متن درس
تبیین عرفانی-فلسفی فص نوحی
برگرفته از درسگفتارهای استاد فرزانه قدسسره (جلسه ۸۳۴)
مقدمه: درآمدی بر فص نوحی و داستان انتقال تخت بلقیس
فص نوحی در فصوص الحکم ابنعربی، چون نگینی درخشان در گنجینه معارف عرفانی، به تبیین رابطه علم انسانی و قدرت جنی در داستان قرآنی انتقال تخت بلقیس میپردازد. این فص، با محوریت برتری علم الهی بر قدرت مادی، جایگاه آصف بن برخیا را بهعنوان مظهر علم کتاب و تصرف وجودی برجسته میسازد. نوشتار حاضر، برگرفته از درسگفتارهای استاد فرزانه قدسسره، با نگاهی عمیق و نقادانه، این فص را تحلیل کرده و با استناد به آیات قرآن کریم، به تبیین مفهوم «اتیان» در برابر تفاسیر نادرست مانند اعدام و ایجاد میپردازد. ساختار این اثر، با عناوین و زیرعناوین تخصصی، به گونهای طراحی شده که مفاهیم عرفانی و فلسفی را با دقتی علمی و زبانی متین برای جویندگان حقیقت ارائه نماید.
بخش اول: برتری علم انسانی بر قدرت جنی
فضیلت آصف بن برخیا بر عفریت جنی
در داستان قرآنی انتقال تخت بلقیس، آصف بن برخیا، بهعنوان عالم انسانی، بر عفریت جنی برتری مییابد. این برتری، ریشه در علم کتاب دارد که آصف را قادر ساخت تخت را پیش از «ارتداد طرف» (چشم بر هم زدن) نزد سلیمان علیهالسلام حاضر کند. این رخداد، چون آینهای روشن، برتری علم الهی بر قدرت مادی جنی را آشکار میسازد. علم انسانی، به دلیل اتصال به مراتب وجودی بالاتر، از قدرت جنی که در ظرف زمان محدود است، پیشی میگیرد.
| درنگ: علم انسانی، چون نوری الهی، بر قدرت مادی جنی فزونی دارد و آصف بن برخیا، مظهر این برتری است. |
تصرف وجودی آصف بن برخیا
آصف، با بهرهمندی از اسرار تصریف و خواص اشیاء، تخت بلقیس را در لحظهای کوتاه منتقل کرد. این تصرف، جلوهای از علم الهی است که او را مظهر اقتدار وجودی ساخته است. گویی آصف، چون باغبانی ماهر، با علم به خواص هستی، گلهای وجود را در باغ خلقت جابهجا میکند. این توانایی، نه از قدرت مادی، بلکه از اتصال به منبع علم الهی سرچشمه میگیرد.
اشاره قرآنی به داستان انتقال تخت
قرآن کریم، در سوره نمل، داستان انتقال تخت بلقیس را با بیانی شگفتانگیز روایت میکند. این داستان، چون گوهری در صدف آیات، نیازمند تأمل عمیق است. آیه شریفه قَالَ عِفْرِيتٌ مِنَ الْجِنِّ أَنَا آتِيكَ بِهِ قَبْلَ أَنْ تَقُومَ مِنْ مَقَامِكَ ۖ وَإِنِّي عَلَيْهِ لَقَوِيٌّ عَمِيدٌ (نمل: ۳۹؛ عفریتی از جنیان گفت: من آن را برایت میآورم پیش از آنکه از جای خود برخیزی، و من بر آن توانا و امینم) قدرت و امانت جن را نشان میدهد. در مقابل، آصف با علم کتاب، تخت را پیش از چشم بر هم زدن آورد، که این امر، عظمت علم الهی را آشکار میسازد.
قدرت و امانت عفریت جنی
عفریت جنی، با ادعای وَإِنِّي عَلَيْهِ لَقَوِيٌّ عَمِيدٌ (نمل: ۳۹؛ من بر آن توانا و امینم)، بر اقتدار و تعهد خود تأکید کرد. این امانت، چون ستونی استوار، نشاندهنده پایبندی جن به انجام وظیفه بدون خیانت است. با این حال، محدودیت زمانی ادعای او (پیش از قیام سلیمان) نشان میدهد که قدرت جنی، در ظرف زمان محصور است.
علم کتاب و سرعت آصف
آصف بن برخیا، با استناد به آیه قَالَ الَّذِي عِنْدَهُ عِلْمٌ مِنَ الْكِتَابِ أَنَا آتِيكَ بِهِ قَبْلَ أَنْ يَرْتَدَّ إِلَيْكَ طَرْفُكَ (نمل: ۴۰؛ کسی که نزد او دانشی از کتاب بود گفت: من آن را برایت میآورم پیش از آنکه نگاهت بازگردد)، تخت را با سرعتی فراتر از زمان مادی منتقل کرد. این سرعت، چون شهابی در آسمان وجود، نشاندهنده مرتبه بالای وجودی آصف است که از زمان مادی فراتر میرود.
| درنگ: علم کتاب، چون کلیدی طلایی، درهای تصرف وجودی را میگشاید و آصف را از محدودیتهای زمانی رها میسازد. |
ظهور تخت نزد سلیمان
قرآن کریم در آیه فَلَمَّا رَآهُ مُسْتَقِرًّا عِنْدَهُ (نمل: ۴۰؛ چون آن را نزد خود مستقر دید)، تحقق سریع انتقال تخت را توصیف میکند. این استقرار، چون شکوفهای که در لحظهای بر شاخسار میروید، جلوهای از تصرف الهی آصف است که تخت را در حضور سلیمان علیهالسلام متجلی ساخت.
شکر سلیمان و بندگی الهی
سلیمان علیهالسلام، پس از مشاهده تخت، شکر الهی را به جا آورد، چنانکه در آیه مَنْ شَكَرَ فَإِنَّمَا يَشْكُرُ لِنَفْسِهِ وَمَنْ كَفَرَ فَإِنَّ رَبِّي غَنِيٌّ كَرِيمٌ (نمل: ۴۰؛ هرکس سپاس گزارد، برای خود سپاس گزارد و هرکس ناسپاسی کرد، پروردگارم بینیاز و کریم است) آمده است. این شکر، چون عطری دلانگیز، نشانه بندگی و اتصال سلیمان به ذات الهی است.
جمعبندی بخش اول
بخش نخست این نوشتار، به تبیین برتری علم انسانی بر قدرت جنی در داستان انتقال تخت بلقیس پرداخت. آصف بن برخیا، با علم کتاب، تخت را پیش از چشم بر هم زدن آورد، در حالی که عفریت جنی در ظرف زمان محدود بود. آیات قرآن کریم، چون چراغی روشن، این برتری را آشکار ساختند و شکر سلیمان، نشانه بندگی او در برابر نعمت الهی بود. این تحلیل، بر اهمیت علم الهی و جایگاه والای اولیا تأکید دارد.
بخش دوم: مفهوم اتیان و نقد تفاسیر نادرست
اتیان در برابر اعدام و ایجاد
یکی از پرسشهای بنیادین در داستان انتقال تخت بلقیس، ماهیت این انتقال است: آیا تخت به معنای واقعی «آورده» شد یا در مکانی نابود و در مکان دیگر ایجاد گردید؟ قرآن کریم با صراحت، از واژه «اتیان» استفاده میکند: أَنَا آتِيكَ بِهِ (نمل: ۳۹، ۴۰؛ من آن را برایت میآورم). این واژه، چون آیینهای صاف، بر حفظ هویت تخت و جابهجایی وجودی آن دلالت دارد و تفسیر اعدام و ایجاد را رد میکند.
| درنگ: اتیان، چون رودی که همان آب را به مقصد میرساند، بر حفظ هویت شیء در انتقال تأکید دارد. |
نقد تفسیر اعدام و ایجاد
برخی تفاسیر عرفانی، انتقال تخت را به اعدام در یک مکان و ایجاد در مکان دیگر تفسیر کردهاند. این دیدگاه، نهتنها با لسان صریح قرآن کریم ناسازگار است، بلکه با عقل و اصول عرفانی نیز همخوانی ندارد. در هستی، اعدامی وجود ندارد؛ همه چیز ظهور و جابهجایی است، گویی هستی چون دریایی مواج، در جریان مستمر تجدد امثال قرار دارد.
تجدد امثال و نفی اعدام
اصل تجدد امثال، که ریشه در عرفان نظری دارد، بیان میدارد که هستی، جریان مستمر ظهورات الهی است. هیچ چیز در عالم معدوم نمیشود، بلکه در تعینات و ظهورات جدید متجلی میگردد. این اصل، چون ستارهای در آسمان معرفت، تفسیر اعدام و ایجاد را باطل میسازد و اتیان را بهعنوان جابهجایی وجودی تأیید میکند.
| درنگ: هستی، چون رودی جاری، در تجدد امثال جریان دارد و اعدام، چون سایهای موهوم، در آن جایگاهی ندارد. |
تمثیل سوزن در دریا
برای روشن شدن مفهوم اتیان، میتوان به تمثیلی اشاره کرد: اتیان، مانند یافتن سوزنی در دریا و آوردن همان سوزن است، نه ایجاد سوزنی جدید. این تشبیه، چون نوری بر تاریکی ابهام، بر حفظ هویت شیء در انتقال تأکید دارد و هرگونه تحریف در ماهیت تخت را نفی میکند.
نقد خرافات عرفانی
بسیاری از تفاسیر عرفانی درباره انتقال تخت، به دلیل فقدان پشتوانه علمی، به خرافات آلوده شدهاند. این تفاسیر، چون علفهای هرز در باغ معرفت، اعتبار عرفان را خدشهدار میکنند. عرفان حقیقی، نیازمند اصول علمی و استدلال دقیق است تا از شامورتیبازی و نمایشهای بیاساس مصون بماند.
لزوم اصول علمی در عرفان
عرفان، چون بنایی عظیم، به ستونهای استوار اصول علمی نیاز دارد. بدون این اصول، عرفان به ورطه خرافات فرو میغلتد. استاد فرزانه قدسسره، با نقد شامورتیبازیهایی مانند قفلپرانی، بر ضرورت نظاممندی عرفان تأکید دارند. گویی عرفان، چون رودی زلال، باید از چشمه علم سیراب شود.
| درنگ: عرفان، چون گوهری گرانبها، تنها با اصول علمی از آلودگی خرافات در امان میماند. |
جمعبندی بخش دوم
این بخش، به تبیین مفهوم اتیان در برابر تفسیر نادرست اعدام و ایجاد پرداخت. قرآن کریم، با صراحت، اتیان را به معنای جابهجایی وجودی تخت تأیید میکند. نقد تفاسیر خرافی و تأکید بر تجدد امثال، نشان داد که هستی، جریان مستمر ظهورات الهی است. عرفان، برای حفظ اصالت، نیازمند اصول علمی است تا از شامورتیبازی مصون بماند.
بخش سوم: زمانمندی پدیدهها و نقد دیدگاههای نادرست
زمانمندی ادراک و روئیت
برخی عرفا، ادراک بصری را خارج از زمان یا در باطن زمان (دهر) دانستهاند. این دیدگاه، چون سرابی در بیابان معرفت، نادرست است. همه پدیدهها، از دیدن و شنیدن تا خوردن و خوابیدن، در ظرف زمان و تدريج رخ میدهند. حتی توجه سریع چشم به ستارگان، در لحظهای زمانی محصور است، گویی هر ادراک، چون قطرهای در رود زمان، در جریان است.
| درنگ: ادراک، چون پرندهای در قفس زمان، از تدريج گریزی ندارد. |
نقد مقایسه نادرست سرعت و قیام
مقایسه سرعت چشم با قیام سلیمان، به دلیل تفاوت ماهوی، نادرست است. چشم، در ادراک، و قیام، در حرکت جسمانی، در مراتب وجودی متفاوتی عمل میکنند. این مقایسه، چون سنجش نور با سنگ، از اساس باطل است و نشاندهنده ناآگاهی برخی عرفا از مسائل علمی است.
تفاوت سرعت و قدرت در افراد
سرعت و قدرت، چون دو بال پرنده وجود، در افراد مختلف متفاوتاند. همانگونه که ورزشکاری با سرعت دست خود موزاییکها را میشکند، آصف با سرعت علم خود تخت را منتقل کرد. این تفاوت، نشاندهنده تنوع در تواناییهای وجودی است، گویی هر فرد، چون سازی در ارکستر هستی، نوایی خاص مینوازد.
نقد ناآگاهی عرفانی
بسیاری از عرفا، به دلیل ناآگاهی از مسائل علمی و معرفتی، به خطا رفتهاند. استاد فرزانه قدسسره، با تمثیل خیاط نابلد، این ناآگاهی را نقد میکنند: عارفی که بدون تخصص ادعای جامعیت کند، چون خیاطی است که همه چیز میدوزد، اما ناقص و غیراستاندارد. این نقد، چون زنگ بیداری، بر ضرورت علم در عرفان تأکید دارد.
| درنگ: عرفان بدون علم، چون بنایی بیستون، به ورطه خطا فرو میغلتد. |
حدیث امام صادق علیهالسلام و محدودیت علم انسانی
امام صادق علیهالسلام فرمودند: «کسی که ادعای دانستن همه چیز کند، مجنون است.» این حدیث، چون مشعلی فروزان، محدودیت علم انسانی را روشن میسازد. عالم حقیقی، تنها آنچه میداند را بیان میکند و از ادعای جامعیت پرهیز دارد، گویی چون باغبانی است که تنها گلهای رسیده را میچیند.
جمعبندی بخش سوم
این بخش، به نقد دیدگاههای نادرست درباره زمانمندی پدیدهها و ادراک پرداخت. همه پدیدهها، از جمله ادراک بصری، در ظرف زمان رخ میدهند. نقد مقایسههای نادرست و ناآگاهی برخی عرفا، بر ضرورت علم و دقت در عرفان تأکید دارد. حدیث امام صادق علیهالسلام، محدودیت علم انسانی را یادآور شد و راه را برای معرفت حقیقی هموار ساخت.
بخش چهارم: جایگاه اولیای الهی و نقد عرفان غیراصیل
تصرفات جن و آصف
عفریت جنی، با تصرفات نفسانی و بهرهگیری از خواص اشیاء، ادعای انتقال تخت را داشت، اما آصف بن برخیا، با علم کتاب، از مرتبهای بالاتر برخوردار بود. جن، به دلیل ماهیت مادیتر، در اقتدار جسمانی قویتر است، اما انسان، به دلیل عقل و معرفت، در مرتبهای والاتر قرار دارد. گویی انسان، چون قلهای رفیع، بر دشت قدرت جنی مشرف است.
نقد تأثیرات فلکی در تصرفات جنی
برخی عرفا، تصرفات جنی را به تأثیرات فلکی نسبت دادهاند، اما جن، اقتدار خود را ذاتی میداند. این نقد، چون تیغی بر پرده ابهام، دیدگاههای نادرست را کنار میزند و بر استقلال اقتدار جنی تأکید دارد.
اولیای الهی و تصرفات وجودی
اولیای الهی، مانند ائمه علیهمالسلام، به دلیل اتصال به ذات الهی، قادر به تصرفات عمیق وجودیاند. این توانایی، چون دری در عالم غیب، آنها را از محدودیتهای مادی رها میسازد. استاد فرزانه قدسسره، با تمثیل غواصی که در آب آزادانهتر از خشکی عمل میکند، این آزادی را توصیف میکنند.
| درنگ: اولیای الهی، چون پرندگانی در آسمان غیب، در مراتب وجودی آزادانه پرواز میکنند. |
نقد مقایسه اولیا با عرفای عادی
مقایسه اولیای الهی با عرفای عادی، چون سنجش گوهر با سنگ، ناپسند است. اولیا، به دلیل اتصال به ذات الهی، در مرتبهای غیرقابل مقایسه قرار دارند. این نقد، بر شأن والای اولیا تأکید دارد و هرگونه قیاس نادرست را باطل میسازد.
نقد نویسندگان عرفانی بدون تجربه
برخی نویسندگان عرفانی، مانند نویسنده مقامات، بدون تجربه عملی، تنها به نگارش پرداختهاند. این آثار، چون پوستهای زیبا اما تهی، فاقد روح عرفان حقیقیاند. عرفان، چون درختی تناور، نیازمند ریشههای شهود و تجربه است.
نقد محییالدین عربی
محییالدین عربی، هرچند عارفی برجسته بود، اما توانایی انجام تصرفات وجودی مانند اتیان را نداشت. ادعاهای او، چون رویاهایی در خواب، محدود به قلم و کاغذ بود. اولیای الهی، مانند ائمه علیهمالسلام، مظهر حقیقی این تصرفاتاند.
نقد سیاست متروکسازی
برخی عرفا، به دلیل سیاستهای اجتماعی، از جمله عدم خرید آثارشان، متروک شدند. این امر، چون سایهای بر آفتاب معرفت، جایگاه آنها را کمرنگ کرد. با این حال، عرفان حقیقی، از این سیاستها متأثر نمیشود و چون ستارهای درخشان، همواره میدرخشد.
تأکید بر احتیاط در نقد
نقد عرفا باید با احتیاط و اخلاص انجام شود تا از تندی پرهیز گردد. این احتیاط، چون سپری در برابر خطا، نقد را به ابزاری سازنده بدل میسازد. استاد فرزانه قدسسره، بر این اصل تأکید دارند تا معرفت، در فضایی اخلاقی رشد یابد.
| درنگ: نقد عرفانی، چون شمشیری دو لبه، باید با احتیاط و اخلاص به کار گرفته شود. |
جمعبندی بخش چهارم
این بخش، به تبیین جایگاه اولیای الهی و نقد عرفان غیراصیل پرداخت. اولیا، با اتصال به ذات الهی، از محدودیتهای مادی رها هستند، در حالی که عرفای عادی، گاه در دام ناآگاهی گرفتارند. نقد نویسندگان بدون تجربه و سیاستهای متروکسازی، بر ضرورت حفظ اصالت عرفان تأکید دارد. احتیاط در نقد، راه را برای رشد معرفتی هموار میسازد.
بخش پنجم: ضرورت رشد علمی و ارزشهای فرهنگی
نیاز به حرکت علمی
جامعه علمی، برای رهایی از توقف، نیازمند نقد سازنده و حرکت رو به جلو است. این حرکت، چون بادی در بادبان کشتی معرفت، جامعه را به سوی تعالی هدایت میکند. استاد فرزانه قدسسره، با تأکید بر نقد گذشته، بر ضرورت رشد علمی برای جلوگیری از تمسخر دیگران تأکید دارند.
تأکید بر ارزشهای فرهنگی
ذکر صلوات در برنامههای عمومی، چون گلی در بوستان فرهنگ اسلامی، نشانه عزت و قدرت معنوی است. این ارزش، چون ستارهای در آسمان هویت شیعی، اتحاد و اقتدار جامعه را نمایان میسازد. حفظ این ارزشها، لازمه تقویت نظام اسلامی است.
| درنگ: صلوات، چون نغمهای آسمانی، هویت و اقتدار جامعه اسلامی را تقویت میکند. |
نقد ناآشنایی با قرآن کریم
بسیاری از عرفا، به دلیل ناآشنایی با قرآن کریم، اتیان را به اعدام تفسیر کردهاند. این ناآگاهی، چون سایهای بر آفتاب معرفت، عرفان را از اصالت دور ساخته است. قرآن کریم، چون چشمه زلال حقیقت، باید محور همه تفاسیر عرفانی باشد.
الفبای عرفان حقیقی
عرفان حقیقی، چون بنایی رفیع، نیازمند یادگیری الفبای صحیح و اصولی است. این الفبا، معرفت ذات الهی و ظهورات آن است. بدون این بنیاد، عرفان به پوستهای تهی بدل میشود، گویی درختی است که ریشه در خاک معرفت ندارد.
جمعبندی بخش پنجم
این بخش، بر ضرورت رشد علمی و حفظ ارزشهای فرهنگی تأکید کرد. نقد ناآگاهی عرفا و تأکید بر محوریت قرآن کریم، راه را برای عرفان اصیل هموار میسازد. ارزشهایی مانند صلوات، چون ستونهایی استوار، هویت اسلامی را تقویت میکنند. الفبای عرفان، کلید فهم حقیقت الهی است.
نتیجهگیری کلی
تبیین فص نوحی، با تکیه بر درسگفتارهای استاد فرزانه قدسسره، دریچهای است به سوی فهم عمیق حکمت قرآنی در داستان انتقال تخت بلقیس. این نوشتار، با تحلیل برتری علم انسانی بر قدرت جنی، مفهوم اتیان، و نقد تفاسیر نادرست، نشان داد که علم الهی، چون نوری فروزان، بر محدودیتهای مادی غلبه دارد. اولیای الهی، با اتصال به ذات، در مراتب وجودی آزادانه عمل میکنند، در حالی که عرفان غیراصیل، به دلیل ناآگاهی، به خرافات آلوده میشود. تأکید بر محوریت قرآن کریم، احتیاط در نقد، و حفظ ارزشهای فرهنگی، راه را برای رشد معرفتی جامعه هموار میسازد. این اثر، با تبیین دقیق مفاهیم و بهرهگیری از تمثیلات ادبی، چون جویباری زلال، معانی عمیق را به سوی قلب جویندگان حقیقت جاری میکند.
| با نظارت صادق خادمی |