در حال بارگذاری ...
صادق خادمی
صادق خادمی

جستجوی زنده در تمام درس‌ها

یافتن درس بر اساس شماره (در این دسته)

فصوص الحکم 610

متن درس





شرح فصوص الحکم: حکمت فتحیه در کلمه صالحیه

شرح فصوص الحکم: حکمت فتحیه در کلمه صالحیه

برگرفته از درس‌گفتارهای استاد فرزانه قدس‌سره (جلسه ۶۱۰)

دیباچه

کتاب حاضر، شرحی عمیق و جامع بر فص حکمت فتحیه در کلمه صالحیه از فصوص الحکم ابن عربی است که با تکیه بر درس‌گفتارهای استاد فرزانه قدس‌سره در جلسه ششم‌صد و دهم نگاشته شده است. این فص، با تمرکز بر مفهوم فتح و ظهورات اعجازی، به بررسی نقش اسماء فتحیه در سلوک عرفانی و معجزات انبیا، به‌ویژه حضرت صالح علیه‌السلام، می‌پردازد. متن با زبانی علمی و متین، به تبیین مفاهیم عرفانی پرداخته و با بهره‌گیری از آیات قرآن کریم و تحلیل‌های دقیق، پیوند میان عرفان نظری و عملی را آشکار می‌سازد. ساختار این اثر به‌گونه‌ای تنظیم شده که ضمن حفظ تمامی جزئیات درس‌گفتار و تحلیل‌های مکمل، با افزودن عناوین تخصصی، توضیحات تفصیلی و تمثیلات ادبی، به اثری منسجم و دانشگاهی تبدیل گردد. هدف این نوشتار، ارائه منبعی معتبر برای پژوهشگران و طالبان معرفت است که در پی فهم عمیق عرفان ابن عربی و نسبت آن با معارف قرآنی‌اند.

بخش نخست: مبانی حکمت فتحیه

آغاز با بسمله و معرفی فص حکمت فتحیه

متن با ذکر «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ» آغاز می‌گردد و به فص حکمت فتحیه در کلمه صالحیه اشاره دارد که به معجزه خروج ناقه حضرت صالح علیه‌السلام از کوه اختصاص یافته است. حکمت فتحیه، به معنای گشایش غیرمتوقع، به این پیامبر الهی نسبت داده شده، زیرا ظهور ناقه از دل سنگ، نشانه‌ای از فتح الهی است که فراتر از انتظارات بشری رخ نمود. این گشایش، چونان کلیدی است که قفل‌های غیب را می‌گشاید و راه را به سوی معرفت الهی هموار می‌سازد.

درنگ: حکمت فتحیه، تجلی گشایش الهی است که در معجزه ناقه صالح علیه‌السلام ظهور یافت و نشانه‌ای از اسم فتاح در سلوک عرفانی است.

این مفهوم، با تأکید بر پیوند عرفان نظری و عملی، نشان می‌دهد که فتح الهی، نه‌تنها در قالب اعجاز، بلکه در سیر و سلوک سالک نیز متجلی می‌شود. ناقه، چونان آیینه‌ای است که نور اسم فتاح را بازمی‌تاباند و قوم را به تأمل در قدرت الهی فرا می‌خواند.

تعریف فتح و حکمت فتحیه

فتح، به حصول امری غیرمتوقع تعریف شده که در فص صالحیه، به خروج ناقه از کوه نسبت داده می‌شود. این گشایش، چونان دریچه‌ای است که به ناگاه به سوی حقیقت گشوده می‌شود و از مظاهر اسم فتاح الهی سرچشمه می‌گیرد. حکمت فتحیه، در این معنا، به ظهور معجزه‌ای اشاره دارد که فراتر از عادت‌های بشری، قدرت الهی را آشکار می‌سازد.

تحلیل این تعریف، نشان‌دهنده همخوانی آن با دیدگاه عرفانی ابن عربی است که تجلیات الهی را در قالب اعجاز، نمود قدرت بی‌کران حق می‌داند. فتح، چونان نسیمی است که پرده‌های غفلت را کنار می‌زند و سالک را به سوی مقصد اعلی رهنمون می‌شود.

ارتباط فص هودیه و صالحیه

فص هودیه، به مبانی وجودی و مراتب تجلیات الهی در قالب احدیت و واحدیت پرداخته، در حالی که فص صالحیه، آثار عملی این تجلیات را در قالب اعجاز و کرامات بررسی می‌کند. این تمایز، چونان دو شاخه از یک درخت است که یکی به ریشه‌های وجودی و دیگری به میوه‌های عملی آن اشاره دارد.

ساختار منظم فصوص الحکم، این دو فص را به‌گونه‌ای پیوند می‌دهد که نظریه و عمل در عرفان، به‌سان دو بال برای پرواز سالک به سوی حق عمل می‌کنند. فص هودیه، مبنای نظری را فراهم می‌آورد و فص صالحیه، این مبنا را در میدان عمل به ظهور می‌رساند.

اسماء فتحیه و مظاهر آن‌ها

چهار اسم فتحیه، شامل فاتح، فتاح، مفتح و مفتاح، به‌عنوان ابزارهای الهی برای گشایش در قلوب، رفع مشکلات و ظهور معجزات معرفی شده‌اند. این اسماء، چونان کلیدهای غیب‌اند که در دستان انبیا و اولیا، درهای رحمت الهی را می‌گشایند. حضرت صالح علیه‌السلام، به‌ویژه، مظهر اسم فتاح است که معجزه ناقه، گواهی بر این مقام والاست.

درنگ: اسماء فتحیه (فاتح، فتاح، مفتح، مفتاح)، کلیدهای غیب‌اند که در سلوک عرفانی و ظهور اعجاز، نقش محوری دارند.

این تقسیم‌بندی، با نظریه اسماء و صفات الهی در عرفان ابن عربی همخوانی دارد و نشان می‌دهد که هر اسم، چونان شعاعی از نور حق، در ظرف وجودی خاص خود تجلی می‌یابد.

بخش دوم: حضرت صالح علیه‌السلام و قوم ثمود

ویژگی‌های حضرت صالح علیه‌السلام

حضرت صالح علیه‌السلام، پیامبر قوم ثمود، به نصحیت، کرامت و اهتمام به هدایت قومش شهرت دارد. قرآن کریم او را «أَخُوهُمْ صَالِحًا» می‌خواند که نشان‌دهنده پیوند عاطفی و معنوی او با قومش است: «وَإِلَىٰ ثَمُودَ أَخَاهُمْ صَالِحًا» (و به سوی ثمود، برادرشان صالح را [فرستادیم]). این عنوان، چونان نشانه‌ای است از رحمت و دلسوزی او نسبت به قومش، که با موعظه و خیرخواهی، راه هدایت را به آن‌ها نشان داد.

صالح علیه‌السلام، چونان مشعلی فروزان، در تاریکی جهل قومش نور افکند، اما استکبار و عافیت‌طلبی قوم، مانع از پذیرش این نور شد. ویژگی‌های او، با حکمت و نصحیت لقمان همخوانی دارد و او را در زمره پیامبرانی قرار می‌دهد که با کلام طیب، قوم خود را به سوی حق رهنمون شدند.

ویژگی‌های قوم ثمود

قوم ثمود، مردمانی عافیت‌طلب، مستکبر و برخوردار از نعمت‌های مادی بودند. استغنای نفسانی و غرور، چونان حجابی بر قلب‌هایشان کشیده بود و موعظه صالح علیه‌السلام را بی‌اثر ساخت. قرآن کریم در این باره می‌فرماید: «وَأَمَّا ثَمُودُ فَهَدَيْنَاهُمْ فَاسْتَحَبُّوا الْعَمَىٰ عَلَى الْهُدَىٰ» (و اما ثمود، آنها را هدایت کردیم، ولی کوری را بر هدایت ترجیح دادند). این آیه، چونان آینه‌ای است که انتخاب آگاهانه قوم در گمراهی را نشان می‌دهد.

استکبار و استغنا، چونان زنجیرهایی، قوم را از پذیرش هدایت بازداشت و به عذاب الهی کشاند. این ویژگی‌ها، با آیات قرآنی دیگر، مانند «إِنَّ الَّذِينَ اسْتَكْبَرُوا» (کسانی که تکبر ورزیدند)، همخوانی دارد و بر موانع نفسانی در مسیر سلوک تأکید می‌کند.

معجزه ناقه و نافرمانی قوم

قوم ثمود، در چالش با صالح علیه‌السلام، خواستار معجزه‌ای شدند و ناقه از دل کوه ظهور یافت. این معجزه، چونان نشانه‌ای روشن از فتح الهی بود، اما قوم به دلیل استکبار، آن را نپذیرفتند و ناقه را پی کردند: «فَعَقَرُوا النَّاقَةَ فَعَصَوْا أَمْرَ رَبِّهِمْ» (پس ناقه را پی کردند و از فرمان پروردگارشان سرپیچی نمودند). این نافرمانی، چونان طوفانی ویرانگر، عذاب الهی را بر آن‌ها نازل کرد.

درنگ: ناقه صالح علیه‌السلام، مظهر اسم فتاح و نشانه فتح الهی بود که به دلیل استکبار قوم ثمود، به عذاب منجر شد.

این واقعه، نشان‌دهنده آن است که معجزه، تنها برای قلب‌های آماده هدایت سودمند است وگرنه، چونان بذری بر سنگ است که به بار نمی‌نشیند.

بخش سوم: ركائب و نقش آن‌ها در سلوک

ناقه به عنوان رکیبه و اعجاز

ناقه صالح علیه‌السلام، به‌عنوان رکیبه (مركب)، ظرفی برای اعجاز الهی معرفی شده که از دل کوه ظهور یافت. این رکیبه، چونان مرکبی است که پیام الهی را به سوی قوم حمل کرد، اما انکار آن، به عذاب منجر شد. خروج ناقه از کوه، نشانه‌ای از فتح غیرمتوقع و تجلی اسم فتاح است که در خدمت هدایت قرار گرفت.

رкибе بودن ناقه، به معنای نقش آن در انتقال پیام الهی است، مانند براق پیامبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌و‌آله که مرکب معراج بود. این مفهوم، با دیدگاه عرفانی ابن عربی همخوانی دارد که ركائب را ابزارهای سلوک و ظهور اعجاز می‌داند.

ركائب و نقش آن‌ها در اعجاز

ركائب، مانند ناقه صالح، براق پیامبر و نفس انسانی، ابزارهایی برای سیر و سلوک و ظهور اعجاز‌اند. نفس انسانی، اصلی‌ترین رکیبه است که بدن را به حرکت درمی‌آورد و عقل را حمل می‌کند تا انسان به سعادت و وصول به حق دست یابد. این ركائب، چونان مرکب‌هایی‌اند که سالک را در مسیر حقیقت رهنمون می‌شوند.

با این حال، نه همه ركائب آیات اعجازی‌اند و نه همه آیات در ركائب منحصر می‌شوند. این تمایز، چونان خطی است که میان عام و خاص کشیده شده و نشان می‌دهد که اعجاز، در ظرف‌های خاصی چون ناقه صالح ظهور می‌یابد.

نقد تشبیه عصای موسی به رکیبه

عصای موسی علیه‌السلام، به‌عنوان رکیبه معرفی شده، اما این تشبیه نقد شده است، زیرا عصا به خودی خود مركب نیست، مگر به اعتبار تبدیل شدن به اژدها. این نقد، چونان چراغی است که بر دقت در استعمال اصطلاحات عرفانی نور می‌افکند و بر تمایز میان مظاهر اعجازی و ابزارهای سلوک تأکید دارد.

درنگ: عصای موسی علیه‌السلام، به دلیل ماهیت غیرمرکبی، رکیبه محسوب نمی‌شود، مگر در حالت اژدها شدن که نشانه اعجاز است.

نفس انسانی و نقش آن در سلوک

نفس انسانی، رکیبه‌ای است که بدن را به حرکت درمی‌آورد و عقل را حمل می‌کند تا انسان به مقصد سعادت و وصول به حق برسد. این نفس، چونان پلی است میان جسم و روح، که با هدایت صحیح، سالک را به سوی مقصد اعلی رهنمون می‌شود. هماهنگی میان بدن، نفس و عقل، شرط موفقیت در سلوک است و نقص در هر یک، به گمراهی یا ناکامی منجر می‌شود.

قرآن کریم در این باره می‌فرماید: «وَسَخَّرَ لَكُمْ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَمَا فِي الْأَرْضِ جَمِيعًا» (و آنچه در آسمان‌ها و زمین است، همه را برای شما مسخر کرد). این تسخیر، به معنای بهره‌مندی انسان از ركائب برای وصول به حق است.

بخش چهارم: موانع و تسهیلات سلوک

استکبار و موانع هدایت

استکبار و استغنا، چونان حجاب‌هایی‌اند که قلب انسان را از دیدن حقیقت بازمی‌دارند. قوم ثمود، به دلیل این موانع، معجزه ناقه را رد کردند و به عذاب گرفتار شدند. قرآن کریم می‌فرماید: «قَالَ الَّذِينَ اسْتَكْبَرُوا إِنَّا بِالَّذِي آمَنْتُمْ بِهِ كَافِرُونَ» (کسانی که تکبر ورزیدند گفتند: ما به آنچه شما به آن ایمان آورده‌اید کافریم).

این انکار، نتیجه استکبار نفسانی است که در عرفان، به‌عنوان مانع اصلی سلوک شناخته می‌شود. استکبار، چونان دیواری است که میان عبد و حق فاصله می‌افکند و هدایت را ناممکن می‌سازد.

ضعفا و پذیرش هدایت

ضعفا و فقرا، به دلیل نبود موانع استکبار، برای پذیرش هدایت آماده‌ترند. در قوم صالح علیه‌السلام، مستضعفین بودند که پیام او را پذیرفتند، در حالی که مستکبرین در برابرش ایستادگی کردند: «قَالَ الْمَلَأُ الَّذِينَ اسْتَكْبَرُوا مِنْ قَوْمِهِ لِلَّذِينَ اسْتُضْعِفُوا» (سران قومش که تکبر ورزیدند به کسانی که مستضعف بودند گفتند). این تقابل، چونان نمایشی است از جدال میان فروتنی و تکبر در مسیر هدایت.

درنگ: ضعفا، به دلیل فقدان تعلقات مادی، برای پذیرش هدایت آماده‌ترند، در حالی که استکبار، مانع اصلی سلوک است.

نقش قدرت و ضعف در سلوک

قدرت و ضعف، هر دو می‌توانند در سلوک مؤثر باشند، اما استکبار، قدرت را به مانعی برای هدایت تبدیل می‌کند. در مقابل، فقر و تواضع، چونان خاک حاصلخیزی است که بذر هدایت در آن می‌روید. داستان سلیمان علیه‌السلام و مورچه‌ها، نمونه‌ای از این حقیقت است: «فَتَبَسَّمَ ضَاحِكًا مِنْ قَوْلِهَا وَقَالَ رَبِّ أَوْزِعْنِي أَنْ أَشْكُرَ نِعْمَتَكَ» (پس از سخن او [مورچه] لبخند زد و خندید و گفت: پروردگارا، مرا وادار کن که نعمتت را شکر کنم).

سلیمان علیه‌السلام، با تواضع، قدرت را از خدا دید و از استکبار پرهیز کرد، در حالی که امتش، به دلیل حسد، از اقتدار او آزرده شدند. این داستان، نشان‌دهنده آن است که قدرت، اگر با تواضع همراه شود، به هدایت می‌انجامد.

بخش پنجم: نقد و اصلاح اصطلاحات

نقد عنوان فتوحیه و پیشنهاد فتحیه

عنوان فتوحیه، به دلیل جمع بودن، نقد شده و فتحیه به‌عنوان اصطلاحی مناسب‌تر پیشنهاد گردیده است. فتحیه، چونان نوری تک‌جهت است که با ساختار مفرد سایر فص‌ها، مانند حکمت احدیه، همخوانی دارد و از ابهام جمع فتوحیه پرهیز می‌کند.

درنگ: عنوان فتحیه، به دلیل مفرد بودن، با ساختار فصوص الحکم سازگارتر است و از ابهام جمع فتوحیه اجتناب می‌کند.

این نقد، چونان ترازویی است که دقت در اصطلاحات عرفانی را می‌سنجد و بر ضرورت هماهنگی زبانی و مفهومی در متون عرفانی تأکید دارد.

مفاتیح الغیب و اسماء فتحیه

اسماء فتحیه، از مفاتیح الغیب‌اند که برای رفع مشکلات، ظهور کرامات و فتح قلوب به کار می‌روند. قرآن کریم می‌فرماید: «وَعِنْدَهُ مَفَاتِحُ الْغَيْبِ لَا يَعْلَمُهَا إِلَّا هُوَ» (و کلیدهای غیب نزد اوست، جز او کسی آنها را نمی‌داند). انبیا و اولیا، به اذن الهی، از این کلیدها بهره می‌برند تا درهای رحمت را بگشایند.

این اسماء، چونان مشعل‌هایی‌اند که تاریکی‌های غیب را روشن می‌کنند و سالک را به سوی مقصد رهنمون می‌شوند. صالح علیه‌السلام، با ظهور ناقه، مظهر این کلیدها شد و فتح الهی را به نمایش گذاشت.

بخش ششم: لقاء مقدس و ظهور اعجاز

لقاء مقدس و فتح الهی

اعجاز و کرامات، نتیجه لقاء مقدس میان نفس و حق است که به فتح و ظهور معجزات منجر می‌شود. این لقاء، چونان دیدار عاشق و معشوق است که قلب را برای دریافت فیض الهی آماده می‌کند. ناقه صالح، نتیجه این لقاء بود که به‌عنوان نشانه‌ای از فتح الهی ظهور یافت.

این مفهوم، با نظریه وحدت وجود در عرفان ابن عربی همخوانی دارد و لقاء را شرط ظهور اعجاز می‌داند. نفس، چونان ظرفی است که فیض الهی در آن ریخته می‌شود و اعجاز، تجلی این فیض است.

ایجاد اعجاز و مبنای فردیه

ایجاد اعجاز، بر اساس فردیه (وحدت احدیت) است که تنها در اوحدین و اولیا محقق می‌شود. این وحدت، چونان نقطه‌ای است که همه خطوط وجود به آن بازمی‌گردد و اعجاز، از این نقطه سرچشمه می‌گیرد. انبیا و اولیا، به دلیل مقام محبویت، از این وحدت بهره‌مندند و اعجاز را به ظهور می‌رسانند.

درنگ: اعجاز، نتیجه لقاء مقدس و مبنی بر وحدت احدیت است که در انبیا و اولیا به ظهور می‌رسد.

تمایز اعجاز و کرامت

اعجاز، مختص انبیاست و به دلیل عمومیت و چالش‌گری، از کرامت متمایز است که بیشتر جنبه شخصی و معنوی دارد. کرامت، چونان گلی است که در باغ اولیا می‌روید، در حالی که اعجاز، چونان خورشیدی است که بر همگان نور می‌افکند.

این تمایز، با دیدگاه کلامی و عرفانی درباره نقش انبیا و اولیا همخوانی دارد و نشان می‌دهد که هر یک، در ظرف خاص خود، تجلی اسماء الهی‌اند.

بخش هفتم: نفس و شئون وجودی

نفس حیوانی و ناطقه

ركائب، صورت نفس حیوانی‌اند که مركب نفس ناطقه‌اند و بدن، مركب نفس حیوانی است. این سلسله مراتب، چونان نردبانی است که سالک را از جسم به روح و از روح به حق می‌رساند. هماهنگی میان این ركائب، شرط موفقیت در سلوک است.

نفس، چونان مرکبی است که عقل را حمل می‌کند و بدن، مرکب نفس است. نقص در هر یک، به اختلال در دیگری منجر می‌شود، چنان‌که ورزش حرفه‌ای، با تمرکز بیش از حد بر جسم، به کاهش سلامت عقل و نفس می‌انجامد.

نفس و شئون مختلف آن

نفس، عقل، روح، وجدان، عاطفه و عشق، شئون یک حقیقت واحدند که با حیثیات مختلف ظهور می‌یابند. این وحدت در کثرت، چونان درختی است که شاخه‌های گوناگون دارد، اما همه از یک ریشه تغذیه می‌کنند. نفس، محور سلوک است که در هماهنگی با دیگر شئون، انسان را به سوی حق رهنمون می‌شود.

درنگ: نفس، عقل و روح، شئون یک حقیقت واحدند که در سلوک، به وحدت بازمی‌گردند.

مذاهب و تنوع ركائب

تنوع مذاهب (راه‌ها)، به تفاوت ركائب منجر می‌شود که هر یک به مقصدی خاص هدایت می‌کنند. این شعر، این حقیقت را به زیبایی بیان می‌کند: «از آیات، آیات ركائب‌اند / و این به سبب اختلاف در مذاهب است / برخی با آن‌ها به حق قیام می‌کنند / و برخی با آن‌ها راه را قطع می‌کنند.»

این تنوع، چونان راه‌های متعددی است که در جنگل وجود گسترده شده‌اند و هر یک، بسته به رکیبه‌ای که سالک سوار آن است، به مقصدی خاص می‌رسد.

جمع‌بندی و نتیجه‌گیری

شرح فص حکمت فتحیه در کلمه صالحیه، با تکیه بر درس‌گفتارهای استاد فرزانه قدس‌سره، به تبیین عمیق مفاهیم عرفانی ابن عربی پرداخته و نقش اسماء فتحیه را در سلوک و اعجاز بررسی کرده است. ناقه صالح علیه‌السلام، به‌عنوان مظهر اسم فتاح، نشانه‌ای از گشایش الهی است که قوم ثمود، به دلیل استکبار، آن را رد کردند و به عذاب گرفتار شدند. ركائب، چونان مرکب‌هایی‌اند که سالک را در مسیر سلوک یاری می‌کنند، اما موفقیت آن‌ها به هماهنگی و هدایت الهی بستگی دارد. نقد عنوان فتوحیه و پیشنهاد فتحیه، بر دقت در اصطلاحات عرفانی تأکید دارد و لقاء مقدس، به‌عنوان شرط ظهور اعجاز، پیوند میان عبد و حق را آشکار می‌سازد. این اثر، با ارائه تحلیلی جامع و دقیق، منبعی ارزشمند برای فهم عرفان ابن عربی و پیوند آن با معارف قرآنی است.

با نظارت صادق خادمی