متن درس
تبیین وحدت وجود و نقد عینیت حق و عالم در فص ایوبی فصوص الحکم
برگرفته از درسگفتارهای آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره (جلسه نهصد و سیزدهم)
مقدمه: بازخوانی حکمت ایوبی در پرتو عرفان و فلسفه
فص ایوبی فصوص الحکم ابنعربی، به تبیین حکمت نبوی حضرت ایوب علیهالسلام اختصاص دارد و در آن، مفاهیم عمیق عرفانی و فلسفی، مانند وحدت وجود، رابطه حق و عالم، و نقش اراده و افعال انسانی در خلقت، مورد کاوش قرار گرفته است. این نوشتار، با بازخوانی درسگفتار نهصد و سیزدهم استاد فرزانه قدسسره، به تحلیل این مفاهیم با رویکردی عرفانی و فلسفی میپردازد. هدف، ارائه متنی علمی و منسجم است که با حفظ تمامی جزئیات، حقیقت وحدت وجود و نقد دیدگاههای ناسازگار با عقل و نقل را به مثابه آیینهای صاف و شفاف بازتاب دهد. این بررسی، با بهرهگیری از تمثیلات فاخر و ساختاربندی دقیق، مفاهیم را برای مخاطبان متخصص روشن میسازد و با استناد به آیات قرآن کریم و اصول فلسفی، به تبیین رابطه میان حق، عالم و انسان میپردازد.
بخش یکم: وحدت وجود و نقد عینیت حق و عالم
نقد دیدگاه عینیت هویت حق و عالم
ادعای عینیت هویت حق با عالم، که در برخی تفاسیر عرفانی مطرح شده، از منظر عقل، نقل و فلسفه اسلامی نادرست است. هویت حق، ذات بیتعین الهی است که در مرتبه احدیت، از هرگونه تعین و تشبیه مبراست. عالم، به عنوان مظهر افعال الهی، تعینات حق را بازتاب میدهد، اما عين ذات حق نیست. این تمایز، مانند تفاوت میان نور و آیینهای که آن را بازتاب میدهد، بر جدایی میان ذات و فعل تأکید دارد. افعال الهی، مانند خلقت و حیات، ظهورات حقاند که در ظرف عالم متجلی میشوند، اما هویت ذاتی حق را نمیتوان با عالم یکی دانست.
این دیدگاه، با فلسفه اسلامی و تمایز میان ذات و فعل همخوانی دارد و از خلط میان خالق و مخلوق جلوگیری میکند. عینیت هویت حق و عالم، به مشکلات فلسفی و الهیاتی منجر میشود که با اصول توحید سازگار نیست.
تمایز نفس ناطقه و تنفس
نفس ناطقه، جوهر مجرد انسانی است که حیات و آگاهی را در وجود انسان متجلی میسازد. تنفس، به عنوان فعلی مادی، ظهور نفس ناطقه است، نه خود آن. این رابطه، مانند پیوند میان روح و جسم، نشاندهنده تفاوت میان جوهر و عرض است. ادعای عینیت نفس و تنفس، مانند یکی دانستن آتش و دودی که از آن برمیخیزد، نادرست است و با اصول فلسفی همخوانی ندارد.
این تمایز، با فلسفه اسلامی درباره جوهر و عرض سازگار است و بر جدایی میان حقیقت مجرد نفس و افعال مادی آن تأکید دارد.
نقد تشبیه حق و عالم
تشبیه هویت حق به عالم، مانند قیاس «علی خواجه و خواجه علی»، نه با عقل و نه با نقل سازگار است. این تشبیه، مانند تلاش برای یکی دانستن دریا با قطرهای که از آن برمیخیزد، به خلط مفاهیم منجر میشود. عالم، مظهر ظهورات الهی است، اما نمیتوان آن را با ذات حق یکی دانست. این دیدگاه، مشکلات الهیاتی و فلسفی ایجاد میکند و با اصل تنزیه الهی ناسازگار است.
این نقد، با الهیات اسلامی درباره تمایز خالق و مخلوق همخوانی دارد و بر ضرورت حفظ تنزیه الهی تأکید میورزد.
جمعبندی بخش یکم
وحدت وجود، به معنای ظهور افعال الهی در عالم است، نه عینیت هویت حق با عالم. تمایز میان ذات و فعل، نفس و تنفس، و حق و عالم، مانند پلکانی از نور، حقیقت توحید را روشن میسازد. این بخش، با نقد دیدگاههای ناسازگار، مبانی عرفانی و فلسفی وحدت وجود را تبیین کرد و بر ضرورت عقلانیت در تحلیل این مفاهیم تأکید ورزید.
بخش دوم: نقد سوءاستفاده از آیات قرآن کریم
استفاده گزینشی از آیه «كُلٌّ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ»
استفاده گزینشی از آیه «كُلٌّ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ» بدون توجه به سیاق آن، نادرست است. این آیه، در سوره نساء، آیه 78، در پاسخ به منافقانی نازل شده که خیر را به خدا و شر را به پیامبر نسبت میدادند. متن آیه چنین است:
أَيْنَمَا تَكُونُوا يُدْرِكْكُمُ الْمَوْتُ وَلَوْ كُنْتُمْ فِي بُرُوجٍ مُشَيَّدَةٍ ۚ وَإِنْ تُصِبْهُمْ حَسَنَةٌ يَقُولُوا هَٰذِهِ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ ۖ وَإِنْ تُصِبْهُمْ سَيِّئَةٌ يَقُولُوا هَٰذِهِ مِنْ عِنْدِكَ ۚ قُلْ كُلٌّ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ ۖ فَمَالِ هَٰؤُلَاءِ الْقَوْمِ لَا يَكَادُونَ يَفْقَهُونَ حَدِيثًا
هر کجا باشید، مرگ شما را درمییابد، هرچند در برجهای استوار باشید. و اگر خیری به ایشان برسد، گویند: این از جانب خداست. و اگر شری به ایشان برسد، گویند: این از جانب توست. بگو: همه از جانب خداست. این قوم را چه شده که هیچ سخنی را درنمییابند؟
این آیه، با رد ادعای منافقان، بر توحید افعالی تأکید دارد و نقش پیامبر را به عنوان واسطه فیض الهی تبیین میکند. استفاده گزینشی از این آیه برای اثبات عینیت حق و عالم، مانند برداشتن گلی از باغ بدون توجه به ریشههای آن، حقیقت را تحریف میکند.
این نقد، با ضرورت توجه به سیاق قرآنی همخوانی دارد و از سوءاستفاده از آیات برای توجیه دیدگاههای نادرست جلوگیری میکند.
تمایز میان «مِنْ عِنْدِ اللَّهِ» و «مِنَ اللَّهِ»
تمایز میان «مِنْ عِنْدِ اللَّهِ» و «مِنَ اللَّهِ» در قرآن کریم، کلیدی برای فهم توحید افعالی و مسئولیت انسانی است. آیه 79 سوره نساء چنین میفرماید:
مَا أَصَابَكَ مِنْ حَسَنَةٍ فَمِنَ اللَّهِ ۖ وَمَا أَصَابَكَ مِنْ سَيِّئَةٍ فَمِنْ نَفْسِكَ
هر خیری که به تو رسد، از جانب خداست و هر شری که به تو رسد، از جانب خود توست.
«مِنْ عِنْدِ اللَّهِ» به معنای تصویب الهی است که همه امور، خیر و شر، تحت اراده الهی قرار دارند. اما «مِنَ اللَّهِ» به خیراتی اشاره دارد که از فیض الهی سرچشمه میگیرند، در حالی که سیئات از نفس انسانی ناشی میشوند. این تمایز، مانند تفاوت میان سرچشمه رود و جویبارهایی که از آن جدا میشوند، بر مسئولیت انسان در قبال افعالش تأکید دارد.
این دیدگاه، با الهیات اسلامی درباره اختیار و عدالت الهی سازگار است و از جبرگرایی پرهیز میدهد.
نقد جبرگرایی
نسبت دادن سیئات به خدا، به جبر منجر میشود و با عدالت الهی ناسازگار است. سیئات، مانند میوههای تلخ درخت اختیار انسانی، از نفس انسان سرچشمه میگیرند، نه از ذات حق. این نقد، مانند کلیدی برای گشودن قفلهای الهیاتی، بر مسئولیت انسان و عدالت الهی تأکید دارد.
این دیدگاه، با الهیات شیعی درباره عدالت الهی همخوانی دارد و بر اختیار انسانی تأکید میورزد.
جمعبندی بخش دوم
نقد سوءاستفاده از آیات قرآن کریم، مانند «كُلٌّ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ»، بر ضرورت توجه به سیاق و معنای دقیق آیات تأکید دارد. تمایز میان «مِنْ عِنْدِ اللَّهِ» و «مِنَ اللَّهِ»، حقیقت توحید افعالی و مسئولیت انسانی را روشن میسازد. این بخش، مانند غربال حقیقت، دیدگاههای نادرست را جدا کرد و بر عقلانیت در تفسیر قرآن کریم تأکید ورزید.
بخش سوم: نقد روشهای عرفانی و ضرورت عقلانیت
نقد محتوای عرفانی غیرعلمی
ادعای عینیت حق و عالم، فاقد پشتوانه علمی و دینی است و با عقل، فلسفه و قرآن کریم سازگار نیست. عرفان، هنگامی که از استدلال عقلانی تهی باشد، مانند کشتی بدون سکان، به وهم و گمراهی میانجامد. این نقد، بر ضرورت تأیید عرفان با عقل و نقل تأکید دارد و از پذیرش دیدگاههای غیرمستدل پرهیز میدهد.
این دیدگاه، با اصول عرفان اسلامی که عقل را چراغ هدایت میداند، همخوانی دارد.
نقد تشبیه صفات الهی
تشبیه صفاتی مانند غضب الهی به غضب انسانی، نادرست است. غضب الهی، حکیمانه و غیرمادی است، در حالی که غضب انسانی، مادی و نفسانی است. این تشبیه، مانند قیاس نور خورشید با شعله شمع، به تحریف حقیقت الهی منجر میشود.
این نقد، با اصل تنزیه الهی در الهیات اسلامی سازگار است و بر تفاوت میان صفات حق و خلق تأکید دارد.
نقد روایت خلق آدم بر صورت حق
روایت «خداوند آدم را بر صورت خود خلق کرد» فاقد سند معتبر است و معنای آن، به جامعيت انسان اشاره دارد. انسان، به عنوان مظهر جامع صفات الهی، مانند آیینهای است که نور حق را بازتاب میدهد. این معنا، با آیه قرآن کریم در سوره تین همخوانی دارد:
تَبَارَكَ اللَّهُ أَحْسَنُ الْخَالِقِينَ
تبارک الله، نیکوترین آفرینندگان.
این آیه، بر برتری خلقت انسان به دلیل جامعيت او دلالت دارد، نه تشبیه ظاهری میان خدا و انسان.
این نقد، با ضرورت بررسی سند روایات و تفسیر عقلانی آنها همخوانی دارد.
نقد شعر عرفانی غیرعقلانی
شعر عرفانی که عقل را نفی میکند، مانند نسیمی گمراهکننده، به آلودگی معرفت میانجامد. عرفان باید عقلانی و شرعی باشد تا به حقیقت رهنمون شود. این نقد، مانند مشعلی در تاریکی، بر ضرورت عقلانیت در عرفان تأکید دارد.
این دیدگاه، با اصول عرفان اسلامی که عقل را مکمل شهود میداند، سازگار است.
جمعبندی بخش سوم
عرفان، هنگامی که با عقل و نقل تأیید شود، مانند چشمهای زلال، معرفت الهی را سیراب میکند. نقد دیدگاههای غیرعلمی، تشبیهات نادرست و روایات غیرمعتبر، راه را برای فهم صحیح وحدت وجود هموار میسازد. این بخش، مانند آیینهای صاف، حقیقت عرفان عقلانی را بازتاب داد.
بخش چهارم: انسان، عالم و جامعيت الهی
جامعيت انسان و برتری خلقت
انسان، به دلیل جامعيت، بر دیگر مخلوقات برتری دارد. او، مانند آیینهای که تمامی رنگهای نور را بازتاب میدهد، مظهر جامع صفات الهی است. این جامعيت، با آیه «تَبَارَكَ اللَّهُ أَحْسَنُ الْخَالِقِينَ» همخوانی دارد و بر نقش انسان به عنوان خلیفه الهی تأکید میورزد.
این اصل، با مفهوم انسان کامل در عرفان اسلامی سازگار است و بر جایگاه والای انسان در خلقت دلالت دارد.
تمایز عالم و انسان
عالم، کميت انسان و انسان، کیفیت عالم است. عالم، مانند بستری گسترده، تفصیل حقیقت انسانی است که بر صورت رحمان خلق شده است. انسان، به عنوان نفس ناطقه عالم، مانند روحی است که در کالبد هستی جریان دارد. این تمایز، مانند تفاوت میان دریا و گوهر درون آن، بر نقش محوری انسان در خلقت تأکید دارد.
این دیدگاه، با فلسفه اسلامی درباره انسان کامل و رابطه او با عالم همخوانی دارد.
خاتم و آدم: فصل نوری و فصل تینی
خاتم، فصل نوری و آدم، فصل تینی انساناند. خاتم، به عنوان حقیقت نوری، پیش از ملائکه و آدم خلق شده و مظهر کامل صفات الهی است. آدم، به عنوان فصل تینی، انسان خاکی است که در عالم ناسوت متجلی شده است. این تمایز، مانند تفاوت میان نور و ظرفی که آن را دربرمیگیرد، بر مراتب خلقت انسان دلالت دارد.
این مفهوم، با عرفان شیعی درباره جایگاه خاتم و آدم همخوانی دارد و بر مراتب وجودی انسان تأکید میورزد.
نقد خلط عالم و انسان
خلط میان عالم و انسان، مانند درهمآمیختن دریا و گوهر، به درک نادرست منجر میشود. عالم، تفصیل حقیقت انسانی است، اما انسان، به عنوان نفس ناطقه عالم، کیفیت و روح آن است. این تمایز، مانند جدایی میان صورت و معنا، برای فهم صحیح خلقت ضروری است.
این نقد، با ضرورت دقت فلسفی در تحلیل رابطه عالم و انسان سازگار است.
جمعبندی بخش چهارم
انسان، به عنوان مظهر جامع صفات الهی، مانند گوهری در دل عالم میدرخشد. تمایز میان عالم و انسان، و خاتم و آدم، حقیقت خلقت را روشن میسازد. این بخش، مانند چراغی در مسیر معرفت، جایگاه انسان در نظام هستی را تبیین کرد و بر ضرورت تمایز میان عالم و انسان تأکید ورزید.
بخش پنجم: نقد روشهای علم دینی و ضرورت اصلاح
نقد روشهای معماگونه در علم دینی
روشهای معماگونه در نگارش و تدریس علم دینی، مانند حصاری که معرفت را زندانی میکند، مانع فهم عمیق است. نگارشهای پیچیده و بدون ساختار، مانند متون بدون نقطه و اعراب، فهم را دشوار میساختند. این نقد، بر ضرورت ارائه علم دینی با زبانی روان و علمی تأکید دارد.
این دیدگاه، با ضرورت اصلاح روشهای آموزشی در علم دینی همخوانی دارد.
خدمت عالمان دینی در سادهسازی معارف
برخی عالمان دینی، با سادهسازی عبارات پیچیده، مانند رودی که از سنگلاخ به دشتی زلال جاری میشود، معارف را برای همگان قابلفهم کردند. این تلاش، مانند پل زرینی میان علم و مردم، به عمومیسازی معرفت دینی کمک کرد.
این اصل، با نقش تاریخی عالمان در ترویج علم دینی سازگار است.
نقد پیچیدگی عبارات و روشهای غیرعلمی
پیچیدگی عبارات و روشهای غیرعلمی در علم دینی، مانند غباری که بر آیینه معرفت مینشیند، فهم را مختل میکند. عبارات باید روان، علمی و منسجم باشند تا حقیقت را روشن سازند.
این نقد، با ضرورت اصلاح روشهای نگارش و تدریس در علم دینی همخوانی دارد.
نقد روشهای مطالعه و تدریس غیرمنظم
روشهای مطالعه و تدریس غیرمنظم در علم دینی، مانند پراکندگی دانهها در باد، به یادگیری سطحی منجر میشود. مطالعه منظم و تدریس ساختارمند، مانند بنایی استوار، معرفت را عمیق و پایدار میسازد.
این نقد، با ضرورت اصلاح روشهای تحصیلی در علم دینی سازگار است.
جمعبندی بخش پنجم
علم دینی، هنگامی که با روشهای روان، علمی و منظم ارائه شود، مانند چشمهای زلال، معرفت را سیراب میکند. نقد روشهای معماگونه و غیرمنظم، راه را برای اصلاح علم دینی هموار میسازد. این بخش، مانند مشعلی در تاریکی، مسیر ارائه علمی معارف دینی را روشن کرد.
بخش ششم: عبادت، توکل و بازگشت امور به خدا
توصیه به عبادت و توکل
عبادت و توکل به خدا، چه در درک حقیقت و چه در حجاب، مانند دو بال برای پرواز به سوی معرفت الهیاند. این توصیه، مانند مشعلی در تاریکی، راه را برای سالکان روشن میسازد. آیه قرآن کریم در سوره هود، آیه 123، بر این حقیقت تأکید دارد:
وَإِلَيْهِ يُرْجَعُ الأَمْرُ كُلُّهُ
و همه کارها به سوی او بازمیگردد.
این آیه، بر توحید افعالی و بازگشت همه امور به خدا دلالت دارد، اما نه به معنای عینیت حق و عالم.
این اصل، با عرفان عملی اسلامی همخوانی دارد و بر اهمیت عمل در کنار معرفت تأکید میورزد.
نقد غضب عالم
عالم، برخلاف انسان، غضب ندارد. غضب، خاصیت نفسانی انسان است، نه ویژگی عالم. این تمایز، مانند جدایی میان دریا و امواج آن، بر تفاوت میان عالم و انسان تأکید دارد.
این نقد، با تمایز میان عالم و انسان در عرفان اسلامی سازگار است.
نقد ادعای نفس ناطقه سنگها
ادعای برخی عرفا مبنی بر داشتن نفس ناطقه توسط سنگها، مانند نسیمی که حقیقت را پراکنده میکند، غیرعلمی و نادرست است. سنگها فاقد نفس ناطقهاند و این ادعا با عقل و علم طبیعی ناسازگار است.
این نقد، با عقل و علم طبیعی همخوانی دارد و بر ضرورت استدلال در عرفان تأکید میورزد.
جمعبندی بخش ششم
عبادت و توکل، مانند دو بال معرفت، انسان را به سوی حقیقت الهی رهنمون میکنند. نقد ادعاهای غیرعلمی، مانند غضب عالم یا نفس ناطقه سنگها، حقیقت عرفان را از وهم جدا میسازد. این بخش، مانند دریچهای به سوی معرفت، راه عبادت و عقلانیت را روشن کرد.
نتیجهگیری کلی
فص ایوبی فصوص الحکم، با تبیین وحدت وجود و نقد عینیت حق و عالم، مانند مشعلی در مسیر معرفت میدرخشد. تمایز میان ذات و فعل، نفس و تنفس، و عالم و انسان، حقیقت توحید را روشن میسازد. نقد سوءاستفاده از آیات قرآن کریم، روشهای غیرعلمی و ادعاهای غیرمستدل، بر ضرورت عقلانیت در عرفان و علم دینی تأکید دارد. انسان، به عنوان مظهر جامع صفات الهی، کیفیت عالم و نفس ناطقه آن است. عبادت و توکل، راه رسیدن به حقیقتاند، چه در درک و چه در حجاب. این نوشتار، مانند آیینهای صاف، حکمت ایوبی را در پرتو عرفان و فلسفه بازتاب داد و راه را برای کاوشهای آتی هموار کرد.