در حال بارگذاری ...
صادق خادمی
صادق خادمی

جستجوی زنده در تمام درس‌ها

یافتن درس بر اساس شماره (در این دسته)

فصوص الحکم 917

متن درس





تبیین حکمت غیبیه در کلام ایوبیه: تحلیل قرب و بعد در تجربه عرفانی ایوب علیه‌السلام

تبیین حکمت غیبیه در کلام ایوبیه: تحلیل قرب و بعد در تجربه عرفانی ایوب علیه‌السلام

برگرفته از درس‌گفتارهای آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره (جلسه ۹۱۷)

دیباچه

فص حکمت غیبیه در کلام ایوبیه از فصوص الحکم ابن‌عربی، چونان گوهری در منظومه عرفان نظری، به تبیین تجربه عرفانی حضرت ایوب علیه‌السلام در مواجهه با بلا، رنج و وسوسه‌های شیطانی می‌پردازد. این فص، با تمرکز بر مفاهیم قرب و بعد، نقش شیطان به‌عنوان مظهر الهی، و تأثیر نیت خالص در تبدیل رنج به قرب الهی، آیینه‌ای است که حکمت الهی را در نظام خلقت بازتاب می‌دهد. نوشتار حاضر، با بهره‌گیری از درس‌گفتارهای استاد فرزانه قدس‌سره، به تحلیل عمیق این مفاهیم پرداخته و با نقد دیدگاه‌های شارحان، پیوند میان عرفان نظری و نصوص قرآنی را روشن می‌سازد. متن، با ساختاری علمی و با زبانی متین، به بررسی نقش صبر ایوب، تأثیر محیط اجتماعی بر رنج انبیا، و جایگاه نیت در نظام قرب و بعد می‌پردازد، در حالی که از تمثیلات فاخر برای غنای معنایی بهره می‌جوید.

بخش نخست: تحلیل مفهوم قرب و بعد در تجربه ایوب علیه‌السلام

تأویل دوگانه مس شیطان به ایوب

شارح فصوص الحکم در تبیین مس شیطان به ایوب علیه‌السلام، دو تأویل ارائه می‌دهد: نخست، قرب شیطان به ایوب نتیجه بعد و ثنویت درونی اوست که شراکت شیطان را در نهادش فراهم آورده؛ دوم، این قرب به دلیل مظهر بودن شیطان از ظهورات حق است. تأویل نخست، مانند سایه‌ای بر آفتاب، با عصمت ایوب ناسازگار است، زیرا او به‌عنوان نبی الهی، از نقص درونی مبراست. ایوب، چونان کوهی استوار، در قرب الهی جای دارد و نمی‌توان رنج او را به نقص شخصی نسبت داد. تأویل دوم، که شیطان را مظهر حق می‌داند، به نظام خلقت اشاره دارد، اما نیازمند تبیین دقیق‌تر است. شیطان، در چهارچوب عرفان اسلامی، مظهر صفاتی چون اضلال است، لیکن تأثیر او بر انسان به ظرف ظهور و اختیار وی بستگی دارد. در مورد ایوب، این قرب شیطان نه از نقص او، بلکه از چالش‌های اجتماعی و امت ناشی شده است.

درنگ: تأویل قرب شیطان به ایوب به دلیل نقص درونی او با عصمت نبوی ناسازگار است؛ این قرب نتیجه چالش‌های اجتماعی و امت است، نه نقص شخصی ایوب.

قرب به بعد و دوری از حق

شارح بیان می‌دارد که قرب انسان به بعد (شیطان) به دوری از حق منجر می‌شود. این دیدگاه، مانند نقشی بر آب، به تقابل میان قرب به حق و قرب به شیطان اشاره دارد، اما با مقام ایوب هم‌خوانی ندارد. ایوب علیه‌السلام، چونان ستاره‌ای در آسمان عصمت، همواره در قرب الهی بوده و رنج او نشانه دوری از حق نیست. در عرفان نظری، قرب و بعد نسبی‌اند و به نیت و اراده انسان وابسته‌اند. ایوب، با نیت خالص، حتی در مواجهه با شیطان، به قرب الهی نائل شد. این قرب، مانند چشمه‌ای زلال، از صبر و تسلیم او در برابر بلا سرچشمه می‌گیرد.

درنگ: قرب شیطان به ایوب، به دلیل نیت خالص او، به دوری از حق منجر نشد، بلکه صبر ایوب این قرب را به ابزار قرب الهی تبدیل کرد.

مظهر بودن شیطان و نسبیت قرب

شیطان، به‌عنوان مظهر حق، می‌تواند به انسان نزدیک شود، اما این قرب نسبی است و به میزان ظهور مظهر در انسان بستگی دارد. این دیدگاه، مانند ترازویی دقیق، نسبیت قرب و بعد را در نظام خلقت نشان می‌دهد. در عرفان، هر موجودی مظهر حق است، لیکن تأثیر آن به نیت انسان وابسته است. در مورد ایوب، قرب شیطان نه به نقص او، بلکه به چالش‌های اجتماعی بازمی‌گردد. شیطان، چونان آینه‌ای که صفات اضلال را بازتاب می‌دهد، در مواجهه با نیت خالص ایوب، به ابزار قرب الهی بدل شد. این تبدیل، مانند کیمیایی معنوی، از اراده ایوب در تسلیم به حق نشأت می‌گیرد.

درنگ: شیطان، به‌عنوان مظهر حق، در مواجهه با نیت خالص ایوب، به ابزار قرب الهی تبدیل شد، نه عامل دوری از حق.

نقد دیدگاه شارح درباره نقص ایوب

شارح، رنج ایوب را به نقص درونی او نسبت می‌دهد، اما این دیدگاه، مانند خاری در گلستان، با عصمت نبوی ناسازگار است. رنج ایوب، مانند طوفانی که از محیط اجتماعی برمی‌خیزد، نتیجه تنهایی، غربت و شماتت امت بود، نه نقص شخصی. در عرفان، رنج انبیا آزمون الهی و وسیله‌ای برای ترفیع و قرب به حق است، نه تنقیص. ایوب، چونان گوهری در کوره بلا، با صبر خود به مراتب کمال رسید. این نقد، مانند چراغی هدایتگر، ضرورت توجه به عوامل خارجی در تحلیل رنج انبیا را آشکار می‌سازد.

درنگ: رنج ایوب نتیجه نقص درونی او نبود، بلکه از چالش‌های اجتماعی و امت نشأت گرفت و وسیله‌ای برای ترفیع و قرب الهی بود.

جمع‌بندی بخش نخست

این بخش، با تحلیل مفاهیم قرب و بعد در تجربه ایوب علیه‌السلام، به نقد تأویل‌های شارح درباره مس شیطان پرداخت. قرب شیطان به ایوب نه از نقص درونی او، بلکه از چالش‌های اجتماعی و امت ناشی شد. نیت خالص ایوب، این قرب را به ابزار قرب الهی تبدیل کرد. شیطان، به‌عنوان مظهر حق، در نظام خلقت عمل می‌کند، اما تأثیر او به اراده انسان بستگی دارد. این تحلیل، مانند آیینه‌ای صاف، پیوند عرفان نظری با نصوص قرآنی را در تبیین حکمت غیبیه آشکار می‌سازد.

بخش دوم: ایوب علیه‌السلام، الگوی صبر و قرب الهی

صبر ایوب و معرفت الهی

ایوب علیه‌السلام، چونان الگویی جاودان، صبر در برابر بلا را به آیینه‌ای برای معرفت و فنای الهی بدل کرد. صبر او، مانند درختی ریشه‌دار، نه‌تنها تحمل رنج، بلکه وسیله‌ای برای تعالی روحی و قرب به حق بود. در عرفان اسلامی، صبر انبیا چونان کیمیایی است که بلا را به نعمت و رنج را به قرب تبدیل می‌کند. ایوب، با تسلیم به حکمت الهی، مانند کشتی‌ای در طوفان، به ساحل قرب رسید. این صبر، با نیت خالص او در هم‌آمیخت و او را به مظهر حکمت غیبیه بدل ساخت.

درنگ: صبر ایوب علیه‌السلام، وسیله‌ای برای معرفت و فنای الهی بود که رنج را به قرب الهی تبدیل کرد.

تأثیر محیط اجتماعی بر رنج ایوب

رنج ایوب، مانند جریانی از محیط اجتماعی، از تنهایی، غربت و شماتت امت سرچشمه گرفت. انبیا، به دلیل رسالت و تعامل با جامعه، با اصطکاکات محیطی مواجه می‌شوند که این چالش‌ها، مانند کوره‌ای برای صیقل روح، به قرب الهی منجر می‌شود. ایوب، چونان گوهری در میان سنگ‌ها، با صبر در برابر این اصطکاکات، به کمال رسید. این دیدگاه، مانند نوری بر مسیر، نقش عوامل خارجی در رنج انبیا را روشن می‌سازد و عصمت ایوب را از هر نقص مبرا می‌داند.

درنگ: رنج ایوب نتیجه چالش‌های اجتماعی و امت بود، نه نقص درونی، و این رنج به قرب الهی او انجامید.

نقش نیت در تبدیل بعد به قرب

نیت خالص ایوب، مانند کیمیایی معنوی، قرب شیطان را به قرب الهی بدل کرد. در عرفان، نیت مومن، چونان آفتابی است که تاریکی وسوسه‌های شیطانی را زایل می‌سازد. قرب شیطان به ایوب، که از مشکلات اجتماعی نشأت گرفته بود، با نیت خالص او به ابزار قرب الهی تبدیل شد. این تبدیل، مانند نقشی بر لوح، حکمت الهی را در نظام خلقت نشان می‌دهد که حتی بعد شیطانی، در مواجهه با اراده مومن، به قرب منجر می‌شود.

درنگ: نیت خالص ایوب، قرب شیطان را به ابزار قرب الهی تبدیل کرد و بعد شیطانی را به نفع ایمان او بدل ساخت.

جمع‌بندی بخش دوم

این بخش، با تبیین صبر ایوب علیه‌السلام به‌عنوان الگویی برای قرب الهی، به نقش نیت خالص و تأثیر محیط اجتماعی در رنج او پرداخت. صبر ایوب، مانند چشمه‌ای زلال، رنج را به معرفت و فنای الهی بدل کرد. چالش‌های اجتماعی، به‌عنوان کوره‌ای برای صیقل روح، او را به کمال رساند. نیت خالص، قرب شیطان را به ابزار قرب الهی تبدیل نمود و حکمت غیبیه را در تجربه عرفانی ایوب آشکار ساخت.

بخش سوم: تحلیل قرآنی و نقش شیطان و انبیا در هدایت و اضلال

آیه قرآنی و اختیار انسان

قرآن کریم در توصیف هدایت الهی می‌فرماید:
إِنَّا هَدَيْنَاهُ السَّبِيلَ إِمَّا شَاكِرًا وَإِمَّا كَفُورًا؛ «ما راه را به او نشان دادیم، یا سپاسگزار است یا ناسپاس» (انسان: ۳). این آیه، مانند نوری از غیب، به هدایت عام الهی و اختیار انسان در انتخاب شکر یا کفر اشاره دارد. شیطان و انبیا، چونان اسباب در نظام خلقت، در این هدایت نقش دارند، اما نتیجه به اراده انسان بستگی دارد. ایوب، با انتخاب شکر، رنج را به قرب الهی بدل کرد و این آیه را در تجربه خود متجلی ساخت.

درنگ: آیه إِنَّا هَدَيْنَاهُ السَّبِيلَ، به هدایت عام الهی و نقش اختیار انسان در تعیین شکر یا کفر اشاره دارد که در تجربه ایوب متجلی شد.

نقش شیطان و انبیا در هدایت و اضلال

انبیا و شیطان هر دو در نظام هدایت و اضلال نقش دارند. انبیا بالذات هادی و بالعرض مضل‌اند، در حالی که شیطان بالذات مضل و بالعرض هادی است. این تمایز، مانند خطی روشن، نقش ذاتی و عرضی آن‌ها را در خلقت نشان می‌دهد. انبیا، چونان کوره‌ای برای فعلیت انسان، حتی در اضلال بالعرض، به کمال او کمک می‌کنند. شیطان، با اضلال بالذات، در مواجهه با نیت مومن، به هدایت بالعرض منجر می‌شود. ایوب، با نیت خالص، وسوسه شیطان را به ابزار قرب الهی بدل کرد.

درنگ: انبیا بالذات هادی و بالعرض مضل، و شیطان بالذات مضل و بالعرض هادی است؛ نیت مومن، مانند ایوب، اضلال شیطان را به هدایت تبدیل می‌کند.

قوت اضلال انبیا نسبت به شیطان

اضلال بالعرض انبیا، مانند آتشی سوزان، قوی‌تر از اضلال بالذات شیطان است، زیرا انبیا انسان را به فعلیت کامل می‌رسانند، حتی اگر نتیجه گمراهی باشد. این قوت، مانند برتری کوره‌ای بر پتک، از توان انبیا در صیقل روح نشأت می‌گیرد. شیطان، با وجود اضلال بالذات، به دلیل ضعف وجودی، تأثیر محدودی دارد. انبیا، حتی در اضلال بالعرض، انسان را به مراتب فعلیت می‌رسانند، چنان‌که ایوب با صبر خود به کمال رسید.

درنگ: اضلال بالعرض انبیا قوی‌تر از اضلال بالذات شیطان است، زیرا انبیا انسان را به فعلیت کامل می‌رسانند.

رحمت انبیا برای همه موجودات

انبیا، به‌ویژه پیامبر خاتم، رحمة للعالمین‌اند، حتی برای کفار و اشقیا، زیرا آن‌ها را به فعلیت می‌رسانند. این رحمت، مانند فیضی عام، همه موجودات را دربرمی‌گیرد. انبیا، چونان کوره‌ای که آهن را نرم می‌کند، انسان را به فعلیت می‌رسانند، خواه نتیجه سعادت باشد یا شقاوت. ایوب، با صبر در برابر بلا، این رحمت را متجلی ساخت و حتی رنج ناشی از امت را به قرب الهی بدل کرد.

درنگ: انبیا رحمة للعالمین‌اند و با فعلیت‌بخشی به همه موجودات، حتی اشقیا را به مراتب کمال می‌رسانند.

جمع‌بندی بخش سوم

این بخش، با تحلیل آیه قرآنی و نقش شیطان و انبیا در هدایت و اضلال، به پیوند عرفان با نصوص قرآنی پرداخت. آیه إِنَّا هَدَيْنَاهُ السَّبِيلَ، اختیار انسان را در تعیین شکر یا کفر نشان داد. انبیا و شیطان، هر دو در نظام خلقت نقش دارند، اما نیت انسان نتیجه را تعیین می‌کند. قوت اضلال بالعرض انبیا و رحمت عام آن‌ها، حکمت الهی را در فعلیت‌بخشی به موجودات آشکار می‌سازد. ایوب، با نیت خالص، این حکمت را در تجربه خود متجلی کرد.

بخش چهارم: نقد روش‌شناسی شارحان و نظام علمی عالم

نقد عدم دقت علمی شارحان

شارحان فصوص الحکم، گاه به دلیل عدم دقت علمی، مفاهیم عرفانی را به‌صورت مبهم و غیرمنسجم تحلیل کرده‌اند. این ابهام، مانند مهی غلیظ، فهم حقیقت را دشوار می‌سازد. عرفان اسلامی، مانند شطرنجی منظم، نیازمند تحلیل دقیق و منسجم با تکیه بر نصوص دینی است. نقد شارحان، مانند چراغی در تاریکی، ضرورت روش‌شناسی علمی در عرفان را آشکار می‌سازد. تحلیل‌های مبهم، مانند نقشی بر آب، از حقیقت قرآنی فاصله می‌گیرند و فهم عرفانی را مخدوش می‌کنند.

درنگ: عدم دقت علمی شارحان، مفاهیم عرفانی را مبهم می‌سازد و عرفان اسلامی را از روش‌شناسی دقیق محروم می‌کند.

نظام ریاضی و علمی عالم

عالم، مانند شطرنجی منظم، دارای نظمی ریاضی و علمی است که قرب و بعد در آن بر اساس نیت و اراده انسان شکل می‌گیرد. این نظام، مانند نقشه‌ای دقیق، حکمت الهی را در خلقت نشان می‌دهد. قرب و بعد، مانند حرکت مهره‌ها در شطرنج، به اراده انسان بستگی دارند. ایوب، با نیت خالص، این نظام را در تجربه خود متجلی ساخت و رنج را به قرب الهی بدل کرد. این دیدگاه، مانند نوری بر مسیر، انسجام عرفان اسلامی را با عقل و نصوص دینی نشان می‌دهد.

درنگ: عالم دارای نظمی ریاضی و علمی است که قرب و بعد در آن بر اساس نیت و اراده انسان تعیین می‌شود.

نقد دیدگاه شارح درباره تجلی حق

شارح، قرب شیطان به ایوب را نتیجه تجلی حق می‌داند، اما این دیدگاه، مانند شاخه‌ای بی‌ریشه، با تجربه ایوب هم‌خوانی ندارد. تجلی حق، مانند آفتابی است که هر بعیدی را نزدیک می‌سازد، اما قرب شیطان به ایوب از چالش‌های اجتماعی و امت نشأت گرفت، نه تجلی حق. این نقد، مانند آینه‌ای صاف، ضرورت تمایز میان تأثیرات اجتماعی و تجلی الهی را نشان می‌دهد. ایوب، با نیت خالص، حتی این قرب شیطانی را به قرب الهی بدل کرد.

درنگ: قرب شیطان به ایوب نتیجه چالش‌های اجتماعی بود، نه تجلی حق، و نیت ایوب این قرب را به ابزار قرب الهی تبدیل کرد.

جمع‌بندی بخش چهارم

این بخش، با نقد روش‌شناسی شارحان و تبیین نظام علمی عالم، به ضرورت تحلیل دقیق عرفانی تأکید کرد. عدم دقت علمی، مانند سدی در برابر فهم حقیقت، عرفان را از روش‌شناسی منسجم محروم می‌سازد. نظام ریاضی عالم، مانند شطرنجی منظم، قرب و بعد را بر اساس نیت انسان نشان می‌دهد. نقد دیدگاه شارح درباره تجلی حق، پیوند عرفان با تجربه ایوب را روشن ساخت و نقش نیت خالص او را در تبدیل رنج به قرب الهی برجسته کرد.

نتیجه‌گیری نهایی

فص حکمت غیبیه در کلام ایوبیه، چونان آیینه‌ای زلال، تجربه عرفانی ایوب علیه‌السلام را در مواجهه با رنج، شیطان و قرب الهی بازتاب می‌دهد. تحلیل مفاهیم قرب و بعد، نقش نیت خالص در تبدیل رنج به قرب، و تأثیر چالش‌های اجتماعی بر انبیا، حکمت الهی را در نظام خلقت آشکار می‌سازد. آیه قرآنی إِنَّا هَدَيْنَاهُ السَّبِيلَ، اختیار انسان را در تعیین شکر یا کفر نشان داد و تجربه ایوب را متجلی ساخت. انبیا و شیطان، هر دو در هدایت و اضلال نقش دارند، اما نیت انسان نتیجه را تعیین می‌کند. نقد روش‌شناسی شارحان، ضرورت تحلیل دقیق و منسجم را در عرفان اسلامی تأکید کرد. این نوشتار، مانند چراغی هدایتگر، پیوند عرفان نظری با نصوص قرآنی را در تبیین حکمت غیبیه روشن ساخت و ایوب را مظهر صبر و تسلیم به حکمت الهی دانست.

با نظارت صادق خادمی