در حال بارگذاری ...
صادق خادمی
صادق خادمی

جستجوی زنده در تمام درس‌ها

یافتن درس بر اساس شماره (در این دسته)

فصوص الحکم 577

متن درس





شرح فص هودیه از فصوص الحکم: تبیین قرب الهی و تمایز مراتب وجودی

شرح فص هودیه از فصوص الحکم: تبیین قرب الهی و تمایز مراتب وجودی

برگرفته از درس‌گفتارهای استاد فرزانه قدس‌سره (جلسه ۵۷۷)

دیباچه

فص هودیه از فصوص الحکم ابن‌عربی، چون گوهری درخشان در گنجینه عرفان نظری، به کاوش در مفاهیم عمیق قرب الهی، وحدت وجود، و تمایز مراتب قرب خلق به حق و قرب حق به خلق می‌پردازد. این نوشتار، با الهام از درس‌گفتارهای استاد فرزانه قدس‌سره در تاریخ ۱۸ مهر ۱۳۸۱ هجری شمسی، تمامی محتوای اصلی را با حفظ امانت و افزودن توضیحات تکمیلی، در ساختاری علمی و منسجم ارائه می‌دهد. هدف، تبیین دقیق و عمیق مفاهیم عرفانی با زبانی متین، فاخر و متناسب با فضای دانشگاهی است، به‌گونه‌ای که مانند نوری در مسیر حقیقت‌جویی، راه را برای مخاطبان متخصص روشن سازد. این شرح، با بهره‌گیری از تمثیلات ادبی و تحلیل‌های انتقادی، به بررسی قرب الهی، هویت ساریه، معیت قیومیه، و نقد خلط مفاهیم در عرفان می‌پردازد.

بخش نخست: قرب الهی و مبانی وحدت وجود

قرب الهی در قرآن کریم

قرآن کریم، به‌عنوان منبعی بی‌بدیل در معرفت عرفانی، قرب الهی به خلق را با بیانی روشن تبیین می‌کند. خداوند متعال می‌فرماید:

وَنَحْنُ أَقْرَبُ إِلَيْهِ مِنْكُمْ وَلَكِنْ لَا تُبْصِرُونَ

«و ما به او از شما نزدیک‌تریم، ولی نمی‌بینید» (واقعه: ۸۵). این آیه، مانند آیینه‌ای صاف، حقیقت قرب ذاتی و وصفی خداوند به همه مخلوقات را بازتاب می‌دهد. فقدان بصیرت خلق، مانع از درک این قرب است، اما از حقیقت آن نمی‌کاهد.

درنگ: قرب الهی، ذاتی و عام است و به دلیل فقدان بصیرت خلق، از سوی آن‌ها درک نمی‌شود.

هویت ساریه و معیت قیومیه

قرب الهی در دو وجه متجلی است: هویت ساریه، که ظرف ظهور ذات الهی است، و معیت قیومیه، که ظرف ظهور صفات الهی است. هویت ساریه، مانند جویباری زلال، ذات الهی را در همه موجودات ساری می‌سازد، و معیت قیومیه، مانند نسیمی مداوم، صفات الهی را در تمامی خلقت جاری می‌کند. این دو وجه، مبنای قرب الهی به همه مخلوقات‌اند، بی‌آنکه تفاوتی میان آن‌ها باشد.

درنگ: هویت ساریه، ظرف ظهور ذات الهی، و معیت قیومیه، ظرف ظهور صفات الهی است.

عدم تفاوت در قرب ذاتی

در قرب ذاتی و وصفی خداوند، هیچ تفاوتی میان مخلوقات وجود ندارد. مومن و کافر، عالم و جاهل، همگی تحت شمول این قرب‌اند. مانند نوری که بر همه اشیا یکسان می‌تابد، قرب الهی شامل همه موجودات است، زیرا همه ظهورات حق‌اند.

درنگ: در قرب ذاتی و وصفی خداوند، هیچ تفاوتی میان مخلوقات وجود ندارد.

جمع‌بندی بخش نخست

این بخش، با تبیین قرب الهی از منظر قرآن کریم و مفاهیم هویت ساریه و معیت قیومیه، به عام بودن قرب ذاتی حق به خلق پرداخت. آیه «وَنَحْنُ أَقْرَبُ إِلَيْهِ مِنْكُمْ وَلَكِنْ لَا تُبْصِرُونَ»، مانند چراغی روشن، حقیقت قرب الهی را آشکار می‌سازد. فقدان بصیرت خلق، مانع درک این قرب است، اما از حقیقت آن نمی‌کاهد.

بخش دوم: تمایز قرب الهی و قرب خلقی

تفاوت قرب حق به خلق و قرب خلق به حق

قرب الهی به خلق، ذاتی و عام است، در حالی که قرب خلق به حق، اکتسابی و وابسته به ایمان و عمل صالح است. خداوند متعال می‌فرماید:

وَنَحْنُ أَقْرَبُ إِلَيْهِ مِنْ حَبْلِ الْوَرِيدِ

«و ما به او از رگ گردنش نزدیک‌تریم» (ق: ۱۶). این آیه، مانند جویباری زلال، قرب بی‌واسطه حق به خلق را نشان می‌دهد. اما قرآن کریم در جای دیگر می‌فرماید:

بَعِيدًا لِلظَّالِمِينَ

«دور است برای ستمگران» (هود: ۸۳). و نیز:

أُولَئِكَ الْمُقَرَّبُونَ

«آنان مقرب‌اند» (واقعه: ۱۱). این آیات، مانند ترازویی دقیق، تمایز میان مراتب خلق در قرب به حق را نشان می‌دهند. ظالمان از حق دورند، در حالی که مومنان مقرب‌اند.

درنگ: قرب الهی به خلق، ذاتی و عام است، اما قرب خلق به حق، اکتسابی و متفاوت است.

خلط میان قرب الهی و قرب خلقی

خلط میان قرب الهی به خلق و قرب خلق به حق، مانند آمیختن آب زلال با گل، به گمراهی می‌انجامد. این خلط، ناشی از عدم درک تمایز میان اوصاف حق و اوصاف عبد است. قرب الهی، مانند نوری فراگیر، همه را در بر می‌گیرد، اما قرب خلقی، مانند پیمودن مسیری صعب، به مراتب ایمان و عمل وابسته است.

درنگ: خلط میان قرب الهی و قرب خلقی، به دلیل عدم درک تمایز اوصاف حق و عبد، به گمراهی منجر می‌شود.

تفاوت مراتب معنوی خلق

قرآن کریم، با بیانی روشن، بر تفاوت مراتب معنوی خلق تأکید دارد:

هَلْ يَسْتَوِي الَّذِينَ يَعْلَمُونَ وَالَّذِينَ لَا يَعْلَمُونَ

«آیا کسانی که می‌دانند با کسانی که نمی‌دانند یکسان‌اند؟» (زمر: ۹). این آیه، مانند خط‌کشی دقیق، تفاوت میان عالم و جاهل، مومن و کافر، و مجرم و غیرمجرم را ترسیم می‌کند. یکسان‌انگاری این مراتب، مانند نادیده گرفتن تفاوت شب و روز، به گمراهی می‌انجامد.

درنگ: مومن و کافر، عالم و جاهل، در مراتب معنوی یکسان نیستند.

جمع‌بندی بخش دوم

این بخش، با تبیین تفاوت میان قرب الهی و قرب خلقی، به ضرورت درک دقیق این تمایز پرداخت. آیات قرآن کریم، مانند چراغ‌هایی روشن، مراتب متفاوت خلق در قرب به حق را نشان می‌دهند. خلط این دو قرب، مانند آمیختن نور و ظلمت، به گمراهی می‌انجامد. این تحلیل، پایه‌ای استوار برای فهم عرفانی از مراتب وجودی فراهم می‌آورد.

بخش سوم: نقد شارح فصوص و تحلیل قرب

نقد تبیین شارح از قرب

شارح فصوص الحکم، در تبیین آیه «وَنَحْنُ أَقْرَبُ إِلَيْهِ مِنْكُمْ»، قرب را به میت نسبت می‌دهد، در حالی که آیه بر قرب الهی به میت دلالت دارد. این خلط، مانند آمیختن سرچشمه با جویبار، ناشی از عدم دقت در تحلیل آیه است. آیه، قرب ذاتی حق را نشان می‌دهد، نه وصول خلق به حق.

درنگ: آیه «وَنَحْنُ أَقْرَبُ إِلَيْهِ مِنْكُمْ» بر قرب الهی به میت دلالت دارد، نه وصول میت به حق.

وصول به عین القرب

ادعای شارح مبنی بر وصول خلق به عین القرب، با آیه «وَنَحْنُ أَقْرَبُ إِلَيْهِ مِنْكُمْ» سازگار نیست. وصول به عین القرب، مرتبه‌ای اکتسابی است که مختص اولیا و مقربین است، نه همه خلق. مانند صعودی دشوار به قله‌ای رفیع، این وصول نیازمند ایمان و عمل صالح است.

درنگ: وصول به عین القرب، مرتبه‌ای اکتسابی و مختص اولیاست، نه همه خلق.

نقش ملائکه در قرب الهی

ضمیر «نحن» در آیه، به ملائکه، مانند عزرائیل و مدبرات امر، اشاره دارد که به میت نزدیک‌ترند. این قرب، ذاتی و الهی است، نه خلقی. مانند نگهبانانی که در برزخ از میت محافظت می‌کنند، ملائکه مظاهر اراده الهی‌اند و قربشان از فقدان بصیرت خلق پنهان است.

درنگ: ضمیر «نحن» در آیه به ملائکه اشاره دارد که قربشان به میت، ذاتی و الهی است.

جمع‌بندی بخش سوم

این بخش، با نقد تبیین شارح فصوص، به تمایز میان قرب الهی و وصول خلق به عین القرب پرداخت. نقش ملائکه در قرب الهی، مانند نوری است که حقیقت این قرب را آشکار می‌سازد. خلط میان این مفاهیم، مانند گم شدن در مسیری پرپیچ‌وخم، از فهم دقیق عرفانی جلوگیری می‌کند.

بخش چهارم: بصیرت و مراتب آن در برزخ

بصیرت پس از مرگ

قرآن کریم می‌فرماید:

فَكَشَفْنَا عَنْكَ غِطَاءَكَ فَبَصَرُكَ الْيَوْمَ حَدِيدٌ

«پس پرده از تو برگرفتیم و امروز دیدت تیز است» (ق: ۲۲). این آیه، مانند کلیدی که قفلی را می‌گشاید، بر بصیرت برخی خلق پس از مرگ دلالت دارد. اما این بصیرت، در همه یکسان نیست و به مراتب ایمان و عمل وابسته است.

درنگ: بصیرت پس از مرگ، به مراتب ایمان و عمل خلق وابسته است و در همه یکسان نیست.

نقد خلط قرب و بصیرت

شارح فصوص، قرب الهی را با بصیرت خلق خلط می‌کند. آیه «وَنَحْنُ أَقْرَبُ إِلَيْهِ مِنْكُمْ» بر قرب ذاتی حق دلالت دارد، نه بصیرت میت. این خلط، مانند آمیختن نور خورشید با روشنایی شمع، ناشی از عدم تمایز میان قرب ذاتی و مراتب اکتسابی است.

درنگ: قرب الهی با بصیرت خلق خلط نمی‌شود؛ آیه بر قرب ذاتی حق دلالت دارد.

تفاوت مراتب بصیرت در برزخ

پس از مرگ، برخی خلق عذاب، برخی خیرات، و برخی اولیا را می‌بینند. این تفاوت، مانند تنوع رنگ‌های یک باغ، ناشی از مراتب ایمان و عمل آن‌هاست. برخی در برزخ، مانند مسافرانی در تاریکی، همچنان در غطاء باقی می‌مانند.

درنگ: بصیرت برزخی، به ظرفیت معنوی خلق وابسته است و در همه یکسان نیست.

نقد تعمیم کَشف غطاء

آیه «فَكَشَفْنَا عَنْكَ غِطَاءَكَ» مختص پیامبر اکرم (ص) است و به همه خلق تعمیم داده نمی‌شود. برخی در برزخ یا قیامت همچنان در غطاء باقی می‌مانند. مانند آیینه‌ای که گرد و غبار بر آن نشسته، بصیرت برخی خلق همچنان پوشیده است.

درنگ: آیه «فَكَشَفْنَا عَنْكَ غِطَاءَكَ» مختص پیامبر اکرم (ص) است و به همه تعمیم داده نمی‌شود.

جمع میان قرب و کوری

قرآن کریم می‌فرماید:

وَمَنْ كَانَ فِي هَذِهِ أَعْمَى فَهُوَ فِي الْآخِرَةِ أَعْمَى وَأَضَلُّ سَبِيلًا

«و هر کس در این [جهان] کور باشد، در آخرت نیز کور و گمراه‌تر است» (اسراء: ۷۲). این آیه، مانند هشداری روشن، بر فقدان بصیرت برخی خلق نسبت به الله المطلق دلالت دارد. کَشف غطاء، به درک رب خاص مربوط است، نه الله المطلق.

درنگ: کوری در آخرت، به فقدان بصیرت نسبت به الله المطلق اشاره دارد، در حالی که کَشف غطاء، به درک رب خاص مربوط است.

جمع‌بندی بخش چهارم

این بخش، با تبیین بصیرت برزخی و نقد تعمیم کَشف غطاء، به تفاوت مراتب بصیرت خلق پرداخت. آیات قرآن کریم، مانند نقشه‌ای دقیق، مراتب متفاوت خلق در درک حقیقت را ترسیم می‌کنند. خلط قرب و بصیرت، مانند گم شدن در مه، از فهم دقیق عرفانی جلوگیری می‌کند.

بخش پنجم: ضرورت دقت عرفانی و نقش فلسفه

عرفان و قرآن کریم

عرفان، علمی دقیق است که نیازمند فهم عمیق قرآنی است. قرآن کریم، نه‌تنها کتاب تعبد، بلکه کتابی منطقی، فلسفی و کارشناسی است که تمایزات را روشن می‌سازد. مانند چراغی که مسیر حقیقت را روشن می‌کند، قرآن کریم مراتب قرب و بعد را با دقت تبیین می‌کند.

درنگ: عرفان، علمی دقیق است که نیازمند فهم عمیق قرآنی به‌عنوان کتابی منطقی و فلسفی است.

نقش فلسفه و منطق در عرفان

فلسفه و منطق، مانند ابزارهایی دقیق، برای تبیین مفاهیم عرفانی ضروری‌اند. فقدان فلسفه، مانند گم شدن در مسیری بی‌راهنما، به هرج‌ومرج معرفتی می‌انجامد. عارف بدون فلسفه و منطق، مانند نقاشی است که قلمش شکسته و نمی‌تواند حقیقت را ترسیم کند.

درنگ: فلسفه و منطق، ابزارهای ضروری برای تبیین دقیق مفاهیم عرفانی‌اند.

خطر گمراهی در عرفان و فلسفه

در عرفان و فلسفه، برخلاف فروع فقهی، هیچ ضمانتی برای گمراهی وجود ندارد. تفکر در ذات الله، بدون دقت، مانند گام نهادن در بیابانی پرخطر است که پاها را می‌برد. حدیث شریف می‌فرماید: «در ذات خدا نیندیشید، بلکه در نعمت‌های خدا تأمل کنید». این حدیث، مانند هشداری حکیمانه، از تفکر بی‌دقت در ذات الهی برحذر می‌دارد.

درنگ: در عرفان و فلسفه، تفکر بی‌دقت در ذات الله به گمراهی می‌انجامد.

نقد نقل‌های غیرمنطقی

نقل‌های غیرمنطقی، مانند خرید و فروش نجاسات بدون تحلیل، مانند بذرهایی بی‌ثمر در زمین عرفان‌اند. منطق، مانند ترازویی دقیق، حق را از باطل جدا می‌کند. بدون تحلیل منطقی، این نقل‌ها به گمراهی می‌انجامند.

درنگ: نقل‌های غیرمنطقی، بدون تحلیل، به گمراهی در عرفان منجر می‌شوند.

جمع‌بندی بخش پنجم

این بخش، با تأکید بر ضرورت دقت عرفانی و نقش فلسفه و منطق، به اهمیت فهم قرآنی و تحلیل دقیق پرداخت. قرآن کریم، مانند منبعی زلال، و فلسفه، مانند ابزاری دقیق، راه عرفان را روشن می‌سازند. گمراهی در عرفان، مانند گم شدن در بیابانی بی‌انتها، نیازمند اجتهاد و دقت است.

بخش ششم: نقد شعر و تبیین مراتب خلق

نقد شعر حافظ

حافظ در شعری می‌سراید: «ترسم که روز حشر عنان بر عنان رود / تسبیح شیخ و جامه مرد شراب‌خوار». اگر این شعر به معنای برابری همه خلق باشد، مانند آمیختن نور و ظلمت، گمراه‌کننده است. اما این شعر، به نقد سالوس برخی شیوخ و ارزش باطن برخی گناهکاران اشاره دارد. مانند ترازویی که ظاهر و باطن را می‌سنجد، تسبیح شیخ ممکن است سالوس باشد و جامه شراب‌خوار، دلی شکسته را پنهان کند.

درنگ: شعر حافظ، به نقد سالوس شیخ و ارزش باطن برخی گناهکاران اشاره دارد، نه برابری همه خلق.

تمایز ظاهر و باطن

ظاهر و باطن خلق، مانند روی و پشت یک سکه، معیار قضاوت نیست. باطن، با معیارهای الهی سنجیده می‌شود. مانند باغی که گل‌هایش در ظاهر یکسان‌اند، اما عطرشان متفاوت است، باطن خلق مراتب متفاوتی دارد.

درنگ: ظاهر و باطن خلق، معیار قضاوت نیست؛ باطن با معیارهای الهی سنجیده می‌شود.

نقش عالمان در تبیین عرفان

عالمان دینی، مانند حافظ و مولانا، با آگاهی فلسفی و ادبی، مفاهیم عرفانی را تبیین کرده‌اند. مانند نقاشانی که با قلم حقیقت، زیبایی‌های عرفان را ترسیم می‌کنند، این عالمان از گمراهی جلوگیری می‌کنند.

درنگ: عالمان عارف، با تسلط بر فلسفه و ادبیات، مفاهیم عرفانی را با دقت تبیین می‌کنند.

جمع‌بندی بخش ششم

این بخش، با نقد شعر حافظ و تبیین تمایز ظاهر و باطن، به نقش عالمان در تبیین عرفان پرداخت. مانند چراغی که تاریکی‌های ابهام را می‌زداید، عالمان عارف با دقت فلسفی، حقیقت را روشن می‌سازند. نقد سالوس و تأکید بر باطن، راه را برای فهم عمیق‌تر هموار می‌کند.

بخش هفتم: قرب نوافل و فرائض و حقیقت خلق

تفاوت قرب نوافل و فرائض

قرب نوافل، به تجلی حق در اعضاء عبد، و قرب فرائض، به تجلی عبد در جوارح حق اشاره دارد. قرب فرائض، مانند قله‌ای رفیع‌تر، افضل است. مانند عاشقی که در معشوق مستغرق می‌شود، عبد در قرب فرائض در حق محو می‌گردد.

درنگ: قرب نوافل، تجلی حق در عبد، و قرب فرائض، تجلی عبد در حق است؛ قرب فرائض افضل است.

خلق به‌عنوان ظهورات حق

خلق، ظهورات الهی‌اند، نه متوهم. مانند آیینه‌هایی که نور حق را بازتاب می‌دهند، همه خلق، اعم از مومن و کافر، مظهر حق‌اند. اما در مراتب صعودی، مانند پله‌های یک نردبان، تفاوت دارند.

درنگ: خلق، ظهورات الهی‌اند و در مراتب صعودی متفاوت‌اند.

نفی توهم در خلقت

خلق، مانند تمثال حق، حقیقت دارند و متوهم نیستند. اگر خلق متوهم باشند، حق نیز وهم است، زیرا ظهور و مظهر مسانخ‌اند. مانند سایه‌ای که از نور جدا نیست، خلق از حق جدا نیستند.

درنگ: خلق، ظهورات حق‌اند و متوهم نیستند؛ حقیقت خلق، حقیقت حق است.

جمع‌بندی بخش هفتم

این بخش، با تبیین قرب نوافل و فرائض و حقیقت خلق به‌عنوان ظهورات حق، به تفاوت مراتب صعودی و نفی توهم در خلقت پرداخت. مانند گوهری که در صدف عرفان می‌درخشد، این مفاهیم راه را برای فهم وحدت وجود هموار می‌کنند.

جمع‌بندی نهایی

فص هودیه از فصوص الحکم، مانند نوری درخشان در آسمان عرفان نظری، به تبیین قرب الهی، هویت ساریه، معیت قیومیه، و تمایز مراتب خلق می‌پردازد. آیات قرآن کریم، مانند «وَنَحْنُ أَقْرَبُ إِلَيْهِ مِنْكُمْ» و «وَنَحْنُ أَقْرَبُ إِلَيْهِ مِنْ حَبْلِ الْوَرِيدِ»، قرب ذاتی حق به خلق را روشن می‌سازند، در حالی که قرب خلق به حق، به ایمان و عمل وابسته است. نقد شارح فصوص، نقش فلسفه و منطق، و تبیین مراتب بصیرت، مانند چراغ‌هایی هستند که مسیر حقیقت را روشن می‌کنند. عرفان، مانند جویباری زلال، نیازمند دقت و منطق است تا از گمراهی در امان ماند. دعای پایانی «خداوندا، بر محمد و آل محمد درود فرست»، مانند مهر تأییدی است بر التزام به سنت نبوی و اهل‌بیت علیهم‌السلام.

با نظارت صادق خادمی