جدا گردد.

درنگ: رویت‌هایی مانند دیدن شیعیان به‌صورت بوزینه، ناشی از توهم است و باید با شریعت و برهان سنجیده شود.

تفاوت رویت و تعبیر آن

رویت‌ها و خواب‌ها ممکن است تحت تأثیر امواج ذهنی، شرایط جسمانی یا عوامل دیگر باشند و تعبیر آن‌ها نیازمند تحلیل دقیق است. معبر، مانند عالمی که روایات را بررسی می‌کند، باید با بصیرت و دقت، حقیقت را از توهم تمیز دهد.

درنگ: تعبیر رویت‌ها نیازمند تحلیل دقیق است تا حقیقت از توهم و امواج ذهنی جدا شود.

اعتبار رویت برای صاحب آن

رویت عرفانی، حتی اگر با شریعت و برهان سازگار باشد، تنها برای صاحب آن حجت است و برای دیگران ارزش ارائه ندارد، مگر آنکه با ایمان و تعبد قوی همراه باشد. این شخصی‌بودن، مانند گوهری که در صدف پنهان است، ارزش رویت را برای سالک حفظ می‌کند.

درنگ: رویت عرفانی، تنها برای صاحب آن حجت است و برای دیگران الزام‌آور نیست مگر با ایمان قوی.

جمع‌بندی بخش سوم

این بخش، با تأکید بر قانون‌مندی عرفان، معیارهای شریعت و برهان را به‌عنوان ستون‌های استوار این علم معرفی می‌کند. رویت‌های عرفانی، باید با این معیارها سنجیده شوند تا از گمراهی و توهم در امان مانند. تمایز میان حقیقت و توهم، نیازمند بصیرت و دقت است، و اعتبار رویت‌ها، تنها برای صاحب آن محفوظ است، مگر با شواهد قوی.

بخش چهارم: نقد تذکره‌ها و خرافات عرفانی

نقد تذکره‌های عرفانی

بسیاری از تذکره‌ها و شرح‌حال‌های عرفا، به دلیل نقل‌های غیرمستند، اغراق‌آمیز یا سوءنیت‌دار، مانند سرابی فریبنده، فاقد اعتبارند. این نقل‌ها، اغلب از جهل، تعصب یا غرض‌ورزی سرچشمه گرفته و حقیقت عرفان را لوث می‌کنند.

درنگ: تذکره‌های عرفانی، به دلیل نقل‌های غیرمستند و اغراق‌آمیز، اغلب فاقد اعتبارند و حقیقت عرفان را لوث می‌کنند.

خطر اغراق در تذکره‌ها

اغراق در تذکره‌ها، مانند ادعای دیدن تصویر شخصی در ماه، مانند غباری بر آیینه حقیقت، عرفان را بی‌اعتبار می‌سازد. این نقل‌ها، با ایجاد توقعات غیرواقعی، ایمان مردم را تضعیف کرده و سالکان را به یأس می‌کشانند.

درنگ: اغراق در تذکره‌ها، مانند ادعای دیدن تصویر در ماه، عرفان را بی‌اعتبار کرده و ایمان را تضعیف می‌کند.

نقد نقل‌های غیرمستند

نقل‌های تاریخی و عرفانی، اگر فاقد سند معتبر باشند، مانند شاخه‌ای بی‌ریشه، قابل‌قبول نیستند. پذیرش بی‌چون‌وچرای این نقل‌ها، مانند گام نهادن در مسیری لغزنده، به گمراهی می‌انجامد.

درنگ: نقل‌های تاریخی و عرفانی بدون سند معتبر، فاقد ارزش بوده و به گمراهی می‌انجامند.

نقد ساده‌لوحی در پذیرش ادعاها

پذیرش ساده‌لوحانه ادعاهای عرفانی، مانند شفا یافتن یا کرامات غیرمستند، مانند افتادن در دام فریب، به سوءاستفاده و گمراهی منجر می‌شود. عالمان، مانند نگهبانانی هوشیار، باید این ادعاها را با دقت بررسی کنند.

درنگ: پذیرش ساده‌لوحانه ادعاهای عرفانی، به سوءاستفاده و گمراهی منجر می‌شود.

ضرورت اثبات کرامات

کرامات و ادعاهای عرفانی، مانند گوهری که باید در ترازوی حقیقت سنجیده شود، نیازمند شواهد معتبرند. پذیرش بی‌چون‌وچرای این ادعاها، مانند گشودن درهای گمراهی، به انحراف می‌انجامد.

درنگ: کرامات عرفانی باید با شواهد معتبر اثبات شوند تا از گمراهی جلوگیری گردد.

جمع‌بندی بخش چهارم

این بخش، با نقد تذکره‌های غیرمستند و ادعاهای اغراق‌آمیز، بر ضرورت بررسی انتقادی متون عرفانی تأکید دارد. اغراق و نقل‌های بی‌سند، مانند غباری بر آیینه عرفان، حقیقت را لوث کرده و ایمان مردم را تضعیف می‌کنند. اثبات کرامات و پرهیز از ساده‌لوحی، راه را برای حفظ اصالت عرفان هموار می‌سازد.

بخش پنجم: نقش عالمان و خطر فرقه‌گرایی

نقش عالمان در تصحیح تذکره‌ها

عالمان دینی، مانند باغبانانی که شاخه‌های ناسالم را هرس می‌کنند، باید تذکره‌های عرفانی را بررسی کرده و صحت و سقم آن‌ها را مشخص سازند. بدون این تصحیح، عرفان به هرج‌ومرج معرفتی فرو می‌افتد.

درنگ: عالمان دینی باید تذکره‌های عرفانی را بررسی کرده و از هرج‌ومرج معرفتی جلوگیری کنند.

اهمیت اجتهاد در عرفان

عرفان، مانند فقه، نیازمند اجتهاد است. عالم عارف، مانند مجتهدی که روایات را بررسی می‌کند، باید با معیارهای شریعت و برهان، نقل‌های عرفانی را تمیز داده و از پذیرش ادعاهای غیرمستند پرهیز کند.

درنگ: عرفان نیازمند اجتهاد است تا نقل‌های غیرمستند از حقیقت جدا شوند.

خطر فرقه‌گرایی در عرفان

فرقه‌های عرفانی، با ایجاد اختلاف و تحریک مریدان علیه یکدیگر، مانند طوفانی که باغ معرفت را ویران می‌کند، به حقیقت عرفان آسیب می‌زنند. این اختلافات، اغلب از اغراق یا سوءنیت سرچشمه می‌گیرند.

درنگ: فرقه‌گرایی در عرفان، با ایجاد اختلاف و اغراق، به حقیقت عرفان آسیب می‌رساند.

نقد خرافات در عرفان

ادعاهایی مانند طی‌الارض یا کرامات غیرمستند، مانند سرابی در بیابان حقیقت، اغلب از سادگی یا تعصب مریدان ناشی می‌شوند و عرفان را بی‌اعتبار می‌سازند. این خرافات، مانند علف‌های هرز، باید ریشه‌کن شوند.

درنگ: خرافات، مانند طی‌الارض غیرمستند، عرفان را بی‌اعتبار کرده و باید ریشه‌کن شوند.

نقد کتاب‌های عرفانی غیرمستند

بسیاری از کتاب‌های عرفانی، به دلیل نقل‌های غیرمستند و اغراق‌آمیز، مانند شاخه‌ای بی‌ریشه، فاقد اعتبارند. عالمان، مانند نگهبانانی هوشیار، باید این متون را بررسی کرده و حقیقت را از خرافه جدا سازند.

درنگ: کتاب‌های عرفانی غیرمستند، به دلیل اغراق، فاقد اعتبار بوده و باید بررسی شوند.

تأثیر خرافات بر ایمان مردم

نقل‌های غیرمستند و خرافی، مانند ادعای کرامات غیرواقعی، مانند سمی مهلک، ایمان مردم را تضعیف کرده و سالکان را به یأس و ناامیدی می‌کشانند. این خرافات، با ایجاد توقعات غیرواقعی، مانع از سلوک حقیقی می‌شوند.

درنگ: خرافات عرفانی، با تضعیف ایمان و ایجاد یأس، مانع از سلوک حقیقی می‌شوند.

نقش عالمان در هدایت مردم

عالمان دینی، مانند چوپانانی که گله را از خطر حفظ می‌کنند، باید با هوشمندی و دقت، مردم را از گمراهی و خرافات نجات دهند. این نقش، مانند مشعلی فروزان، راه را برای هدایت به سوی حقیقت روشن می‌سازد.

درنگ: عالمان دینی، با هوشمندی، باید مردم را از خرافات و گمراهی به سوی حقیقت هدایت کنند.

نقد ساده‌لوحی در برابر کرامات

پذیرش ساده‌لوحانه کرامات، مانند شفا یافتن بدون شواهد، مانند افتادن در دام فریب، به سوءاستفاده و گمراهی می‌انجامد. عالمان، با بصیرت، باید این ادعاها را با معیارهای شریعت و برهان بررسی کنند.

درنگ: پذیرش ساده‌لوحانه کرامات، بدون بررسی، به سوءاستفاده و گمراهی منجر می‌شود.

جمع‌بندی بخش پنجم

این بخش، با تأکید بر نقش عالمان در تصحیح تذکره‌ها و هدایت مردم، بر ضرورت اجتهاد در عرفان و پرهیز از فرقه‌گرایی و خرافات تأکید دارد. عالمان، با بصیرت و هوشمندی، باید حقیقت را از خرافه جدا کرده و مردم را به سوی معرفت حقیقی رهنمون سازند. این تبیین، مانند پلی استوار، راه را برای حفظ اصالت عرفان هموار می‌کند.

بخش ششم: نقش انبیا و اولیا در هدایت

هدایت انبیا و اولیا

انبیا و اولیا، مانند ستارگان در آسمان هدایت، با هوشمندی و دقت، مردم را به سوی حقیقت رهنمون می‌سازند. عالمان، به‌عنوان وارثان انبیا، باید این نقش را با بصیرت ادامه دهند تا خلق از گمراهی در امان مانند.

درنگ: انبیا و اولیا، با هوشمندی، مردم را به سوی حقیقت هدایت می‌کنند و عالمان باید این نقش را ادامه دهند.

تمایز حقیقت و خرافه

تمایز میان حقیقت و خرافه، مانند جداسازی گوهر از سنگ، نیازمند دقت و هوشمندی است. عالمان، با معیارهای شریعت و برهان، باید این تمایز را مشخص سازند تا عرفان از آلودگی خرافات پاک بماند.

درنگ: تمایز حقیقت و خرافه، نیازمند معیارهای شریعت و برهان است تا عرفان از آلودگی پاک بماند.

نقد فرقه‌گرایی و اختلافات

فرقه‌گرایی، مانند طوفانی که وحدت را متلاشی می‌کند، با تحریک مریدان علیه یکدیگر، به حقیقت عرفان آسیب می‌رساند. عالمان، مانند باغبانانی که وحدت را حفظ می‌کنند، باید این اختلافات را رفع کنند.

درنگ: فرقه‌گرایی، با ایجاد اختلاف، به حقیقت عرفان آسیب می‌رساند و عالمان باید وحدت را حفظ کنند.

نقد ادعاهای غیرمستند

ادعاهایی مانند کرامات غیرمستند یا شفا یافتن بدون شواهد، مانند سرابی در بیابان حقیقت، به گمراهی می‌انجامند. عالمان، با بصیرت، باید این ادعاها را با معیارهای عینی بررسی کنند.

درنگ: ادعاهای غیرمستند، مانند کرامات بدون شواهد، به گمراهی می‌انجامند و باید بررسی شوند.

جمع‌بندی بخش ششم

این بخش، با تأکید بر نقش انبیا و اولیا در هدایت و ضرورت تمایز حقیقت از خرافه، بر اهمیت بصیرت عالمان در حفظ اصالت عرفان تأکید دارد. فرقه‌گرایی و ادعاهای غیرمستند، مانند علف‌های هرز، باید ریشه‌کن شوند تا باغ معرفت الهی شکوفا گردد.

نتیجه‌گیری

فص الحکمه الاحدیه فی کلمه هودیه، با تمرکز بر وحدت علوم در ذات الهی، تجلی حق در حواس و افعال بنده، و مراتب وصول به حقیقت، عرفان را به‌عنوان علمی متعالی معرفی می‌کند که موضوع، غایت و فاعل آن همگی حق‌اند. نقد نسبیت‌گرایی معرفتی، بر ضرورت انطباق با حقیقت عینی تأکید دارد و قانون‌مندی عرفان، با معیارهای شریعت و برهان، از هرج‌ومرج معرفتی جلوگیری می‌کند. تذکره‌های غیرمستند و خرافات، مانند غباری بر آیینه حقیقت، عرفان را لوث کرده و ایمان مردم را تضعیف می‌کنند. عالمان، به‌عنوان وارثان انبیا، با بصیرت و اجتهاد، باید حقیقت را از خرافه جدا کرده و مردم را به سوی معرفت حقیقی هدایت کنند. این نوشتار، مانند مشعلی فروزان، سالک را به تأمل در وحدت الهی و خروج از غفلت دعوت می‌کند تا در سایه توحید، به سوی حقیقت بی‌کران گام بردارد.

با نظارت صادق خادمی