در حال بارگذاری ...
صادق خادمی
صادق خادمی

جستجوی زنده در تمام درس‌ها

یافتن درس بر اساس شماره (در این دسته)

فصوص الحکم 855

متن درس





نبوت، ولايت و حكومت الهی: تبیین عرفانی فص داودیه فصوص الحکم

نبوت، ولايت و حكومت الهی: تبیین عرفانی فص داودیه فصوص الحکم

برگرفته از درس‌گفتارهای استاد فرزانه قدس‌سره (جلسه هشتصد و پنجاه و پنج)

مقدمه: درآمدی بر فص داودیه و مفاهیم عرفانی نبوت و ولايت

فصوص الحکم، اثر جاودانه ابن‌عربی، چون نگینی درخشان در گستره عرفان نظری، به تبیین ظهورات اسماء و صفات الهی در مراتب وجود و ارتباط میان انبیاء، اولیاء و خلق می‌پردازد. فص داودیه، یکی از فصوص این اثر گران‌سنگ، با تمرکز بر مقام نبوت و رسالت داود علیه‌السلام، دریچه‌ای به سوی فهم حقیقت الهی و رابطه آن با حكومت و رهبری جامعه می‌گشاید. درس‌گفتار حاضر، استخراج‌شده از جلسه هشتصد و پنجاه و پنج استاد فرزانه قدس‌سره، به بررسی ماهیت غیراکتسابی نبوت و رسالت، نصب الهی در رهبری جامعه، و مفاهیم عرفانی و کلامی مرتبط با عصمت، امامت و ولايت اختصاص دارد. این نوشتار، با رویکردی عرفانی-فلسفی و کلامی، به تحلیل اختصاص الهی در نبوت تشریعی، نقد دیدگاه‌های غیرالهی در رهبری، و تبیین شرایط و اقتضائات عرفانی و شرعی حكومت الهی می‌پردازد. متن پیش‌رو، با ساختاری منظم و علمی، تمامی نکات و تحلیل‌های درس‌گفتار را با شرح و تفصیل کامل ارائه می‌دهد. با بهره‌گیری از تمثیلات و استعارات فاخر، این اثر به‌سان چشمه‌ای زلال، معرفت عرفانی را به طالبان حقیقت عرضه می‌دارد و با زبانی متین و علمی، برای مخاطبان متخصص در فضای آکادمیک طراحی شده است.

بخش اول: ماهیت غیراکتسابی نبوت و رسالت

اختصاص الهی در نبوت تشریعی

نبوت و رسالت، به‌ویژه در ساحت تشریعی، موهبتی الهی‌اند که بدون دخالت تلاش بشری عطا می‌شوند. این ویژگی، به‌سان نوری است که از مبدأ غیب بر قلب برگزیدگان الهی تابیده و هیچ‌گونه اکتساب انسانی در آن راه ندارد. نبوت تشریعی، که با شریعت و قانون‌گذاری الهی همراه است، از جنس مواهب الهی است و به اراده و حکمت حق‌تعالی به انبیاء علیهم‌السلام اعطا می‌گردد. این اختصاص، نشان‌دهنده جایگاه والای انبیاء به‌عنوان مظاهر اسماء و صفات الهی است که بدون واسطه خلقی، مستقیماً از جانب حق برگزیده می‌شوند.

تفاوت نبوت تشریعی و تکوینی

نبوت بر دو قسم است: تشریعی و تکوینی. نبوت تشریعی، که با شریعت و هدایت ظاهری خلق همراه است، پس از خاتم انبیاء صلی‌الله‌علیه‌وآله پایان یافته است، چنان‌که در حدیث شریف «لا نبی بعدی» به آن اشاره شده است. اما نبوت تکوینی، که به هدایت باطنی و حفظ نظام هستی مربوط است، حتی در زمان غیبت نیز وجود دارد، گرچه غیرظاهر و غیرمنصوب است. این نبوت، به‌سان ستارگانی است که در آسمان باطن می‌درخشند، بی‌آنکه در عالم ظاهر به‌صورت شریعت‌گذار ظهور یابند. حدیث «لولا الحجة لساخت الأرض بأهلها» (اگر حجت نبود، زمین اهلش را فرومی‌برد) بر وجود این حجت‌های باطنی، اعم از معصوم یا نبی تکوینی، دلالت دارد.

مواهب الهی بدون جزا

عطایای الهی به انبیاء، از جنس مواهب است و نه جزای عمل یا طلب متقابل. خداوند، انبیاء را پیش از تولد برگزیده و این انتخاب، نه به سبب سعیشان، بلکه بر اساس انعام و افضال الهی است. این مواهب، به‌سان بارانی است که بر زمین حاصلخیز می‌بارد، نه به سبب تلاش زمین، بلکه به اراده رحمت الهی. این اصل، بر حکمت و عدالت الهی تأکید دارد که عطایا را بر اساس اقتضای اعیان و استعدادهای ذاتی موجودات اعطا می‌کند.

درنگ: نبوت و رسالت، مواهبی الهی و غیراکتسابی‌اند که بر اساس انعام و افضال حق‌تعالی به انبیاء عطا می‌شوند. نبوت تشریعی با شریعت همراه است و پس از خاتم انبیاء پایان یافته، اما نبوت تکوینی در زمان غیبت نیز به‌صورت باطنی وجود دارد.

بخش دوم: حكومت الهی و رهبری جامعه

ساختار جامعه الهی

جامعه الهی، بر پایه نبوت، رسالت، امامت و خلافت الهی ترسیم می‌شود. این عناوین، ظهورات مراتب عصمت و ولايت در ساحت‌های گوناگون‌اند. نبوت، به‌سان ریشه‌ای است که شریعت را به خلق می‌رساند؛ رسالت، شاخه‌ای است که پیام الهی را ابلاغ می‌کند؛ امامت، میوه‌ای است که هدایت باطنی را تضمین می‌نماید؛ و خلافت، سایه‌ای است که نظم ظاهری جامعه را حفظ می‌کند. این ساختار، با عرفان شیعی و نظریه ولايت همخوان است و بر الهی بودن منشأ رهبری تأکید دارد.

نصب الهی رهبران

تمامی مراتب رهبری الهی، از نبوت و رسالت تا امامت و خلافت، منصوب به امر الهی‌اند. این نصب، به‌سان کلیدی است که درهای هدایت را می‌گشاید و بدون آن، هیچ‌کس نمی‌تواند به مقام رهبری الهی دست یابد. نصب الهی، لازمه حكومت الهی است و از اختیار مخلوقات مستقل است. اعجاز انبیاء، برای تصدیق مردم است، نه تعیین نصب الهی، زیرا تنها نص الهی می‌تواند معصوم را مشخص کند.

نقد انتخاب مردمی بدون نص

انتخاب رهبر توسط مردم، بدون نص الهی، غیرشرعی و فاقد اعتبار است. حكومت الهی، بر پایه نصب الهی استوار است و نمی‌توان آن را به رأی خلق واگذار کرد. این دیدگاه، به‌سان آینه‌ای است که حقیقت الهی را بازمی‌تاباند و هرگونه دخالت غیرالهی را نفی می‌کند. انتخاب بدون نص، مانند بنایی است که بر شالوده‌ای سست نهاده شده و به‌سرعت فرومی‌ریزد.

درنگ: حكومت الهی بر پایه نصب الهی استوار است و تمامی مراتب رهبری، از نبوت تا خلافت، منصوب به امر الهی‌اند. انتخاب مردمی بدون نص الهی، غیرشرعی و فاقد اعتبار است.

بخش سوم: عبودیت و رابطه آن با رسالت

عبودیت خاص، شرط رسالت

عبودیت، علت رسالت است و بدون بندگى خاص، که همان عبودیت در معنای عرفانی است، رسالت ممکن نیست. این عبودیت، نه به معنای عام آن، مانند بندگى موجودات عادی، بلکه عبودیت خاص است که در انبیاء و اولیاء ظهور می‌یابد. این عبودیت، به‌سان جویباری است که از چشمه حقیقت الهی سرچشمه گرفته و قلب برگزیدگان را سیراب می‌کند. بدون این بندگى، هیچ‌کس به مقام رسالت، امامت یا خلافت دست نمی‌یابد.

پیوند عبودیت و عصمت

عبودیت خاص، با عصمت و ولايت پیوندی ناگسستنی دارد. عصمت، ظهور این عبودیت در مرتبه‌ای عالی است که به امامت و خلافت منجر می‌شود. این پیوند، به‌سان درختی است که ریشه‌اش عبودیت، تنه‌اش عصمت، و میوه‌اش ولايت است. انبیاء و اولیاء، با این عبودیت، به مقاماتی می‌رسند که مظهر کامل اسماء و صفات الهی می‌شوند.

درنگ: عبودیت خاص، شرط لازم رسالت و سایر مراتب رهبری الهی است. این عبودیت، با عصمت و ولايت پیوندی عمیق دارد و مظهر ظهور اسماء الهی در انبیاء و اولیاء است.

بخش چهارم: نصب فقها در زمان غیبت

نصب ارضی فقها

در زمان غیبت، نصب فقهای واجد شرایط به‌صورت ارضی است. این نصب، بر اساس نص عام الهی است که فقهای عادل و مجتهد را به‌عنوان والی و حاکم منصوب می‌کند. این فقها، به‌سان نگهبانانی‌اند که در غیاب خورشید امامت، مشعل هدایت را در دست دارند. اما اقتدار این فقها، به تنفیذ و حمایت مردم وابسته است، گرچه نصبشان الهی است.

برابری فقها در نصب

فقهای واجد شرایط، در نصب الهی برابرند، چه قیام کنند و چه نکنند. تفاوت در اقتدار، به حمایت مردم بستگی دارد، نه به برتری ذاتی در نصب. این برابری، به‌سان دانه‌هایی است که در یک زمین کاشته شده‌اند؛ برخی با آبیاری خلق به بار می‌نشینند و برخی در انتظار باران الهی می‌مانند. این اصل، بر عدالت الهی در توزیع مراتب رهبری تأکید دارد.

نقش مردم در تنفیذ

مردم، با حمایت از فقيه واجد شرایط، عبادت می‌کنند و با حمایت از غیرواجد، مرتکب معصیت می‌شوند. تنفیذ اقتدار، وظیفه مردم است، اما نصب از جانب خداست. این نقش، به‌سان پلی است که خلق را به حكومت الهی متصل می‌کند، اما پایه‌های آن پل را تنها نص الهی استوار می‌سازد. حمایت به‌جا از فقيه واجد، عبادتی است که جامعه را به سوی سعادت رهنمون می‌شود.

شرایط فقيه واجد

فقيه واجد شرایط، باید عادل، مجتهد و دارای اقتدار باشد. فقدان هر یک از این شرایط، صلاحیت را سلب می‌کند. عدالت، به‌سان روحی است که در کالبد فقيه دمیده می‌شود؛ اجتهاد، عقل و بصیرتی است که او را به فهم شریعت توانمند می‌سازد؛ و اقتدار، نیرویی است که رهبری جامعه را ممکن می‌کند. فقيه بدون این شرایط، مانند چراغی است که فاقد روغن است و نمی‌تواند تاریکی را بزداید.

درنگ: در زمان غیبت، فقهای واجد شرایط با نص ارضی منصوب‌اند، اما اقتدارشان به تنفیذ مردم وابسته است. عدالت، اجتهاد و اقتدار، شرایط لازم برای صلاحیت فقيه‌اند.

بخش پنجم: نقد علم دینی و ضرورت اقتدار در رهبری

نقد نارسایی‌های علم دینی

علم دینی کنونی، به دلیل فقدان پویایی و ناتوانی در پاسخگویی به نیازهای معرفتی روز، از ایفای نقش مؤثر در رهبری جامعه بازمانده است. این علم، به‌سان درختی است که شاخه‌هایش خشکیده و نیازمند آبیاری با معرفت عرفانی و فلسفی است. بازاندیشی در این علم، برای همخوانی با اقتضائات زمان، امری ضروری است تا بتواند جامعه را به سوی حقیقت الهی هدایت کند.

ضرورت اقتدار در رهبری

رهبری الهی، نیازمند اقتدار علمی و مدیریتی است. رهبری که فاقد اقتدار باشد، مانند کشتی‌ای است که بدون ناخدا در امواج طوفانی سرگردان می‌ماند. رهبر باید میان‌سال، پخته و مقتدر باشد تا بتواند جامعه را با تدبیر و حکمت هدایت کند. رهبری فرتوت یا خام، صلاحیت حكومت الهی ندارد، زیرا نمی‌تواند بار سنگین هدایت را به دوش کشد.

نقد حكومت شورایی

حكومت الهی، مبتنی بر شخص است و با حكومت شورایی ناسازگار است. حكومت شورایی، که در حكومت‌های مردمی رواج دارد، فاقد نصب الهی است و نمی‌تواند مظهر حكومت الهی باشد. این حكومت، به‌سان ساختمانی است که بدون معمار الهی بنا شده و هرگز استواری لازم را نخواهد داشت. حكومت الهی، تنها با نصب الهی و رهبری شخصی منصوب ممکن است.

درنگ: علم دینی نیازمند بازاندیشی و پویایی است تا پاسخگوی نیازهای زمان باشد. رهبری الهی، مبتنی بر اقتدار شخصی منصوب است و با حكومت شورایی ناسازگار است.

بخش ششم: انواع حكومت‌ها و تمایز آن‌ها

حكومت‌های مردمی

حكومت‌های مردمی، فاقد نصب الهی‌اند و بر اساس انتخاب مردم شکل می‌گیرند. این حكومت‌ها، که ممکن است شورایی یا فردی باشند، به‌سان باغی‌اند که خلق با دست خویش آن را کاشته‌اند، بی‌آنکه ریشه‌ای در آسمان الهی داشته باشد. قدرت در این حكومت‌ها، از مردم سرچشمه می‌گیرد و نصب و تنفیذ هر دو به اراده خلق وابسته است.

حكومت‌های ستمگر

حكومت‌های ستمگر، اعم از فاشیستی، مردمی یا حتی اسلامی، به دلیل ظلم و انحراف از حقیقت الهی، فاقد مشروعیت‌اند. این حكومت‌ها، به‌سان ابرهای تیره‌ای‌اند که باران رحمت الهی را از خلق دریغ می‌دارند و جز تاریکی و ستم به ارمغان نمی‌آورند. ستمگری، به ماهیت حكومت وابسته نیست، بلکه به انحراف از عدالت و حکمت الهی بازمی‌گردد.

تمایز حكومت الهی

حكومت الهی، با نصب الهی و تنفیذ مردمی متمایز می‌شود. نصب، از جانب خداست و اقتدار، از پذیرش مردم ناشی می‌شود. این حكومت، به‌سان خورشیدی است که با نور الهی می‌درخشد و با پذیرش خلق، گرما و روشنایی را به جامعه می‌رساند. پذیرش به‌حق مردم، عبادت است و رد باطل، ظلم.

درنگ: حكومت الهی با نصب الهی و تنفیذ مردمی متمایز است. حكومت‌های مردمی فاقد نصب الهی‌اند و حكومت‌های ستمگر، اعم از هر نوع، از حقیقت الهی دورند.

بخش هفتم: محبوبین و محبین در عرفان

تمایز محبوبین و محبین

انبیاء و اولیاء، یا محبوبین‌اند یا محبین. محبوبین، پیش از تولد به عنایت الهی برگزیده شده‌اند، مانند کسانی که در طفولیت از گناهان غیرقابل جبران حفظ می‌شوند. محبین، با ابتلاء و تلاش به مقامات عرفانی می‌رسند. این تمایز، به‌سان تفاوت میان ستارگان آسمانی و چراغ‌های زمینی است؛ اولی با نور ذاتی می‌درخشد و دومی با تلاش، روشنایی می‌یابد.

مراتب محبین و محبوبین

محبین انبیاء، ممکن است از محبوبین غیرانبیاء برتر باشند، زیرا مراتب عرفانی به مقام و اقتضا بستگی دارد، نه صرف عنوان. این پیچیدگی، به‌سان آینه‌هایی است که هر یک نور حقیقت را به فراخور ظرفیت خود بازمی‌تابانند. اکتساب در محبین، از نوع جلایی است، نه تحصيلی، یعنی با تهذیب نفس به جلا و درخشش می‌رسند.

حفاظت الهی از محبوبین

خداوند، محبوبین را حتی در طفولیت از گناهان غیرقابل جبران حفظ می‌کند. این حفاظت، به‌سان سپری الهی است که برگزیدگان را از آلودگی‌های جاهلیت در امان می‌دارد. حتی اگر محبوب نازل به خطا گراید، موفق نمی‌شود، اما در کارهای خیر، همواره راه برایش گشوده است.

درنگ: محبوبین پیش از تولد برگزیده‌اند و از گناهان غیرقابل جبران حفظ می‌شوند، اما محبین با ابتلاء و تهذیب به مقامات عرفانی می‌رسند. مراتب عرفانی به اقتضا و ظرفیت بستگی دارد.

بخش هشتم: نقد دیدگاه ابن‌عربی و تبیین عرفان شیعی

نقد دیدگاه ابن‌عربی

ابن‌عربی، گرچه به مفاهیم محبوبین و محبین پرداخته، اما به امامت و عصمت به‌صورت کامل توجه نکرده است. این محدودیت، به زمینه تاریخی و مذهبی او بازمی‌گردد. دیدگاه‌های او، گرچه با عرفان شیعی در برخی جهات همخوان است، اما به دلیل فقدان تبیین کامل امامت و عصمت، با عرفان شیعی تفاوت دارد. این نقد، به‌سان نگاهی است که به گوهر می‌نگرد، اما تمامی زوایای آن را نمی‌بیند.

محبت ابن‌عربی به معصومین

ابن‌عربی، محب معصومین علیهم‌السلام بود، اما شیعه نبود. دیدگاه‌های او در باب نبوت و ولايت، با عرفان شیعی سازگار است، اما به دلیل عدم تبیین کامل امامت، ناقص می‌ماند. این محبت، به‌سان جویباری است که به سوی اقیانوس حقیقت جاری است، اما به تمامی به آن نمی‌رسد.

تبیین عرفان شیعی

عرفان شیعی، با تأکید بر امامت و عصمت، ولايت را در مرتبه‌ای متعالی تبیین می‌کند. این عرفان، به‌سان درختی است که ریشه‌اش در نبوت، تنه‌اش در امامت، و شاخه‌هایش در ولايت گسترده شده است. تفاوت عرفان شیعی با دیدگاه ابن‌عربی، در تبیین دقیق مراتب ولايتی و نقش معصومین در هدایت خلق است.

درنگ: ابن‌عربی محب معصومین بود، اما به دلیل عدم تبیین کامل امامت و عصمت، دیدگاهش با عرفان شیعی تفاوت دارد. عرفان شیعی، ولايت را با تأکید بر امامت در مرتبه‌ای متعالی تبیین می‌کند.

بخش نهم: حکمت و عدالت الهی در عطایا

عدالت الهی در توزیع مواهب

خداوند، به هر فرد به قدر توان و اقتضای آن عطا می‌کند. این عطا، با حکمت و عدالت الهی سازگار است و بر اساس اعیان ثابته و استعدادهای ذاتی موجودات تنظیم می‌شود. این عدالت، به‌سان ترازویی است که هر کس را با وزن دقیق وجودش می‌سنجد و به او آنچه شایسته است، عطا می‌کند.

اقتضای اعیان و عنایت الهی

عطایای الهی، بر اساس اقتضای اعیان و عنایت الهی است. این اقتضا، در علم پیشین الهی ثابت است و پیش از وجود خارجی، در مرتبه علم الهی شکل گرفته است. این عنایت، به‌سان نسیمی است که از جانب حق می‌وزد و هر موجود را به سوی مقصد وجودی‌اش هدایت می‌کند. لقمه‌ها، نطفه‌ها و زمینه‌های زمانی، در طول تاریخ، در این عنایت نقش دارند.

نقد اشکالات مسائل

اشکالات مسائل درباره تفاوت عطایا، با حکمت الهی پاسخ داده می‌شود. خداوند، خالق اقتضائات است و عطایا را بر اساس آن تنظیم می‌کند. این پاسخ، به‌سان کلیدی است که قفل شبهات را می‌گشاید و حکمت را در برابر پرسش‌های عقلانی آشکار می‌سازد. مراتب حقیقت، چنان گسترده است که حتی ابوذر قلب سلمان را درک نمی‌کند، چه برسد به قلب آن حضرت علیه‌السلام.

درنگ:
عطایای الهی بر اساس اقتضای اعیان و حکمت الهی است. خداوند، به هر فرد به قدر توانش عطا می‌کند و این تفاوت‌ها با عدالت الهی سازگار است.

بخش دهم: تأثیر ذهن و تهذیب نفس

نقش در سرنوشت انسان

تصورات ذهنی، تأثیر عمیقی بر سرنوشت انسان دارند. هرزگی ذهن، بدتر از هرزگی ظاهر است، زیرا عقل را زایل می‌کند و انسان را به فلاکت می‌کشاند. این تأثیر، به‌سان سایه‌ای است که بر وجود انسان می‌افتد و مسیر او را تاریک می‌کند. بسیاری از بلایا و گرفتاری‌ها، از تصورات باطل سرچشمه می‌گیرند که انسان خود آن‌ها را خلق کرده است.

کنترل ذهن و تهذیب نفس

انسان باید ذهن خود را از هرزگی حفظ کند و آن را با تهذیب نفس، به سوی نور حقیقت هدایت نماید. این کنترل، به‌سان لگامی است که بر اسب سرکش ذهن زده می‌شود تا در مسیر حق گام بر دارد. هرزگی ذهن، به فلاکت و حرمان منجر می‌شود، در حالی که ذهن پاک، راه را به سوی سعادت می‌گشاید.

تفاوت با عرفان

علم، تصورات باطنی را نادیده می‌گیرد، اما عرفان به آن‌ها توجه ویژه‌ای دارد. بدبختی انسان، اغلب به تصورات ذهنی او بازمی‌گردد. عرفان، به‌سان طبیبی است که ریشه بیماری‌های باطنی را می‌شناسد و برای درمان آن‌ها، تهذیب نفس را تجویز می‌کند. این تفاوت، بر عمق نگاه عرفانی به وجود انسان تأکید دارد.

درنگ:
تصورات ذهنی، نقش کلیدی در سرنوشت انسان دارند. هرزگی ذهن، عقل را زایل می‌کند و تهذیب نفس، راه را به سوی حقیقت می‌گشاید.

بخش یازدهم: فیض مقدس و اقتباس

اقتضا و فیض الهی

اقتضا، علت اختصاص در فیض مقدس (واحدیت) و فیض اقد (آحدیت) است.
فیض مقدس، مظهر واحدیت و اسماء امهات است، و فیض اقد، مظهر احدیت و مبین حقیقت الهی است. این رابطه، به‌سان نوری است که از مبدأ واحد ساطع می‌شود و در مراتب گوناگون، جلوه‌های متفاوتی می‌یابد.

تبیین عرفانی فی

فیض الهی، بر اساس اقتضای اعیان و استعدادهای موجودات عطا می‌شود. این فی، به‌سان بارانی است که بر هر زمین به فراخور استعداد آن می‌بارد و هر گیاه را به قدر ظرفیتش می‌رویاند. عرفان نظری، این فیض را مظهر اسماء الهی می‌داند و بر نقش آن در ظهور مراتب خلق تأکید دارد.

درنگ:
اقتضا، علت اختصاص در فیض مقدس و اقد است. این فیض، مظهر اسماء الهی است و بر اساس استعداد اعیان عالم عطا می‌شود.

جمع‌بندی

این نوشتار، با تکیه بر درس‌گفتارهای استاد فرزانه در جلسه هشتصد و پنجاه و پنج، به تبیین مفاهیم عرفانی، فلسفی و کلامی فص داودیه فصوص الحکم پرداخت. نبوت و رسالت، مواهبی الهی و غیراکتسابی‌اند که بر اساس انعام و افضال الهی عطا می‌شوند. حكومت الهی، با نصب الهی و تنفیذ مردمی متمایز است و فقها در زمان غیبت، با نص ارضی منصوب‌اند. عبودیت خاص، شرط رسالت و سایر مراتب رهبری است و با عصمت و ولايت پیوند دارد. محبوبین و محبین، مراتب متفاوتی دارند و عطایای الهی، بر اساس اقتضای اعیان تنظیم شده‌اند. ذهن انسان، نقش کلیدی در سرنوشت او دارد و باید از هرزگی حفظ شود. این متن، با ارائه تحلیلی جامع و منسجم، منبعی ارزشمند برای پژوهشگران عرفان نظری فراهم می‌آورد و طالبان معرفت را به سوی شهود حقیقت الهی رهنمون می‌سازد.

با نظارت صادق خادمی