در حال بارگذاری ...
صادق خادمی
صادق خادمی

جستجوی زنده در تمام درس‌ها

یافتن درس بر اساس شماره (در این دسته)

فصوص الحکم 792

متن درس

تحلیل و تبیین فص عیسویه از فصوص الحکم

برگرفته از درس‌گفتارهای استاد فرزانه قدس‌سره (جلسه ۷۹۲)

مقدمه

فص عیسویه از فصوص الحکم ابن‌عربی، یکی از عمیق‌ترین بخش‌های این اثر عرفانی است که به بررسی مقام حضرت عیسی (ع) و نسبت او با حق‌تعالی می‌پردازد. این بخش، با تکیه بر آیات قرآن کریم، به‌ویژه آیه ۱۱۶ سوره مائده، به تبیین جایگاه عیسی به‌عنوان کلمه الهی و عبد حق پرداخته و از منظری عرفانی و کلامی، مفاهیم عمیقی چون علم الهی، هویت خلقی، و عبودیت را مورد کاوش قرار می‌دهد. شرح حاضر، برگرفته از درس‌گفتارهای استاد فرزانه قدس‌سره، با رویکردی نقادانه به تحلیل تفاسیر ابن‌عربی و شارحان او پرداخته و بر ضرورت پایبندی به نص وحیانی تأکید می‌ورزد. این نوشتار، با زبانی فصیح و متین، به گونه‌ای تنظیم شده که ضمن حفظ تمامی جزئیات و نکات اصلی، ساختاری علمی و منسجم ارائه دهد و برای مخاطبان متخصص در حوزه‌های عرفان، کلام، و فلسفه اسلامی، فهمی دقیق و جامع فراهم آورد. در این راستا، از تمثیلات و اشارات ادبی بهره گرفته شده تا مفاهیم عمیق عرفانی با بیانی روشن و دلنشین عرضه شوند، بی‌آنکه از چارچوب علمی و دانشگاهی فاصله گرفته شود.

بخش نخست: نقد تحریف لفظی و معنایی آیات قرآنی

تحریف لفظی آیه و نقد آن

یکی از محورهای اصلی نقد در این شرح، تغییر لفظ «فِي نَفْسِكَ» به «فِيهَا» توسط شارحان فصوص الحکم است. این تغییر، در آیه شریفه ﴿وَلَا أَعْلَمُ مَا فِي نَفْسِكَ إِنَّكَ أَنْتَ عَلَّامُ الْغُيُوبِ﴾ (مائده: ۱۱۶؛ «من نمی‌دانم در نفس تو چیست، تو خود دانای غیبهائی») رخ داده است. شارحان، با این تغییر، قصد داشته‌اند عينيت حضرت عیسی (ع) با حق‌تعالی را برجسته کنند. اما این دستکاری لفظی، به دلیل فقدان مبنای شرعی، به تحریف کلام وحیانی منجر شده و از منظر کلامی و شرعی، ناپذیرفتنی است.

درنگ: قرآن کریم، به‌عنوان کلام الهی، غیرقابل تغییر است. هرگونه دستکاری در الفاظ آن، حتی با نیت معنایی، نقض اصل امانتداری در نقل وحی محسوب می‌شود و به اعتبار تفسیر آسیب می‌رساند.

برای مثال، این تحریف مانند آن است که در سندی رسمی، مساحت زمینی از ۱۲۰ متر به ۱۲۴ متر تغییر یابد بدون مجوز قانونی. چنین اقدامی، نه‌تنها بی‌مبنا، بلکه نقض حرمت سند اصلی است. پایبندی به لفظ قرآن کریم، اصل اولیه در تفسیر است و هرگونه تغییر، حتی با نیت خیر، به جایگاه والای وحی خدشه وارد می‌کند.

عدم تفاوت معنایی میان «فِي نَفْسِكَ» و «فِيهَا»

شارحان مدعی‌اند که لفظ «فِيهَا» عينيت عیسی با حق را بهتر نشان می‌دهد. اما این ادعا بی‌اساس است، زیرا هر دو لفظ «فِي نَفْسِكَ» و «فِيهَا» به یک معنا اشاره دارند و تغییر آنها، تفاوتی در محتوای آیه ایجاد نمی‌کند. این اقدام، مانند آن است که در سندی رسمی، واژه‌ای را به واژه‌ای مترادف تغییر دهند و ادعا کنند که این تغییر، معنای بهتری ارائه می‌دهد. چنین رویکردی، نه‌تنها بی‌فایده، بلکه به اعتبار سند اصلی لطمه می‌زند.

درنگ: تغییر الفاظ قرآن کریم، حتی اگر تفاوتی در معنا ایجاد نکند، نقض حرمت وحی است و از منظر شرعی و کلامی، مردود شمرده می‌شود.

حرمت تحریف کلام الهی

دستکاری در الفاظ قرآن کریم، نقض حرمت کلام الهی است. تغییر «فِي نَفْسِكَ» به «فِيهَا» نشان‌دهنده بی‌توجهی به جایگاه والای قرآن به‌عنوان متن وحیانی است. این اقدام، مانند آن است که شخصی، سندی رسمی را به میل خود تغییر دهد و ادعا کند که این تغییر، به نفع معنای سند است. اصل کلامی در اینجا آن است که قرآن کریم، غیرقابل تحریف بوده و هرگونه تغییر در آن، حتی برای تأکید معنایی، ناپذیرفتنی است.

بخش دوم: تحلیل هویت عیسی در نگاه عرفانی و قرآنی

نقد تفسیر هویت عدمیه عیسی

شارحان فصوص الحکم، عدم علم حضرت عیسی (ع) در آیه مورد بحث را به هویت عدمیه او نسبت داده‌اند. به باور ایشان، عیسی از حیث هویت عدمیه خود (به‌عنوان غیرموجود) فاقد علم است، اما از حیث قائل و ذو اثر بودن، دارای علم است. این تفسیر، به دلیل تفکیک بی‌مبنا میان هویت خلقی و هویت اثری عیسی، مورد نقد قرار می‌گیرد. هویت عیسی، به‌عنوان مخلوق و مظهر حق، ذاتاً اثری است و نمی‌توان آن را به عدم نسبت داد. مانند آن است که بخواهیم وجود یک درخت را به ریشه و شاخه تفکیک کنیم، حال آنکه هر دو، بخشی از یک حقیقت واحدند.

درنگ: هویت عیسی، به‌عنوان مظهر حق، ذاتاً اثری است و تفکیک میان هویت خلقی و عدمیه، فاقد مبنای منطقی و قرآنی است.

جمع و تفصیل در مقام عیسی

شارحان معتقدند که در مقام عیسی، جمع (وحدت)، تفصیل (کثرت)، وسعت، و ضیق وجود دارد، زیرا او به‌عنوان کلمه الهی، مظهر این ویژگی‌هاست. اما این تحلیل، به دلیل بدیهی بودن و عدم اختصاص به عیسی، مورد نقد قرار می‌گیرد. این ویژگی‌ها در همه مخلوقات به نحوی وجود دارند و مختص مقام عیسی نیستند. مانند آن است که بگوییم خورشید، نور و گرما دارد، حال آنکه این ویژگی‌ها در دیگر منابع نوری نیز یافت می‌شود.

پاسخ عیسی به استفهام الهی

در آیه شریفه ﴿مَا قُلْتُ لَهُمْ إِلَّا مَا أَمَرْتَنِي بِهِ﴾ (مائده: ۱۱۷؛ «به آنها جز آنچه به من فرمان دادی نگفتم»)، عیسی تأکید می‌کند که سخنانش تنها بر اساس امر الهی بوده و از خود چیزی نیافریده است. این پاسخ، تبرئه عیسی از ادعای الوهیت و تأکید بر عبودیت اوست. مانند آن است که وکیلی در محکمه‌ای بگوید: «من جز آنچه موکلم دستور داده، سخنی نگفتم.»

درنگ: پاسخ عیسی، بر عبودیت او و نسبت دادن تمامی گفتار و کردارش به امر الهی تأکید دارد، نه نفي وجود یا هویت او.

نقد تفسیر نفي وجود عیسی

شارحان، پاسخ عیسی را به نفي وجود او و فنای تعینش در حق تفسیر کرده‌اند. این تفسیر، به دلیل خلط میان تخاطب قرآنی و مفاهیم عرفانی، از معنای ظاهری آیه فاصله گرفته است. عیسی در آیه، وجود خود را نفي نمی‌کند، بلکه سخنانش را به امر الهی نسبت می‌دهد. مانند کودکی که به جای فرار از پاسخگویی به خطا، صراحتاً بگوید: «من جز آنچه به من آموختند، نگفتم.»

استفهام تقريری الهی

استفهام الهی در آیه ﴿أَأَنْتَ قُلْتَ لِلنَّاسِ اتَّخِذُونِي وَأُمِّي إِلَهَيْنِ مِنْ دُونِ اللَّهِ﴾ (مائده: ۱۱۶؛ «آیا تو به مردم گفتی که من و مادرم را به جای خدا، دو خدا برگیرند؟») از نوع استفهام تقريری است و برای دفع توهم الوهیت عیسی طراحی شده است. شارحان، با نسبت دادن این استفهام به نفي هویت عیسی، از هدف اصلی آیه دور شده‌اند. این استفهام، مانند پرسشی است که قاضی در دادگاه برای روشن‌سازی حقیقت و رفع شبهه مطرح می‌کند.

بخش سوم: علم الهی و محدودیت‌های مخلوقات

معنای «لا أَعْلَمُ مَا فِي نَفْسِكَ»

عیسی در آیه ﴿وَلَا أَعْلَمُ مَا فِي نَفْسِكَ﴾، قصور خود از علم به کُنه ذات الهی را بیان می‌کند. او علم به صفات و خصوصیات الهی دارد، اما کُنه ذات حق را نمی‌داند. شارحان، این عدم علم را به هویت عدمیه عیسی نسبت داده‌اند، که با معنای آیه سازگار نیست. مانند آن است که شاگردی به استاد خود بگوید: «من دانش تو را می‌شناسم، اما عمق وجود تو را درنمی‌یابم.»

درنگ: عیسی، علم خود را در برابر علم کامل الهی محدود می‌داند و قصور خود از فهم کُنه ذات حق را اذعان می‌کند.

تفاوت علم عیسی و حق

تخاطب قرآنی عیسی در آیه، نشان‌دهنده تفاوت میان علم محدود او و علم نامحدود الهی است. او می‌گوید: «تو همه حقیقت مرا می‌دانی، اما من همه حقیقت تو را نمی‌دانم.» این تخاطب، بر عبودیت عیسی و عظمت علم الهی تأکید دارد. شارحان، با تفسیر این تخاطب به نفي وجود عیسی، از معنای اصلی آیه فاصله گرفته‌اند.

قرب نوافل و فرایض

پاسخ عیسی به استفهام الهی، به دو مقام قرب نوافل و فرایض اشاره دارد. در مقام قرب نوافل، عیسی خود را آلت سخن حق می‌داند و می‌گوید: «تو سخن‌گوینده بر زبان منی.» در مقام قرب فرایض، او لسان خود را عین حق می‌بیند و می‌گوید: «تو زبان منی.» این دو مقام، درجات قرب عیسی به حق را نشان می‌دهند، اما به معنای نفي وجود او نیستند. مانند آن است که عاشقی بگوید: «سخنم از توست و زبانم به اراده تو سخن می‌گوید.»

علم غیب و ظاهر

آیه ﴿إِنَّكَ أَنْت U+064Eَ عَلَّامُ الْغُيُوبِ﴾ (مائده: ۱۱۶؛ «تو خود دانای غیبهائی») بر انحصار علم کامل غیب و ظاهر به حق‌تعالی تأکید دارد. هرچند مخلوقات ممکن است بخشی از علم غیب یا ظاهر را بدانند، اما علم کامل، تنها از آن خداست. مانند آن است که اقیانوسی بی‌کران، تنها به دست خالقش شناخته شود، حال آنکه مخلوقات، تنها قطره‌ای از آن را درک می‌کنند.

جمع و تفصیل در علم الهی

علم الهی، شامل جمع (کلیات) و تفصیل (جزئیات) است. حق‌تعالی، هم به‌صورت کلی و هم به‌صورت جزئی، عالم به همه چیز است. اما مظاهر شخصی، مانند عیسی، به دلیل محدودیت ذاتی، نمی‌توانند علم کامل حق را دربرگیرند. این تمایز، مانند تفاوت میان آینه‌ای کوچک و خورشیدی عظیم است که تنها بخشی از نور آن را بازمی‌تاباند.

بخش چهارم: نقد روش‌شناختی و ضرورت پویایی علمی

نقد محدودیت‌های ذهنی شارحان

شارحان فصوص الحکم، به دلیل محدودیت‌های ذهنی، گاه مفاهیم عرفانی را به آیات قرآن کریم تحمیل کرده‌اند. این رویکرد، مانند آن است که نقاشی، به‌جای ترسیم منظره‌ای واقعی، خیالات خود را بر بوم نقش کند. علم دینی باید به متون زنده، مانند قرآن کریم و احادیث معصومین (ع)، تکیه کند و از تفاسیر کهنه و محدود فاصله گیرد.

درنگ: علم دینی باید به متون زنده و معتبر تکیه کند و از تحمیل مفاهیم غیرمرتبط به آیات قرآن کریم پرهیز نماید.

ضرورت نقد متون کهنه

تکیه بر آرای گذشتگان بدون نقد علمی، به تکرار خطاها منجر می‌شود. مانند آن است که پزشکی، به جای بهره‌گیری از دانش روز، به روش‌های کهن بسنده کند. نقد روشمند متون پیشین، به پویایی معرفت دینی کمک می‌کند و از جمود开始

ابهام در اصطلاحات عرفانی

شارحان، در برخی موارد، میان اصطلاحات عرفانی مانند «تنبأ»، «تنبیه»، و «تنبه» خلط کرده و معنای دقیقی ارائه نداده‌اند. این ابهام، مانند آن است که نقشه‌ای نادرست، راهنمایی گمراه‌کننده به مسافر دهد. تبیین دقیق مفاهیم عرفانی، نیازمند دقت و روشنی است تا از سوءتفاهم جلوگیری شود.

جمع‌بندی

تحلیل فص عیسویه از فصوص الحکم، با تمرکز بر آیات ۱۱۶ و ۱۱۷ سوره مائده، به بررسی عمیق مقام حضرت عیسی (ع) و نسبت او با حق‌تعالی پرداخته است. نقد تحریف لفظی و معنایی آیات، رد تفسیر نفي هویت عیسی، و تأکید بر استفهام تقريری، از محورهای اصلی این شرح است. این تحلیل، با تکیه بر تخاطب قرآنی، نشان می‌دهد که عیسی، به‌عنوان عبد و مظهر حق، سخنانش را به امر الهی نسبت داده و از ادعای الوهیت مبراست. تأکید بر پایبندی به نص قرآن کریم و نقد محدودیت‌های ذهنی شارحان، ضرورت پویایی علمی و تکیه بر متون زنده را برجسته می‌سازد. این شرح، نه‌تنها به فهم عمیق‌تر مقام عیsi در عرفان کمک می‌کند، بلکه بر اهمیت امانتداری در تفسیر و پرهیز از تحمیل مفاهیم غیرمرتبط تأکید دارد.

با نظارت صادق خادمی