متن درس
اطعام الهی و پیوند شريعت و حقیقت در حکمت ایوبیه فصوص الحکم
برگرفته از درسگفتارهای آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره (جلسه ۹۰۵)
دیباچه: درآمدی بر اطعام الهی و رابطه شريعت و حقیقت
حکمت ایوبیه، چونان گوهری در صدف عرفان نظری ابنعربی، به تبیین مقامات وجودی انسان و رابطه او با حق از منظر اطعام الهی، رزق سماوی و ارضی، و پیوند ناگسستنی شريعت و حقیقت میپردازد. این نوشتار، با تکیه بر درسگفتار استاد فرزانه قدسسره، به تحلیل عمیق و چندوجهی این مفاهیم در چارچوب فصوص الحکم پرداخته و با رویکردی نقادانه، به اصلاح برداشتهای نادرست از آیات قرآن کریم و عبارات ابنعربی همت گمارده است. اطعام، به مثابه فیض الهی، نهتنها حیات مادی و معنوی انسان را تأمین میکند، بلکه چونان نوری، راه رسیدن به حقیقت را از مسیر شريعت روشن میسازد. این متن، با ساختاری علمی و دانشگاهی، تمامی جزئیات درسگفتار را با شرح و تفصیل، و با زبانی متین و فاخر، به مخاطبان متخصص عرضه میکند. تمثیلات و استعارات ادبی، چونان چراغهایی، راه فهم این معارف عمیق را روشن میکنند، در حالی که روح و پیام اصلی درسگفتار بهگونهای اصیل حفظ شده است.
بخش نخست: نقد حصر اطعام در خداوند
تحلیل عبارت «لا مطعم إلا الله»
درسگفتار با بررسی عبارت ابنعربی «لا مطعم إلا الله» آغاز میشود که از آیه شریفه قرآن کریم استنباط شده است:
﴿هُوَ يُطْعِمُ وَلا يُطْعَمُ﴾
«اوست که خوراک میدهد و خوراک داده نمیشود» (انعام: ۱۴).
این عبارت، به ظاهر، اطعام را منحصر به خداوند میداند. اما استاد فرزانه، با نقدی دقیق، تأکید میکنند که آیه شریفه حصر اطعام را در خداوند اثبات نمیکند، بلکه صرفاً بیانگر آن است که خداوند مطعِم (خوراکدهنده) است و مطعَم (خوراکپذیر) نیست. این نقد، ریشه در دقت قرآنی دارد و نشاندهنده ضرورت فهم دقیق آیات بدون تحمیل مفاهیم غیرمستند است.
استاد، با تمثیلی بدیع، اطعام را به نوری تشبیه میکنند که از مبدأ الهی ساطع میشود، اما به مخلوقات نیز اجازه میدهد تا در این فیض مشارکت کنند. خداوند، به دلیل کمال ذاتی، نیازی به اطعام ندارد، اما انسانها و دیگر موجودات، هم مطعِماند و هم مطعَم. این تمایز، به مثابه خطی روشن میان کمال مطلق الهی و محدودیتهای وجودی مخلوقات ترسیم میشود.
صفات متقابل و تمایز وجودی خالق و مخلوق
استاد، با تحلیل صفات متقابل به تضاد، مانند مطعِم/مطعَم و رازق/مرزوق، به تمایز وجودی میان خالق و مخلوق میپردازند. خداوند، به دلیل فعلیت کامل، تنها واجد صفت مثبت (مطعِم، رازق) است، در حالی که انسانها، به سبب فقدان ذاتی، هر دو صفت را دارند. این تحلیل، با استناد به آیات قرآن کریم و اصول عرفانی، نشان میدهد که اطعام، فیضی عام است که از خداوند به مخلوقات سرریز میشود، اما مخلوقات نیز در این فیض مشارکت دارند.
برای مثال، انسان با دادن غذا به فقیر یا آبیاری گیاه، در مقام مطعِم ظاهر میشود، اما این اطعام، در نهایت، به فیض الهی بازمیگردد. این دیدگاه، مانند رودی است که از چشمه الهی سرچشمه میگیرد و شاخههای آن به همه موجودات میرسد، اما سرچشمه، همواره خداوند است.
نقد استنباط ابنعربی از آیه
استاد، با تأکید بر روششناسی دقیق قرآنی، استنباط ابنعربی از آیه را نادرست میدانند، زیرا آیه، حصر اطعام را در خداوند تأیید نمیکند. ابنعربی، با تعمیم عرفانی، اطعام را منحصر به خداوند دانسته، در حالی که قرآن کریم، تنها نفی اطعامپذیری خداوند را بیان میکند. این نقد، مانند چراغی است که خطای مسیر را روشن میسازد و پژوهشگران را به دقت در تفسیر متون دینی دعوت میکند.
استاد تأکید دارند که هر استنباط عرفانی باید با ظاهر و باطن قرآن کریم سازگار باشد. این نکته، نشاندهنده اهمیت روششناسی علمی در مطالعات عرفانی است و از تحمیل مفاهیم غیرمستند بر آیات الهی برحذر میدارد.
جمعبندی بخش نخست
نقد عبارت «لا مطعم إلا الله» نشان میدهد که اطعام، فیضی عام است که از خداوند به مخلوقات سرریز میشود، اما حصر آن در خداوند با ظاهر آیه قرآن کریم سازگار نیست. تمایز صفات متقابل، مانند مطعِم و مطعَم، بر تفاوت وجودی میان خالق و مخلوق تأکید دارد. این بخش، با تمثیلات بدیع، مانند نور و رود، رابطه میان فیض الهی و مشارکت مخلوقات را تبیین کرده و بر ضرورت دقت در تفسیر قرآنی تأکید میورزد.
بخش دوم: رزق سماوی و ارضی و پیوند شريعت و حقیقت
تبیین رزق سماوی و ارضی
درسگفتار، با استناد به آیه شریفه، به تبیین رزق سماوی («من فوقهم») و ارضی («من تحت أرجلهم») میپردازد:
﴿وَلَوْ أَنَّهُمْ أَقَامُوا التَّوْرَاةَ وَالْإِنْجِيلَ وَمَا أُنْزِلَ إِلَيْهِمْ مِنْ رَبِّهِمْ لَأَكَلُوا مِنْ فَوْقِهِمْ وَمِنْ تَحْتِ أَرْجُلِهِمْ﴾
«و اگر آنان تورات و انجیل و آنچه را که از سوی پروردگارشان به سویشان نازل شده است برپا میداشتند، قطعاً از بالای سرشان و از زیر پاهایشان میخوردند» (مائده: ۶۶).
رزق سماوی، به علوم باطنی، وحی، الهامات و معارف معنوی اشاره دارد، در حالی که رزق ارضی، به علوم ظاهری، شرعی و ناسوتی مرتبط است. استاد، با تمثیلی زیبا، شريعت را به سندی محکم تشبیه میکنند که بدون آن، دسترسی به حقیقت ممکن نیست. رزق سماوی، چونان آبی زلال از آسمان معرفت الهی فرو میریزد، اما رزق ارضی، چونان خاک حاصلخیزی است که این آب را به باروری میرساند.
شريعت: سند حقیقت
استاد، شريعت را بهعنوان علم ارضی و سند حقیقت معرفی میکنند. شريعت، مانند آدرسی دقیق، راهنمای رسیدن به حقیقت است و بدون آن، هر تلاش معنوی به گمراهی میانجامد. این دیدگاه، با استناد به آیه زیر تقویت میشود:
﴿رِزْقُكُمْ فِي السَّمَاءِ وَمَا تُوعَدُونَ﴾
«و روزی شما در آسمان است و آنچه وعده داده شدهاید» (ذاریات: ۲۲).
رزق سماوی، بدون سند شريعت، قابل دسترسی نیست. شريعت، مانند سکویی محکم، بستر پرتاب به سوی حقیقت را فراهم میکند. استاد، با تمثیلی فاخر، شريعت را به ریشه درختی تشبیه میکنند که شاخ و برگ حقیقت را تغذیه میکند.
نقد تحقیر شريعت
استاد، با نقد تشبیه شريعت به پوست گردو، ارزش ذاتی آن را برجسته میکنند. برخی، شريعت را به قشری کمارزش تشبیه کردهاند، اما استاد، با تمثیلی بدیع، پوست گردو را کیمیایی میدانند که مغز حقیقت را حفظ میکند. پوست گردو، نهتنها بیارزش نیست، بلکه خود دارای خواص دارویی است و بدون آن، مغز گردو فاسد میشود. شريعت نیز، مانند این پوست، هم ارزش ذاتی دارد و هم حافظ حقیقت است.
این نقد، مانند نسیمی است که غبار تحقیر از چهره شريعت میزداید و پیوند ناگسستنی آن با حقیقت را آشکار میسازد. استاد تأکید دارند که تحقیر شريعت، نشانه کمفهمی است و پژوهشگران را به بازنگری در این برداشتها دعوت میکنند.
رابطه شريعت و حقیقت
استاد، با تشبیه شريعت به سکو و حقیقت به پرواز، رابطه این دو را تبیین میکنند. شريعت، بستر لازم برای رسیدن به حقیقت را فراهم میکند، مانند سکویی که پرتاب به سوی آسمان را ممکن میسازد. بدون شريعت، حقیقت دستنیافتنی است، و بدون حقیقت، شريعت ناقص میماند. این دو، مانند دو بال پرندهای هستند که انسان را به سوی کمال الهی پرواز میدهند.
این دیدگاه، با استناد به روایت «الصلاة قرة عيني» (نماز نور چشم من است) تقویت میشود. نماز، بهعنوان رکن شريعت، قشری دنیوی است، اما باطنی معنوی دارد که انسان را به قرب الهی میرساند.
جمعبندی بخش دوم
رزق سماوی و ارضی، دو وجه از فیض الهیاند که به ترتیب، علوم باطنی و ظاهری را شامل میشوند. شريعت، بهعنوان سند حقیقت، بستر رسیدن به رزق سماوی است و تحقیر آن، نشانه کمفهمی است. رابطه شريعت و حقیقت، مانند سکو و پرواز، مکمل یکدیگرند و بدون یکی، دیگری ناقص میماند. تمثیلات پوست گردو و سکو، زیبایی و عمق این پیوند را به نمایش میگذارند.
بخش سوم: نقد خلط وحی و الهام
تمایز وحی و الهام
استاد، با نقد درآمیختن الهام اولیا با وحی انبیا، بر تفاوت بنیادین این دو تأکید میکنند. ابنعربی، در تفسیر آیه:
﴿وَلَوْ أَنَّهُمْ أَقَامُوا التَّوْرَاةَ وَالْإِنْجِيلَ وَمَا أُنْزِلَ إِلَيْهِمْ مِنْ رَبِّهِمْ﴾
«و اگر آنان تورات و انجیل و آنچه را که از سوی پروردگارشان به سویشان نازل شده است برپا میداشتند» (مائده: ۶۶)،
الهام اولیا را در کنار وحی قرار داده است. اما استاد تأکید دارند که «ما أنزل إليهم» صرفاً به وحی نازلشده بر انبیا اشاره دارد و شامل الهامات اولیا نمیشود.
وحی، با ویژگیهایی مانند تحدی و اعجاز، سند محکمی برای قانونگذاری الهی است، در حالی که الهام، تجربهای شخصی و غیرقانونگذار است. این تمایز، مانند خطی روشن میان نور شمس وحی و پرتوهای پراکنده الهام ترسیم میشود.
وحی: سند معتبر حقایق دینی
استاد تأکید دارند که تنها وحی، سند معتبر برای اثبات حقایق دینی است. الهامات، هرچند ارزشمند، فاقد اعتبار قانونگذاریاند و نمیتوانند جایگزین وحی شوند. این دیدگاه، با استناد به اصول کلامی و عرفانی، بر ضرورت استناد به منابع معتبر تأکید دارد.
برای مثال، وحی، مانند قبالهای محضری است که اعتبار قانونی دارد، در حالی که الهام، مانند سندی عادی است که تنها برای صاحب آن ارزش شخصی دارد. این تمثیل، اهمیت روششناسی دقیق در استنباط دینی را نشان میدهد.
جمعبندی بخش سوم
نقد خلط وحی و الهام، بر ضرورت تمایز میان این دو مفهوم تأکید دارد. وحی، سند معتبر قانونگذاری الهی است، در حالی که الهام، تجربهای شخصی و غیرقانونگذار است. این بخش، با تمثیل قباله محضری، اهمیت روششناسی دقیق در استنباط دینی را روشن میسازد و پژوهشگران را به دقت در تفسیر متون عرفانی دعوت میکند.
بخش چهارم: ختم وحی و نقش قرآن کریم
ختم نزول وحی پس از پیامبر اکرم (ص)
استاد، با استناد به آیه شریفه، بر ختم نزول وحی پس از پیامبر اکرم (ص) تأکید میکنند:
﴿وَالَّذِينَ يُؤْمِنُونَ بِمَا أُنْزِلَ إِلَيْكَ وَمَا أُنْزِلَ مِنْ قَبْلِكَ﴾
«و کسانی که به آنچه به سوی تو نازل شده و آنچه پیش از تو نازل شده ایمان دارند» (بقره: ۴).
این آیه، نزول وحی را به زمان پیامبر (ص) و پیش از او محدود میکند و هر ادعای نزول جدید پس از خاتمالانبیا را گمراهی میداند. حتی مقام امامت، استمرار رسالت است، نه نزول جدید. استاد، این اصل را مانند خشتی محکم در بنای ایمان میدانند که بدون آن، نظام اعتقادی فرو میریزد.
نقش قرآن کریم در تصدیق کتب پیشین
استاد، با استناد به آیه فوق، تأکید میکنند که قرآن کریم، تنها سند معتبر برای اثبات صحت تورات و انجیل است. بدون قرآن، هیچ دلیلی بر صحت کتب پیشین وجود ندارد. قرآن، مانند آینهای است که حقیقت کتب پیشین را منعکس کرده و آنها را تصدیق و اصلاح میکند.
این دیدگاه، بر نقش محوری قرآن کریم در نظام الهی تأکید دارد و هر ادعای دینی را به استناد به آن محک میزند. برای مثال، تورات و انجیلی که در دسترس ادیان دیگر است، تنها در پرتو قرآن کریم اعتبار مییابد.
نقد اسناد غیرقرآنی برای اثبات مقامات اولیا
استاد، بر ضرورت استناد به قرآن کریم و سنت معتبر برای اثبات مقامات اولیا تأکید دارند. ادعاهای مبتنی بر الهامات شخصی یا اسناد غیرمعتبر، نمیتوانند مقامات اولیا را اثبات کنند. سند معتبر، باید مورد پذیرش همگان باشد، مانند احادیث مورد قبول در منابع معتبر.
این نکته، مانند وزنهای است که گفتوگوی بینالادیانی را متعادل میسازد و بر ضرورت استفاده از زبان مشترک در اثبات ادعاهای دینی تأکید دارد.
جمعبندی بخش چهارم
ختم وحی پس از پیامبر اکرم (ص)، اصل بنیادین نظام اعتقادی است که هر ادعای نزول جدید را باطل میداند. قرآن کریم، تنها سند معتبر برای تصدیق کتب پیشین و اثبات مقامات اولیاست. این بخش، با تمثیلاتی مانند خشت و آینه، نقش محوری قرآن را در نظام الهی تبیین کرده و بر روششناسی دقیق در استنباط دینی تأکید میورزد.
بخش پنجم: روششناسی علمی و نقد تبیینهای نادرست
ضرورت روششناسی دقیق در تفسیر
استاد، با نقد خلط مباحث در کتب عرفانی، بر ضرورت روششناسی علمی در تفسیر متون دینی تأکید میکنند. خلط مفاهیم وحی و الهام، یا تعمیمهای غیرمستند، انسجام علمی را مخدوش میسازد. این نقد، مانند نسیمی است که غبار ابهام را از متون عرفانی میزداید و راه را برای فهم دقیق هموار میکند.
نقد تبیینهای غیرمنطقی
استاد، تبیینهای غیرمنطقی، مانند حصر اطعام در خداوند یا تحقیر شريعت، را ناقص میدانند. این تبیینها، مانند شاخههای شکستهای هستند که نمیتوانند بار حقیقت را تحمل کنند. برای مثال، تشبیه شريعت به پوست گردو، اگر به معنای تحقیر باشد، از کمفهمی ناشی میشود، زیرا شريعت، خود کیمیایی است که حقیقت را حفظ میکند.
نقش عالمان دینی در تبیین شريعت
استاد، عالمان دینی را ترجمان معصوم میدانند که شريعت را از معدن وحی استخراج میکنند. عالم دینی، مانند کاوشگری است که با چراغ معرفت، به استخراج حقیقت از متون دینی میپردازد. اما این استخراج، باید با استناد به منابع معتبر و در چارچوب شريعت باشد.
جمعبندی بخش پنجم
روششناسی علمی، کلید فهم دقیق متون دینی است و خلط مفاهیم یا تبیینهای غیرمنطقی، انسجام علمی را مخدوش میسازد. عالمان دینی، با استخراج شريعت از منابع معتبر، راه را برای فهم حقیقت هموار میکنند. این بخش، با تمثیلاتی مانند نسیم و کاوشگر، اهمیت روششناسی دقیق را به نمایش میگذارند.
جمعبندی و نتیجهگیری
حکمت ایوبیه، با تمرکز بر اطعام الهی، رابطه ناگسستنی شريعت و حقیقت را تبیین میکند. نقد حصر اطعام در خداوند، بر ضرورت دقت در تفسیر قرآنی تأکید دارد. رزق سماوی و ارضی، دو وجه از فیض الهیاند که با شريعت و حقیقت، انسان را به کمال میرسانند. تمایز وحی و الهام، و نقش محوری قرآن کریم در تصدیق کتب پیشین و اثبات مقامات اولیا، نظام اعتقادی را استحکام میبخشد. روششناسی علمی، از خلط مفاهیم و تبیینهای نادرست جلوگیری میکند و عالمان دینی را به استخراج حقیقت از منابع معتبر دعوت مینماید. این نوشتار، با تمثیلات فاخر، مانند نور، رود، سکو و پوست گردو، مفاهیم عمیق حکمت ایوبیه را در قالبی علمی و جذاب عرضه کرده تا چونان چراغی، راه جویندگان حقیقت را روشن سازد.