در حال بارگذاری ...
صادق خادمی
صادق خادمی

جستجوی زنده در تمام درس‌ها

یافتن درس بر اساس شماره (در این دسته)

فصوص الحکم 916

متن درس





مس شیطان و بلا در حکمت ایوبیه فصوص الحکم: تبیین عرفانی و نقد تفاسیر

مس شیطان و بلا در حکمت ایوبیه فصوص الحکم: تبیین عرفانی و نقد تفاسیر

برگرفته از درس‌گفتارهای آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره (جلسه ۹۱۶)

دیباچه: درآمدی بر مس شیطان و بلا در حکمت ایوبیه

حکمت ایوبیه در فصوص الحکم ابن‌عربی، چونان گوهری درخشان در عرفان نظری، به تبیین رابطه میان انسان، شیطان، و بلا از منظری عمیق و چندوجهی می‌پردازد. این نوشتار، با تکیه بر درس‌گفتار استاد فرزانه قدس‌سره، به تحلیل آیه شریفه ﴿أَنِّي مَسَّنِيَ الشَّيْطَانُ بِنُصْبٍ وَعَذَابٍ﴾ (ص: ۴۱) و مفاهیم مرتبط با مس شیطان، استعداد نفسانی، و انواع بلا (تنبیهی، تأدیبی، و ترفیعی) در نسبت با اولیای الهی، به‌ویژه حضرت ایوب علیه‌السلام، همت گمارده است. متن، با رویکردی عرفانی و فلسفی، نقدی دقیق بر تفاسیر غیرمنطقی و غیرعلمی ارائه می‌دهد که به اشتباه عذاب را به معنای دوری از خدا تفسیر کرده‌اند یا نسبت‌های ناروا به انبیا داده‌اند. این بازنویسی، با ساختاری علمی و دانشگاهی، تمامی جزئیات درس‌گفتار را با شرح و تفصیل، و با زبانی متین و فاخر، به مخاطبان متخصص عرضه می‌کند. تمثیلات و استعارات ادبی، چونان چراغ‌هایی، راه فهم این معارف عمیق را روشن می‌سازند، در حالی که روح و پیام اصلی درس‌گفتار به‌گونه‌ای اصیل حفظ شده است.

بخش نخست: تبیین مس شیطان و نقش استعداد نفسانی

تحلیل آیه ﴿أَنِّي مَسَّنِيَ الشَّيْطَانُ بِنُصْبٍ وَعَذَابٍ﴾

درس‌گفتار با بررسی آیه شریفه ﴿أَنِّي مَسَّنِيَ الشَّيْطَانُ بِنُصْبٍ وَعَذَابٍ﴾ آغاز می‌شود:

﴿أَنِّي مَسَّنِيَ الشَّيْطَانُ بِنُصْبٍ وَعَذَابٍ﴾

«پروردگارا، شیطان مرا به رنج و عذاب دچار کرد» (ص: ۴۱).

این آیه، مس شیطان را به رنج (نَصَب) و عذاب نسبت می‌دهد، نه به خداوند. استاد فرزانه، با تحلیلی عمیق، تأکید می‌کنند که این نسبت، به معنای فاعلیت شیطان در ایجاد رنج و عذاب است، اما این فاعلیت، بدون وجود زمینه‌ای در انسان ممکن نیست. شیطان نمی‌تواند چیزی را بر انسان تحمیل کند، مگر اینکه استعداد و تناسبی در او وجود داشته باشد، مانند سیبی که به دلیل سستی، مستعد گندیدگی است. این استعداد، در انسان‌های عادی، ممکن است به نقص نفسانی اشاره داشته باشد، اما در اولیای الهی، مانند حضرت ایوب علیه‌السلام، به معنای زمینه‌ای برای بلا و ترقی معنوی است.

این دیدگاه، مانند نوری است که رابطه میان شیطان و انسان را روشن می‌سازد. شیطان، چونان میکروبی است که تنها در بستری مستعد اثر می‌گذارد، و این بستر، در اولیای الهی، نه نقص، بلکه ظرفی برای امتحان و قرب الهی است.

درنگ: مس شیطان، مشروط به وجود زمینه‌ای در انسان است. در اولیای الهی، این زمینه، نه نقص، بلکه ظرفی برای بلا و ترقی معنوی است.

نقش طبیعت و ناسوت در نفوذ شیطان

استاد، با تکیه بر عرفان نظری، تأکید دارند که انسان، به دلیل دارا بودن نفس، طبیعت، و ناسوت، مستعد نفوذ شیطان است. این استعداد، در انسان‌های عادی، به نقص‌های نفسانی بازمی‌گردد، اما در اولیای الهی، به بلا و امتحان الهی مرتبط است. برای مثال، حضرت ایوب علیه‌السلام، به دلیل حضور در عالم ناسوت و تصدی هدایت امت، در معرض بلایای ناشی از گمراهی قوم قرار گرفت. این بلایا، مانند رودی خروشان، از امت به سوی پیامبر سرریز شدند و او را به رنج و عذاب مبتلا کردند.

این تحلیل، مانند آینه‌ای است که تفاوت میان نفوذ شیطان در انسان‌های عادی و اولیای الهی را نشان می‌دهد. در اولیا، این نفوذ، نه نشانه نقص، بلکه وسیله‌ای برای قرب و تطهیر است.

درنگ: نفوذ شیطان در اولیای الهی، از طریق طبیعت و ناسوت، به صورت بلا و امتحان الهی ظهور می‌یابد، نه نقص نفسانی.

نقد نسبت دادن نقص به انبیا

استاد، با نقدی صریح، نسبت دادن نقص، ثنویت، یا قرب به شیطان به انبیا را رد می‌کنند. برخی شارحان، به اشتباه، مس شیطان به حضرت ایوب را نشانه نقص یا ثنویت دانسته‌اند، در حالی که آیه ﴿وَاذْكُرْ عَبْدَنَا أَيُّوبَ﴾:

﴿وَاذْكُرْ عَبْدَنَا أَيُّوبَ إِذْ نَادَىٰ رَبَّهُ﴾

«و بنده‌مان ایوب را یاد کن، هنگامی که پروردگارش را ندا داد» (ص: ۴۱)،

بر عبودیت خاص ایوب تأکید دارد. این عبودیت، مانند قباله‌ای محضری، گواه کمال و قرب او به خداوند است و هرگونه نسبت ناروا، مانند ثنویت یا دوری از خدا، را باطل می‌سازد.

این نقد، چونان شمشیری است که غبار بدفهمی را از چهره انبیا می‌زداید و حرمت والای آنان را آشکار می‌سازد.

درنگ: نسبت دادن نقص یا ثنویت به انبیا، مانند حضرت ایوب، با عبودیت خاص آنان (﴿عَبْدَنَا﴾) منافات دارد و نشانه بی‌حرمتی است.

جمع‌بندی بخش نخست

آیه ﴿أَنِّي مَسَّنِيَ الشَّيْطَانُ بِنُصْبٍ وَعَذَابٍ﴾، مس شیطان را به رنج و عذاب نسبت می‌دهد، اما این مس، بدون زمینه استعداد در انسان ممکن نیست. در اولیای الهی، این زمینه، نه نقص، بلکه ظرفی برای بلا و ترقی است. نفوذ شیطان در اولیا، از طریق طبیعت و ناسوت، به صورت امتحان الهی ظهور می‌یابد. نقد نسبت‌های ناروا به انبیا، بر حفظ حرمت آنان تأکید دارد و عبودیت خاص حضرت ایوب را گواهی بر کمال او می‌داند. این بخش، با تمثیلاتی مانند سیب، رود، و قباله، عمق این مفاهیم را روشن می‌سازد.

بخش دوم: انواع بلا و جایگاه آن در اولیای الهی

تقسیم‌بندی بلا: تنبیهی، تأدیبی، و ترفیعی

استاد، با تکیه بر حکمت الهی، بلا را به سه نوع تقسیم می‌کنند: تنبیهی، تأدیبی، و ترفیعی. بلا در انسان‌های عادی ممکن است تنبیهی (برای مجازات) یا تأدیبی (برای تربیت) باشد، اما در اولیای الهی، مانند حضرت ایوب، ترفیعی است و برای ارتقای مقام معنوی آنان طراحی شده است. این بلا، مانند کوره‌ای است که طلا را از ناخالصی‌ها می‌رهاند و آن را به درخشش می‌رساند.

برای مثال، رنج و عذاب ایوب، نه به دلیل نقص شخصی، بلکه به سبب گمراهی امت و اندراس دین الهی بود. این بلایا، مانند بار سنگینی بر دوش پیامبر، او را به سوی قرب الهی رهنمون ساختند.

درنگ: بلا در اولیای الهی، مانند حضرت ایوب، ترفیعی است و برای ارتقای مقام معنوی طراحی شده، نه تنبیه یا تأدیب.

تمایز اولیای کامل و متوسطین

استاد، با استناد به آیه ﴿لَا يَمَسُّهُمُ الشَّيْطَانُ﴾، اولیای کامل را از اولیای متوسط متمایز می‌کنند. اولیای کامل، مانند معصومان علیهم‌السلام، از هرگونه مس شیطان مصون‌اند، در حالی که اولیای متوسط، مانند حضرت ایوب، در معرض مس شیطان قرار می‌گیرند، اما این مس، به معنای بلا و ترقی است، نه نقص. این تمایز، مانند خطی روشن میان قله‌های کمال و دامنه‌های قرب الهی ترسیم می‌شود.

حضرت ایوب، به‌عنوان یکی از اولیای متوسط، از طریق بلایا به مقامات بالاتر رسید، در حالی که اولیای کامل، از هرگونه آلودگی مصون‌اند. این دیدگاه، با عرفان ابن‌عربی که مراتب اولیا را بر اساس قرب و کمال دسته‌بندی می‌کند، همخوانی دارد.

درنگ: اولیای کامل از مس شیطان مصون‌اند، اما اولیای متوسط، مانند ایوب، از طریق بلا و امتحان به قرب الهی می‌رسند.

نقد یکسان‌انگاری ایوب با انسان‌های عادی

استاد، با نقدی دقیق، یکسان‌انگاری حضرت ایوب با انسان‌های عادی را رد می‌کنند. برخی، به اشتباه، رنج و عذاب ایوب را نشانه نقص پنهانی دانسته‌اند، در حالی که این بلایا، به دلیل جایگاه والای او به‌عنوان پیامبر و تصدی هدایت امت، ترفیعی بودند. این نقد، مانند نسیمی است که غبار بدفهمی را از چهره انبیا می‌زداید و مراتب وجودی آنان را روشن می‌سازد.

حضرت ایوب، مانند درختی استوار، بار گمراهی امت را تحمل کرد و از این رهگذر، به قرب الهی رسید. این دیدگاه، بر تفاوت بنیادین میان اولیای الهی و انسان‌های عادی تأکید دارد.

درنگ: یکسان‌انگاری حضرت ایوب با انسان‌های عادی، به دلیل نادیده گرفتن مراتب اولیای الهی، نادرست است.

جمع‌بندی بخش دوم

بلا در اولیای الهی، مانند حضرت ایوب، ترفیعی است و برای ارتقای مقام معنوی طراحی شده است. تمایز میان اولیای کامل و متوسط، بر مصونیت اولیای کامل و قرار گرفتن اولیای متوسط در معرض بلا تأکید دارد. نقد یکسان‌انگاری ایوب با انسان‌های عادی، مراتب وجودی اولیا را روشن می‌سازد. این بخش، با تمثیلاتی مانند کوره، خط، و درخت، جایگاه بلا در مسیر قرب الهی را تبیین کرده است.

بخش سوم: عذاب و قرب الهی

نقد تفسیر عذاب به معنای دوری از خدا

استاد، با نقدی صریح، تفسیر عذاب به معنای دوری از خدا را رد می‌کنند. برخی شارحان، به اشتباه، عذاب در آیه ﴿أَنِّي مَسَّنِيَ الشَّيْطَانُ بِنُصْبٍ وَعَذَابٍ﴾ را به معنای بعد از خدا تفسیر کرده‌اند، در حالی که عذاب در اولیای الهی، مانند حضرت ایوب، وسیله‌ای برای قرب و تطهیر است. این عذاب، مانند بیماری است که انسان را مستجاب‌الدعوه می‌سازد و به سوی خدا نزدیک می‌کند.

برای مثال، رنج و عذاب ایوب، ناشی از گمراهی امت و اندراس دین الهی بود، نه نقص شخصی او. این بلایا، مانند پلی، او را به سوی قرب الهی رهنمون ساختند.

درنگ: عذاب در اولیای الهی، مانند حضرت ایوب، به معنای قرب و تطهیر است، نه دوری از خدا.

رنج و عذاب ایوب به دلیل امت

استاد تأکید دارند که رنج و عذاب حضرت ایوب، ناشی از گمراهی امت و اندراس دین الهی بود، نه نقص شخصی او. شیطان، در اینجا، به معنای عام آن (هر عامل گمراهی) به کار رفته و شامل امت گمراه نیز می‌شود. این امت، مانند سنگ‌هایی بودند که بر دوش پیامبر افتادند و او را به رنج و عذاب مبتلا کردند. این رنج، مانند سوزی در دل پیامبر، از اندراس دین الهی ناشی شد و او را به قرب الهی رهنمون ساخت.

درنگ: رنج و عذاب حضرت ایوب، ناشی از گمراهی امت و اندراس دین الهی بود، نه نقص شخصی او.

نقد شماتت‌کنندگان ایوب

استاد، با نقدی صریح، شماتت‌کنندگان حضرت ایوب را مورد انتقاد قرار می‌دهند. مردم، به اشتباه، مصیبت‌های ایوب را نشانه نقص پنهانی دانستند و او را سرزنش کردند، در حالی که این مصیبت‌ها، قرب‌آور بودند. این شماتت، مانند خاری بود که قلب پیامبر را آزرد، اما دعای او (﴿إِذْ نَادَىٰ رَبَّهُ﴾) و استجابت آن، گواه قرب و کمال اوست.

این نقد، مانند آینه‌ای است که خطای قضاوت عامه را نشان می‌دهد و بر جایگاه والای انبیا تأکید دارد.

درنگ: شماتت‌کنندگان حضرت ایوب، به اشتباه، مصیبت‌های او را نشانه نقص دانستند، در حالی که این بلایا، قرب‌آور بودند.

جمع‌بندی بخش سوم

عذاب در اولیای الهی، مانند حضرت ایوب، به معنای قرب و تطهیر است، نه دوری از خدا. رنج و عذاب ایوب، ناشی از گمراهی امت و اندراس دین الهی بود، و شماتت‌کنندگان، به اشتباه، این بلایا را نشانه نقص دانستند. این بخش، با تمثیلاتی مانند پل، سنگ، و خار، رابطه میان عذاب و قرب الهی را تبیین کرده و بر ضرورت حفظ حرمت انبیا تأکید دارد.

بخش چهارم: دعای ایوب و استجابت الهی

دعای ایوب و گواه عبودیت

استاد، با استناد به آیه ﴿وَاذْكُرْ عَبْدَنَا أَيُّوبَ إِذْ نَادَىٰ رَبَّهُ﴾، تأکید دارند که دعای حضرت ایوب، نشان‌دهنده قرب و عبودیت خاص اوست. این دعا، مانند نجوایی است که از قلب بنده‌ای خالص به سوی پروردگارش برخاست و به سرعت مستجاب شد. استجابت دعای ایوب، گواه کمال و قرب او به خداوند است و هرگونه نسبت ثنویت یا دوری از خدا را باطل می‌سازد.

این دیدگاه، مانند چراغی است که تاریکی بدفهمی‌ها را روشن می‌سازد و جایگاه والای انبیا را آشکار می‌کند.

درنگ: دعای حضرت ایوب (﴿إِذْ نَادَىٰ رَبَّهُ﴾) و استجابت آن، گواه عبودیت خاص و قرب او به خداوند است.

نقد تفاسیر اسرائیلیات

استاد، با نقدی دقیق، تفاسیر مبتنی بر اسرائیلیات را که با عصمت و کمال انبیا منافات دارند، رد می‌کنند. بسیاری از روایات درباره حضرت ایوب، از منابع غیرمعتبر گرفته شده و به اشتباه، مصیبت‌های او را نشانه نقص دانسته‌اند. این تفاسیر، مانند غباری هستند که حقیقت را می‌پوشانند و نیازمند پالایش با روش‌شناسی علمی‌اند.

این نقد، بر ضرورت استناد به منابع معتبر، مانند قرآن کریم و سنت معتبر، تأکید دارد و هرگونه نسبت ناروا به انبیا را باطل می‌داند.

درنگ: تفاسیر مبتنی بر اسرائیلیات، که مصیبت‌های انبیا را نشانه نقص می‌دانند، با عصمت و کمال آنان منافات دارند.

جمع‌بندی بخش چهارم

دعای حضرت ایوب و استجابت آن، گواه عبودیت خاص و قرب او به خداوند است. نقد تفاسیر اسرائیلیات، بر ضرورت پالایش روایات غیرمعتبر تأکید دارد. این بخش، با تمثیلاتی مانند نجوا و غبار، جایگاه والای انبیا و اهمیت روش‌شناسی علمی در تفسیر متون دینی را تبیین کرده است.

بخش پنجم: روش‌شناسی علمی و نقد تفاسیر نادرست

ضرورت روش‌شناسی دقیق در تفسیر

استاد، با تأکید بر روش‌شناسی علمی، خلط مفاهیم و تفاسیر غیرمنطقی را نقد می‌کنند. تفسیر عذاب به معنای دوری از خدا، یا نسبت دادن ثنویت به انبیا، نشانه ضعف منطقی و انحراف از روش علمی است. این نقد، مانند نسیمی است که غبار ابهام را از متون عرفانی می‌زداید و راه را برای فهم دقیق هموار می‌کند.

برای مثال، تفسیر عذاب به معنای بعد، با حکمت الهی که بلا را وسیله‌ای برای قرب می‌داند، منافات دارد. این دیدگاه، پژوهشگران را به بازنگری در تفاسیر عرفانی دعوت می‌کند.

درنگ: روش‌شناسی علمی، کلید فهم دقیق متون دینی است و تفاسیر غیرمنطقی، مانند نسبت دادن ثنویت به انبیا، انسجام علمی را مخدوش می‌سازد.

نقد فرهنگ منحط در تفاسیر

استاد، تفسیر عذاب ایوب به معنای دوری از خدا را نشانه فرهنگ منحط و غیرعلمی می‌دانند. این تفاسیر، مانند شاخه‌های شکسته‌ای هستند که نمی‌توانند بار حقیقت را تحمل کنند. عذاب در اولیای الهی، مانند ایوب، وسیله‌ای برای قرب و تطهیر است، و هرگونه تفسیر نادرست، با جایگاه والای انبیا منافات دارد.

این نقد، بر ضرورت اصلاح تفاسیر عرفانی با رویکرد علمی تأکید دارد و پژوهشگران را به استناد به منابع معتبر دعوت می‌کند.

درنگ: تفسیر عذاب به معنای دوری از خدا، نشانه فرهنگ غیرعلمی است و با قرب اولیای الهی منافات دارد.

نقش عالمان دینی در تبیین حقیقت

استاد، عالمان دینی را چونان کاوشگرانی می‌دانند که با چراغ معرفت، حقیقت را از متون دینی استخراج می‌کنند. این استخراج، باید با استناد به منابع معتبر و در چارچوب روش‌شناسی علمی انجام شود. عالمان دینی، مانند ترجمان‌هایی هستند که پیام وحی را به زبانی روشن برای امت تبیین می‌کنند.

این دیدگاه، بر نقش محوری عالمان در حفظ و انتقال معارف دینی تأکید دارد و از هرگونه تفسیر غیرمستند برحذر می‌دارد.

درنگ: عالمان دینی، با استخراج حقیقت از منابع معتبر، نقش ترجمان وحی را ایفا می‌کنند، اما این استخراج باید با روش‌شناسی علمی انجام شود.

جمع‌بندی بخش پنجم

روش‌شناسی علمی، کلید فهم دقیق متون دینی است و تفاسیر غیرمنطقی، مانند نسبت دادن ثنویت به انبیا، انسجام علمی را مخدوش می‌سازد. فرهنگ غیرعلمی در تفاسیر، با جایگاه والای اولیای الهی منافات دارد. عالمان دینی، با استخراج حقیقت از منابع معتبر، راه را برای فهم معارف دینی هموار می‌کنند. این بخش، با تمثیلاتی مانند نسیم، شاخه، و کاوشگر، اهمیت روش‌شناسی علمی را به نمایش می‌گذارد.

جمع‌بندی و نتیجه‌گیری

حکمت ایوبیه در فصوص الحکم، با تمرکز بر آیه ﴿أَنِّي مَسَّنِيَ الشَّيْطَانُ بِنُصْبٍ وَعَذَابٍ﴾، رابطه میان مس شیطان، استعداد نفسانی، و بلا را تبیین می‌کند. مس شیطان، در اولیای الهی، مانند حضرت ایوب، نه نشانه نقص، بلکه ظرفی برای بلا و ترقی معنوی است. بلا در اولیا، ترفیعی است و برای ارتقای مقام معنوی طراحی شده است. نقد تفاسیر غیرمنطقی، مانند نسبت دادن ثنویت یا دوری از خدا به انبیا، بر ضرورت روش‌شناسی علمی تأکید دارد. دعای ایوب و استجابت آن، گواه عبودیت خاص و قرب او به خداوند است. عالمان دینی، با استخراج حقیقت از منابع معتبر، راه را برای فهم معارف دینی هموار می‌کنند. این نوشتار، با تمثیلات فاخر، مانند نور، رود، قباله، و کوره، مفاهیم عمیق حکمت ایوبیه را در قالبی علمی و جذاب عرضه کرده تا چونان چراغی، راه جویندگان حقیقت را روشن سازد.

با نظارت صادق خادمی