متن درس
شرح و نقد فص هودیه فصوص الحکم: تبیین مفهوم مجرمین و جهنم
برگرفته از درسگفتارهای استاد فرزانه قدسسره (جلسه ۵۷۶)
مقدمه: درآمدی بر نقد و تبیین عرفانی
فصوص الحکم، اثر جاودانه ابنعربی، از دیرباز بهعنوان یکی از متون بنیادین عرفان نظری مورد توجه عالمان و پژوهشگران بوده است. فص هودیه، بخشی از این اثر، با تمرکز بر مفاهیم پیچیدهای چون «مجرمین» و «جهنم»، چالشهایی عمیق در تفسیر عرفانی پدید آورده است. این نوشتار، با بهرهگیری از درسگفتارهای استاد فرزانه قدسسره، به بررسی تحلیلی و انتقادی این مفاهیم در دو معنای ظاهری و باطنی میپردازد. هدف، نهتنها تبیین دیدگاههای شارح، بلکه نقد عالمانه آنها با تأکید بر التزام به برهان، شریعت و منطق است. این متن، با ساختاری منسجم و زبانی متین، تلاش دارد تا برای مخاطبان متخصص در حوزه عرفان نظری، دریچهای نو بهسوی فهم دقیقتر و اصلاح معارف عرفانی بگشاید.
بخش یکم: تبیین و نقد تفاسیر شارح از مجرمین و جهنم
1. دوگانگی تفسیری مجرمین در فص هودیه
شارح فصوص الحکم در تفسیر آیه شریفه نَسُوقُ الْمُجْرِمِينَ إِلَىٰ جَهَنَّمَ وِرْدًا (و مجرمان را گروهگروه بهسوی دوزخ برانیم)، دو معنای متمایز ارائه میدهد: معنای ظاهری که مجرمین را گناهکاران و اهل النار میداند، و معنای باطنی که آنها را سالکین، مؤمنین و عارفین معرفی میکند. در معنای ظاهری، مجرمین به سوی جهنمی متوهم (جهان مادی یا عذاب اخروی) سوق داده میشوند، حالآنکه در معنای باطنی، جهنم به دنیا تعبیر شده و مجرمین، سالکان راه حقاند.
این دوگانگی تفسیری، گرچه در نگاه نخست خلاقانه مینماید، اما به دلیل خلط مفاهیم و فقدان انسجام منطقی، مورد نقد جدی قرار میگیرد. معنای ظاهری با مفهوم قرآنی مجرم بهعنوان گناهکار همخوانی دارد، اما معنای باطنی با اصول لغوی و شرعی سازگار نیست. این خلط، عرفان را از حقیقت متعالی خود دور کرده و به بازی با الفاظ فرومیکاهد.
| درنگ: دوگانگی تفسیری شارح از «مجرمین»، اگرچه تلاشی برای پیوند ظاهری و باطنی است، به دلیل ناسازگاری با مبانی قرآنی و منطقی، عرفان را به وادی تحریف میکشاند. |
2. نقد تفسیر مجرمین بهعنوان سالکین
شارح با جسارتی غیرمنطقی، مجرمین را بهعنوان مؤمنین و عارفین تفسیر میکند، گویی که گناهکار و سالک در یک معنا جمع میشوند. این رویکرد، بهسان ریختن عسل و زهر در یک جام، معانی متضاد را درهم میآمیزد و به تناقضی آشکار میانجامد. مجرم در لغت و شرع به کسی اطلاق میشود که مرتکب گناه شده، حالآنکه سالک، راهپوی وادی معرفت و ایمان است. این خلط، نهتنها عرفان را به شوخیهای غیرعلمی بدل میکند، بلکه از حقیقت متعالی آن فاصله میگیرد.
جهان عرفان، چون باغی پرشکوه است که هر گل آن باید به نام و نشان خود شناخته شود. نامیدن گل به نجاست یا مجرم به سالک، نهتنها از زیبایی این باغ میکاهد، بلکه حقیقت را در پرده ابهام فرومیبرد.
3. نقد تشبیه دنیا به جهنم
شارح در تفسیری دیگر، دنیا را «دار جهنم» میخواند، درحالیکه در روایات، دنیا «سجن المومن» (زندان مؤمن) و «جنة الکافر» (بهشت کافر) نامیده شده است. دنیا، جلوه ظهور حق و آیینه اسم اعظم الهی است. تعبیر «سجن المومن» به محدودیت دنیا در برابر عظمت ملکوت و جبروت اشاره دارد، نه به جهنمی بودن آن. تشبیه دنیا به جهنم، چون نگریستن به آفتاب و نامیدن آن تاریکی است؛ با مبانی قرآنی و روایی ناسازگار بوده و به تحریف معارف دینی میانجامد.
مؤمن، چون پرندهای در قفس دنیا، به دلیل شهود عالم ملکوت، این جهان را تنگ و محدود میبیند، اما کافر، چون قناری در قفسی زرین، آن را بهشت میانگارد. این تمایز، نهتنها منطقی است، بلکه با تجربه عرفانی اولیاء همخوانی دارد.
| درنگ: دنیا، مزرعه آخرت است، نه جهنم. تعبیر «سجن المومن» به محدودیت دنیا اشاره دارد، نه عذاب جهنمی، و تشبیه آن به جهنم، تحریفی آشکار از معارف دینی است. |
4. تبیین مفهوم سجن المومن
روایت «الدنیا سجن المومن» به معنای کوچکی و محدودیت دنیا در برابر عظمت عالم ملکوت و جبروت است. مؤمن، چون مسافری که از شهری بزرگ به روستایی کوچک گام نهاده، دنیا را تنگ مییابد، نه از آنرو که جهنم است، بلکه به دلیل شهود عالمهای متعالیتر. این تعبیر، دنیا را بهعنوان مزرعه آخرت معرفی میکند که بذر اعمال نیک در آن کاشته میشود، نه مکانی برای عذاب و آتش.
جهان، چون بستری است که مؤمن در آن با اختیار و اراده، راه سعادت یا شقاوت را برمیگزیند. این بستر، هرچند محدود، آیینهای است که جلوههای الهی را به نمایش میگذارد.
بخش دوم: نقد تحریفات و تناقضات در تفسیر شارح
5. تحریف معارف دینی در تفسیر شارح
تفسیر شارح، با خلط مفاهیم و ارائه تعابیر غیرمنطقی، به تحریف معارف دینی میانجامد. این رویکرد، گویی با دستهایی نامرئی و تحت تأثیر عوامل بیرونی، به تضعیف اسلام متمدن منجر شده است. عرفان حقیقی، چون جویباری زلال، باید از تحریف و آلودگی مصون بماند، اما تفاسیر رکیک شارح، این جویبار را به گلآلودی میکشاند.
عرفان، هنگامی متعالی است که با شریعت و برهان همنوا باشد. هرگونه انحراف از این مسیر، بهسان کژراههای است که سالک را از مقصد دور میسازد.
6. نقد تناقض در مفهوم منت الهی
شارح ادعا میکند که خداوند بر مجرمین منت ندارد، اما بر مؤمنین منت نهاده است. این تفکیک، چون خطی نادرست در صفحه توحید، با عدالت و رحمت الهی ناسازگار است. خداوند، چون خورشیدی که بر همه موجودات نور میافشاند، منت وجود و نعمات را بر همه، حتی مجرمین، ارزانی داشته است. آیه شریفه كُلٌّ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ (همه از جانب خداست) این حقیقت را تأیید میکند که همه ظهورات، از لطف و رحمت او سرچشمه میگیرند.
مجرمین، حتی در مراتب پایینتر گناه، از لطف الهی بهرهمندند، چه آنکه خداوند آنها را از سقوط به مراتب عمیقتر شقاوت حفظ کرده است. این منت، چون بارانی است که بر همه زمینها میبارد، خواه حاصلخیز و خواه بیابان.
| درنگ: منت الهی، چون رحمتی فراگیر، بر همه موجودات، از جمله مجرمین، جاری است. تفکیک میان مؤمنین و مجرمین در این زمینه، با توحید و عدالت الهی ناسازگار است. |
7. نقد جبرگرایی در تفسیر شارح
شارح، حرکت مجرمین به سوی جهنم را جبری و ناشی از اعیان ثابته میداند، نه اراده الهی. این دیدگاه، گویی خداوند را از فاعلیت محروم ساخته و اعیان ثابته را فاعل مستقل میانگارد. اعیان ثابته، خود مخلوق خداوندند و نمیتوانند جبر را بر انسان تحمیل کنند. این تفسیر، چون نگریستن به سایه و نامیدن آن خورشید، حقیقت را وارونه جلوه میدهد.
آیه شریفه إِنَّا هَدَيْنَاهُ السَّبِيلَ إِمَّا شَاكِرًا وَإِمَّا كَفُورًا (ما راه را به او نشان دادیم، یا سپاسگزار است یا ناسپاس) بر اختیار انسان تأکید دارد. خداوند، با اعطای علم و اختیار، انسان را مسئول اعمالش ساخته است.
8. تبیین اختیار و اقتضا در عرفان
اعمال انسان، بر اساس اقتضا و اختیار شکل میگیرند. خداوند، چون باغبانی حکیم، بذر اختیار را در وجود انسان کاشته و راه را برای انتخاب خیر یا شر گشوده است. جبرگرایی شارح، چون زنجیری بر پای اراده انسان، با عدالت الهی و مسئولیت انسانی تعارض دارد. انسان، چون مسافری در راههای بیشمار، با اختیار خود مقصد را برمیگزیند.
| درنگ: عرفان حقیقی، حرکت انسان را با عشق الهی و اختیار او پیوند میدهد، نه با جبر اعیان ثابته. خداوند، راه را گشوده و انسان را مسئول انتخاب خود ساخته است. |
بخش سوم: اصلاح معارف عرفانی و مواجهه با نقد
9. ضرورت اصلاح تفاسیر نادرست
فصوص الحکم، چون گوهری گرانبها، دارای نقاط قوت و ضعف است. به جای تخطئه کلی یا دفاع بیچونوچرا، باید نقاط قوت آن را تأیید و اشکالاتش را با نقدی سازنده اصلاح کرد. عرفان، چون درختی تنومند، نیازمند هرس شاخههای ناسالم است تا به رشد و بالندگی خود ادامه دهد.
اصلاح معارف عرفانی، نهتنها از تحریف جلوگیری میکند، بلکه به غنای این دانش متعالی میافزاید. این رویکرد، چون پلی است که عرفان را به شریعت و برهان متصل میسازد.
10. وظیفه مسلمین در مواجهه با معارف
مسلمین، بر اساس آیه شریفه الَّذِينَ يَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَيَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ (آنان که سخن را میشنوند و بهترین آن را پیروی میکنند)، موظفند همه سخنان را بشنوند و با تمییز و درایت، بهترین را برگزینند. این وظیفه، چون مشعلی است که راه حقیقت را روشن میسازد و از دگماتیسم و جهل میرهاند.
مسلمان، چون کاوشگری در معدن معرفت، باید با ذهن باز همه معارف را بررسی کند و با معیار عقل و شریعت، گوهر حقیقت را از سنگهای بیارزش جدا سازد.
11. نقد دگماتیسم در مواجهه با معارف
منع مطالعه برخی متون یا محدودیت در مواجهه با معارف، چون قفلی بر درهای دانش، به دگماتیسم و جهل میانجامد. مسلمین باید با قدرت تمییز، خوب را از بد جدا کنند، نه آنکه از مواجهه با معارف پرهیز کنند. این گشودگی فکری، چون نسیمی است که غبار تعصب را از ذهن میزداید.
12. تبیین مميزى در انتخاب معارف
مميزى، یا قدرت تمییز، چون چراغی است که مسیر انتخاب معارف را روشن میسازد. مسلمین باید با عقل و درایت، آنچه با شأن و هویتشان سازگار است برگزینند و از تقلید کورکورانه پرهیز کنند. این تمییز، چون سپری است که عرفان را از تحریف و گمراهی حفظ میکند.
| درنگ: مسلمین باید با گشودگی فکری و قدرت تمییز، معارف را بررسی کرده و بهترین را با معیار عقل و شریعت برگزینند، نه آنکه در بند دگماتیسم گرفتار آیند. |
بخش چهارم: نقد جبرگرایی و تبیین عشق در عرفان
13. نقد جبرگرایی و نقش اعیان ثابته
شارح، حرکت مجرمین را جبری و ناشی از اعیان ثابته میداند، گویی خداوند تابع این اعیان است. این دیدگاه، چون نامیدن سایه بهجای نور، خداوند را از فاعلیت محروم میسازد. اعیان ثابته، خود مخلوق خداوندند و استعدادات آنها را او تعیین کرده است. جبرگرایی شارح، با اختیار انسانی و عدالت الهی ناسازگار است.
انسان، چون نقاشی است که با قلم اختیار، تصویر سرنوشت خود را بر بوم هستی میکشد. خداوند، این بوم و قلم را فراهم آورده، اما انتخاب رنگ و طرح به انسان واگذار شده است.
14. تبیین نقش عشق در حرکت عرفانی
حرکت عرفانی، چون پرواز پرندهای به سوی معشوق، با عشق الهی و نه جبر انجام میشود. خداوند، با جمال و جلال خود، انسان را به سوی قرب هدایت میکند، اما این هدایت با اختیار انسان همراه است. شارح، با تأکید بر جبر، این عشق متعالی را به زنجیر میکشد.
عشق، چون جویباری است که سالک را به دریای قرب الهی میرساند. جبر، اما، چون سدی است که این جریان را متوقف میسازد.
| درنگ: حرکت عرفانی، با عشق الهی و اختیار انسان شکل میگیرد، نه با جبر اعیان ثابته. خداوند، با جمال و جلال خود، انسان را به سوی قرب هدایت میکند. |
15. نقد ظلم به حیوانات و تبیین عدالت الهی
شارح، بهاشتباه جبر را به خدا یا اعیان ثابته نسبت میدهد، حالآنکه ظلم، چون سیخ زدن به حیوانات، از جبر انسانی سرچشمه میگیرد. خداوند، جابر ظالم است، نه ظالم. حیوانات، چون طلبکارانی در قیامت، حق خود را از ظالمان بازمیستانند، که این امر بر عدالت الهی تأکید دارد.
جهان، چون دادگاهی است که هر مظلومی، حتی حیوانات، در آن به حق خود میرسند. این عدالت، آیینه رحمت و حکمت الهی است.
بخش پنجم: جمعبندی و اصلاح معارف عرفانی
16. ضرورت اصلاح فصوص الحکم
فصوص الحکم، چون گنجینهای از معارف عرفانی، نیازمند اصلاح و پالایش است. این اصلاح، چون صیقل دادن به گوهر، ارزش این اثر را آشکارتر میسازد. عرفان، هنگامی به کمال میرسد که با برهان و شریعت همنوا باشد و از تحریف و گمراهی مصون بماند.
17. جمعبندی نهایی
این نوشتار، با بررسی تحلیلی و انتقادی فص هودیه فصوص الحکم، نشان داد که تفاسیر شارح از «مجرمین» و «جهنم» به دلیل خلط مفاهیم، جبرگرایی و فقدان منطق، با مبانی قرآنی و روایی ناسازگار است. دنیا، مزرعه آخرت و سجن المومن است، نه جهنم. منت الهی بر همه موجودات جاری است و حرکت عرفانی، با عشق و اختیار شکل میگیرد، نه جبر. مسلمین موظفند با گشودگی فکری و تمییز عقلانی، معارف را بررسی کرده و بهترین را برگزینند. این متن، با زبانی متین و ساختاری منسجم، راه را برای تحقیقات عمیقتر در عرفان نظری هموار میسازد.
| با نظارت صادق خادمی |