متن درس
تحلیل فص عزيري در فصوص الحکم: نسبت نبوت، ولایت و عبودیت
برگرفته از درسگفتارهای استاد فرزانه قدسسره (جلسه ۷۲۵)
دیباچه
فصوص الحکم، اثر گرانسنگ ابن عربی، چون گوهری درخشان در آسمان عرفان نظری، به تبیین مقامات انبیا و اولیا از منظر وحدت وجود و تجلیات الهی میپردازد. فص عزيري، یکی از فصول این اثر سترگ، به بررسی جایگاه عزیر (ع) و نسبت او با مقامات نبوت و ولایت اختصاص دارد. این فص، چون آینهای که حقیقت وجودی انسان را بازمیتاباند، پرسشهایی عمیق در باب رابطه میان نبوت تشریعی، ولایت عامه و عبودیت ذاتی مخلوقات مطرح میسازد. متن حاضر، برگرفته از درسگفتارهای استاد فرزانه قدسسره، با نگاهی نقادانه و تحلیلی، به بازخوانی این فص پرداخته و با رویکردی فلسفی-عرفانی، شبهات و استحسانات بیاساس را رد میکند. این نوشتار، چون جویباری زلال، تمامی جزئیات و مفاهیم را با دقتی علمی و زبانی متین و وزین در قالبی دانشگاهی ارائه میدهد. هدف، روشن ساختن پیچیدگیهای عرفانی و فلسفی فص عزيري، با حفظ اصالت محتوا و افزودن توضیحات تکمیلی، است تا خواننده را به سوی فهمی ژرفتر از حقیقت هدایت کند. ساختار این اثر، با عناوین و زیرعناوین منظم، چون نقشهای دقیق، مسیر معرفت را هموار میسازد.
بخش نخست: حدیث «لا نبی بعدی» و نسبت آن با ولایت
تبیین حدیث «لا نبی بعدی»
حدیث شریف لا نبی بعدی (هیچ پیامبری پس از من نیست)، چون مشعلی فروزان، محور بحث در فص عزيري قرار گرفته است. برخی شارحان فصوص الحکم، این حدیث را به گونهای تفسیر کردهاند که گویی ظهور مقام ولایت اولیا را محدود یا متوقف میسازد و به تعبیری، «پشت اولیا را شکسته است». این دیدگاه، چون سایهای بر آینه حقیقت، از منظر عرفان نظری مورد نقد قرار گرفته و با اصول وحدت وجود ناسازگار دانسته شده است.
استاد فرزانه قدسسره تأکید دارند که این حدیث، تنها به ختم نبوت تشریعی اشاره دارد و نه انقطاع ولایت، که جریانی مستمر و سرمدی در عالم وجود است. ولایت، به عنوان باطن نبوت، از طریق اولیای الهی در همه اعصار جاری است و نمیتوان آن را با ختم نبوت محدود دانست. نبوت، چون شاخهای از درخت ولایت، مظهری از آن است و ختم آن، به معنای انقطاع اصل وجودی ولایت نیست.
درنگ: حدیث لا نبی بعدی به ختم نبوت تشریعی اشاره دارد و تأثیری بر استمرار ولایت، به عنوان حقیقت باطنی نبوت، ندارد.
نقد دیدگاه انقطاع ولایت
ادعای برخی شارحان مبنی بر اینکه حدیث لا نبی بعدی ظهور اولیا را متوقف ساخته، چون گوهری بیاصل، فاقد مبنای عقلانی و شرعی است. استاد فرزانه قدسسره این دیدگاه را به دلیل مغایرت با اصول وحدت وجود نقد میکنند. اگر نبوت، مظهری از ولایت باشد، چگونه ختم آن میتواند ولایت را محدود سازد؟ این پرسش، چون کلیدی است که درهای معرفت را میگشاید و نشان میدهد که نبوت، خود جلوهای از ولایت است و انقطاع آن، به معنای انقطاع ولایت نیست.
در نظام عرفانی ابن عربی، ولایت مقام جامعتری نسبت به نبوت دارد. نبوت، به انعکاس حقایق الهی در قالب شریعت محدود است، اما ولایت، چون دریایی بیکران، شامل ادراک مستقیم حقایق از طریق شهود است. این تمایز، چون نوری است که ابهامات را میزداید و استمرار ولایت را در همه اعصار تأیید میکند.
درنگ: ولایت، به عنوان مقام باطنی و جامعتر از نبوت، با ختم نبوت تشریعی منقطع نمیشود و در همه اعصار از طریق اولیا جاری است.
بخش دوم: نقد استحسانات بیاساس در عرفان عامه
ماهیت استحسانات و تأثیرات آن
برخی تفاسیر در عرفان عامه، به ویژه در میان محافل غیرعلمی، بر استحسانات و قضاوتهای مبتنی بر سلیقه شخصی استوار است. این دیدگاهها، چون شاخههای بیریشه، فاقد مبنای شرعی، عقلی یا برهانیاند و گاه به تناقض و تهافت منجر میشوند. استاد فرزانه قدسسره این استحسانات را نقد کرده و آنها را از اصول عرفان نظری دور میدانند.
استحسانات، چون غباری بر آینه حقیقت، گاه به طرح مسائلی نظیر اسقاط تکلیف منجر شدهاند. این دیدگاهها، نه تنها با آیات و روایات سازگار نیستند، بلکه با اصول عقلانی و فلسفی عرفان نظری نیز در تضادند. عرفان نظری، برخلاف عرفان عامه، بر استدلال و شهود مبتنی بر اصول عقلی تأکید دارد و از هرگونه قضاوت بیمبنا پرهیز میکند.
درنگ: استحسانات در عرفان عامه، فاقد مبنای شرعی و عقلیاند و با اصول عرفان نظری ناسازگارند.
تأثیر کلام متمیمی بر عرفان
برخی انحرافات در عرفان عامه، ریشه در تأثیرات کلام متمیمی دارد که با تأکید بر جدایی مطلق میان خالق و مخلوق، از درک وحدت وجود عاجز است. این دیدگاه، چون سدی در برابر جویبار معرفت، به محدودیت صفات مخلوقات و توقیفی بودن اسمای الهی باور دارد. استاد فرزانه قدسسره این تأثیرات را نقد کرده و معتقدند که کلام متمیمی، با وارد کردن افکار غیرعلمی به عرفان، به انحرافات نظری دامن زده است.
عرفان نظری، بر تحلیل وجودی و شهود مبتنی است و با تأکید بر تجلیات الهی در مخلوقات، از محدودیتهای کلام متمیمی فراتر میرود. این نقد، چون تیغی است که پردههای جهل را میدرد و حقیقت وحدت وجود را آشکار میسازد.
درنگ: تأثیرات کلام متمیمی، با تأکید بر جدایی مطلق خالق و مخلوق، به انحرافات نظری در عرفان منجر شده است.
بخش سوم: نقد ادعای اسقاط تکلیف
مغایرت اسقاط تکلیف با اصول عرفانی
یکی از خطرناکترین دیدگاهها در برخی محافل عرفانی، ادعای اسقاط تکلیف برای عارف واصل است که عبادت را مختص ضعفا دانسته و معرفت را جایگزین تکلیف معرفی میکند. این دیدگاه، چون گوهری بیاصل، با اصول شرعی و عرفانی مغایر است. استاد فرزانه قدسسره این ادعا را به شدت نقد کرده و تأکید دارند که تکلیف، به عنوان مظهر عبودیت، در ظرف نشئه ناسوت همواره باقی است.
عبادت، چون جویباری زلال، مظهر عبودیت ذاتی مخلوقات است و نه تنها برای عارف واصل ساقط نمیشود، بلکه در مراتب بالاتر، با شدت بیشتری جریان مییابد. این دیدگاه، با آیه شریفه وَمَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَالْإِنْسَ إِلَّا لِيَعْبُدُونِ (و جن و انس را نیافریدم جز برای آنکه مرا بپرستند) همخوانی دارد که بر ذاتی بودن عبودیت تأکید میورزد.
درنگ: ادعای اسقاط تکلیف، مغایر با اصول شرعی و عرفانی است و عبودیت، به عنوان مقتضای ذات مخلوقات، همواره باقی است.
استثنائات تکلیف در شرایط خاص
در شرایط خاصی مانند بیماری یا بیهوشی، تکلیف به صورت موقت ساقط میشود، اما این استثنا به معنای انقطاع کلی تکلیف نیست. استاد فرزانه قدسسره این وضعیت را به نیاز بدن به غذا تشبیه میکنند که در شرایط خاص، موقتاً تغییر مییابد، اما اصل نیاز باقی است. حتی در این موارد، اگر بیهوشی ناشی از فعل گناهآلود ارادی باشد، فرد مسئول است. تکلیف، چون رکنی از نظام وجودی در نشئه ناسوت، غیرقابل انقطاع است.
درنگ: ساقط شدن تکلیف در شرایط خاص مانند بیماری، موقت است و به معنای انقطاع کلی تکلیف نیست.
بخش چهارم: تمایز میان کاملین و محققین
تعریف کاملین و محققین
شارح فصوص الحکم، میان «کاملین» و «محققین» تمایز قائل شده و کاملین را کسانی میداند که به مرتبه کمال در عبودیت و معرفت رسیدهاند، و محققین را دارای تمامیت وجودی معرفی میکند. استاد فرزانه قدسسره این تمایز را تبیین کرده و تأکید دارند که کاملین، به کمال در عبودیت و معرفت دست یافتهاند، در حالی که محققین، عارفانی هستند که به وصول کامل و شهود حقایق الهی رسیدهاند.
این تمایز، چون خطوطی بر بوم وجود، بر اساس مراتب وجودی و شدت وصول به حقیقت ترسیم شده است. آیه شریفه أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي (دین شما را برایتان کامل کردم و نعمت خود را بر شما تمام نمودم) به این تمایز اشاره دارد، که کمال دین و تمامیت نعمت الهی را نشان میدهد.
درنگ: کاملین به کمال در عبودیت و معرفت رسیدهاند، و محققین به وصول کامل و شهود حقایق الهی دست یافتهاند.
فقر تام و عبادت کامل
کاملین و محققین، به فقر تام (وابستگی وجودی کامل به حق) و عبادت کامل و تمام دست یافتهاند. فقر تام، چون دریچهای به سوی حقیقت، عارف را از هرگونه استقلال ذاتی دور میکند. عبادت کامل، چون گلی شکوفا در باغ معرفت، از سر شهود و ادراک انجام میشود، نه از روی تقلید یا اجبار. این دو ویژگی، عارف را به مرتبهای میرساند که هیچگونه مشارکت ذاتی با حق در اسما را اختیار نمیکند.
آیه شریفه إِيَّاكَ نَعْبُدُ وَإِيَّاكَ نَسْتَعِينُ (تنها تو را میپرستیم و تنها از تو یاری میجوییم) به این حقیقت اشاره دارد که عبودیت و فقر وجودی، ذاتی مخلوقات است.
درنگ: فقر تام و عبادت کامل، عارف را به مرتبهای میرساند که از هرگونه استقلال ذاتی دور است.
بخش پنجم: نقد مفهوم مشارکت در اسمای الهی
مشارکت ذاتی و ظهوری
شارح فصوص الحکم مدعی است که کاملین و محققین، مشارکت با خدا در اسمای الهی را اختیار نمیکنند. استاد فرزانه قدسسره این ادعا را نقد کرده و تأکید دارند که مشارکت به معنای مماثله (شباهت ذاتی) با خدا محال است، زیرا ذات الهی از هرگونه مشابهت مبراست. اما مشارکت به معنای ظهور اسمای الهی در مخلوقات، چون جویباری از سرچشمه حقیقت، امری قهری و واقعی است.
مخلوقات، به عنوان مظاهر اسمای الهی، به صورت قهری متصف به این اسما هستند. آیه شریفه وَلِلَّهِ الْأَسْمَاءُ الْحُسْنَىٰ فَادْعُوهُ بِهَا (و نیکوترین نامها از آن خداست، پس او را با آنها بخوانید) بر این حقیقت تأکید دارد که اسمای الهی در عالم ظهور دارند، اما این ظهور به معنای شراکت ذاتی نیست.
درنگ: مشارکت ذاتی با خدا در اسما محال است، اما ظهور اسمای الهی در مخلوقات، قهری و ضروری است.
نقد اتصاف عرضی به اسمای الهی
شارح، اتصاف به اسمای الهی را عرضی و غیرمقتضی ذات مخلوقات میداند. استاد فرزانه قدسسره این دیدگاه را نادرست دانسته و تأکید دارند که اتصاف ذاتی به اسمای الهی برای مخلوقات محال است، زیرا ذات مخلوق، قائم به ذات الهی است. اما اتصاف ظهوری، چون نوری که از خورشید حقیقت ساطع میشود، قهری و ضروری است. ادعای عرضی بودن این اتصاف، ناشی از خلط میان اتصاف ذاتی و ظهوری است.
در فلسفه و عرفان اسلامی، مخلوقات به عنوان مظاهر حق، به صورت ظهوری متصف به اسمای الهی هستند. این اتصاف، نه عرضی (به معنای زوالپذیر) است و نه ذاتی (به معنای استقلال وجودی)، بلکه تجلی وجودی حق در مراتب خلق است.
درنگ: اتصاف ظهوری به اسمای الهی، قهری و ضروری است و ادعای عرضی بودن آن، ناشی از خلط مفاهیم است.
بخش ششم: عبودیت به عنوان مقتضای ذات مخلوقات
ذاتی بودن عبودیت
عبودیت، چون رکنی استوار در بنای وجود، مقتضای ذات مخلوقات است و نه امری ارادی یا اختیاری. استاد فرزانه قدسسره تأکید دارند که عبودیت، به معنای وابستگی وجودی به حق، در همه موجودات، از جمادات تا انسان، به صورت قهری وجود دارد. آیه شریفه يُسَبِّحُ لِلَّهِ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَمَا فِي الْأَرْضِ (آنچه در آسمانها و زمین است برای خدا تسبیح میگویند) بر این حقیقت دلالت دارد.
عبودیت، در عرفان، به معنای فقر وجودی و ظهور ربوبیت الهی در مخلوقات است. این مفهوم، با دیدگاه فلسفی «وجود رابط» همخوانی دارد، زیرا همه موجودات، قائم به حقاند و بدون او فاقد وجودند.
درنگ: عبودیت، مقتضای ذات مخلوقات است و در همه موجودات، به صورت قهری، وجود دارد.
نقد اختصاص عبودیت به انبیا و رسل
شارح، عبودیت را مختص انبیا و رسل دانسته، اما استاد فرزانه قدسسره این دیدگاه را نقد کرده و تأکید دارند که عبودیت، مختص انبیا و رسل نیست، زیرا همه مخلوقات، به صورت ذاتی، عبد حقاند. انبیا و رسل، به دلیل شدت ظهور عبودیت، در این مقام برجستهاند، اما این به معنای انحصار نیست. آیه شریفه يُسَبِّحُ لِلَّهِ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَمَا فِي الْأَرْضِ بر عموم عبودیت دلالت دارد.
این نقد، چون نوری است که محدودیتهای دیدگاههای کلامی را میزداید و عبودیت را به عنوان حقیقتی فراگیر در همه مخلوقات تأیید میکند.
درنگ: عبودیت، مختص انبیا و رسل نیست و همه مخلوقات، به صورت ذاتی، عبد حقاند.
بخش هفتم: نقد توقیفی بودن اسمای الهی
رد توقیفی بودن اسما
شارح، اسمای الهی را توقیفی دانسته و اطلاق برخی اسما، مانند نبی و رسول، بر خدا را جایز نمیداند. استاد فرزانه قدسسره این دیدگاه را نقد کرده و تأکید دارند که اسمای الهی، توقیفی نیستند و هر صفت کمالی میتواند بر خدا اطلاق شود. آیاتی نظیر مُنَبِّئُكُمْ بِمَا كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ (شما را از آنچه میکردید خبر میدهد) دلالت بر اطلاق صفت «منبئ» بر خدا دارند.
در عرفان و فلسفه اسلامی، اسمای الهی به کمالات ذاتی حق اشاره دارند و محدود به تعداد خاصی نیستند. این دیدگاه، با تأکید بر بینهایت بودن صفات کمال الهی، از محدودیتهای کلام متمیمی فراتر میرود.
درنگ: اسمای الهی توقیفی نیستند و هر صفت کمالی میتواند بر خدا اطلاق شود.
ولایت به عنوان اسم جاری
ولایت، به عنوان یکی از اسمای الهی، بر بندگان خدا در دنیا و آخرت اطلاق میشود. آیاتی نظیر وَلِيُّ الَّذِينَ آمَنُوا (سرپرست کسانی که ایمان آوردهاند) و هُوَ الْوَلِيُّ الْحَمِيدُ (او سرپرست ستوده است) بر این حقیقت دلالت دارند. ولایت، چون جویباری از سرچشمه ربوبیت، امری جاری و دائمی است و با ظهور سایر اسما، مانند حی و عالم، در مخلوقات منافاتی ندارد.
درنگ: ولایت، به عنوان اسمی الهی، بر بندگان خدا در دنیا و آخرت اطلاق میشود و با ظهور سایر اسما منافاتی ندارد.
بخش هشتم: نقد انقطاع عبودیت با ختم نبوت
استمرار عبودیت
شارح مدعی است که با ختم نبوت، عبودیت کامل منقطع میشود. استاد فرزانه قدسسره این دیدگاه را نقد کرده و تأکید دارند که عبودیت، به عنوان مقتضای ذات مخلوقات، با ختم نبوت منقطع نمیشود. حدیث أَنَا وَالسَّاعَةُ كَهَاتَيْنِ (من و قیامت مانند این دو انگشتیم) بر استمرار رسالت نبوی تا قیامت دلالت دارد. عبودیت، در قیامت به کمال خود میرسد و نه تنها منقطع نمیشود، بلکه ظهور کامل مییابد.
این حدیث، چون گوهری درخشان، استمرار معنوی رسالت پیامبر (ص) را تا قیامت تضمین میکند. این استمرار، از طریق امامت و ولایت اولیا حفظ شده و عبودیت را در همه اعصار پایدار میسازد.
درنگ: عبودیت، با ختم نبوت منقطع نمیشود و در قیامت به کمال خود میرسد.
تبیین آیه «لمن الملک الیوم»
آیه شریفه لِمَنِ الْمُلْكُ الْيَوْمَ لِلَّهِ الْوَاحِدِ الْقَهَّارِ (امروز فرمانروایی از آن کیست؟ از آن خدای یگانه چیره است) به ظهور کامل عبودیت در قیامت اشاره دارد. استاد فرزانه قدسسره تأکید دارند که این آیه، نه به انقطاع عالم، بلکه به ظهور کامل ربوبیت الهی در برابر عبودیت مخلوقات دلالت دارد. در قیامت، همه مخلوقات، از انبیا تا مستکبرین، در برابر حق به عبودیت کامل میرسند.
پاسخ لِلَّهِ الْوَاحِدِ الْقَهَّارِ از سوی خلق است که عبودیت خود را اعلام میکنند، نه از سوی خدا. این آیه، چون مشعلی نورانی، کمال نظم وجودی در قیامت را نشان میدهد، جایی که همه مخلوقات، به صورت ظهوری، عبد حقاند.
درنگ: آیه لِمَنِ الْمُلْكُ الْيَوْمَ به ظهور کامل عبودیت در قیامت دلالت دارد و پاسخ آن از سوی خلق است.
ذکر خفی اولیا
ذکر لِمَنِ الْمُلْكُ الْيَوْمَ لِلَّهِ الْوَاحِدِ الْقَهَّارِ یکی از اذکار خفی اولیای کامل است. سالک، با گفتن لِمَنِ الْمُلْكُ و پاسخ لِلَّهِ الْوَاحِدِ الْقَهَّارِ، وحدت حق و عبودیت خود را اعلام میکند. این ذکر، چون تنفسی معنوی، سالک را در دنیا به مرتبه قیامت وجودی میرساند.
استاد فرزانه قدسسره تأکید دارند که این ذکر، نه از سوی خدا، بلکه از سوی خلق ادا میشود. در قیامت، همه مخلوقات به صورت جمعی این ذکر را ادا میکنند، که نشانه کمال عبودیت و ظهور ربوبیت الهی است.
درنگ: ذکر لِمَنِ الْمُلْكُ الْيَوْمَ لِلَّهِ الْوَاحِدِ الْقَهَّارِ، ذکر خفی اولیای کامل است که عبودیت کامل را در دنیا و قیامت نشان میدهد.
بخش نهم: نقد انقطاع تکلیف به عنوان انحراف
انحراف در ادعای انقطاع تکلیف
ادعای انقطاع تکلیف، چه در عرفان و چه در سایر حالات، انحرافی خطرناک و مغایر با دین است. استاد فرزانه قدسسره تأکید دارند که تکلیف، جزء لاینفک حیات ناسوتی است و تا زمانی که انسان در دنیا حضور دارد، باقی میماند. این ادعا، در برخی محافل، به توجیه بیتوجهی به احکام شرعی منجر شده و چون سمی مهلک، به بنیانهای دینی آسیب میرساند.
تکلیف، چون رکنی از نظم وجودی، با عبودیت ذاتی مخلوقات همخوانی دارد. آیه شریفه فَاسْتَقِمْ كَمَا أُمِرْتَ (چنانکه مأموری پایداری کن) بر ضرورت استمرار در تکلیف تأکید دارد. در عرفان نظری، تکلیف نه تنها مانع سلوک نیست، بلکه خود بخشی از سلوک است.
درنگ: ادعای انقطاع تکلیف، انحرافی خطرناک است که با اصول شرعی و عرفانی مغایرت دارد.
نقد تأثیرات غیرعلمی در علم دینی
برخی دیدگاههای غیرعلمی در علم دینی، که ریشه در افکار غیرمنطقی دارند، به انحرافات نظری منجر شدهاند. استاد فرزانه قدسسره این دیدگاهها را نقد کرده و معتقدند که علم دینی باید بر استدلال و شهود مبتنی باشد، نه بر پیشفرضهای غیرمستدل. این نقد، چون آینهای است که کاستیهای علم دینی را بازمیتاباند و بر ضرورت انسجام فکری تأکید میورزد.
بخش دهم: استمرار رسالت و ولایت
حدیث «أنا والساعة کهاتین»
حدیث أَنَا وَالسَّاعَةُ كَهَاتَيْنِ (من و قیامت مانند این دو انگشتیم)، چون نوری درخشان، بر استمرار رسالت نبوی تا قیامت دلالت دارد. استاد فرزانه قدسسره تأکید دارند که این حدیث، به معنای استمرار معنوی رسالت پیامبر (ص) است. این استمرار، از طریق امامت و ولایت اولیا تضمین شده و عالم را از نبود پیامبر خالی نمیگذارد.
آیه شریفه كُلُّ مَنْ عَلَيْهَا فَانٍ (هر که بر روی زمین است فانی میشود) به فناپذیری موجودات زمینی اشاره دارد، اما اولیای الهی، که از نشئه زمینی فراتر رفتهاند، از این فنا مصوناند. این دیدگاه، استمرار ولایت را در برابر حوادث و تحولات عالم تأیید میکند.
درنگ: حدیث أَنَا وَالسَّاعَةُ كَهَاتَيْنِ بر استمرار رسالت نبوی و ولایت اولیا تا قیامت دلالت دارد.
رجعت و دولت حق
استاد فرزانه قدسسره تأکید دارند که اعتقاد به رجعت و ظهور دولت حق، چون گوهری در صدف اعتقادات شیعی، از استمرار ولایت و رسالت نشأت میگیرد. این اعتقادات، با حدیث ثقلین (إِنِّي تَارِكٌ فِيكُمُ الثَّقَلَيْنِ كِتَابَ اللَّهِ وَعِتْرَتِي؛ من در میان شما دو چیز گرانبها میگذارم: کتاب خدا و عترتم) همخوانی دارد که استمرار هدایت الهی را تضمین میکند.
جمعبندی
فص عزيري در فصوص الحکم، چون دریچهای به سوی حقیقت، به بررسی نسبت میان نبوت، ولایت و عبودیت پرداخته و پرسشهایی عمیق در باب ظرفیت وجودی انسان مطرح ساخته است. استاد فرزانه قدسسره، با نگاهی نقادانه، دیدگاههای شارح و استحسانات بیاساس را بررسی کرده و بر اصول عرفان نظری تأکید ورزیدهاند. حدیث لا نبی بعدی به ختم نبوت تشریعی اشاره دارد و تأثیری بر استمرار ولایت ندارد. عبودیت، مقتضای ذات مخلوقات است و در قیامت به کمال خود میرسد. ادعای اسقاط تکلیف، انحرافی خطرناک است که با اصول شرعی و عرفانی مغایرت دارد. اسمای الهی، به صورت ظهوری در مخلوقات تجلی دارند و مشارکت ذاتی با خدا محال است. ذکر لِمَنِ الْمُلْكُ الْيَوْمَ لِلَّهِ الْوَاحِدِ الْقَهَّارِ نماد تحقق عبودیت کامل در سالک و ظهور ربوبیت الهی در قیامت است. این نوشتار، چون باغی پرشکوفه، مفاهیم عرفانی و فلسفی را در قالبی منسجم و علمی ارائه میدهد تا خواننده را به سوی حقیقت هدایت کند.
با نظارت صادق خادمی