در حال بارگذاری ...
صادق خادمی
صادق خادمی

جستجوی زنده در تمام درس‌ها

یافتن درس بر اساس شماره (در این دسته)

فصوص الحکم 787

متن درس





شرح فصوص الحکم: فص عیسویه (جلسه 787)

شرح فصوص الحکم: فص عیسویه

برگرفته از درس‌گفتارهای استاد فرزانه قدس‌سره (جلسه ۷۸۷)

مقدمه: تبیین عرفانی و فلسفی رابطه عرفان و برهان

فص عیسویه از فصوص الحکم ابن‌عربی، دریچه‌ای است به سوی فهم عمیق رابطه وجودی میان عرفان و برهان، که در آن فرآیند وصول به حقیقت الهی از طریق معرفت شهودی و استدلال عقلی مورد کاوش قرار می‌گیرد. این شرح، با نگاهی عرفانی و فلسفی، به بررسی آرای ابن‌عربی و نقد دیدگاه‌های شارحان پرداخته و با استناد به آیات قرآن کریم، به تبیین مفاهیم پیچیده‌ای چون رهایی از غم و عبوس، تجلی الهی، و نقش معصومین به‌عنوان محور معرفت و عمل می‌نشیند. متن حاضر، با رویکردی جامع و عمیق، به تحلیل تمایز میان عرفان و برهان، نقد انحرافات برخی مدعیان تصوف، و نیز نقش انسان در سیر به سوی کمال الهی پرداخته است. ساختار این نوشتار، با افزودن عناوین و زیرعناوین تخصصی، توضیحات تکمیلی، تمثیلات ادبی و جمع‌بندی‌های تفصیلی، به‌گونه‌ای طراحی شده که محتوایی منسجم، دانشگاهی و جذاب ارائه نماید.

بخش نخست: عرفان و رهایی از غم و عبوس

نقش عرفان در رهایی از محدودیت‌های فکری

عرفان، چونان خوابی تعبیرشده، انسان را از غم و تنگ‌نظری (عبوس) رهایی می‌بخشد. چنان‌که در عبارتی از ابن‌عربی آمده: «فَيَرِيحُهُ مِنْ كُلِّ غَمٍّ فِي تِلاوَتِهِ عَبَثَ»، عرفان با هدایت انسان به سوی معرفت شهودی، او را از تاریکی جهل و تنگ‌نظری فکری آزاد می‌سازد. این رهایی، مانند گشودن پنجره‌ای در شب تار، قلب را به نور حقیقت روشن می‌کند.

درنگ: عرفان، با هدایت انسان به سوی معرفت شهودی، او را از غم و تنگ‌نظری فکری رهایی می‌بخشد و قلبش را به نور حقیقت منور می‌سازد.

تلاوت سوره عبس و رهایی از عبوس

تلاوت سوره عبس، چنان‌که در آیه کریمه «عَبَسَ وَتَوَلَّىٰ» (او چهره درهم کشید و روی برتافت) آمده، نمادی از تأمل در معارف الهی است که انسان را از تاریکی جهل و تنگ‌نظری نجات می‌دهد. این تلاوت، مانند جویباری زلال، قلب را از آلودگی‌های فکری پاک می‌سازد.

درنگ: تلاوت سوره عبس، به‌عنوان نمادی از تأمل در آیات الهی، انسان را از جهل و تنگ‌نظری رهایی می‌بخشد.

عبوس الفکر و ضیق الجهل

عبارت «عَبُوسُ الْفِكْرِ وَضِيقُ الْجَهْلِ» به تنگ‌نظری فکری و تاریکی جهل اشاره دارد که صاحب برهان را در بر می‌گیرد. این محدودیت، مانند پرده‌ای بر آینه معرفت، مانع از دیدن حقیقت به‌صورت کامل می‌شود.

درنگ: عبوس الفکر و ضیق الجهل، به تنگ‌نظری و تاریکی جهل اشاره دارد که مانع درک کامل حقیقت توسط صاحب برهان می‌شود.

نتیجه‌گیری بخش نخست

عرفان، به‌عنوان راهی شهودی، انسان را از غم و تنگ‌نظری رهایی می‌بخشد و او را به سوی نور حقیقت هدایت می‌کند. تلاوت آیات الهی، به‌ویژه سوره عبس، قلب را از تاریکی جهل پاک می‌سازد و انسان را به معرفتی وصولی رهنمون می‌شود. این بخش، بر نقش عرفان در آزادسازی انسان از محدودیت‌های فکری تأکید دارد و عبوس الفکر را مانعی در برابر وصول به حقیقت معرفی می‌کند.

بخش دوم: تمایز عرفان و برهان

محدودیت‌های برهان در وصول به حقیقت

برهان، به دلیل وابستگی به استدلال عقلی و قیاس، در چارچوب الفاظ و مفاهیم ذهنی باقی می‌ماند. صاحب برهان، مانند کسی که در سایه می‌نشیند، تنها اوصاف و صفات را می‌بیند و از درک ذات الهی به‌صورت آزاد و بی‌واسطه محروم است.

درنگ: برهان، به دلیل وابستگی به قیاس و الفاظ، در درک اوصاف محدود می‌ماند و نمی‌تواند ذات الهی را به‌صورت آزاد آشکار سازد.

برتری عرفان بر برهان

عرفان، معرفتی وصولی و شهودی است که انسان را به تجربه مستقیم حقیقت رهنمون می‌سازد. برخلاف برهان که به قول و اعتقاد وابسته است، عرفان، مانند پرواز پرنده‌ای آزاد، از محدودیت‌های زبانی و منطقی فراتر می‌رود و به ذات الهی نزدیک‌تر می‌شود.

درنگ: عرفان، به دلیل شهودی بودن، از محدودیت‌های زبانی و منطقی برهان فراتر می‌رود و انسان را به ذات الهی نزدیک‌تر می‌سازد.

قیل و قال و محدودیت‌های گفتاری

برهان، به قول و قیل و قال وابسته است، اما این قیل و قال، نه به معنای الفاظ بی‌معنا، بلکه به تبادل افکار و اعتقادات اشاره دارد. این تبادل، اگرچه ارزشمند است، مانند گفت‌وگویی در ساحل اقیانوس معرفت، نمی‌تواند جایگزین تجربه شهودی عرفان شود.

درنگ: قیل و قال، به معنای تبادل افکار و اعتقادات است، اما به دلیل محدودیت‌های گفتاری، نمی‌تواند جایگزین معرفت شهودی عرفان شود.

نتیجه‌گیری بخش دوم

تمایز میان عرفان و برهان، در ماهیت شهودی و وصولی عرفان و محدودیت‌های زبانی و منطقی برهان نهفته است. عرفان، با رهایی از قیود استدلال، انسان را به سوی تجربه مستقیم حقیقت هدایت می‌کند، در حالی که برهان، در چارچوب قول و قیاس باقی می‌ماند. این بخش، بر برتری معرفت عرفانی در وصول به ذات الهی تأکید دارد.

بخش سوم: تجلی الهی و طلب حقیقت

تجلی الهی برای طالب حق

عبارت «لَقَدْ تَجَلَّى لِلَّذِي قَدْ جَاءَ فِي طَلَبِ الْقَبَسِ» به تجلی الهی برای کسی اشاره دارد که در طلب حقیقت (قبس) است. این تجلی، مانند روشن شدن چراغی در تاریکی، نتیجه اجتهاد و طلب صادقانه است.

درنگ: تجلی الهی، نتیجه اجتهاد و طلب صادقانه است که طالب حق را به نور حقیقت رهنمون می‌سازد.

نور الهی و حقیقت اشیا

طالب حق، با اجتهاد، به نوری می‌رسد که «يَرَى بِهِ الْأَشْيَاءَ كَمَا هِيَ»، یعنی اشیا را همان‌گونه که هستند می‌بیند. این نور، مانند آینه‌ای صاف، حقیقت اشیا را بی‌هیچ پرده‌ای آشکار می‌سازد.

درنگ: نور الهی، حقیقت اشیا را همان‌گونه که هستند آشکار می‌سازد و طالب حق را به معرفت وصولی می‌رساند.

سفر در تاریکی طبیعت

کسی که در «ظُلْمَةِ لَيْلِ طَبِيعَتِهِ» (تاریکی شب طبیعت خود) به سوی خدا سیر می‌کند، از قوای روحانی خود بهره می‌جوید تا نوری بیابد که قلبش را روشن کند. این سفر، مانند حرکت کاروانی در شب، نیازمند استقامت و صداقت است.

درنگ: سیر در تاریکی طبیعت، با بهره‌گیری از قوای روحانی، قلب را به نور حقیقت روشن می‌سازد.

تمثیل موسی و طلب قبس

حضرت موسی (ع)، به‌عنوان طالب حق، در پی قبس (آتش) بود، اما به نور الهی دست یافت: «فَرَآهُ نَارًا وَهُوَ نُورٌ». این نور، مانند شعله‌ای که تاریکی را می‌زداید، تجلی حق برای کاملان و اقطاب است.

درنگ: داستان موسی، نشان‌دهنده تبدیل طلب ظاهری (قبس) به وصول به نور الهی است که برای کاملان رخ می‌دهد.

نتیجه‌گیری بخش سوم

تجلی الهی، نتیجه طلب صادقانه و اجتهاد در مسیر حقیقت است. طالب حق، با سیر در تاریکی طبیعت و بهره‌گیری از قوای روحانی، به نوری می‌رسد که حقیقت اشیا را آشکار می‌سازد. داستان موسی، نمونه‌ای از این سیر و وصول است که انسان را از طلب ظاهری به معرفت حقیقی هدایت می‌کند.

بخش چهارم: کاملان، متوسطین و نقش معصومین

تمایز کاملان و متوسطین

کاملان، مانند انبیا و اولیا، به مقام جمع الهی می‌رسند، در حالی که متوسطین در عالم مثال و خیال مقید باقی می‌مانند: «وَعَلَى الْمُتَوَسِّطِينَ فِي السُّلُوكِ الَّذِينَ لَا وُصُولَ لَهُمْ إِلَى عَيْنِ الْكَمَالِ الْحَقِيقِي». این تمایز، مانند تفاوت میان قله‌نشینان و راه‌پیمایان در دامنه است.

درنگ: کاملان به مقام جمع الهی می‌رسند، در حالی که متوسطین در عالم مثال و خیال مقید باقی می‌مانند.

نقش معصومین در معرفت و عمل

معصومین، به‌عنوان اسوه حسنه، محور معرفت و عمل‌اند: «لَقَدْ كَانَ لَكُمْ فِي رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ» (به‌راستی در رسول خدا برای شما الگویی نیکوست). هر کس در عمل و اعتقاد به آنها تأسی کند، به حقیقت می‌رسد.

درنگ: معصومین، به دلیل عصمت، محور معرفت و عمل‌اند و تأسی به آنها انسان را به حقیقت می‌رساند.

نقد انحرافات برخی مدعیان تصوف

برخی مدعیان تصوف، به دلیل وابستگی به جریان‌های استعماری یا انحراف از شرع، از مسیر حقیقت دور افتاده‌اند. این انحرافات، مانند خاشاکی بر سطح زلال معرفت، عرفان را آلوده می‌سازند.

درنگ: برخی مدعیان تصوف، به دلیل انحراف از شرع یا وابستگی به استعمار، از مسیر حقیقت دور افتاده‌اند.

خطر انحراف در مراتب بالای تصوف

هرچه مراتب تصوف بالاتر می‌رود، خطر انحراف بیشتر می‌شود، زیرا برخی مدعیان ممکن است به جریان‌های استعماری وابسته باشند. این خطر، مانند طوفانی در دریای معرفت، سالک را تهدید می‌کند.

درنگ: در مراتب بالای تصوف، خطر انحراف به دلیل وابستگی‌های استعماری افزایش می‌یابد.

لزوم تأسی به معصومین

هر کس، از هر مرتبه‌ای، باید در عمل و اعتقاد به معصومین تأسی کند تا از گمراهی در امان بماند. این تأسی، مانند قطب‌نمایی است که سالک را به سوی مقصد هدایت می‌کند.

درنگ: تأسی به معصومین، انسان را از گمراهی حفظ کرده و به سوی حقیقت هدایت می‌کند.

نقد تقسیم‌بندی‌های غیرشرعی

تقسیم‌بندی‌های غیرشرعی، مانند جداسازی فقه، عرفان و فلسفه، یا پیشنهاد شورای رهبری، با وحدت دین و محوریت معصومین ناسازگار است. این تقسیم‌بندی‌ها، مانند تکه‌تکه کردن پارچه‌ای یکپارچه، وحدت معرفتی را مخدوش می‌سازند.

درنگ: تقسیم‌بندی‌های غیرشرعی، با وحدت دین و محوریت معصومین ناسازگار است و معرفت را تکه‌تکه می‌کند.

لزوم احتیاط در پذیرش مدعیان

تاریخ اسلام پر از مدعیان دروغین نبوت، ولایت و امامت است. لذا باید با احتیاط و بررسی دقیق، افراد را سنجید تا از گمراهی جلوگیری شود. این احتیاط، مانند نگهبانی هوشیار در دروازه معرفت، از ورود بدعت‌ها جلوگیری می‌کند.

درنگ: احتیاط در پذیرش مدعیان، با بررسی دقیق و سوفاف، از گمراهی و بدعت جلوگیری می‌کند.

نقد انحرافات علم دینی

برخی رویکردهای علم دینی، به دلیل فقدان تطابق با شرع و عصمت، به انحراف کشیده شده‌اند. این انحرافات، مانند شاخه‌های کج‌وراست در درخت معرفت، نیازمند اصلاح و بازگشت به محور معصومین‌اند.

درنگ: انحرافات علم دینی، به دلیل عدم تطابق با شرع و عصمت، نیازمند اصلاح و بازگشت به محور معصومین است.

نقش معصومین به‌عنوان محور هدایت

معصومین، به‌عنوان محور هدایت، معیار حقانیت‌اند. هر کس در عمل و اعتقاد به آنها تأسی کند، مانند مسافری که به قطب‌نما اعتماد دارد، به مقصد حقیقت می‌رسد.

درنگ: معصومین، معیار حقانیت‌اند و تأسی به آنها انسان را به مقصد حقیقت هدایت می‌کند.

نقد مصاديق اقطاب صوفیه

اصطلاح «قطب» در تصوف، گاه به افرادی اطلاق می‌شود که از مسیر شرع و عصمت دور افتاده‌اند. این افراد، مانند ستارگانی که در آسمان معرفت کاذب می‌درخشند، نمی‌توانند هدایتگر حقیقی باشند.

درنگ: برخی مدعیان عنوان قطب در تصوف، به دلیل انحراف از شرع و عصمت، نمی‌توانند هدایتگر حقیقی باشند.

اهمیت سندیت در معرفت

معصومین، به دلیل داشتن سند و شناسنامه، معیار حقانیت‌اند. هر کس باید عمل و اعتقاد خود را با آنها سنجیده و تنظیم کند، مانند معماری که بنای خود را با شاقول می‌سنجد.

درنگ: معصومین، به دلیل سندیت و عصمت، معیار سنجش حقانیت‌اند و باید محور عمل و اعتقاد قرار گیرند.

نقد انحرافات تاریخی

در طول تاریخ، گروه‌هایی از شیعیان و بنی‌هاشم به دلیل ناتوانی در تحمل بار عصمت و امامت، به گمراهی افتاده‌اند. این انحرافات، مانند شاخه‌های جداافتاده از درخت حقیقت، از محور معصومین دور شده‌اند.

درنگ: انحرافات تاریخی برخی شیعیان، نتیجه ناتوانی در تحمل بار عصمت و دوری از معصومین است.

نتیجه‌گیری بخش چهارم

معصومین، به‌عنوان محور معرفت و عمل، معیار حقانیت‌اند و هرگونه انحراف از آنها به گمراهی منجر می‌شود. تمایز میان کاملان و متوسطین، نقد انحرافات برخی مدعیان تصوف، و لزوم احتیاط در پذیرش مدعیان، از نکات کلیدی این بخش است. تأسی به معصومین، انسان را از انحرافات علم دینی و گمراهی‌های تاریخی حفظ می‌کند.

بخش پنجم: نقد مصاديق و تبیین اصول هدایت

نقد مصاديق گمراه‌کننده

برخی افراد با عناوین مقدس، مانند قطب یا مرشد، به دلیل انحراف از شرع و وابستگی به جریان‌های استعماری، از مسیر حقیقت دور افتاده‌اند. این افراد، مانند آینه‌های شکسته، نمی‌توانند نور حقیقت را بازتاب دهند.

درنگ: برخی مدعیان عناوین مقدس، به دلیل انحراف از شرع و وابستگی به استعمار، نمی‌توانند نور حقیقت را بازتاب دهند.

اهمیت تطابق با شرع و عصمت

هر کس، از هر مرتبه‌ای، باید عمل و اعتقاد خود را با شرع و عصمت تنظیم کند. انحراف از این محور، مانند گم شدن در بیابان بی‌پایان، به گمراهی می‌انجامد.

درنگ: تطابق با شرع و عصمت، معیار حقانیت است و انحراف از آن به گمراهی می‌انجامد.

نقد تقسیم‌بندی‌های غیرشرعی در علم دینی

تقسیم‌بندی‌های غیرشرعی در علم دینی، مانند جداسازی فقه، عرفان و فلسفه، وحدت معرفتی را مخدوش می‌سازد. این تقسیم‌بندی‌ها، مانند دیوارهایی که باغی واحد را تکه‌تکه می‌کنند، از وصول به حقیقت جلوگیری می‌کنند.

درنگ: تقسیم‌بندی‌های غیرشرعی در علم دینی، وحدت معرفتی را مخدوش کرده و از وصول به حقیقت جلوگیری می‌کند.

لزوم سوفاف در پذیرش رهبران دینی

تاریخ اسلام، شاهد مدعیان دروغین بسیاری بوده است. سوفاف و بررسی دقیق، مانند نگهبانی در دروازه شهر، از پذیرش مدعیان گمراه‌کننده جلوگیری می‌کند.

درنگ: سوفاف و بررسی دقیق، از پذیرش مدعیان دروغین و گمراه‌کننده جلوگیری می‌کند.

نقد انحرافات مصداقی در تصوف

برخی مدعیان تصوف، با رفتارهای غیرشرعی و وابستگی به جریان‌های استعماری، از مسیر حقیقت دور افتاده‌اند. این انحرافات، مانند علف‌های هرز در باغ معرفت، نیازمند پاکسازی‌اند.

درنگ: انحرافات برخی مدعیان تصوف، مانند علف‌های هرز، نیازمند پاکسازی از باغ معرفت است.

نقش معصومین به‌عنوان محور وحدت

معصومین، مانند خورشیدی که همه سیارات به دور آن می‌چرخند، محور وحدت معرفتی و عملی‌اند. هر کس از آنها فاصله بگیرد، مانند سیاره‌ای سرگردان، در تاریکی گمراهی فرو می‌رود.

درنگ: معصومین، محور وحدت معرفتی و عملی‌اند و دوری از آنها به گمراهی می‌انجامد.

نتیجه‌گیری بخش پنجم

نقد مصاديق گمراه‌کننده، تأکید بر تطابق با شرع و عصمت، و لزوم سوفاف در پذیرش رهبران دینی، از نکات کلیدی این بخش است. معصومین، به‌عنوان محور وحدت، معیار حقانیت‌اند و هرگونه انحراف از آنها، چه در علم دینی و چه در تصوف، به گمراهی می‌انجامد. این بخش، بر اهمیت بازگشت به معصومین و پرهیز از تقسیم‌بندی‌های غیرشرعی تأکید دارد.

نتیجه‌گیری

فص عیسویه از فصوص الحکم، با تبیین رابطه میان عرفان و برهان، برتری معرفت شهودی را در وصول به حقیقت الهی نشان می‌دهد. عرفان، با رهایی از غم و تنگ‌نظری، انسان را به سوی نور حقیقت هدایت می‌کند، در حالی که برهان در چارچوب قیاس و الفاظ محدود می‌ماند. تجلی الهی، نتیجه طلب صادقانه است و معصومین، به‌عنوان محور معرفت و عمل، معیار حقانیت‌اند. نقد انحرافات علم دینی و برخی مدعیان تصوف، بر لزوم تطابق با شرع و عصمت تأکید دارد. این نوشتار، با بهره‌گیری از تمثیلات و استعارات فاخر، تلاشی است برای ارائه محتوایی منسجم و عمیق که روح عرفان ابن‌عربی را به زبانی روشن و متین منتقل می‌کند.

با نظارت صادق خادمی