متن درس
شرح فصوصالحکم: تبیین عرفانی و فلسفی نسبت میان فعل حق و عبد در فرآیند تکوین
برگرفته از درسگفتارهای استاد فرزانه قدسسره (جلسه ۶۱۴)
مقدمه
این نوشتار، شرحی عمیق و نظاممند از فصوصالحکم ابنعربی است که با نگاهی عرفانی و فلسفی به تبیین نسبت میان فعل الهی و فعل انسانی در فرآیند تکوین موجودات میپردازد. محور بحث، مفهوم اشاعه یا مشارکت غیرتفکیکی است که به عنوان راهحلی برای مسئله دیرینه جبر و اختیار ارائه شده و با نقد رویکردهای سنتی، مسیر جدیدی را در فهم رابطه خالق و مخلوق میگشاید. این متن، با بهرهگیری از آیات قرآن کریم و تمثیلات عرفانی، درصدد است تا معارف پیچیده توحیدی را به گونهای روشن و منسجم برای مخاطبان آشنا با فلسفه و عرفان اسلامی ارائه نماید. ساختار این کتاب، با تقسیمبندی موضوعی و تبیین نکات کلیدی، به گونهای طراحی شده که هم جنبه آموزشی داشته باشد و هم زمینهساز تأملات عمیق فلسفی و عرفانی گردد. استعارات و تمثیلات فاخر، به منظور پروراندن معانی و جلب توجه مخاطب به کار رفتهاند، اما روح علمی و آکادمیک متن حفظ شده است.
بخش نخست: مبانی تکوین و نقش قوت ذاتی
قوت تکوین و اقتضای خلقت
شرح فصوصالحکم با این عبارت آغاز میشود: «فَلَوْلَا أَنَّهُ فِي قُوَّتِهِ التَّكْوِينِ مِنْ نَفْسِهِ عِنْدَ هَذَا الْقَوْلِ مَا تَكَوَّنَ» («اگر نبود که شیء در قوت تکوین خود از نفس خویش است، در این قول، تکوین نمییافت»). این عبارت، به نقش بنیادین قوت تکوین یا استعداد ذاتی شیء در فرآیند خلقت اشاره دارد. تکوین، یعنی به وجود آمدن شیء، وابسته به وجود علمی آن در ظرف علم الهی است که در اصطلاح عرفانی، فیض اقدس نامیده میشود. همانگونه که بذری برای رویش نیازمند استعداد ذاتی است، شیء نیز بدون اقتضای تکوین، حتی با قول الهی «کُن» به وجود نمیآید. این استعداد، چونان کلیدی است که قفل خلقت را میگشاید و بدون آن، اراده الهی به تنهایی به تحقق خارجی منجر نمیشود.
| درنگ: قوت تکوین یا استعداد ذاتی شیء، شرط لازم برای تحقق خلقت است و بدون آن، حتی قول الهی «کُن» به وجود خارجی منجر نمیشود. |
وجود علمی و نقش آن در خلقت
استاد فرزانه قدسسره تأکید دارند که موجودات، پیش از تحقق در عالم خارج، در ظرف علم الهی به صورت هویت علمی یا اعیان ثابته موجودند. این وجود علمی، در فیض اقدس قرار دارد و به دلیل نزدیکی به مقام ذات، افضل از فیض مقدس است که به وجود خارجی اشیا مربوط میشود. اگر شیء این هویت علمی را نداشته باشد، اراده الهی نمیتواند به آن تعلق گیرد و خلقتی رخ نمیدهد. این فرآیند، چونان نقشی است که ابتدا در ذهن نقاش شکل میگیرد و سپس بر بوم عالم خارج ترسیم میشود. اراده الهی، به این وجود علمی تعلق میگیرد و با قول «کُن»، آن را به ظهور خارجی میرساند.
تمایز فیض اقدس و فیض مقدس
تمایز میان فیض اقدس و فیض مقدس، یکی از ارکان اساسی این شرح است. فیض اقدس، ظرف اعیان ثابته است که وجود علمی اشیا را در بر میگیرد و به دلیل تقدس و نزدیکی به ذات الهی، افضل است. فیض مقدس، به تحقق خارجی اشیا در عالم ماده اشاره دارد. این تمایز، چونان تفکیک میان نقشه یک بنا و بنای ساختهشده است که اولی در ذهن معمار و دومی در عالم واقع تحقق مییابد. این دو فیض، مراتب وجود را از علم الهی تا ظهور عینی پیوند میدهند.
جمعبندی بخش نخست
بخش نخست، با تبیین قوت تکوین، وجود علمی، و تمایز فیض اقدس و مقدس، بنیانهای فرآیند خلقت را روشن میسازد. قوت تکوین، به مثابه استعداد ذاتی شیء، شرط لازم برای تحقق خلقت است و وجود علمی در فیض اقدس، پیشنیاز تعلق اراده الهی است. این مفاهیم، چونان نردبانی هستند که سالک را از ظاهر خلقت به سوی حقیقت توحیدی آن رهنمون میشوند.
بخش دوم: نقد تثلیث و تفکیک در خلقت
نقد دیدگاه تثلیثی در خلقت
استاد فرزانه قدسسره، دیدگاه تثلیثی را که ذات، اراده، و قول الهی را به عنوان سه عامل مستقل در خلقت مطرح میکند، مورد نقد قرار میدهند. این دیدگاه، که ریشه در رسوبات فکری نادرست و تأثیرات غیراسلامی دارد، به کثرت در خلقت منجر میشود. در مقابل، حقیقت خلقت، وحدانی و غیرقابل تفکیک است. این نقد، چونان تیغی است که پردههای کثرت را میدرد و وحدت ذاتی خلقت را آشکار میسازد. خلقت، نه نتیجه سه عامل جداگانه، بلکه ظهور یک حقیقت واحد در صور گوناگون است.
| درنگ: دیدگاه تثلیثی، با ایجاد کثرت در خلقت، از حقیقت وحدانی آن دور میشود. خلقت، ظهور یک حقیقت واحد در صور گوناگون است. |
نقد رویکرد تفکیکی و مسئله جبر و اختیار
مسئله جبر و اختیار، از دیرباز یکی از چالشهای فلسفی و کلامی بوده است. استاد فرزانه قدسسره تأکید دارند که رویکردهای تفکیکی، که فعل را به بخشهای جداگانه (حق و عبد) تقسیم میکنند، با اصل احاطه الهی ناسازگارند. قرآن کریم در آیه «وَاللَّهُ مُحِيطٌ بِكُلِّ شَيْءٍ» (نساء: ۱۲۶؛ خداوند به هر چیزی احاطه دارد) بر حضور فراگیر الهی تأکید دارد. تفکیک، به جدایی میان خدا و عبد منجر میشود و اشکالات منطقی ایجاد میکند. این رویکرد، چونان تلاش برای تقسیم نور خورشید به بخشهای مجزاست که با حقیقت یگانه آن ناسازگار است.
چالش تاریخی جبر و اختیار
استاد فرزانه قدسسره اشاره میکنند که حتی متفکران بزرگی چون ملاصدرا، خواجه نصیرالدین طوسی، ابنسینا، فارابی، ارسطو و افلاطون نتوانستهاند مسئله جبر و اختیار را به طور کامل حل کنند. دلیل این ناکامی، تکیه بر رویکردهای تفکیکی است که فعل را به بخشهای الهی و انسانی تقسیم میکنند. این تقسیمبندی، چونان خطوطی است که بر سطح آب کشیده میشود و نمیتواند حقیقت را به درستی نشان دهد. راهحل این مسئله، در مفهوم اشاعه نهفته است که در بخش بعدی تبیین میشود.
جمعبندی بخش دوم
بخش دوم، با نقد دیدگاه تثلیثی و رویکردهای تفکیکی، بر وحدت ذاتی خلقت و ناسازگاری تفکیک با احاطه الهی تأکید دارد. این نقدها، زمینه را برای معرفی مفهوم اشاعه به عنوان راهحلی جامع برای مسئله جبر و اختیار فراهم میکنند. استعارات و نقدهای فلسفی، راه را برای فهم عمیقتر حقیقت توحیدی هموار میسازند.
بخش سوم: مفهوم اشاعه و حل مسئله جبر و اختیار
معرفی مفهوم اشاعه
استاد فرزانه قدسسره، مفهوم اشاعه یا مشارکت غیرتفکیکی را به عنوان راهحل مسئله جبر و اختیار معرفی میکنند. برخلاف تفکیک، که فعل را به بخشهای مجزای الهی و انسانی تقسیم میکند، اشاعه بیان میدارد که هر فعل، به صورت مشاع، هم متعلق به خدا و هم متعلق به عبد است. این دیدگاه، چونان خرمنی است که هر دانه آن، به صورت مشاع، متعلق به همه مالکان است. اشاعه، نه تنها جبر و تفویض را نفی میکند، بلکه استقلال هر یک از طرفین را نیز رد مینماید.
| درنگ: اشاعه، به مشارکت غیرتفکیکی میان فعل الهی و انسانی اشاره دارد و راهحلی جامع برای حل مسئله جبر و اختیار ارائه میدهد. |
تمثیل خرمن و دانه در تبیین اشاعه
برای تبیین اشاعه، استاد فرزانه قدسسره به مثال خرمن و دانه اشاره میکنند: «یه خرمن است به بزرگی کوه، یه دانهاش از من است، مشاعاً». هر دانه از خرمن، به صورت مشاع، هم متعلق به عبد و هم متعلق به خداست. این تمثیل، چونان آینهای است که حقیقت درهمتنیدگی افعال را نشان میدهد. هیچ بخشی از فعل نمیتواند به صورت تفکیکی به خدا یا عبد نسبت داده شود، زیرا هر جزء، به کل وابسته است.
تمثیل خانه مشاع
مثال دیگر، خانه مشاع است: «شما وقتی میگویید یک دنگ از شش دنگ، هر جای اینجا دست بذاری، آن یک دنگ است و آن شش دنگ است». در این تمثیل، هر بخش از فعل، به صورت مشاع، متعلق به همه طرفهاست. این دیدگاه، چونان جویباری است که همه شاخههای آن به یک سرچشمه بازمیگردند. اشاعه، استقلال فعل عبد یا حق را نفی میکند و مشارکت همگان را در هر فعل تأیید مینماید.
اشاعه و نفی شرک
استاد فرزانه قدسسره تأکید دارند که شرک، نتیجه تفکیک است، نه اشاعه. شرک، هنگامی رخ میدهد که فعل عبد از فعل خدا جدا شود و استقلالی برای عبد فرض گردد. اشاعه، با تأیید مشارکت غیرتفکیکی، با اصل توحید سازگار است و هر فعلی را در احاطه الهی قرار میدهد. این دیدگاه، چونان نسیمی است که غبار شرک را از آیینه توحید میزداید.
امر بین الامرین و سازگاری با اشاعه
مفهوم «امر بین الامرین»، که توسط عالمان دینی مطرح شده، تنها با اشاعه سازگار است. این دیدگاه، نه جبر (فعل صرفاً الهی) و نه تفویض (فعل صرفاً انسانی) را میپذیرد، بلکه به مشارکت مشاع میان خدا و عبد تأکید دارد. این مفهوم، چونان پلی است که دو سوی جبر و اختیار را به هم پیوند میدهد و راه را برای فهم توحیدی افعال هموار میسازد.
جمعبندی بخش سوم
بخش سوم، با معرفی مفهوم اشاعه، راهحلی نوین برای مسئله جبر و اختیار ارائه میدهد. تمثیلات خرمن و خانه مشاع، درهمتنیدگی افعال الهی و انسانی را به زیبایی نشان میدهند. اشاعه، با نفی شرک و تأیید احاطه الهی، بنیانهای توحید را استوار میسازد و با دیدگاه امر بین الامرین همخوانی دارد.
بخش چهارم: آثار اشاعه در تکلیف، دنیا و آخرت
اشاعه و مسئولیت مشترک
اشاعه، نه تنها در خلقت، بلکه در تکلیف، دنیا، آخرت و قیامت نیز جاری است. هیچ فعلی به تنهایی به خدا یا عبد نسبت داده نمیشود، بلکه هر فعل، نتیجه مشارکت مشاع است. در قیامت، مکافات افعال نیز به صورت مشاع انجام میشود، چنانکه استاد فرزانه قدسسره میفرمایند: «این قدرش مال محیط بوده، این قدر مال نطفه بوده، این قدر مال جامعه بوده». این دیدگاه، چونان ترازویی است که وزن هر فعل را با مشارکت همه عوامل میسنجد.
| درنگ: اشاعه، در تکلیف، دنیا و آخرت جاری است و مسئولیت افعال را به صورت مشاع میان خدا، عبد و عوامل دیگر تقسیم میکند. |
نفی استقلال در فعل
هیچ فردی، حتی حق تعالی، نمیتواند ادعای استقلال در فعل داشته باشد. هر فعل، نتیجه مشارکت مشاع میان خدا، عبد و عوامل دیگر است. این دیدگاه، چونان آینهای است که تواضع معرفتی را بازمیتاباند و خودبینی را در افعال نفی میکند. هیچکس، به تنهایی، فاعل یک فعل نیست، بلکه هر فعل، چونان جویباری است که از سرچشمههای متعدد تغذیه میشود.
تأثیر اشاعه بر اخلاق و اجتماع
فهم اشاعه، به کاهش گناهان اجتماعی و اخلاقی منجر میشود، زیرا انسان از خودبینی و تفکیک خود از دیگران دست میکشد. این دیدگاه، به جای طلبکاری یا بدهکاری، به تواضع و همکاری در افعال انسانی میانجامد. اشاعه، چونان نسیمی است که غبار ریا و خودپسندی را از دل میزداید و راه را برای اخلاق توحیدی هموار میسازد.
تبیین آیات قرآنی در پرتو اشاعه
آیات قرآن کریم، مانند «إِنَّمَا أَمْرُهُ إِذَا أَرَادَ شَيْئًا أَنْ يَقُولَ لَهُ كُنْ فَيَكُونُ» (یس: ۸۲؛ جز این نیست که چون چیزی را اراده کند، به آن میگوید: باش، پس میشود)، بر نقش اقتضای ذاتی شیء در خلقت تأکید دارند. قول «کُن»، به شیئی تعلق میگیرد که اقتضای تکوین داشته باشد. همچنین، آیه «ثُمَّ اسْتَوَىٰ إِلَى السَّمَاءِ وَهِيَ دُخَانٌ» (فصلت: ۱۱؛ سپس به سوی آسمان پرداخت در حالی که آن دود بود) به اقتضای ذاتی آسمان اشاره دارد. آیه «فَقَالَ لَهَا وَلِلْأَرْضِ ائْتِيَا طَوْعًا أَوْ كَرْهًا قَالَتَا أَتَيْنَا طَاعِعَيْنِ» (فصلت: ۱۱؛ پس به آن و به زمین گفت: خواه یا ناخواه بیایید. گفتند: فرمانبردار آمدیم) نیز مشارکت مشاع میان قول الهی و اقتضای آسمان و زمین را نشان میدهد.
نفی نفس در تکوین
تأکید بر «نفسه» به معنای استقلال شیء نیست، بلکه به اقتضای ذاتی آن اشاره دارد. اصرار بر «نفسه» به صورت تفکیکی، به اشکالات منطقی منجر میشود. در ظرف اشاعه، هیچ نفسی به معنای مستقل وجود ندارد، بلکه هر فعل، چونان خرمنی است که همه دانههای آن به صورت مشاع متعلق به همهاند.
جمعبندی بخش چهارم
بخش چهارم، با تبیین آثار اشاعه در تکلیف، دنیا و آخرت، بر مسئولیت مشترک و نفی استقلال در افعال تأکید دارد. آیات قرآن کریم، حقیقت مشارکت مشاع را در خلقت تأیید میکنند و فهم اشاعه، به اصلاح اخلاقی و اجتماعی منجر میشود. این بخش، با تمثیلات و آیات، راه را برای فهم توحیدی افعال هموار میسازد.
نتیجهگیری کلی
این شرح از فصوصالحکم، با تبیین نسبت میان فعل الهی و انسانی در فرآیند تکوین، مفهوم اشاعه را به عنوان راهحلی جامع برای مسئله جبر و اختیار معرفی میکند. قوت تکوین، وجود علمی، و تمایز فیض اقدس و مقدس، بنیانهای خلقت را روشن میسازند، در حالی که نقد رویکردهای تفکیکی و تثلیثی، حقیقت وحدانی خلقت را آشکار میکند. اشاعه، با نفی شرک و تأیید احاطه الهی، بنیانهای توحید را استوار میسازد و با دیدگاه امر بین الامرین همخوانی دارد. آیات قرآن کریم، چونان ستارگانی در آسمان معرفت، راه را به سوی حقیقت توحیدی هدایت میکنند. این نوشتار، با پیوند فلسفه و عرفان، مخاطب را به تأمل در عمق توحید و سلوک عرفانی دعوت مینماید.
| با نظارت صادق خادمی |