متن درس
کاوش در وهم، عقل و معرفت: نقدی عرفانی و قرآنی بر فص ایناسیه
برگرفته از درسگفتارهای آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره (جلسه ۹۶۸)
دیباچه
فص ایناسیه از فصوص الحکم ابن عربی، چون گوهری در خزانه عرفان نظری، به کاوش در مفاهیم وهم، عقل، تشبیه و تنزیه میپردازد. این فص، با تأکید بر جایگاه وهم به عنوان سلطان اعظم در انسان کامل، شرایع الهی و ادراکات عرفانی را به این قوه نسبت میدهد. با این حال، استاد فرزانه قدسسره در درسگفتار جلسه ۹۶۸، با رویکردی نقادانه و مبتنی بر مبانی عرفان شیعی و قرآن کریم، این دیدگاهها را مورد ارزیابی قرار داده و آنها را با اصول عقلانی و شهودی سنجیدهاند. این نوشتار، با تجمیع محتوای درسگفتار و تحلیلهای تکمیلی، متنی نظاممند، علمی و دانشگاهی ارائه میدهد که چون مشعلی، مسیر تأمل در معرفت الهی را روشن میسازد. متن با آیات قرآنی، نقدهای فلسفی و عرفانی، و تمثیلات فاخر غنی شده تا پاسخگوی نیازهای پژوهشی مخاطبان باشد.
بخش نخست: مبانی نظری وهم، عقل و معرفت
وهم به عنوان سلطان اعظم در نگاه ابن عربی
ابن عربی در فص ایناسیه، وهم را سلطان اعظم در انسان کامل میداند: «الوهم هو السلطان الأعظم في هذه الصورة الكاملة الإنسانية». او وهم را نیروی غالب معرفی میکند که شرایع الهی، تشبیه و تنزیه از آن سرچشمه میگیرند. این دیدگاه، گویی وهم را چون پادشاهی میبیند که بر قلمرو انسان کامل فرمانروایی میکند.
این تبیین، چون آیینهای است که دیدگاه ابن عربی را بازمیتاباند، اما نیازمند نقد است.
نقد جایگاه وهم در عرفان شیعی
از منظر عرفان شیعی، وهم قوهای نازلتر از عقل و معرفت است و نمیتواند سلطان انسان کامل باشد. انسان کامل، که در عرفان شیعی مظهر عصمت و معرفت الهی است، تحت هدایت عقل و شهود الهی قرار دارد. وهم، به دلیل محدودیت به امور جزئی و خیالی، گویی چون سایهای است که در برابر نور عقل و معرفت رنگ میبازد.
این نقد، چون تیغی است که پردههای ابهام را از چهره حقیقت کنار میزند.
سلسلهمراتب وهم، علم و معرفت
در نظام معرفتی عرفان شیعی، وهم، علم و معرفت مراتب متفاوتی دارند. وهم، قوه تخیل است که به امور جزئی و خیالی محدود است؛ علم، قوه ادراک کلیات است؛ و معرفت، قوه شهود حقایق الهی است که انسان را به وصول حق میرساند. معرفت، گویی چون قلهای است که سالک عارف پس از عبور از وادیهای وهم و علم، به آن دست مییابد.
این سلسلهمراتب، نظام معرفتی عرفان شیعی را چون نقشهای روشن میسازد.
جمعبندی بخش نخست
بخش نخست، مبانی نظری وهم، عقل و معرفت را تبیین کرد. دیدگاه ابن عربی در اعطای جایگاه سلطان اعظم به وهم، از منظر عرفان شیعی نقد شد و سلسلهمراتب معرفتی وهم، علم و معرفت روشن گردید.
بخش دوم: نقش وهم در شرایع الهی
دیدگاه ابن عربی در نسبت شرایع به وهم
ابن عربی ادعا میکند که شرایع الهی از وهم ناشی شدهاند: «وبه جاءت الشرائع المنزلة». او شرایع را به قوه وهم نسبت میدهد، گویی شرایع چون بنایی هستند که بر پایه خیال و وهم استوار شدهاند.
این دیدگاه، چون ادعایی است که نیازمند سنجش با میزان عقل و وحی است.
نقد نسبت دادن شرایع به وهم
از منظر عرفان شیعی، نسبت دادن شرایع به وهم، تحقیر شرایع الهی است که بر پایه وحی و عقل استوارند. قرآن کریم، شرایع را بر اساس وحی الهی معرفی میکند، نه قوهای خیالی و گمراهکننده مانند وهم. آیه شریفه میفرماید:
﴿كِتَابٌ أُنْزِلَ إِلَيْكَ﴾ (اعراف: ۲)
ترجمه: کتابی است که به سوی تو نازل شده.
این آیه، شرایع را چون چشمهای از وحی الهی میداند که از وهم مبراست.
این نقد، گویی مشعلی است که تاریکیهای این دیدگاه را روشن میسازد.
فقدان وهم در قرآن کریم
در قرآن کریم، واژه وهم یا مفهومی معادل آن یافت نمیشود. این کتاب آسمانی، عقل و معرفت را محور هدایت میداند. آیه شریفه میفرماید:
﴿أَفَلَا تَعْقِلُونَ﴾ (بقره: ۴۴)
ترجمه: آیا خردورزی نمیکنید؟
این آیه، عقل را چون ستارهای راهنما در مسیر هدایت معرفی میکند.
این تبیین، جایگاه والای عقل و معرفت را در نظام قرآنی روشن میسازد.
جمعبندی بخش دوم
بخش دوم، دیدگاه ابن عربی در نسبت دادن شرایع به وهم را نقد کرد. استناد به آیات قرآنی نشان داد که شرایع الهی بر پایه وحی و عقل استوارند و وهم در نظام معرفتی قرآن جایگاهی ندارد.
بخش سوم: تشبیه و تنزیه در عرفان
دیدگاه ابن عربی در تشبیه و تنزیه
ابن عربی تشبیه را به وهم و تنزیه را در بستر تشبیه به عقل نسبت میدهد: «فشبه ونزهه وشبهه بالوهم ونزهه في التشبيه بالعقل». او گویی تشبیه را چون جامهای خیالی میبیند که وهم بر تن حقیقت میپوشاند و تنزیه را در پرتو عقل میجوید.
این دیدگاه، چون بذری است که در خاک نقد کاشته میشود.
نقد تفکیک تشبیه و تنزیه
از منظر عرفان شیعی، تشبیه و تنزیه دو وجه متحد در ذات الهیاند که فراتر از وهم و حتی عقلاند و با معرفت شهودی درک میشوند. تفکیک آنها به احدیت (تنزیه) و واحدیت (تشبیه) نادرست است، زیرا این دو در ذات الهی یکپارچهاند. آیه شریفه میفرماید:
﴿لَيْسَ كَمِثْلِهِ شَيْءٌ وَهُوَ السَّمِيعُ الْبَصِيرُ﴾ (شوری: ۱۱)
ترجمه: چیزی مانند او نیست و او شنوای بیناست.
این آیه، وحدت تشبیه و تنزیه را چون گوهری درخشان آشکار میکند.
این نقد، گویی پلی است که وحدت ذات و صفات الهی را استوار میسازد.
تشبیه و تنزیه به عنوان وصف حق
تشبیه و تنزیه، وصف ذات حقاند، نه ادراکات ذهنی انسان. این دو، گویی چون دو بال پرندهای هستند که حقیقت الهی را در آسمان معرفت به پرواز درمیآورند. آیه شریفه میفرماید:
﴿لَيْسَ كَمِثْلِهِ شَيْءٌ وَهُوَ السَّمِيعُ الْبَصِيرُ﴾ (شوری: ۱۱)
ترجمه: چیزی مانند او نیست و او شنوای بیناست.
این آیه، تشبیه و تنزیه را چون دو گوهر در تاج ذات الهی میداند.
این تبیین، حقیقت الهی را از توهمات ذهنی جدا میسازد.
جمعبندی بخش سوم
بخش سوم، دیدگاه ابن عربی در نسبت دادن تشبیه به وهم و تنزیه به عقل را نقد کرد. وحدت تشبیه و تنزیه در ذات الهی و جایگاه آنها به عنوان وصف حق، با استناد به قرآن کریم روشن شد.
بخش چهارم: تفاوتهای فرهنگی و کلامی
تفاوت عرفان شیعی و دیدگاه ابن عربی
دیدگاه ابن عربی، متأثر از فرهنگ کلامی اهل سنت، وهم را برتر از عقل میداند، حال آنکه عرفان شیعی عقل و معرفت را بر وهم مقدم میدارد. این تفاوت، گویی چون دو مسیر متمایز است که یکی به سوی نور معرفت میرود و دیگری در وادی وهم سرگردان میماند.
این تمایز، نظام عرفانی شیعه را چون ستارهای درخشان نمایان میکند.
نقش عصمت در معرفت الهی
فقدان عصمت در دیدگاه ابن عربی، یکی از علل خطاهای او در تبیین مفاهیم عرفانی است. در عرفان شیعی، عصمت اولیای الهی، گویی چون سپری است که آنها را از خطا در معرفت مصون میدارد.
این تبیین، جایگاه عصمت را در نظام عرفانی شیعه روشن میسازد.
جمعبندی بخش چهارم
بخش چهارم، تفاوتهای فرهنگی و کلامی میان عرفان شیعی و دیدگاه ابن عربی را بررسی کرد. تقدم عقل و معرفت بر وهم و نقش عصمت در معرفت الهی، چارچوب عرفان شیعی را استوار ساخت.
بخش پنجم: نقد روششناسی ابن عربی
ضعف در دقت لغوی
ابن عربی در تبیین مفاهیم عرفانی، به معانی دقیق واژگان توجه کافی نداشته است. او میان واژگانی چون وهم، علم و معرفت تمایز روشنی قائل نشده، گویی چون رانندهای است که در جاده معرفت، مسیر را گم کرده است.
این نقد، ضرورت دقت لغوی را چون کلیدی برای فهم حقیقت نمایان میکند.
ضعف در منطق
ابن عربی و بسیاری از عرفای متأثر از کلام، فاقد روششناسی منطقی منسجم بودند. فقدان منطق دقیق، گویی چون بنایی است که بدون شالوده استوار، فرو میریزد.
این نقد، اهمیت منطق را در عرفان نظری روشن میسازد.
عدم احاطه به دقایق قرآنی
ابن عربی به دقایق قرآنی، که نور ولایت و عصمت را آشکار میسازد، احاطه کامل نداشته است. قرآن کریم، گویی چون اقیانوسی است که ژرفای آن نیازمند معرفت و عصمت است.
این تبیین، جایگاه قرآن کریم را در عرفان نظری استوار میکند.
جمعبندی بخش پنجم
بخش پنجم، ضعفهای روششناختی ابن عربی را در سه حوزه دقت لغوی، منطق و احاطه به قرآن کریم بررسی کرد. این نقدها، ضرورت تسلط بر علوم ادبی، منطقی و قرآنی را در عرفان نظری روشن ساخت.
بخش ششم: تمایز مرئی و رایی
مرئی در برابر رایی
عرفان، به دنبال شناخت مرئی (حقیقت الهی) است، نه رایی (ادراکات ذهنی انسان). شناخت حقیقت الهی، گویی چون جستوجوی گوهری است در اعماق اقیانوس وجود، نه بازتاب سایهها در آیینه ذهن.
این تمایز، هدف عرفان را چون ستارهای در آسمان معرفت روشن میسازد.
نقد خلط مرئی و رایی
بسیاری از عرفا و فلاسفه، مرئی و رایی را خلط کردهاند، گویی حقیقت الهی را با توهمات ذهنی درهم آمیختهاند. این خلط، مانند آمیختن آب زلال با گل است که حقیقت را تیره میسازد.
این نقد، ضرورت جداسازی حقیقت از توهم را آشکار میکند.
جمعبندی بخش ششم
بخش ششم، تمایز میان مرئی و رایی را تبیین کرد و خلط این دو را نقد نمود. این تمایز، هدف عرفان را در شناخت حقیقت الهی روشن ساخت.
بخش هفتم: تعریف وهم و محدودیتهای آن
وهم به عنوان ادراک معانی جزئی
ابن عربی وهم را قوهای میداند که معانی جزئی را در صور حسی متصور میکند: «اذا الوهم لا يعطي إلا ادراك المعاني الجزئية في الصورة الحسية». وهم، گویی چون نقاشی است که معانی جزئی را در قالب تصاویر خیالی ترسیم میکند.
این تعریف، محدودیت وهم را در برابر عقل و معرفت آشکار میسازد.
نقد تناقض در تعریف وهم
ابن عربی در تعریف وهم دچار تناقض شده است. او گاه وهم را به کلیات و گاه به جزئیات نسبت میدهد: «وان الوهم تلتبس المعاني الكلية كانت أو جزئية». این تناقض، گویی چون رانندهای است که در مسیر معرفت، راه را گم کرده و میان کلی و جزئی سرگردان است.
این نقد، ضعف منطقی دیدگاه ابن عربی را روشن میسازد.
وهم به عنوان صورتساز جزئیات
وهم، معانی جزئی مانند محبت به فرزند را با صور حسی مانند تصویر فرزند ترکیب میکند. این ویژگی، وهم را قوهای خیالی و غیرحقیقی نشان میدهد، گویی چون سایهای است که در برابر نور حقیقت رنگ میبازد.
این تبیین، محدودیت وهم را در برابر حقیقت آشکار میکند.
تمایز صور واقعی و خیالی
صور واقعی، مانند محبت به فرزند، به واقعیات خارجی متعلقاند، در حالی که صور خیالی، مانند ترس در تاریکی، توهماتاند. این تمایز، گویی چون خطی است که مرز حقیقت و خیال را مشخص میسازد.
این تمایز، جایگاه وهم را در برابر حقیقت روشن میسازد.
جمعبندی بخش هفتم
بخش هفتم، تعریف وهم و محدودیتهای آن را بررسی کرد. نقد تناقضات ابن عربی و تمایز صور واقعی و خیالی، جایگاه نازل وهم را در نظام معرفتی روشن ساخت.
بخش هشتم: اولیای الهی در برابر انسان موهوم
تفاوت اولیای الهی و انسان موهوم
اولیای الهی به خیر عمومی میاندیشند، در حالی که انسان موهوم به منافع شخصی یا ملی محدود است. اولیا، گویی چون خورشیدیاند که نورشان همه عالم را فرا میگیرد، اما انسان موهوم چون شمعی است که تنها گوشهای را روشن میکند.
این تمایز، عظمت اولیای الهی را آشکار میسازد.
نقد محدودنگری انسان موهوم
انسان موهوم، به جای خیر جهانی، به منافع خود یا کشورش میاندیشد. این محدودنگری، گویی چون قفسی است که انسان را از پرواز به سوی حقیقت بازمیدارد.
این نقد، ضرورت نگاه عرفانی به خیر عالم را روشن میسازد.
نقد اعمال موهوم
اعمال موهوم، مانند ساخت مسجد با پول حرام، فاقد اخلاصاند و مبتنی بر وهم هستند. آیه شریفه میفرماید:
﴿وَمَا أُمِرُوا إِلَّا لِيَعْبُدُوا اللَّهَ مُخْلِصِينَ لَهُ الدِّينَ﴾ (بینة: ۵)
ترجمه: و جز این فرمان نیافتند که خدا را با اخلاص در دین پرستش کنند.
این آیه، اخلاص را چون گوهری در اعمال دینی معرفی میکند.
این نقد، اهمیت اخلاص را در سلوک عرفانی روشن میسازد.
جمعبندی بخش هشتم
بخش هشتم، تفاوت اولیای الهی و انسان موهوم را تبیین کرد. نقد محدودنگری و اعمال موهوم، جایگاه والای اولیا را در برابر وهمزدگی انسان عادی روشن ساخت.
بخش نهم: معرفت ولایی و عبودیت
معرفت ولایی و لاالهالاالله
معرفت ولایی، انسان را از خودمحوری به خداپرستی میرساند. تفاوت میان «لاالهالاالله» و «لا نعبد الا ایاه» در این است که اولیا به عبودیت کامل میرسند. آیه شریفه میفرماید:
﴿إِيَّاكَ نَعْبُدُ وَإِيَّاكَ نَسْتَعِينُ﴾ (فاتحة: ۵)
ترجمه: تنها تو را میپرستیم و تنها از تو یاری میجوییم.
این آیه، عبودیت را چون قلهای در سلوک عرفانی معرفی میکند.
این تبیین، جایگاه معرفت ولایی را در عرفان شیعی روشن میسازد.
نقد خودمحوری در سلوک
انسانی که به دنبال منافع شخصی است، گمراه است و در وادی وهم سرگردان میماند. اولیای الهی، گویی چون انبیا، هیچ اجری جز از خداوند نمیطلبند: «ما اجري الا علي الله».
این نقد، مسیر سلوک عرفانی را از وهم به سوی حقیقت روشن میسازد.
جمعبندی بخش نهم
بخش نهم، معرفت ولایی را به عنوان راه رهایی از وهم و خودمحوری تبیین کرد. عبودیت اولیای الهی، نظام عرفانی را استوار ساخت.
بخش دهم: نقش عقل در معرفت الهی
عقل به عنوان ناظر حقیقت
عقل، ناظر حقیقت است، نه خراط یا تغییردهنده آن. حدیث شریف میفرماید: «العقل ما عبد به الرحمن واكتسب به الجنان» (ترجمه: عقل، وسیله عبادت خداوند رحمان و کسب بهشت است). عقل، گویی چون آیینهای است که حقیقت الهی را بیهیچ تحریفی بازمیتاباند.
این تبیین، جایگاه عقل را در معرفت الهی روشن میسازد.
نقد تشبیه و تنزیه بدون عقل
تشبیه و تنزیه بدون عقل، به وهم میانجامد. تنزیه بدون تشبیه، گویی چون انکار صفات الهی است، و تشبیه بدون تنزیه، به شرک منجر میشود. عقل، این دو را در وحدت متعادل میسازد.
این نقد، نقش عقل را در تبیین تشبیه و تنزیه روشن میسازد.
جمعبندی بخش دهم
بخش دهم، نقش عقل را به عنوان ناظر حقیقت و متعادلکننده تشبیه و تنزیه تبیین کرد. نقد تشبیه و تنزیه بدون عقل، جایگاه والای عقل را در معرفت الهی استوار ساخت.
بخش یازدهم: ضرورت دقت در معانی واژگان
نقد ترادف در لغات
ترادف در زبان، گویی چون توهمی است که معانی متمایز واژگان را پنهان میسازد. هر واژه، مانند «سیف» (شمشیر) و «سارم» (شمشیر تیز)، معنایی خاص دارد و ترادف، ناشی از نادانی است.
این نقد، ضرورت دقت در معانی واژگان را آشکار میکند.
نقد کتب لغت
کتب لغت، مانند انباری از اطلاعاتاند که نیازمند تحقیقاند. این کتب، گویی چون معدنی هستند که گوهر معانی باید با تحقیق از آن استخراج شود.
این تبیین، اهمیت تحقیق در علوم ادبی را روشن میسازد.
ضرورت مطالعه ادبیات
عالم دین باید معانی دقیق واژگان را بداند تا از خطا در فهم و بیان مصون بماند. ادبیات، گویی چون کلیدی است که درهای فهم قرآن و حدیث را میگشاید.
این دیدگاه، نقش ادبیات را در علوم دینی استوار میسازد.
جمعبندی بخش یازدهم
بخش یازدهم، ضرورت دقت در معانی واژگان و نقد ترادف و کتب لغت را بررسی کرد. تأکید بر مطالعه ادبیات، چارچوب علمی عرفان و فلسفه را استوار ساخت.
جمعبندی
فص ایناسیه، چون دریچهای به سوی کاوش در وهم، عقل و معرفت، دیدگاههای ابن عربی را در نسبت دادن شرایع و تشبیه به وهم مطرح میکند. این نوشتار، با تحلیل درسگفتار جلسه ۹۶۸، این دیدگاهها را با مبانی عرفان شیعی و قرآن کریم سنجید. نقد جایگاه والای وهم، تأکید بر برتری عقل و معرفت، و تبیین وحدت تشبیه و تنزیه در ذات الهی، نظام معرفتی عرفان شیعی را روشن ساخت. آیات قرآنی، مانند ﴿لَيْسَ كَمِثْلِهِ شَيْءٌ وَهُوَ السَّمِيعُ الْبَصِيرُ﴾، وحدت تشبیه و تنزیه را تأیید کردند. نقد ضعفهای روششناختی ابن عربی در لغت، منطق و قرآن، و تمایز مرئی و رایی، هدف عرفان را در شناخت حقیقت الهی آشکار کرد. تفاوت اولیای الهی و انسان موهوم، و تأکید بر معرفت ولایی و عبودیت، مسیر سلوک عرفانی را از وهم به سوی حقیقت هدایت نمود. این متن، چون پلی است که سالکان را به سوی معرفت الهی رهنمون میشود.